اما شاید غریبترین نسبت شهادت شهدای بعد از کربلا و مقاومت با همرزمان شهید عاشورا، متعلق به غواصان شهید باشد که با وجود انس و الفتی مدام با آب، به شکل متفاوت و دگرگونهای به کربلا وصل میشوند و شهادتشان به مصداق «آب کم جو تشنگی آور به دست» رنگ و بوی دیگری به رهایی و رستگاری میدهد، مثل شهدای غواص عملیات کربلای ۴ که شهادتشان با دستان بسته و بازگشت پیکرشان بعد از سالها به وطن، سند سعادتی بینظیر را به نامشان زدهاست. اگرچه سینمای ایران هنوز فیلم مستقیم و کامل و ماندگاری در این خصوص نساخته، اما طی سالها چند فیلمی با موضوع غواصان شهید و رزمنده و جان برکف تولید کرده که اینجا به مناسبت سالروز عملیات کربلای ۴ آنها را مرور میکنیم.
افق
اولین و مشهورترین فیلم سینمای ایران که درباره غواصان غیور و جانبرکف ایرانی حاضر در جنگ ایران و عراق ساخته شد و روایت جذاب و ملتهبی هم داشت. «افق» به کارگردانی زندهیاد رسول ملاقلیپور محصول سال ۶۷ بود. فیلمی که با آن پوستر و عکسهای جهانبخش سلطانی و سیدجواد هاشمی با لباسهای غواصی به ویژه ساعت بزرگ غواصی بر مچ دستان دو بازیگر نقش اصلی خودنمایی و جلب توجه میکرد. فیلم اساسا قصهای با محوریت و نقش تعیینکننده غواصان جنگتحمیلی داشت و داستان غواصی به نام نصرت (سلطانی) را روایت میکرد که باوجود ترکشی در بدن، برای شناسایی مواضع دشمن و انهدام سکوی الامیه با لباس و تجهیزات غواصی به آب میزند. تیتراژ اول فیلم با صدای دریا و نهنگ با موسیقی محمدرضا علیقلی و فیلمبرداری زیرآب محمدرضا موسایی و حسن سلطانی ورودی مناسب و جذابی به جهان قصه و شخصیتهای اثر است. در ادامه با تصاویر آبزیان و ماهیها همراه میشویم و به یک غواص بی حرکت و افتاده در آب میرسیم که درست همان موقع نصرت از خواب بیدار میشود. خواب یا کابوسی که بعدا با شهادت همرزمش، غواص جوانی به نام احمد (سیدجواد هاشمی) رنگ واقعیت به خود میگیرد. به لحاظ ارجاعات عاشورایی هم ملاقلیپور، عناصر و نشانههایی را در فیلم تعبیه میکند، به ویژه با قایق موتوری نصرت که پرچم سرخ «یا اباالفضل العباس» در آن برافراشته شده و اسم عاشورا هم روی بدنه قایق حک شده و بعدا در وصیتنامه احمد هم از آن به عنوان قایق عاشورایی یاد میشود. با این عقبه اعتقادی، همه عناصر غواصی در خدمت فرهنگ عاشورایی فیلم قرار میگیرند، از تمرینات غواصان با اسلحه و در مجاورت نخلها و روایت نصرت روی تصاویر با جملاتی نظیر «جزو اطلاعات عملیات بودن یعنی بینام و نشان شدن. یعنی دل کندن، تنها شدن، نترسیدن. رفتن. به خط زدن و به دشمن رسیدن» تا وصیتنامه احمد «شاید این قسمت شیرین به تعویق بیفته و من و تو بازم تو قایق عاشورا سینه دریا رو بشکافیم و جلو بریم. به هرحال یاد تو همیشه با منه. یاد تو و اون قایق عاشورایی؛ عاشورا و تشنگی، تشنگی و دریا» و آموزشهای غواصی به غواص جوانی که جانشین احمد شدهاست «اینجا دریاست، نه سنگری نه جان پناهی. آدم وقتی فرو بره کسی نیست کمکش کنه. هیچکس.» فیلم افق شاید بیش از اینها با سکانس مشهور عزاداری شبانه رزمندههای غواص قبل از عملیات به یاد آورده میشود، به ویژه با قطعه «بمیرید بمیرید» با صدای مسعود کرامتی که قطعه مشهور کویتیپور را بازخوانی میکند.
