موضوعی که ازیک سو آسیب اجتماعی وفرهنگی است وازطرفی باعث ایجاد مشکلات بهداشتی و بروز بیماریهایی میشود.عدم علاقه خانوادهها به فرزندآوری و وجود خلأهای عاطفی، باعث شده که افراد اوقات تنهایی خود و فرزندپروری را به نگهداری از حیوانات تبدیل کنند. این موضوع تا جایی پیش رفته است که بسیاری از خانوادهها به حیوانات خانگی خود بیشتر از فرزندانشان علاقه پیدا کرده و انس گرفتهاند. حضور اشخاص مختلف با حیوانات خانگیشان در مکانهای عمومی درسالهای اخیر به یک رویه عادی و یک ژست اجتماعی تبدیل شده است. البته این حیوانات خانگی فقط معطوف به سگ و گربه نمیشوند بلکه موضوع فراتر از آن رفته و به نگهداری از کروکودیل، مار، خرس، سنجاب، میمون و... تبدیل شده است. درکشور هم متاسفانه گونههای جدیدی در حال شکلگیری است. از تجرد قطعی و تکفرزندی گرفته تا سالمندان تنها. گونههایی که نگهداری ازحیوانات را به فرزندآوری ترجیح میدهند و حضور کودک اصلا جایی در زندگی آنان ندارد. افرادی که با پیروی ازسبک زندگی غربی وادعای روشنفکری،ادعای جدیدی را وارد فرهنگ ایرانی کردهاند.
بحران جمعیت و نگهداری از حیوانات!
ترس از فرزندآوری برخی خانوادهها به معضلی تبدیل شده است وافراد، جای خالی فرزند را با نگهداری ازحیوانات خانگی پرمیکنند. این موضوع فقط هم مختص جوانان یانوجوانان نیست بلکه تقریباهمهگیر شده وبه سالمندان هم رسیده است.دکترکامران صداقت، جامعهشناس در این خصوص به جامجم میگوید: «جامعه درحال گذار است یعنی رفته رفته ازترکیب جمعیتی جوان به سمت جمعیت میانسالی حرکت میکند.ما درسال۱۴۰۵ حدود ۴۵درصد، افراد پیرومیانسال خواهیم داشت.وقتی میانگین سن وعمرمتوسط بالا میرود، در این صورت تعامل و کنشهای اجتماعی افراد کاهش پیدا میکند. به دنبال آن کاهش توانمندیهای جسمی نیز همراه است. در این مرحله از گذار جمعیتی، متوجه این موضوع میشوید که افراد نیازمند یک دمخور به جای همدم هستند. دمخور یعنی چیزی که در زندگی باشد و با آن روزگار خود راسپری و به آن رسیدگی ومحبت کنند ویک نوع گذران زندگی داشته باشند.» دمخور و حیواناتی که برای نگهداری هزینههای سرسامآوری را بر دوش صاحبان خود میگذارند چرا که دیدگاه بسیاری از اشخاص این است که مسائل اقتصادی مانع از فرزندآوریشان شده است اما گویا این موضوع آنقدرها هم مانعی برای داشتن فرزند بهشمار نمیآید. خیلیها فکر میکنند که بچه چیزی به جز دردسر برای آنان به همراه ندارد و از زیر بار مسئولیت آن فرار میکنند.
کاهش ترکیب جمعیتی خانواده، عاملی برای نگهداری حیوانات
پر کردن تنهایی و ایجاد روابط عاطفی، دلایلی است که بارها ازصاحبان حیوانات خانگی شنیدهایم که میگویند به حیوانشان وابسته شدهاند اما این وابستگی خیلی هم عمیق نیست و کمکم از بین میرود. ازطرفی کاهش ارتباطات فامیلی، انزوا، خودکمبینی و حس شدید برای دیده شدن توسط دیگران نیز باعث تکثیر این امر در جامعه میشود. صداقت موضوع افزایش میانگین سن ازدواج در کشور و از سویی کاهش ترکیب جمعیتی داخل خانواده را دلیلی برای گرایش خانوادهها و مخصوصا جوانان و نوجوانان به سمت حیوانات خانگی تلقی میکند. او میگوید: «خانوادهها از ترکیب کامل به سمت ترکیب ناقص حرکت کردهاند. این بدان معنی است که ما دیگر همانند گذشته در خانوادهها نقشهایی همچون دایی، عمه، عمو و خاله نداریم و ممکن است این نقشها یک یا دو عضو باشد. زمانی که این نقص رخ میدهد، افراد نمیتوانند مثل گذشته روابط اجتماعی خود را داشته باشند.» در حقیقت میتوان گفت که وقتی خلاءعاطفی میان زوجین و همچنین اعضای خانواده شکل میگیرد، نگهداری از حیوانات خانگی بهمراتب بیشتر از فرزندآوری میشود. البته احساس لذت در فرزندآوری همیشگی بوده ولی عمر این حیوانات کوتاه است. فرزندآوری با وجود همه مشقتهایی که دارد اما همان حس وصفنشدنی پدر و مادر شدن و به آغوش کشیدن فرزندان، تمامی این مصائب را شیرین میکند.
حیوانات خانگی و شکلگیری تفکر اومانیسم
حرکت کردن خانوادهها به سمت الگوی تکفرزندی نیزموضوعی است که درخصوص این مسأله مطرح میشود.والدین میخواهند نیازها وخلأهای عاطفی فرزندشان رابا نگهداری ازحیوان خانگی پر کنند.همانطورکه این جامعهشناس معتقد است واظهار میکند: «درحالحاضر ترکیب خانوادهها کاهش پیدا کرده و با وجود تعداد بیشماری ازخانوادههای تکفرزند در کشور، پدر و مادرها بهناچار و با توجه به نیاز فرزندانشان، حیواناتی را درخانه نگهداری میکنند.»البته مسأله به اینجا ختم نمیشودچراکه وقتی فردگرایی افراطی شکل میگیرد، انسان بهشدت احساس تنهایی و نیازمندی عاطفی پیدا میکندوبه همین دلیل برای رفع این نیاز عاطفی به حیوانات خانگی روی میآورد. صداقت نیزمعتقد است که هماکنون نگهداری ازحیوانات خانگی علاوهبر اینکه یک نوع سبک زندگی محسوب میشود، یک نوع رفتار انسانگرایانه است که به دنبال اومانیسم شکل گرفته وزمانی که چنین گرایشی شکل بگیرد، متاسفانه حیوان نقش مساوی و برابر با انسان پیدا میکند. به هرحال آنچه امروز شاهد آن هستیم، ورود یک الگوی ناهمگون به فرهنگ ایرانی-اسلامی و جایگزینی مراودات اجتماعی باحیوانات خانگی است ومسئولان ومتولیان بهظاهر فرهنگی کشورباید چارهای برای این آسیب اجتماعی بیندیشند.