وزیر وقت ارشاد به تبعیت از اروپاییها بر این گزاره اصرار داشت که باید کار را بهجایی برسانیم که مانند فرانسه روزی یک جشنواره برگزار کنیم. اما از آنجا که همواره «خلق را تقلیدشان بر باد داد» همهچیز در پوسته وامداری به غریبهها پیش رفت و در کمتر موردی شاهد جشنوارههای بومی شده جریانساز بودیم و هستیم؛ جشنوارههای اصلی مانند فجر، مستند و کوتاه که حکایتشان جداست و هرکدام در موقع مناسب خود باید مورد آسیبشناسی قرار گیرد و از آنجا که در مقطع برگزاری مورد توجه رسانهها قرار میگیرند، در این بحث جایی ندارند اما جشنوارههای متفرقه و بهعبارتی موضوعی که تعدادشان به چند ده رویداد میرسد، مسأله این قلم است. انگار که در خلأ میآیند و میروند. بعضا حتی به جز گروههای درگیر اجرا و داوری و نهاد حمایتکننده اساسا کسی نمیفهمد که کی میآیند و کی میروند. نگارنده جزو موافقان برگزاری جشنوارههای موضوعی (حتی اگر بر تعدادشان افزوده شود) اما به همین نسبت، بلکه شدیدتر، مخالف برگزاری به هر قیمت این رخدادها هستم. اصلیترین استدلال و توجیهی که برای برگزاری این جشنوارهها وجود دارد (تا جلب اسپانسر کنند) این است که هزینه برپایی اینها کمتر از ساخت یک فیلم سینمایی میشود، درحالی که در شادابی محیط سینما و ایجاد امید در جوانان و سینماییها خیلی بیشتر از فیلمهای سینمایی ایفای نقش میکنند. بله این قبول ولی وقتی شاهدیم که عموما با فیلمهای تکراری، بدون کمترین خلاقیت در برگزاری و باری به هر جهت سروته کار را هم میآورند، دیگر نمیشود سکوت کرد یا کوتاه آمد. چه اصراری به برپایی جشنوارههایی داریم که فقط پولها را دور میریزند؟ قضیه فیلمهای تکراری را میشود پذیرفت و اینکه فیلمها دائم در این محیطها دور میزنند قابل چشمپوشی است و فیلمی در چند جشنواره شرکت و جایزه بگیرد هم اتفاق حمایتشوندهای است، البته نه با استدلال آقایان، به این مفهوم که مگر خیلی از فیلمها در چند جشنواره جهانی همزمان یا با فاصله شرکت نمیکنند! اما غافلند که این روند در سطح جهان رخ میدهد ولی مورد ما در سطح داخلی است، با این حال به همان دلایل کلی که جشنوارهها به رشد و توسعه سینما و فضای حالخوبکن فیلمسازان کمک میکند، موجودیتشان پذیرفتنی است ولی وقتی شاهدیم که این جشنوارهها با کمترین خلاقیت هنری و ضعیفترین حالت در زمینههای مختلف مضمونی و رویکردها برگزار میشود، دیگر بهواقع جای نقد تند و جدی دارد. این قبیل جشنوارهها حتی از نگارش و انتشار یک بیانیه آسیبشناسانه هم عاجزند چه رسد به اینکه بخواهند یا بتوانند در راستای ماموریت خود جریانسازی کنند. از نقد فراری هستند و آشکارا از فضایی حمایت میکنند که همهچیز گل و بلبل نمایش داده شود تا مبادا حامیان مالی/ سیاسی از کرده خود پشیمان شوند. حالا میرسیم به اینکه چه باید کرد؟ طبیعی است که بیش و پیش از همه، خبرنگاران و اهالی رسانه که مرتبط هستند نباید به سطح روابط عمومی این رویدادها تنزل کنند یا در مقام «کپیپیست»کنندگان اخبار و محتوای این جشنوارهها ظاهر شوند که برعکس کنجکاوانه در مقام چشم و گوش مخاطبان، وکیلمدافع بیتالمال و نماینده فرهنگ و هنر این سرزمین، محیط جشنواره و بخشهای مختلف آن را پیگیری کنند. در عینحال دستگاههای نظارتی از جمله کمیسیون فرهنگی مجلس نیز بهراحتی از کنار عقیم بودن این جشنوارهها عبور نکنند.