بوی پیراهن یوسف
این فیلم محبوب و ماندگار ابراهیم حاتمیکیا استفاده استعاری و موثری از حرفه خطیر غواصی میکند و یوسف به عنوان کاریزماتیکترین و حاضرترین غایب فیلم، غواصی است که همه معتقد به شهادت او هستند به جز پدرش دایی غفور. در دقیقه ۲۷ در تصاویری که شیرین (نیکی کریمی) و نسرین (شیرین بینا) مشغول تماشای تصاویر رزمندههای غواص هستند، ما یوسف و رفیق و همرزم و همسر نسرین اصغر (جعفر دهقان) را میبینیم که با لباس غواصی مشغول عزاداری در ساحل هستند. موقع دیدن تصاویر دویدن و تمرینات غواصها، نسرین توضیحاتی درباره رفاقت یوسف و اصغر میدهد که در ادامه باعث آشنایی و ازدواج اصغر و نسرین هم میشود. بعد از توضیحات نسرین درباره چگونگی گمشدن یوسف در یک رودخانه عریض با سرعت آب زیاد و جدا شدن از دیگر غواصان، به تصاویر خارج کردن پلاک یوسف از دندانهای کوسه مرده نزدیک ساحل میرسیم که آن وجه استعاری قصه و ماجرای یوسف را پررنگ میکند و به نوعی یادآور یونس و شکم نهنگ میشود. اما باز هرکس این گزاره و ادعا را باور کند، دایی غفور زیر بار نمیرود: «تو کجایی؟ تو شکم کوسه؟!» و در پایان میبینیم که طعنه او بیدلیل نبود و چشم انتظاریاش با بازگشت یوسف از اسارت به بار نشست.
اشنوگل
فیلم اشنوگل به کارگردانی علی سلیمانی و هادی حاجتمند ساخته شد. اگرچه این فیلم با نیت خوب و تعلق خاطر سازندگان آن به موضوع شهدای غواص کلید خورد، اما خروجی جذاب و ماندگاری ندارد. هرچند ساخت فیلم در سال ۹۵ و یک سال بعد از بازگشت پیکر شهدای غواص به وطن، واکنش خوبی به این ماجرا بود اما فیلمنامه، ساختار، روایت و ترکیب بازیگران چندان درخور موضوع نبود. باوجود جمله «داستان این فیلم واقعی نیست اما...» در اول تیتراژ، میتوان پیوندهایی با شهدای غواص عملیات کربلای ۴ یافت، از جمله کشف پیکر قهرمان غواص قصه بعد از سالها. البته تیتراژ پایانی، اشاره سرراستتری به واقعیت این اتفاق تلخ و شهادت غواصان دارد و به ویژه با ترانهای با صدای علی جهانیان روی تصاویر شهدای واقعی غواص تا حدودی برای تاثیرگذاری بر مخاطب به مدد فیلم میآید: «دلم برات تنگ شده چرا/ فرصت ندادی تا منم بیام/ با دست بسته بردنت کجا/ از شرم موندنم رو سیام.»
تارهای نامرئی
این فیلم به کارگردانی حبیبا... بهمنی هم اشاره به اهمیت و ارزش کار غواصان در شناسایی مواضع دشمن در طول جنگ تحمیلی دارد. هرچند این اشاره تنها به سکانسهای اول فیلم و تلاش ناکام غواصان به سرپرستی کیوان محتشم (فرامرز قریبیان) محدود و منحصر میشود و فیلم در ادامه به مسیر دیگری میرود اما همان مختصر و تصاویر زیر آب و روند عملیات هم نشان از دلیری غواصان ایرانی دارد. این دیالوگ هم که از زبان یکی از غواصان با خنده و قبل از شروع عملیات گفته میشود، نمکین است و در یاد میماند: «داریم میریم از کوسههای مهربان سان ببینیم.»
