این مجموعه بهنوعی یکی از اولین کارهای قابکوچک بود که به موضوع ملتهب و بسیار حساس خودکشی در بین نوجوانان و میزان ریسک این اقدام در بین این گروه از افراد جامعه امروزی میپرداخت. روانکاوان عقیده دارند زمان بحث در رابطه با چنین موضوع حساس و ملتهبی باید تمام جوانب کار و احتیاط را در نظر گرفت و بهویژه در رابطه با کسانی که احتمالا در فکر انجام چنین کاری هستند، بسیار محتاط عمل کرد. از این منظر، ایرادات بسیار زیادی به ۱۳دلیل برای اینکه گرفته شده و مخالفان مجموعه روی این نکته تاکید و اصرار میکنند که کاری تلویزیونی با چنین مضمونی میتواند موضوع خودکشی در بین نوجوانان را امری عادی جلوه داده و تاثیرات مخرب و منفی آنرا کماهمیت و ناچیز جلوه دهد.
«۱۳ دلیل برای اینکه»، داستان جی کلینتون (با بازی دیلان مینه ته) نوجوانی دبیرستانی را تعریف میکند که در یک روز معمولی با بستهای سربسته جلوی در ورودی خانهشان روبهرو میشود. او بعد از بازکردن بسته متوجه میشود همکلاسیاش هانا (کاترین لانگفورد) آن را برایش فرستاده است. هانا که تقریبا دو هفته قبل از این در اقدامی شوکآور اقدام به خودکشی کرده، در تعدادی نوار کاست ۱۳دلیلی را که باعث این کار شده برای جی تعریف میکند. به دنبال این موضوع، جی تصمیم میگیرد به بررسی دلایل هانا پرداخته و کسانی را که به نوعی در مرگش دخیل بوده و شراکت داشتهاند، به سزای کارشان برساند. نکته جالب در رابطه با این مجموعه، شروع تلاشهای جدید روانکاوان و اولیای مدارس برای بررسی موضوع تاثیر رسانههای گروهی (و بهویژه سینما و تلویزیون) بر موضوع خودکشی در بین بچهمدرسهایها بود. پرسشی که از سوی بسیاری مطرح شد این بود که آیا رسانهها با نوع نمایش داستانهای خود در بین مخاطب نوجوان و تقریبا جوان، باعث جاافتادن فکر خودکشی و موجه جلوهدادن آن نمیشوند؟ به گفته اهل فن، البته این یک موضوع پیچیده و یک کلاف سردرگم است که با یک بحث چندروزه و چندماهه تمام نشده و به نتیجه مطلوب نخواهد رسید.
این فقط خودکشی نیست
بااینحال، موضوع خودکشی تنها چیزی نیست که صدای اعتراض بسیاری را علیه مجموعه بلند کرده است. در داستان ۱۳ دلیل برای اینکه (که اقتباسی تصویری از داستان رمان جنجالی جی آشر به همین نام است) در کنار این موضوع جنجالی به مسائل تقریبا ممنوعه دیگری همچون خودآزاری، تجاوز و زورگویی و ضعیفکشی (که تا حد زیادی در پوسته پنهان داستان از آن دفاع غیرمنطقی میشود) هم پرداخته میشود و نوع نگاه سازندگانش به این موضوعات نگاهی منطقی و اجتماعی در جهت حمایت از حقانیت خانواده و بنیان آن نیست. به همه اینها باید نگاه خشونت گرافیکی سازندگان مجموعه را هم اضافه کرد. این خشونت تصویری که به نوعی مختص کارهای سینمایی و فیلمسازانی، چون سم پکینپا و کوئنتین تارانتینو است (و اکثر مواقع تماشای آنها روی پرده سینما برای افراد کمتر از ۱۷ سال ممنوع است) از همان سکانس ابتدایی مجموعه که با خودکشی تلخ و آزاردهنده هانای نوجوان، یکی از دو شخصیت محوری داستان همراه است، به رخ تماشاگران بختبرگشته کشیده میشود و تا انتهای مجموعه ادامه دارد. از همان ابتدای پخش مجموعه بسیاری از روانکاوان و حرفهایهای دنیای پزشکی با هشدار نسبت به نمایش و پخش داستانهایی از این دست، دراینباره بحث کردند که ۱۳ دلیل برای اینکه از دستورالعملها و خطمشی عمومی مجموعهسازی برای تلویزیون و پخش استریم تخطی کرده و پای خود را فراتر از اینها گذاشته و با نمایش اینچنینی خودکشی در رسانهای همگانی و فراگیر، چون تلویزیون، خط قرمزهای موجود را رد کرده است. به گفته این افراد، رد کردن چنین خط قرمزهایی بدون هیچ شک و تردیدی میتواند به کشیدن ماشه یک تفنگ پر باشد که عواقب ناخوشایند و غیرقابلپیشبینی را به دنبال خواهد داشت. برای نمونه، اولین واکنش میتواند این باشد که گروهی از بینندگان نوجوان مجموعه به فکر تقلید از شخصیتهای آن افتاده و دست به خودکشی بزنند یا کسانی را که میل خودکشی در آنها نهفته و توانایی شکوفایی نداشته، داوطلب انجام این کار مذموم کند.
یک واقعیت تلخ
بااینحال، دیدگاه عمومی بر این نکته استوار است که فیلمهای سینمایی و مجموعههای تلویزیونی تاثیرات بلافاصله و بدونقیدوشرطی روی بینندگانشان دارند و سازندگان و تهیهکنندگان آثار هنری در زمان تولید آثارشان باید کاملا متوجه این نکته و اهمیت کار خود باشند. سازندگان ۱۳ دلیل برای اینکه و کارهای مشابه ادعا میکنند که بیننده دارای فهم، شعور و قدرت انتخاب است و باید زمان تماشای یک اثر هنری توانایی تشخیص خوب از بد را داشته باشد و آنها مسئول عواقب احتمالی تماشای محصولاتشان نیستند. دو گروه جامعهشناسان و روانکاوان این صحبتها را مردود میدانند و در پاسخ، اشاره میکنند که سازندگان تمام کارهای سینمایی و تلویزیونی کاملا مسئول آنچه ارائه میکنند هستند و باید پاسخگوی اتفاقاتی باشند که در رابطه با نمایش و پخش محصولاتشان رخ میدهد.
به گفته این گروه، از همان دقیقه نخست که کلید فیلمبرداری یک فیلم یا مجموعه زده میشود تا زمان پخش آن، تمام کسانی که در تولید این کارها دخیل هستند نسبت به جامعه و افراد حاضر در آن و نوع تاثیراتی که کارهایشان روی جامعه میگذارد، مسئولند و نمیتوانند از زیر بار مسئولیت خاص و مهم خود شانه خالی کنند. اهل فن در این رابطه به گزارش تلخ و تکاندهنده مجله «ژورنال آو آکادمی آو چایلد اند آدولنس سایچریتی» اشاره میکنند، که در آن آمده است: «نتیجه تحقیقات این مجله نشان میدهد خودکشی در بین قشر نوجوان یک ماه بعد از شروع پخش مجموعه ۱۳دلیل برای اینکه، به میزان حدود ۲۹درصد افزایش یافته است.» در گزارش دیگری که گوگل منتشر کرده، صحبت از افزایش ۹۰۰هزار تا ۱.۵میلیونی تمایل به خودکشی در خاک آمریکا بعد از پخش مجموعه است. به نوشته گوگل، گشتزنی در اینترنت با سرتیتر «چگونه خودکشی کنیم» و «خودکشیکردن» هم یک رشد بیسابقه و تعجببرانگیز ۳۰درصدی داشته است. به این باید رشد ۹درصدی گشتزنی برای سرتیتر «چگونه خودم را بکشم» را هم باید اضافه کرد. روانکاوان و جامعهشناسان این پرسش را مطرح میکنند که بهجز تاثیرات این مجموعه، چه چیز دیگری میتواند میل به خودکشی و اقدام برای عملی کردن آنرا اینچنین در نوجوانان افزایش داده باشد و چرا قبل از پخش مجموعه چنین رقمی به دست نیامده است؟
تبلیغ خودآزاری در یک بسته جذاب
به دنبال اعتراض پزشکان و روانکاوان به حالوهوا و مضمون ۱۳دلیل برای اینکه و مخالفت با پخش آن، بقیه گروههای اجتماعی و سازمانهای مدنی طرفدار سلامت روح و روان وارد کارزار شده و به خانوادهها و والدین در رابطه با مضرات و بدآموزیهای آن در بین فرزندانشان هشدار دادند. اشاره آنها به این نکته بود که بحث خودآزاری و آسیبرسانی جسمانی به خود در مجموعه اهمیتی کمتر از موضوع خودکشی ندارد و این بخش هم به شکلی پنهان در داستان مجموعه تبلیغ میشود و میتواند عوارض منفی بسیار زیادی روی نوجوانان داشته باشد. یکی از روانکاوان با تعجب چنین میگوید: «داستان مجموعه موضوع خودکشی و خودآزاری را به شکلی کاملا رمانتیک و جذاب در معرض نمایش میگذارد. نمیدانم از چه زمانی انجام اینگونه کارها تا این حد طبیعی و جذاب شده است! این یک زنگ خطر برای خانوادهها و سلامت جامعه است. نمیدانم چه کسانی مجوز تولید و نمایش چنین کارهایی را صادر میکنند. اگر صاحبان حرفه نسبت به سلامت جامعه حساس نیستند و کسب سود و پول بیشتر برایشان اصل است، این طرف ماجرا هم اسلحه پرقدرتی در اختیار دارد. آن اطلاعرسانی درباره مضرات چنین چیزهایی است. هیچ خانواده و پدر و مادری نمیخواهد فرزندش را در یک وضعیت بغرنج و نابسامان شبیه وضعیتی که شخصیتهای این مجموعه دارند ببیند. وظیفه اندیشمندان، پزشکان و دلسوزان جامعه است که خانوادهها را با خطراتی از این دست آشنا کنند و از آنها بخواهند از فرزندانشان مراقبت ذهنی و فکری خوب و درستی داشته باشند. زمانی که چنین مجموعهها یا فیلمهایی ساخته میشوند، تنها راه و بهترین کار این است که به والدین اطلاعرسانی کرده و آموزشهای لازم داده شود تا به کمک فرزندانشان آمده و با روشنگری درباره تاثیرات مخرب و مرگبار این نوع کارهای هنری، مانع از دیدهشدن آنها توسط فرزندانشان شوند. این آگاهسازی که از طریق اهل فن به خانواده و والدین منتقل شده و از آنها هم به بچهها منتقل میشود، باعث میشود تا بیننده نوجوان با اطلاع و آگاهی از محتوای ناسالم این نوع کارها خودش داوطلبانه از دیدن آنها اجتناب ورزد و راه را برای ادامه حیات چنین کارهایی ناهموار و سخت کند. هدف سازندگان کارهایی از این دست جلب و جذب مخاطب است و زمانی که مخاطبی برای کارهایشان نباشد، آن وقت میتوان امیدوار بود تهیهکنندگان این کارها سراغ کار دیگری بروند که کمخطرتر باشد.»
روزنامه جام جم