نماینده دادستان و زن متهم به قتل، 2 روایت متفاوت از یک جنایت دارند

جنایت انتقامجویانه یا دفاع از خود

انتقام هولناک از برادرزاده

انتقام آتشین مردی از برادرزاده‌اش، خاطره یکی از بازپرسان جنایی است که این هفته برای تپش روایت کرده است.
کد خبر: ۱۴۳۴۴۷۹
 
سال‌ها قبل بود که زنگ خانه‌ای در حاشیه شهر به صورت ممتد به صدا درآمد، زمانی که مرد صاحبخانه در را باز کرد، با مردناشناسی مواجه شد که به‌شدت دچار سوختگی شده بود. مرد ناشناس با دیدن صاحبخانه بدون آن‌که حرفی بزند، خودش را در آغوش او انداخت و بی‌هوش شد. صاحبخانه که گیج شده بود با دقت نگاهی به اطراف کرد، ساعت از ۱۲شب گذشته بود و شخص دیگری در آن اطراف دیده نمی‌شد. کمی که دقت کرد، متوجه شعله‌های آتش شد که در چند متری‌اش زبانه می‌کشید. با هر سختی بود، مرد ناشناس را به داخل خانه برد و به اورژانس و پلیس زنگ زد. دقایقی بعد امدادگران به محل آمدند و مرد سوخته برای درمان به بیمارستان منتقل شد و ماموران پلیس با کمک آتش‌نشانی موفق به اطفای حریق شدند.
 
حریق عمدی
کشیک قتل بودم که تلفن به صدا درآمد و گزارش آتش‌سوزی خودرو و به‌دنبال آن انتقال راننده به بیمارستان را اعلام کردند. ماموران آتش نشانی در همان صحنه اعلام کردند حریق خودرو عمدی بوده و شخص یا اشخاصی قصد قتل راننده را داشته‌اند. اما این‌که راننده ــ که ظاهرا همان مرد سوخته بود ــ چطور موفق شده بود از میان شعله آتش خارج شود و خود را نجات دهد در هاله‌ای از ابهام بود. باتوجه به عمدی‌بودن حریق و اقدام به قتل راننده، موضوع به کشیک قتل گزارش شده بود.

اقدام به قتل مرد ثروتمند
شماره پلاک خودرو را بلافاصله استعلام کرده و هویت مالک آن شناسایی شد. شهروز، صاحب خودرو و ساکن یکی از محله‌های بالای شهر بود و مهندس جوان وضع مالی خوبی داشت.فرضیه‌های متعددی برای این حریق عمدی مطرح شد و یکی از آنها سرقت بود اما از آنجا که عامل این حریق، خودرو را هم به آتش کشیده بود، فرضیه سرقت رنگ باخت و احتمال قوی‌تر انتقام‌گیری مطرح شد. درتحقیق ازخانواده شهروز، مشخص شد مردجوان به‌تازگی ازدواج کرده و اوفردی آرام ومعقول بوده و با کسی اختلاف نداشته است. 

