نگاهی دیگرگون به کتاب «عادات و آداب روزانه بزرگان» مِیسن کِری

پیاده‌روی و خلاقیت

لابه‌لای صفحات اهالی کتاب و کلمه به نوشته‌های جالبی می‌رسید

تو نوه ربابه‌خانم هستی!

نویسندگان، مترجمان، ناشران و خلاصه اهالی کتاب و کلمه حضور چشمگیری در شبکه‌های اجتماعی دارند. هر از چندگاهی سری به صفحات‌شان بزنیم و فارغ از کتاب‌هایی که برای‌مان تولید می‌‌کنند، پای حرف‌های خصوصی‌شان بنشینیم.
کد خبر: ۱۴۵۷۷۳۲

golbaf
نمایشگاه کتاب را بیشتر به خاطر آدم‌هایش دوست دارم تا کتاب‌ها؛ آدم‌هایی که در طول سال فقط یک‌بار می‌شود دیدشان آن هم به برکت کتاب. 

atieh. haratimotlagh
قدمت بر چشم
«به خودم دلداری دادم؛ متمدن باش! یک خانم نویسنده فرهیخته چند روز می‌‎آید خانه‎ات. زائر امام‎رضاست. آدم باش! رگ مهمان‎پذیری‎ات کو پس؟ تو نوه ربابه خانم هستی که از بس مهمان‎نواز بود، روی سنگ قبرش هم نوشته بودید «آرامگاه مادری دلسوز و مهمان‌نواز». حالا روی سنگ قبرت سرت را بخورد، این همه فک و فامیل را دعوت کردی چند روز هم میزبان زائر امام‎رضا باش.نفس عمیقی کشیدم و به خودم قول دادم کاری کنم تا به نویسنده خیلی خوش بگذرد و اندازه خانه خودش در خانه کوچک من احساس راحتی کند.»

nafari marzieh 
کجا بود و من چند ساله بودم، هیچ چیز یادم نمی‌آید. انگار نمایشگاه از خیلی وقت پیش با من بوده است. ولی چیزی که خوب یادم هست این است که دخترم را از سه‌ماهگی به نمایشگاه کتاب برده‌ام و برایش کتاب خریده‌ام. خرید کتاب برای کتابدار کار سختی است. کتابدارها همیشه به کتابخانه و قفسه‌های پر از کتاب اتصال دارند و با خودشان فکر می‌کنند که چرا کتاب بخرم در حالی که می‌توانم رایگان از کتابخانه امانت بگیرم و مطالعه کنم؟ نویسنده بودن من باعث شده این فکرها را نکنم چون کتاب، ابزار کار من است و باید بخوانم و مدل خودم را در خواندن و یادداشت گذاشتن توی کتاب داشته باشم.امسال در مصاحبه‌هایم بیشتر سراغ کتاب برفاب را می‌‌گرفتند اما من مثل مادری عادل همه کتاب‌هایم را روی میز می‌‌گذاشتم تا آنها را هم معرفی کنم. معرفی کوتاه از سایر کتاب‌ها و معرفی کامل‌تری از برفاب و قصه‌‌ زنانه‌اش. 

yousefalikhani
عابس‌جان قدسی مرد مداراست و روشنفکر کتابخوان‌ها. چراغ کافه‌کتاب‌اش همیشه در مشهد پرنور باد. 
حمیدرضا آتش برآب برایم نماد؛ تلاش و تلاش و تلاش است و البته ادبیات روسیه. 
حمیدخان و آقامحمدجواد امسال کولاک کردند. کاش می‌‌توانستم محمدجواد را برای همیشه پسر‌کتابفروشی و نشر‌کنم. 
وقتی آمد فقط چشمانش را شناختم اما یادم نیامد کجا او را دیده‌ام و بعد در گوشم گفت: واحد خبر نزاجا. و رفتم به دوره‌سربازی، بین سال‌های ۱۳۷۷ تا ۱۳۷۹. هر کتابی را در این سال‌ها خودم تأیید کرده‌ام فقط جایزه گرفته و هر کتابی را تیم نمونه‌خوان‌ها بعد از بررسی، خواندند و تعریف کردند، پرفروش شد‌؛ ممنونم از مینا احمدی و رکسانا تقوی و مرجان خانم و پادیناجان. و جیمان‌جان که از سال ۱۳۹۰ همیشه همراه نمایشگاه‌هایم بوده و الان هم شش سال است بدون او کتابفروشی معنا ندارد. 
استادم علی ایثاری کسمایی که معرف حضور است با تاریخچه خصوصی خانه و تحصیل کرده و... زمان روزنامه‌نگاری، خبرها و گزارش‌هایم را ویرایش می‌‌کرد و هنوز آن روزها را می‌‌نوشم. 
خانم دکتر معصومه زارع کهن که با توجه‌اش، بیوه‌کشی و خاما و زاهو بسیار خوانده شد در مجامع دانشگاهی
صادق علیخانی و صدا و صفایش.
استاد ابراهیم حسن بیگی و کتاب‌های دوره‌‌ نوجوانی‌مان.
استاد قاسمعلی فراست و نخل‌های بی‌سرش و تمام خاطرات نوجوانی‌ها و لطف‌ها و محبت‌ها و حمایت‌های این سال‌هایش و و و نمیرم برای این روزها و این آدم‌ها که صدها نفر از اساتید و دوستان و نویسندگان و همکاران را هر روز می‌‌بینم و جان می‌‌گیرم. 

javadmahdizadeh۱۳۳ 
دیروز این توفیق راداشتم که بعد ازیک سال مجددا افتخارملاقات استاد، دوست وبرادر عزیزم جناب آقای دکتر میثم غلام‌پور، ایران‌شناس، تاریخ‌پژوه و نویسنده دماوندی و متخصص تاریخ، ادبیات وفرهنگ شهرستان دماوند (شهری که پنج سال در آن تحصیل کردم و خاطرات زیادی از آن دارم) در غرفه انتشارات بین‌الملل نصیبم شد.آقای دکتر غلام‌پور تجربه بسیار غنی در تحقیقات مربوط به تاریخ و فرهنگ دماوند دارد بلکه این جرأت را به خودم می‌‌دهم که بگویم کمتر کسی در شهرستان دماوند، استان‌های تهران و مازندران و سراسر ایران در مورد تاریخ دماوند به اندازه ایشان مطالعه و تحقیقات داشته است.ایشان اثری هم در قالب ادبیات مستند-داستانی به نام «سرو سربه‌زیر» در مورد شهید مجتبی کربلایی مهدی، بزرگ‌ترین فرمانده نظامی شهید شهرستان دماوند تا امروز، به رشته تحریر درآورده که انتشارات «مرد نو» آن را چاپ کرده است‌؛ شهیدی که از همان روز اول ورودم به شهر دماوند عکسش در میدان معلم (بین محله جیلارد (گیلیارد قدیم) و شهر دماوند) چشمم را می‌‌گرفت و آخرش یک روز برای رفتن سر‌مزارش، بهشت رقیه (س) تاکسی دربست گرفتم!

mohammad. aziziii
هنوز …
هنوز خسته تنی هست و، پاره‌ای اندوه
شکسته می‌روم و، در شگفت قامت کوه
دوباره‌ دست خزان، شاخه امید برید
رسید موسم غربت سرایی انبوه!
شکار حادثه‌ها گشته‌ایم و، مانده هنوز
عجایب است چنین ماندنی مرا بشکوه!
هزار مرتبه، بال مرا شکست جهان
نیامدم - چو تو بودی میان دل - به ستوه
گرفته عقرب جرار و، مار، اگر جانم، 
ز نیش و زهر نترسم، چه یک زند، چه گروه
محمد عزیزی / از کتاب «وخیابان تنهاست»
اگر امروز دوستی که به نمایشگاه آمده بود و مجموعه شعرهایم(‌که در عکس بالای سر من‌اند)ندیده و ازمن این عکس رانگرفته بود، من هم این پست را نمی‌‌گذاشتم!

ketabir com
انقلاب اسلامی ایران ارائه‌دهنده گفتمان جدیدی دردوره معاصربوده که بعدازگذشت چهاردهه، تأثیر این گفتمان درحوزه داخلی، منطقه‌ای وحتی جهانی به‌خوبی قابل مشاهده است.حجم انبوه آثارومنابعی‌که توسط پژوهشگران داخلی وخارجی درموردانقلاب اسلامی پدید آمده،نشان ازاهمیت این گفتمان دارد.باوجود این،برای تبیین ومعرفی این گفتمان راه طولانی درپیش است وجای خالی آثارمتنوعی مشهوداست.برای دریافت اطلاعات بیشتر و تهیه این کتاب سایت انتشارات ایران رابه آدرس https://ketab. inn. ir دنبال کنید. 

nashre beynolmelal
اهل مبارزه نبود و فراری از هرچی گروه و دسته مبارزاتی اما سرنوشت، مسیر دیگری برایش در نظر داشت و او را در میان گروه‌های مختلف مبارزه قرار داد.در آن بین یک سؤال برایش مطرح بود: «حق با کدام دسته و گروه است‌؛ چه کسی درد مردم را دارد؟»فصل بی‌هراسی، کتابی است به قلم محمدحسین فاضل. در این کتاب به زبان داستانی به روند گروه‌های مختلف در فصل انقلاب پرداخته است. 

ehsan nazembokaei
سوفیا، دوست‌داری بازم بریم نمایشگاه کتاب؟
آخ‌جون. دوست‌دارم. بریم. 
امروز عصر داشتیم به خانه برمی‌گشتیم که این شوق کودکانه، قانع‌مان کرد با وجود ترافیک و باران شدید به سمت نمایشگاه کتابی برویم که دیروز هم آنجا بودیم. راستش خودمان هم بی‌میل نبودیم ولی ذوق سوفیا، حجت را تمام کرد. من و سعیده، هنگام مرور خاطرات کودکی و نوجوانی، یاد روزهای پر‌هیجان نمایشگاه کتاب می‌‌افتیم که اشتراکات فراوانی با هم دارند ولی حال امروز سوفیا با خاطرات دیروز ما فرق دارد. فرق آن در این است که او را بیشتر تحویل می‌‌گیرند. سوفیا، والدینی دارد که دوستان زیادی در این نمایشگاه دارند. دوستانی که حضورشان در غرفه‌ها، نمایشگاه را به گعده‌گاه تجدید دیدار با رفقای قدیمی بدل کرده است. خوش و بش و احوالپرسی و طبیعتا توجه خاص به سوفیا که او را کیفور می‌‌کند. مطمئنیم عصر فردا هم اگر باز بپرسیم سوفیا دلت می‌‌خواهد نمایشگاه کتاب بروی، چه جوابی خواهیم شنید. جواب سوفیا خواسته کودک درون خود ماست. 

davod. amirian
سفر یک‌روزه به بیرجند و دیدار با دانش‌آموزان دوستدار کتاب؛ با محوریت رمان جام جهانی در جوادیه. و بعد حضور در کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بیرجند. استقبال عزیزان بیرجندی واقعا غافلگیرم کرد‌ و خاطره‌ای خوش ماند ازین شهر دوردست و باصفا. 

mohammadr ۱۱۰
من آن‌قدری سرم درکتاب بوده که شاید رشد تک‌بعدی یافتم.گاهی یادم می‌رودکه دررفاقت لازم نیست مدام تأیید یا ردکنی،قرار نیست که درست و غلط را بیابیم، حتی دل بسوزانی یا کمکش کنی تاهمه چیز درست شود. فقط برای دوستت باید گوش خوبی باشی؛ همراه باشی در سکوت. فقط همین!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها