خوانندگان عزیز توجه فرمایید، خوانندگان عزیز توجه فرمایید

خونین شهر در سینما آزاد نشد

روز سوم خرداد و آزادسازی خرمشهر پس از ۵۷۸ روز اشغال توسط نیروهای بعثی عراق، حماسه بی‌تکراری در تاریخ ایران است و می‌توان سال‌ها درباره آن قلم زد و روایت سینمایی و تلویزیونی کرد و جلوی دوربین برد تا بلکه ادای دین کوچکی باشد به آن همه جانفشانی و مقاومت مردمی و تلاش رزمندگان در شاخه‌های مختلف نظامی. فارغ از کارهای تلویزیون در این زمینه همچون خاک سرخ، گل‌های گرمسیری، در چشم باد و کیمیا که بخشی از روایت‌های‌شان با اشغال و آزادسازی خرمشهر گره خورده است، سینمای ایران بیشتر روی سقوط و اشغال خرمشهر متمرکز شد و در آن چندان نشانی از خبر خوش فتح خرمشهر نیست.
روز سوم خرداد و آزادسازی خرمشهر پس از ۵۷۸ روز اشغال توسط نیروهای بعثی عراق، حماسه بی‌تکراری در تاریخ ایران است و می‌توان سال‌ها درباره آن قلم زد و روایت سینمایی و تلویزیونی کرد و جلوی دوربین برد تا بلکه ادای دین کوچکی باشد به آن همه جانفشانی و مقاومت مردمی و تلاش رزمندگان در شاخه‌های مختلف نظامی. فارغ از کارهای تلویزیون در این زمینه همچون خاک سرخ، گل‌های گرمسیری، در چشم باد و کیمیا که بخشی از روایت‌های‌شان با اشغال و آزادسازی خرمشهر گره خورده است، سینمای ایران بیشتر روی سقوط و اشغال خرمشهر متمرکز شد و در آن چندان نشانی از خبر خوش فتح خرمشهر نیست.
کد خبر: ۱۴۰۹۲۲۳
نویسنده علی رستگار - گروه فرهنگ و هنر

گرچه محاصره، اشغال و سقوط در فیلم‌های جنگی و دفاع مقدسی، دراماتیک‌تر به نظر می رسد اما حتی این مسیر هم منافاتی با نمایش فتح و پیروزی ملت ایران ندارد و اتفاقا در آن‌صورت با پایان خوشی مبتنی بر واقعیت مواجه خواهیم بود و بعد از آن همه شکست و مقاومت، حلاوتش بیشتر می شود. اگر بدبینانه چنین روایت‌های سینمایی درباره خرمشهر را سازمان یافته و هدفمند تلقی نکنیم، دست‌کم خروجی و کنار هم قراردادن همین چند فیلمی که با موضوع خرمشهر ساخته شده، بیش از این‌که ظفرمندانه و روایتگر حماسه باشد، غمگنانه و تراژیک است. هرچند حتی در همین وضعیت هم بیشتر این چند فیلم از موفق‌ترین و به‌یادماندنی‌ترین فیلم‌های جنگی و دفاع مقدسی کشور هستند و هرکدام ارزش‌های مضمونی و ساختاری انکارناپذیری دارند و حتی بحث اتحاد و مقاومت جانانه مردمی و نیروهای ارتشی و سپاهی در زمان اشغال و سقوط خرمشهر را به‌خوبی به تصویر می‌کشند و چه بسا نشانه‌ها و کورسوهایی از روز فتح و پیروزی هم در اندکی از آنها قابل ردیابی است. با این حال سینمای ایران هنوز حداقل یک فیلم کامل و درخشان درباره روز سوم خرداد و آزادسازی خرمشهر و شادی بی‌پایان یک ملت در آن روزها و سال‌ها به نیروهای درگیر در آن دوران مقاومت بدهکار است. این دین حتی در نسل امروزی هم وجود دارد و جوانان و نوجوانان ایرانی حق دارند از بزرگی سوم خرداد و چرایی اهمیت این روز و حضور آن در تقویم بدانند و آن را در قالب یک اثر نمایشی فاخر و ماندگار به نظاره بنشینند.

سه‌گانه خرمشهری درویش
احمدرضا درویش، مهم‌ترین کارگردان سینمای ایران با موضوع خرمشهر است و سه فیلم مهم در این زمینه دارد. نفس ساختن این فیلم‌ها، درویش را شایسته تقدیر و دریافت مدال می کند هم از سوی نهادهای سینمایی و هم نظامی. مردم هم که با تایید و تشویقی که نثار درویش موقع تماشای این آثار کرده‌اند، این تقدیر را به جا آوردند. با این حال گرچه هر سه فیلم گوشه‌هایی از رشادت‌ها و جانفشانی‌های مردمی در خرمشهر را به تصویر می کشد و با قصه‌های متفاوت و جذاب، با این شهر و مشکلاتش در زمان جنگ پیوند می‌خورد و درعین حال تبعات این اشغال را هم روی شخصیت‌ها نمایان می‌کند اما باز سوم خرداد آن‌طور که شایسته است، جایی در آنها ندارد و غبار، غم و تراژدی حضور سنگین‌تری دارد. در کیمیا این اسارت رضا(خسرو شکیبایی) هنگام اشغال و محاصره خرمشهر است که زندگی او را دستخوش تغییر می‌کند و باعث مرگ همسرش می‌شود. حتی شیرینی به دنیا آمدن فرزندش در آن موقعیت، بعدها رضا را با چالشی دیگر درباره سرپرستی او روبه‌رو می کند. در سرزمین خورشید هم گرچه چشمه‌ای از حضور محمد جهان آرا، فرمانده سپاه خرمشهر را برای کمک به مردم خرمشهر و آبادان می‌بینیم و حتی صدای محمود کریمی علویجه از رادیو «شنوندگان عزیز! توجه فرمایید. شنوندگان عزیز! توجه فرمایید؛ خونین شهر، شهر خون آزاد شد» را روی تصویر آن نوزاد داخل جعبه مهمات که در رودخانه رها شده، می بینیم اما تلخی آن همه شهادت و اسارت در طول فیلم رهای‌مان نمی کند و سخت است آن نشانه‌های مختصر پیروزی در پایان فیلم را هضم کنیم. در فیلم دوئل هم باز اتفاقات در بحبوحه دوران اشغال خرمشهر و مشرف به سقوط این شهر می‌افتد و مقاومت مردمی و نیروهای نظامی به چشم می‌خورد. به‌ویژه قهرمان قصه زینال(پژمان بازغی) در پیوند داستان با واقعیت، یکی از جوان‌های شجاع خرمشهری است که همراه رفقا و همرزمانش و به فرماندهی محمد جهان آرا مقاومت می‌کنند تا شهر را نگه دارند اما باز این تقلا ردی از پیروزی خرمشهر ندارد و فقط تلاش‌های پرتلفات و پرتبعات درحال آزادسازی را به تصویر می‌کشد و ماجرا با اسارت زینال توسط نیروهای عراقی و گذشت ۲۰سال وارد فاز ماجراجویانه دیگری می‌شود و موضوع خرمشهر و حماسه آزادسازی در حاشیه قرار می‌گیرد.

حریم مهرورزی
این فیلم ساخته ناصر غلامرضایی و محصول سال ۶۵ از نخستین فیلم‌هایی است که به موضوع خرمشهر می‌پردازد. از ویژگی‌ها و امتیازات حریم مهرورزی این است که از قضا به ماجرای روز سوم خرداد هم اشاره مستقیمی می‌کند؛ منتها این ارجاع محوری و تعیین‌کننده نیست و صرفا محملی برای پیوند یک شادی خانوادگی با شادی ملی می‌شود و مراسم ازدواج صبریه و حبیب با روز آزادسازی خرمشهر همزمان است. در واقع اینجا بیش از این‌که با یک فیلم جنگی و دفاع‌مقدسی با موضوع تلاش‌های پیروزمندانه مردم و ارتش و سپاه برای رقم زدن یک حماسه روبه‌رو باشیم، با درامی خانوادگی مواجه‌ایم و اثرات و تبعات جنگ بر مهاجران را می‌بینیم که به خاطر حمله عراق به مناطق جنوب، خانه و دیار خود را ترک کرده و به تهران آمدند. باوجود این مسیر، همین‌که حریم مهرورزی حماسه سوم خرداد را با جشن فرخنده قهرمانان قصه مصادف می‌کند، جای تامل و اشاره دارد و باعث می‌شود قدم خیلی ناچیزی درباره فقدان پرداختن به روز سوم در سینما برداشته شود. هرچند کیفیت و احوالات خود فیلم طوری نبود و نیست که این اشاره خوب و هنرمندانه برجسته شود. شاید اگر با فیلمی برجسته‌تر روبه‌رو بودیم و خط و ربط پیوندهای شادمانی شخصی و شادی ملی بیش از این در یک درام تقویت می‌شد، اشاره به این حماسه بیش از اینها به چشم می‌آمد و در حافظه سینمای ایران باقی می‌ماند.

در انتظار روز سوم
محمدحسین لطیفی که فیلم «غریب» او با محوریت شخصیت و فرماندهی شهید محمد بروجردی اواخر سال گذشته در جشنواره فیلم فجر و مقاومت درخشید و در اکران عمومی و آنلاین هم نمایش موفقی را پشت سر می‌گذارد، سال ۸۵ یکی از مهم‌ترین فیلم‌های سینمای ایران را با موضوع خرمشهر ساخت. «روز سوم» باوجود عنوانی که کاملا ارجاع به سومین روز خرداد سال ۶۱ و حماسه آزادسازی خرمشهر دارد و براساس مستندی به همین نام ساخته حمید زرگرنژاد و با نگاهی به واقعیت تولید شده اما خود قصه در آخرین روزهای مقاومت مردمی در بخش غربی خرمشهر در سال ۵۹ و در زمان محاصره می‌پردازد و فیلم با شهادت بسیاری از قهرمانان قصه از جمله رضا (پوریا پورسرخ) در دفاع از شهر به پایان می‌رسد. اگرچه همچنان در آخر داستان می‌توان دل به عنوان فیلم بست و حتی کشته‌شدن افسر عراقی، فواد (حامد بهداد) به دست سمیره باران کوثری) و زنده ماندن او و رهایی‌اش از مهلکه را به مثابه کورسویی برای پیروزی در آینده‌ای نزدیک در نظر گرفت اما باز هم همه چیز درباره فتح خرمشهر و حماسه سوم خرداد به فرامتن و جهان بیرون از قصه حواله داده می‌شود.
روز سوم البته با همین احوالات، نمونه درخشانی از مقاومت جانانه و ایثار مردم خرمشهر در روزهای محاصره و اشغال این شهر است و می‌توان آن را به رشادت‌های مردم و نیروهای نظامی در کل دفاع‌مقدس تعمیم داد. این ادای دین و تاثیرگذاری به ویژه در زمان بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر برجسته بود و «روز سوم» برنده جوایز بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر نقش اول زن شد. این موفقیت پیشتر برای مستند روز سوم هم رخ داده بود و حمید زرگرنژاد برای ساخت آن تندیس کارگردانی «جایزه شهید آوینی» را در جشنواره سینماحقیقت (مسابقه فیلم‌های مستند) دریافت کرد.