شمارش معکوس
این فیلم به کارگردانی اکبر حر و محصول سال ۷۶ در همان اول تیتراژ به شهدای مظلوم و گمنام غواص و همه غواصان رزمی جبههها این جانفشانان دفاعمقدس تقدیم میشود، اما این تقدیمی با وجود برخورداری از صحنههای نبرد و مهیج و آموزش به غواصان درباره درگیری با غواصان دشمن و اشاره به نقش مهم غیورمندان غواص در نبرد فاو، آنطور که باید جذاب و باکیفیت از آب درنمیآید. شاید تنها آن دیالوگ پایانی احمد (حسن عباسی) خطاب به غواص شهید، حاوی بار وطنپرستی و دلیری غواصان باشد: «بیا سردار شهید شط خون. برمیگردیم به وطن.»
گلوگاه شیطان
این فیلم هم به کارگردانی حبیبا... بهمنی هم از معدود آثار سینمای ایران درباره غواصان شهید و رزمنده است و قصه گروهی از ماموران شناسایی ایران در سال ۱۳۶۴را روایت میکند که برای شناسایی منطقهای از رودخانه اروند دچار سختیهای فراوانی میشوند. سرانجام منطقه شناسایی شده و عملیات والفجر ۸ آغاز میشود. یکی از موارد خوب و قابل اشاره فیلم، تیتراژ آغازین آن با عناصری از آب و خون است که هنرمندانه شهادت غواصان را تداعی میکند.
نبرد آبی با پایگاههای جهنمی
به جز معدود فیلمهایی که به خطشکنی غواصان رزمنده و شهید دفاعمقدس و جنگ تحمیلی میپردازد، در برخی فیلمهای دیگر هم چشمهها و نشانههای اندکی از حضور غواصان غیور ایرانی میبینیم، به ویژه در فیلمهای جنگی و دفاعمقدسی که نسبتی با آب دارند و مسیر مقاومت رزمندههای ایرانی از رود و دریا میگذرد. فیلمهای حماسه مجنون به کارگردانی جمال شورجه و پایگاه جهنمی به کارگردانی اکبر صادقی از جمله این آثار هستند. اولی که به ماجرای دلیری ایرانیها و نبردشان در جزایر مجنون با عراقیها میپردازد، ابدا ربطی به غواصان ایرانی ندارد و تنها در بخشی از فیلم، یک عراقی با لباس تکاوری و با عینک غواصی در قایق با ایرانیها مواجه میشود و خیلی غافلگیرانه خودش را تسلیم نیروهای ایران میکند و میگوید چون عاشق جمهوری اسلامی ایران است، میخواهد خبر حمله قریبالوقوع عراقیها را بدهد. در دومی هم اواخر فیلم، یک غواص نیروی دریایی به کمک کماندوهای جان برکف ایرانی میآید تا آنها را به نقطه امن برساند؛ کماندوهایی همه فن حریف که بارها در طول فیلم و با حبس نفس خود در آب، از پس کلاهسرخهای عراقی برآمدند و در بیشهها امان دشمن را بریدند.
شهید گمنام
ابوالفضل سپهر، شاعری است که در جبهه حضور نداشت ولی در طول عمر کوتاه خود، روایتگر رشادتهای رزمندگان در طول هشت سال دفاعمقدس شد. او متولد ۱۵خرداد ۵۲ است. در سال ۷۷ بر اثر همنشینی با ایثارگران و خانوادههای شهدا دست به قلم برد و اولین شعرش را نوشت. او در ملاقاتی با همسر شهید همت، شعری درباره ازدواج شهید همت گفت. بعد از خواندن این شعر به اصرار همسر شهید همت، تصمیم به چاپ اشعارش در کتابی به نام «دفتر آبی» گرفت. وی سرانجام در روز سه شنبه ۲۸ شهریور ۸۳ درگذشت.
روزنامه جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد