اما فرزندان آدم بهعنوان اشرف مخلوقات، گاه تا پایان عمر طناب حیاتیاش به والدین متصل میماند. از خوردن و نوشیدن بهعنوان سادهترین حرکت حیاتی تا اندیشیدن و یافتن راهکارهای اساسی درزندگی تا امور عاطفی، اقتصادی و فرهنگی فرزند آدم میتواند از عقل، بینش و تجارب والدین بهره گیرد. بنابراین و براساس دستاوردهای علوم رفتاری، الگوهای رفتاری درزندگی ما انسانها عبارتند از: ۱- والدین ۲- آموزگاران و مربیان ۳-دوستان و همسالان.
اصلیترین الگوها، الگوهای تربیتی بوده که در صورت خالی بودن جای یک گروه از آنها، گروههای دیگر باید جای آنها را پر کند. اولین درس در تربیت شکل و نحوه انتخاب الگوهای رفتاری توسط والدین انجام میشود. مهارت گزینش دوست در کوچه و مدرسه توسط پدر و مادر صورت میپذیرد. سپس تداوم این مهارت در جامعه و دانشگاه نیز به قسمت اول آن پیوند میخورد. والدین اولین و اصلیترین الگوی تربیتی برای فرزندان هستند. والدین دروغگو و بدقول هیچگاه نخواهند توانست آموزگاران مفید و مؤثری برای آنها باشند، بنابراین پدر و مادر بعد یا پیش از ازدواج باید مهارتهای زندگی را آموخته و بهکار گیرند. متاسفانه نه در دوره دبیرستان و نه در دانشگاه مهارتهای لازم برای تداوم نسلها به آنها آموخته نمیشود. در دوران کودکی ما یعنی دهه ۴۰ و۵۰ و پیشتر از این تاریخها آموزش داده نمیشد. آداب نشستن و برخاستن و احوالپرسی و خداحافظی که ضروریترین قدمها در تربیت اجتماعی است از اطفال مضایقه میشود. در بسیاری از اوقات دیده میشود که فرزندان خردسال خیلی جلوتر از بزرگترها و حتی والدین حرکت میکنند. ایکاش درمدارس بهجای زنگ ورزش که صددرصد زنگ اتلافوقت بچههاست، مباحث تربیتی و آداب معاشرت به آنها یاد داده میشد. نحوه نشستن بر سر سفره یا میز غذاخوری و شکل دردست گرفتن قاشق و چنگال اصلیترین و مهمترین حرکات در صرف غذاست که تعداد قابلتوجهی از کودکان و نوجوانان با نحوه استفاده از آنها آشنایی ندارند. بنابراین ملاحظه میشود که الگوهای تربیتی تا چه اندازه در تبیین جایگاههای ضروری دخیل است.