فیلمی درباره سقوط شهر
فیلم «دسته دختران» به کارگردانی منیر قیدی که بیش از یک ماه از اکران آن می‌گذرد، متاخرترین اثر سینمای ایران با موضوع خرمشهر است. یکی از مزیت‌های این فیلم بهره‌گیری از چند کتاب با موضوع خرمشهر است و از این منظر اثری اقتباسی هم به حساب می‌آید و توانسته به سهم و بضاعت خود راوی مقاومت و ایثار دختران و زنان در روزهای ملتهب اوایل جنگ تحمیلی باشد و نبرد مردمی و خانه به خانه در خرمشهر سال ۵۹ را به تصویر بکشد. اما حتی این حماسه زنانه، نشانی از روز فتح و آزادسازی خرمشهر ندارد و آن چیزی که در طول فیلم می‌بینیم، مجموعه‌ای از مجروحیت‌ها و شهادت‌هاست و به ویژه در پایان قصه، مردم خرمشهر را درحال ترک شهر و خانه‌هایشان می‌بینیم. هرچند این مقاومت و اتحاد مرد و زن برای جلوگیری از سقوط شهر محسوس است و با همین فیلمنامه کم‌جان، فیلم هم خودی نشان می‌دهد اما سایه شکست و تراژدی در پایان سنگین است. دسته دختران این فیلم، راوی مقاومت و ایثار زنان در روزهای پرتلاطم ابتدایی جنگ است و با بازسازی تصاویر زنده و مستند از نبرد خانه‌به‌خانه خرمشهر، اولین تصویر سینمایی با نگاه زنانه از آن مقاومت را خلق کرده‌است.
منیر قیدی در نشست خبری فیلم در چهلمین جشنواره فیلم فجر در پاسخ به این سوال که چرا فیلم مقاومتی در حال فرار و سقوط تمام می‌شود، گفت: «ما درباره شکست خرمشهر فیلم ساختیم. باید شهر در حال سقوط را نشان داد اما فیلم ما در مورد عشق، اتحاد و امید به آینده بود. پایان‌بندی فیلم درباره مفاهیم دیگری است.»
ابراهیم امینی یکی از فیلمنامه‌نویسان این فیلم هم درباره این سوال گفت: «تصویر پایانی حاوی شکست نیست، بلکه شخصیت‌ها به این نتیجه می‌رسند که می‌توانند جان آدم‌ها را نجات بدهند و خرمشهری‌ها به این شهر برمی‌گردند.»

روشنایی چراغ اول خرمشهر در سینما
در سینمای داستانی، این رسول ملاقلی پور بود که با ساخت فیلم «بلمی به سوی ساحل» در سال ۶۴ (و در بحبوحه جنگ و درحالی‌که خرمشهر هنوز در معرض حملات دشمن قرار داشت) اولین چراغ را درباره خرمشهر روشن کرد و تلاش‌های رزمندگان را برای خروج از محاصره و اشغال و جلوگیری از سقوط به تصویر کشید. ملاقلی پور با تجربه حضور در روزهای محاصره خرمشهر به‌عنوان عکاس، قصه‌ای ملتهب و مهیج از تکاوران ایرانی را روایت می‌کند که دست به نبردی نفسگیر و نابرابر با نیروهای بعثی عراق می‌زنند. فیلم ملاقلی پور به دلیل ساخت در زمان جنگ، مولفه‌های قهرمانانه داشت و در ایجاد انگیزه در رزمندگان و تقویت مقاومت مردمی هم موثر عمل کرد. از این رو جنبه‌های اکشن و جنگی آن بر نشانه‌های آشنا و معنوی دیگر سینمای دفاع مقدس می‌چربید و با تکیه بر همین ویژگی باعث استقبال خوب تماشاگران در گیشه هم شد. با این حال داستان بلمی به سوی ساحل در زمانی به پایان می رسد که خرمشهر هنوز در محاصره دشمن قرار دارد و حتی باتوجه به روند قصه و شهادت قهرمانان، احتمال سقوط آن تقویت می‌شود. البته عنوان فیلم و اطلاعاتی که مرتضی در نفوذ به مواضع دشمن تهیه کرده، کورسوی امیدی برای روشنایی روز پیروزی در آینده (خارج از جهان فیلم) باقی می‌گذارد. همین‌طور آن نوشته قبل از تیتراژ اول مبنی بر «تقدیم (فیلم) به شهیدان شاهد شهر: سید محمدعلی جهان آرا، سید عبدالرضا موسوی، رضا دشتی و مهاجرالی ا... حاج علی موحد که دست در دست بچه‌های شهر سرود فتح خرمشهر را خواند» هم خبر از پیروزی و اشاره به حماسه می‌دهد اما آن چیزی که در جهان خود فیلم می‌بینیم، فارغ از نمایش آن مقاومت و جانفشانی‌ها، بیشتر سویه‌های غم و اندوه و ناکامی دارد. ظاهرا قرار بود رسول ملاقلی‌پور از زاویه دیگری هم به خرمشهر بپردازد و این بار فتح آن را پررنگ کند. دقیق مشخص نیست آیا آن فیلم، «عصر روز دهم» بود یا نه؟ هرچه بود با درگذشت ملاقلی‌پور، عصر روز دهم را مجتبی راعی با فیلمنامه‌ای دیگر ساخت که البته باز هم در آن نشانی از حماسه آزادسازی خرمشهر نیست، بلکه اشغال و سقوط این شهر است که سرنوشت خانواده‌ای را تغییر می‌دهد.