ردپای فامیل نزدیک
بررسی‌ها ادامه داشت تا این‌که شهروز به‌هوش آمد و پس از بهبود نسبی راز آتش سوزی و هویت عامل آن را برملا  کرد. او در تحقیقات گفت: روز حادثه راهی منزل شدم که عمویم را کنار خیابان دیدم. عمو و پدرم مدت‌هاست باهم اختلاف مالی بر سر ارثیه دارند اما من هرگز در این اختلاف دخالت نکرده‌ام. خودرو را متوقف کرده و عمویم را سوار کردم تا به مقصدی که می‌خواهد، برسانم. او گفت قصد رفتن به امامزاده در حاشیه شهر را دارد. من هم که نمی‌توانستم به او جواب نه بدهم به سمت آنجا حرکت کردم. در امامزاده نشسته بودیم که عمویم گفت تشنه است و با این ترفند آبمیوه خرید. زمانی که عمویم آمد، من به سرویس بهداشتی رفتم و وقتی برگشتم دیدم عمویم دو لیوان پر از آبمیوه کرده است. من که تصورش را هم نمی‌کردم عمویم چه نقشه‌ای در سر دارد، آبمیوه را خوردم اما بعد از آن حالم بد شد. تنها چیزی که به یاد دارم این است که او مرا سوار ماشینم کرد و پشت فرمان نشست. مرد جوان گفت: دیگر چیزی به یاد ندارم تا این‌که با حرارت و گرمای زیاد به‌هوش آمدم و خودم را در میان شعله‌های آتش دیدم. از ماشین بیرون آمدم. تمام لباس‌هایم آتش گرفته بود و با کشاندن خودم روی زمین، موفق شدم آتش لباسم را خاموش کنم. اما سوختگی‌ام شدید بود و نمی‌توانستم راه بروم. حالم خیلی بد بود. به اطراف نگاه کردم و ناگهان چشمم به چراغ‌های روشن خانه‌ای که چند متری با من فاصله داشت، افتاد. خودم را کشان‌کشان به آنجا رساندم و در زدم و بعد هم بی‌هوش شدم.

دستگیری عامل آتش‌سوزی
با اظهارات شهروز، دستور بازداشت عمویش را صادر کردم و کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی برای دستگیری او وارد عمل شدند. گرچه مرد میانسال ابتدا منکر بود اما زمانی که فهمید برادر زاده‌اش زنده مانده و راز آتش سوزی را برملا کرده است، لب به اعتراف گشود. او در تحقیقات گفت: با برادرم سر ملک اختلاف داشتم. از آنجا که نتوانستم به خواسته‌ام برسم، تصمیم به انتقام از برادرم گرفتم. با کشتن پسرش می‌توانستم انتقامم را از برادرم بگیرم. از ساعت رفت و آمدهای شهروز با خبر بودم. روز حادثه سرراهش قرار گرفتم و سوار خودرویش شدم. از قبل با خودم قرص خواب‌آور برداشتم و درنهایت او را به امامزاده کشاندم. بعد هم تشنگی را بهانه کردم و آبمیوه گرفتم و زمانی که برادرزاده‌ام به سرویس بهداشتی رفته بود، داخل لیوان آبمیوه‌اش، قرص‌ها را ریختم. برادرزاده‌ام پس ازخوردن آبمیوه مسموم و بی‌هوش شد و او را داخل ماشین گذاشتم و خودم رانندگی کردم. به سمت جاده خارج از شهر رفتم و در نزدیکی پرتگاهی توقف کرده و ماشین را به داخل گودالی پرتاب کردم. اما ماشین در سراشیبی چپ نکرد و اتفاقی نیفتاد. سراغ برادرزاده‌ام و ماشینش رفتم و با چهار لیتر  بنزینی که بین راه خریده بودم، ماشینش را آتش زدم. خودم هم در گوشه‌ای به کمین نشستم تا ببینم چه اتفاقی می‌افتد. من شعله‌ور شدن خودرو را دیدم و از آنجا که شهروز بی‌هوش بود با خودم گفتم او داخل خودرو حبس شده و به‌خاطر سوختگی و خفگی جانش را از دست می‌دهد. هرگز تصور نمی‌کردم از جهنم آتشی که برای او درست کرده‌ام جان سالم به‌در ببرد. فورا آنجا را ترک کردم و خودم را به خانه رساندم. ابتدا می‌خواستم با صحنه سازی، منکر آتش‌سوزی شوم اما زمانی که فهمیدم شهروز زنده مانده، با این‌که خودم گرفتار شدم اما از این اتفاق خوشحال شدم. زمانی که خودرو به آتش کشیده شد، پشیمان شدم اما کاری از دستم برنمی‌آمد وحالا خوشحالم که او زنده است و من تبدیل به یک قاتل نشده‌ام.
​​​​​​​متهم پس از اعتراف به این اقدام هولناک، بازداشت و به زندان منتقل شد تا در دادگاه به این اتهامش رسیدگی شود.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها