حالا که شما تازه ابتدای جاده طویل و دراز زندگی هستید و میدانید که زندگی فقط صدسال اولش سخت است باید مسیری درست و با عاقبتاندیشی برای خود از میان خوبان برگزینید تا درنهایت زندگیتان به زمستان نخورد و پشیمانی بهبار نیاورد.امروز و اینجا قرار است کارهایی را مرور کنیم که انجام دادنش، نوعی قمار با زندگی یکباره ماست.
سفر به فضا
حتما اسم این زهرماریهایی که بدون سفینه شما را به فضا میبرند به لطف مجازیات خوب بلدید. استفاده از این قرصها و مواد از آن مسیرهایی است که محکوم به سقوط و شکست است، یعنی فرقی نمیکند که شما چقدر کنترل روی خودتان داشته باشید. چون اول شما آنها را استفاده میکنید و بعد آنها هستند که شما را استفاده میکنند، ذهنتان را، حال خوبتان را، عقلانیتتان را ... همه و همه را مصرف میکنند و فرصت تجربههایی که هر انسانی باید در زندگیاش داشته باشد را از شما میگیرند. حتی برای تفریح و تفنن و «فقط همین یکباره» هم لطفا سمتش نروید.
تارکِ دنیا
این دسته آدمهایی که در هیچ مکانی هیچگونه ارتباطی نمیگیرند را همهمان دیدهایم. سعی میکنند در لاک خودشان باشند و کاری به کار هیچکس ندارند. حتی سعی در ساختن رابطه و شناختن دیگرانی که در همان اجتماع خودشان زندگی میکنند هم ندارند. اصولا ما انسانها چون در جامعه زندگی میکنیم، شکل دادن ارتباطهای خوب، قطعا پلههای بیشتری برای رسیدن به قله موردنظر برایمان فراهم میکند. پس حتی اگر درونگراتر از آدمهای اطرافمان هستیم هم سعی کنیم همیشه ارتباطات قوی و محکمی داشته باشیم. چون آدمهای خوب در زندگیمان سرمایههایی مهمتر از علم و پول و جایگاه هستند.
پول کثیف
ما در فرهنگمان پول حلال و حرام داریم و فرنگیها هم پول تمیز و کثیف! در تمام فرهنگها، آدمها به اینکه پول از کجا آمده باشد، حساس هستند و میدانند برخی پولهایی که از کار و کسبهایی که مجاز نیست و به زندگی دیگران آسیب میزند، آمده؛ خوردنش انگار دل آدمی را چرکین میکند. مثلا فرض کنید به خانه کسی بروید که بفهمید قاچاقچی است و روزی گنجشکی همان کارگران کارخانههای داخلی را هم قطع کرده، باز هم دلتان میآید حتی اگر خاویار جلویتان بگذارد از آن بخورید؟! و بالعکس اگر خانه کسی بروید که بدانید یک معلم است و با زحمت و عرق جبین زندگیاش را میگذراند، نان و پنیرش هم در دهانتان مزه میکند. پس همیشه شاخکهایتان را به اینکه از کجا پول درمیآورید و با آن نان سر سفرهتان میبرید، تیز کنید.
دوست تمام دنیا
در آنطرف نمودار تارکان دنیا، عدهای همیشه درهرقشر، صنف، نژاد و فرهنگی تعدادی دوست دارند و هرکس را که بگویی میشناسند. از بقال سر کوچه بگیر تا فلانکس در فلان وزارتخانه؛ داشتن ارتباطات بیش ازحد، باعث میشود که ندانید هر آدمی در زندگیتان چه جایگاهی دارد ونتوانید وقت، زمان وانرژی برای آدمهای مهمتر بگذارید. مهمتر ازآن، زمان وانرژی برای خودتان و رشد و پیشرفتتان، چون گاهی ما به خلوت با خود و دورشدن و تلاشکردن نیازمندیم. پس لطفا بیش ازحد رابطه نسازید.
دروغ مصلحتی؟!
دروغ گفتن همیشه مسیری اشتباه است. چه برای رهایی از یک موقعیت بد باشد، چه برای فرار، چه برای فریب ... گاهی اوقات شاید بهنظر برسد که الان دروغ بهترین گزینه است اما در همان لحظه کارتان را راه میاندازد و در بلندمدت ماجرا اصلا آنطور که میخواهید، پیش نمیرود و به قول قدیمیها «ماه پشت ابر نمیماند.» بالاخره حقیقت خودش را نمایان میکند و آنوقت شما میمانید و حوضتان و اعتماد و وجههای که از خودتان پیش دیگران خراب کردید.
هدف وسیله را توجیه نمیکند!
فرض کنید برای به حیاط رفتن، دو مسیر دارید؛ یکی از پلهها و دیگری از پنجره. قطعا اگر از پنجره به پایین بپرید، زودتر به حیاط خواهید رسید اما با پای شکسته! دقیقا بعضی مسیرها هم برای رسیدن به هدفتان همینطور میماند. شاید در ظاهر زودتر به هدف برسید اما بعدها در جایی که حتی فکرش را هم نمیکنید، چنان از عرش به فرش میخورید که خودتان هم انگشت به دهان خواهید ماند از این دنیای کوچک فندقی و حساب و کتاب دقیقش! بهخصوص اگر حقوق دیگران را برای خودتان نردبان کنید تا با پا گذاشتن بر روی آن بالا بروید. مطمئن باشید نردبان سستی میشود و از زیر پایتان در خواهد رفت.
برداشتن یا دزدی؟
شاید فکر کنید دزدی فقط از دیوار خانه مردم بالا رفتن است. اما دزدی انواع متفاوتی دارد. مثلا شمایی که دوستتان را ۷۰۰ساعت در محل قرار منتظر میگذارید تا خط چشمتان قرینه بهنظر برسد، شما هم دزدید! دزد زمان... یا دکترهایی که برای بیمارهایتان سرسری نسخه میپیچید، شما هم دزد هستید! دزدجان و سلامتی...فامیلهای محترمی که درسبزی پاک کردنهایتان انواع و اقسام گناهان اکرمخانم را فقط چون برایتان کادوی کوچکتری آورده، میشویید و پهن میکنید. شما هم دزد هستید! دزد آبرو... دزدی فقط دزدی مال و ثروت نیست... ما خیلی اوقات دزدهای زندگی دیگران میشویم و خود بیخبریم. اگر برای آبرو بردن و تهمت زدن هم بازداشت میشدیم، الان زندانها همه لب تا لب پر بودند اما حواسمان را جمع کنیم که دزدی از جان، مال و آبروی دیگران از آن مسیرهایی است که محکوم به شکست است و خیلی زود به قول امروزیها کارمایش را پس میدهیم.