روایت‌های دیگر از اشغال و مقاومت
به جز فیلم‌هایی که در گزارش ذکر آنها رفت، آثار سینمایی معدودی هم که سراغ موضوع خرمشهر رفته‌اند، چشم‌شان را بر روز سوم خرداد و حماسه آزادسازی این شهر بستند و ترجیح دادند روی مقاومت مردمی در روزهای محاصره و اشغال و منتهی به سقوط متمرکز شوند. از جمله این فیلم‌ها «سفر سرخ» است که ماجراهایش در روز سقوط خرمشهر رخ می‌دهد و داستان رویارویی مردم درحال خروج از شهر یا نیروهای ارتش عراق را روایت می‌کند.
در فیلم «کودک و فرشته» به کارگردانی مسعود نقاش‌زاده هم که با موضوع مقاومت مردمی خرمشهر و با تمرکز روی دو شخصیت کودک و نوجوان به عنوان قهرمانان قصه روایت می‌شود، به روزهای اشغال خرمشهر می‌پردازد و فیلم با شهادت کودک به پایان می‌رسد. باز هم امیدی اگر هست خارج از جهان قصه است و مخاطب باید با آگاهی از واقعه تاریخی سوم خرداد، پایان خوش خودش را در ذهن رقم بزند.
فیلم «بزرگمرد کوچک» به کارگردانی صادق صادق‌دقیقی به زندگی نوجوان شهید خرمشهری به نام محمدی می‌پردازد، قصه دلاوری‌های این شخصیت در روزهای محاصره و اشغال خرمشهر را روایت می‌کند و البته طبق تاریخ و زمان زندگی و شهادت محمدی، گذرش به فتح خرمشهر و حماسه آزادسازی این شهر نمی‌افتد.
در خلال فیلم ۲۳ نفر ساخته مهدی جعفری هم که با محوریت اسارت ۲۳ نوجوان رزمنده ایرانی در جریان جنگ ایران و عراق و در سال ۶۱ می‌پردازد، اشاره‌ای هم به بحث آزادسازی خرمشهر می‌شود اما این موضوع در روایت و فضای اصلی قصه، محوری و تعیین‌کننده نیست و نمی‌توان به عنوان نمونه‌ای شاخص از حماسه خرمشهر روی آن حساب ویژه‌ای باز کرد.

در گفت‌وگوی «جام‌جم» با پوریاپورسرخ عنوان شد
عذرخواهی از قهرمانان خرمشهر
سوم خرداد ۹۵ و به مناسبت آزادسازی خرمشهر، گفت‌و‌گوی ویژه‌ای با پوریا پورسرخ بازیگر نقش رضا در فیلم موفق «روز سوم» داشتیم که برای خاطره‌بازی آن را مرور می‌کنیم. پوریا پورسرخ که برای بازی در این نقش نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر هم شد، در پاسخ به این که چه حس و حالی دارد که مردم هنوز او را با رضای روز سوم به یاد می‌آورند، گفت: «یادم می‌آید پس از بازی در «روز سوم»‌ نقش رضا را بهترین نقش کارنامه خودم می‌دانستم و همیشه در مصاحبه‌ها به آن اشاره می‌کردم. متاسفانه یا خوشبختانه‌اش را نمی‌دانم، اما این حس تا امروز ادامه دارد و هیچ نقشی را به اندازه این نقش دوست ندارم و بعید هم می‌دانم هیچ نقشی بتواند جای رضای روز سوم را در قلب من بگیرد. جالب اینجاست بسیاری از مردمی که مرا در خیابان می‌بینند هم همین حس را دارند و هنوز و پس از این همه سال درباره این نقش با من صحبت می‌کنند. واقعا نقش رضا حس خیلی خوبی به من می‌داد و از این بابت خوشحالم.»
پورسرخ درباره این که آیا موقع بازی در «روز سوم» به موفقیت نقش و فیلم ایمان داشت ، گفت: «اگر حمل بر غرور و خودستایی نباشد به عنوان یکی از اعضای گروه وقتی می‌دیدم که چه انرژی‌ای برای ساخت این فیلم گذاشته می‌شود، انتظار موفقیت فیلم را داشتم و مطمئن بودم نمره قبولی را نزد مردم می‌گیرد که خدا را شکر این اتفاق هم افتاد.»
این بازیگر ضمن اشاره به این که لوکیشن فیلم روز سوم شهرهای خرمشهر و آبادان بود، گفت: «پس از بازی در این فیلم، بارها به خرمشهر برگشتم. آخرین بار هم برای بازی در سریال «کیمیا» به خرمشهر برگشتم. جالب اینجاست اولین کاری هم که بلافاصله پس از نشستن پرواز انجام دادم، این بود که چمدانم را داخل هتل گذاشتم و بدون این‌که حتی دوش ‌بگیرم، مستقیم به کوی بهروز، یکی از لوکیشن‌های اصلی «روز سوم» رفتم. آنجا برایم حکم یک میعادگاه را داشت. حس خیلی جالبی داشتم و اتفاقا عکسی هم گرفتم و در صفحه اینستاگرامم گذاشتم.»
او در پاسخ به این سوال که آیا وقتی به آنجا برگشتید خرمشهر از لحاظ آبادانی و سازندگی پیشرفتی کرده بود، جواب داد: «راستش همان حرف‌هایی که سال ساخت «روز سوم» درباره وضعیت خرمشهر زدم را می‌توانم امروز دوباره تکرار کنم و عملا هیچ اتفاق مثبتی برای این شهر نیفتاده است. همیشه هم همین روزها همه می‌گویند چقدر خوب است که به مردم این منطقه برسیم و همه اظهار تاسف می‌کنند که چرا وضع مردمی که نفت کشور را تامین می‌کنند، باید این‌طور باشد، اما بعد از این روزها همه چیز همان‌طور به وضع سابق باقی می‌ماند. درواقع الان نه‌تنها وضع مردم بهتر نشده، بلکه مشکلات دیگری مثل گرد و خاک و آلودگی هوا هم به آن اضافه شده است. به عبارت دیگر تنها تغییر خرمشهر این روزها با سال‌های گذشته این است که کم‌محلی و بی‌اعتنایی مسئولان به آن بیشتر شده است.»
پورسرخ درباره این که چرا سینما اعتنای چندانی به خرمشهر و مقاومت مردم این خطه در سال‌های جنگ و حماسه آزادسازی نمی‌کند هم گفت: «فکر کنم آدم‌های صاحب‌نظرتری از من هستند که درباره حوزه فرهنگی نظر بدهند، با این حال به نظرم کم و بیش کارهایی در این مورد ساخته می‌شود. اما معتقدم مشکل آدم‌هایی که از جنگ لطمه خورده‌اند، سینما و این مساله نیست که چه فیلم‌هایی درباره آنها ساخته می‌شود، بلکه آنها نیاز به امنیت و آسایش اجتماعی دارند و باید جانبازان و خانواده‌های عزیز شهدا و باقیمانده از جنگ، مورد توجه و حمایت قرار گیرند.»
این بازیگر در پایان مصاحبه هم جملاتی را خطاب به امثال رضا (در روز سوم) می‌گوید که آسایش و امنیت امروزمان را مدیون آنها هستیم: «به نوبه خودم از آنها عذر می‌خواهم که از عزیزترین چیزشان که جانشان بود‌ برای نجات آب و خاک‌شان گذشتند، اما ما از چرک کف دست که پول باشد، نمی‌گذریم و به لحاظ مالی هم هیچ کمکی به آبادان، خرمشهر و دیگر مناطق جنگی نمی‌کنیم.»

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها