ستوانیکم جواد خالویی با تمام خطراتی که وجود داشت، به دل آتش زد و سوختگی و حتی مرگ احتمالی را به جان خرید، اما مرد جوان را از مرگ حتمی نجات داد.
خالویی ۳۶ ساله، این روزها با پاهایی تا زانو سوخته در خانه دوران درمان خود را میگذراند. با اینکه درد دارد، اما خوشحال است که انسانی را نجات داده تا دو فرزند او داغ بیپدری را تحمل نکنند. ستوانیکم خالویی در حالی جانش را کف دستش گرفت که خودش هم یک پسر هشت ساله دارد.
او با اینکه شرایط جسمی مناسبی ندارد با همان وضعیت از روز حادثه برای جامجم تعریف میکند: «حدود ساعت پنج بعدازظهر جمعه بود که خبری درخصوص یک مورد آتشسوزی و گرفتار شدن فردی در آتش به واحد گشتی ما که سرپرست واحد گشتی هم خودم بودم، مخابره شد. با این خبر، به سرعت خود را به محل حادثه در همان وکیلآباد رساندم. خانه به طور کامل در حال سوختن بود و فردی که در آتش گرفتار شده بود، به کمک نیاز داشت. او در خانه خوابیده بود که به گفته کارشناسان کپسول منفجر شد و همه جا آتش گرفت. چون در خانه از داخل بسته شده بود با استفاده از یک اهرم در را باز کردم، در همان لحظه دوباره انفجار مهیب دیگری رخ داد و به علت فشار دود و گاز، در خانه دوباره بسته شد. با بسته شدن در، این بار شیشه را شکستم و با کم شدن فشار دود و گاز، در باز شد. پس از باز شدن در، پتوی مندرسی را که همان اطراف افتاده بود، روی دوش خودم انداختم و دنبال مرد جوان گشتم. رفتنم با خودم بود، اما برگشتنم با خدا.»
پلیس جوان در میان دود و آتش دنبال صدای ناله ضعیفی میگشت که به گوشش میخورد. آنقدر دود وارد ریه مرد جوان شده بود که نای بلند فریاد زدن و کمکخواهی را نداشت و با همان نالههای ضعیف سعی میکرد از کسی کمک بخواهد. خالویی در ادامه میگوید: «رد صدا را گرفتم و او را گوشه اتاق پیدا کردم. پتو را روی او انداختم و مرد جوان را از خانه خارج کردم. سپس بر اساس آموزشهایی که در فراجا تعلیم دیده بودم، قفسه سینه مرد را چندبار فشار دادم. تازه همان موقع بود که متوجه سوختن پاهای خودم شدم. شلوار و جورابهایم سوخته و به پایم چسبیده بود. یکی از افراد حاضر در محل، فشار آب قوی را به سمت ما دو نفر گرفت تا خنکمان کند. خانم مسنی هم از روی دلسوزی جلو آمد و شروع به جدا کردن شلوار و جوراب از پایم کرد که پوست هر دو پایم همراه با شلوار جدا شد. آمبولانس ما را به بیمارستان ارزوئیه منتقل کرد، ولی من بهدلیل شدت سوختگی به بیمارستان شفا کرمان اعزام شدم.»
او در مورد وضعیت جسمی مرد نجاتیافته ادامه میدهد: «او بهدلیل استنشاق دود، تنفساش دچار مشکل شده و کمی موهایش سوخته بود، اما خوشبختانه مشکل خاصی ندارد. در این مدت نیز خود و خانوادهاش تماس گرفتند و ضمن احوالپرسی قدردانی هم کردند. با اینکه چند روز از حادثه میگذرد، هنوز هم شوکه هستند و باورشان نمیشود که مرد جوان نجات پیدا کرده باشد. آن مرد پدر دو بچه است و خوشحالم که جانش را نجات دادم.»
روزنامه جام جم