جواد کلاتهعربی | منتقد و نویسنده
مسحور تنها ناجی محسن
نویسنده برای روشن شدن بخشهای مختلف زندگی محسن، افراد جدیدی را پیدا میکند که از این میان، (مرحوم) حسین خالقی، یکی از نزدیکترینها به محسن، بعد از سالها سکوت، حاضر به بیان خاطراتش میشود. اما حسین خالقی چرا سالها درباره محسن سکوت کردهبود؟ نویسنده به زودی در مقدمه کتابش جواب این پرسش را میدهد؛ «به دلیل تجربههای بدی که برایش ساختهبودند، سالهای سال سکوت اختیار کردهبود و با هیچ خبرنگار و نویسندهای حرف نمیزد.» نویسنده در جملات بعدی، آن «تجربههای بد» را هم تعریف میکند؛ «او اعتراض داشت به عملکرد نامناسب کتابها و فیلمهای گذشته در نشان دادن محسن.» و حال، او در مقام کسی که قصد دارد حق محسن را از «تاریخ بیوفایی که او را به دیار غفلت تبعید کرده» بگیرد، درگیر این دغدغه میشود که «چگونه باید اثبات میکردیم ما نمیخواستیم مثل کلیشههای گذشته عمل کنیم؟» یعنی نویسنده روی چیزی که هنوز نشنیده، شرط میبندد و تمام روایتهای پیشین را در نظرش معدوم میکند. نویسنده و پژوهشگری که باید پاسدار حقیقت باشد و در این راه، بدون رودربایستیناگفتهها و حرفهای راوی نوظهورش را با اطلاعات و روایتهای پیشین به چالش بکشد و در این میان، در جستوجوی حقیقت باشد، چطور مسحور حضور او به عنوان تنها ناجی محسن شدهاست و سراپا گوش؟!
جواد کامور بخشایش | نویسنده و منتقد
سفرنامه عرفانی
من این کتاب را یک سفرنامه عرفانی میبینم؛ سفرنامهای که برای نگارش آن از روح خود شهید وزوایی استمداد گرفته شدهاست. معمولا ما اثرگذارترین آثار درباره شهدا را در آثاری میبینیم که نویسنده توانسته با روح شهید ارتباط بگیرد. این کتاب به لحاظ نگارش، پژوهش و پردازش، سبک جدیدی پیش پای ما میگذارد. به طوری که نویسنده از نوشتهها و سبکهای کلیشهای عدول کرده که قطعا هم مخالفان جدی و هم موافقان جدی خواهد داشت و این اتفاق بسیار مهم و مثبت است. نکته اول توان قلمی در پردازش زندگی شهید است و نکته دوم پیگیری و سماجت نویسنده در ارتباط با خانواده شهید حتی تا خارج از کشور بوده که توانستند نامههای شهید را از دوران قبل از انقلاب تا شهادت او منتشر کند و همچنین با افرادی که تاکنون در این باره حاضر به گفتوگو نشدند، گفتوگو کند. نقطه سوم نیز یک نوار کاست ۹۰ دقیقهای از خود شهید که قبلا پیدا شدهبود و یک نسخه آن در بخشهای اسنادی و نسخه دیگر نزد یکی از اعضای خانواده باقی و پنهان ماندهبود که نویسنده توانست با سماجت این اسناد را که مهمترین فرازهای زندگی شهید از عملیات فتحالمبین را بیان میکند در این کتاب منتشر کند.
عبدالرضا وزوایی | برادر شهید
مسائلی که ۴۰ سال پوشیده بود
با توجه به اینکه بیشتر آثار منتشر شده یا تولید شده درباره شهید محسن وزوایی به نوعی آثار تحریف شده، ناقص و بعضا جفاکارانه بوده، تا پیش از شکلگیری این اثر ذهنیت خوبی درباره آثار تولید شده در این زمینه نداشتم. به همین دلیل بنده به هیچ عنوان به دنبال به وجود آوردن این اثر نبودم و این تلاش خانم غفارحدادی بود که روزی از طرف حوزه هنری تماس گرفتند و این موضوع را مطرح کردند. بنده هم به سیاق توصیه به دیگر دوستان، به ایشان گفتم که پرداختن به زندگی یک شهید در قالب کارهای اداری روزمره نمیگنجد و اگر ایشان چنین قصدی دارند، بهتر است که انجام آن منصرف شوند. با شنیدن صحبتهای خانم غفار حدادی دلگرم شدم و در طول چند جلسهای که در این رابطه داشتیم، برای من واضح شد که ایشان اخلاص شدیدی در کارشان و ارتباط با شهدا و به خصوص شهید محسن وزوایی داشتند و این کار را فراتر از یک کار اداری و وظیفه سازمانی میدانستند. آغاز این همکاری و پیگیریهای ایشان باعث شد از مسائلی درباره شهید وزوایی مطلع شویم که در این ۴۰ سال بر ما پوشیدهبود. مانند نامههای ایشان که سالها نزد خواهرم در خارج از کشور پنهان ماندهبود. این موضوع باعث شد تا من هم برای جمعآوری آثار، تلاش کنم.
فاطمه سلیمانی ازندریانی | نویسنده و منتقد
نثر ساده و دلنشین
یکی از نقدهایی که به زندگینامه شهدای دفاعمقدس دارم، پرداختن بیش از اندازه به کودکی و نوجوانی شخصیتهاست. ماجراها و اتفاقات تکرارشونده و در بسیاری مواقع غیرضروری. اشاره به کودکی و نوجوانی شخصیتها در صورتی مفید است که یا نقش پررنگ آن در آینده شخصیت، مشخص باشد یا این که روایتگر یک برهه از تاریخ باشد. فائضه غفارحدادی با پرهیز از ارائه اطلاعات بیاستفاده به نفع کتاب عمل کردهاست. نثر ساده و شیرین نویسنده هم یکی دیگر از محاسن کتاب است. اما با این که ماجرا از قبولی شهید وزوایی در کنکور آغاز میشود، باز هم در ابتدای کتاب با اطناب مواجه هستیم. ممکن است یک مخاطب بیحوصله، به ویژه کسی که نقد و نظرهای این کتاب را نخواندهباشد، از خواندن ادامه کتاب صرف نظر کند، مگر کسی که با قلم نویسنده آشنا باشد. مخاطب اگر با حوصله این بخش از کتاب را تحمل کند، وارد ماجراهای شیرینی میشود که جدا شدن از کتاب برایش سخت میشود. از اینجا به بعد ما دیگر فقط با یک محسن عزیز طرف نیستیم. ما وارد لانه جاسوسی میشویم و از کم و کیف ماجرا مطلع میشویم. در ادامه هم جنگ و جبهه و قلههای بازی دراز، و در نهایت به جبهه جنوب میرسیم و لشکر ۲۷ و شهید حاج احمد متوسلیان.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد