مقاطع تحصیلی را یکبهیک با موفقیت پشت سر گذاشت. تقریبا سه سال بعد از وفات پدرش و وقتی در دبیرستان بود، خبر شهادت برادرش غلامرضا در جبهه کرخه را به او دادند.درسال۱۳۶۲ در رشته مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف مشغول به تحصیل شد. بسیار دلبسته و پایبند به امام و انقلاب بود؛ بهطوریکه در طی تحصیل بارها به جبهه اعزام شد؛ در سال سوم دانشگاه آخرین آزمون الهی را هم در عملیات کربلای ۵ با موفقیت به پایان رساند تا در سحرگاه دهم اسفندماه سال ۱۳۶۵ درحالیکه دست دعا به آسمان داشت، براثر برخورد ترکش و رگبار گلوله به قلب مالامال از عشق خداوندش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.پس از شهادت به خواب برادرش میآید و با نشان دادن برگه سفیدی میگوید: برادر اگر میتوانی نام مرا برای اعزام به جبهه بنویس و میتوانی پروندهام را در باختران بیابی؛ البته برادرش تعجب میکند که چرا باختران؛ پس از تحقیقات، مشخص میشود که محمدتقی یکبار هم بدون اطلاع خانوادهاش به جبهه اعزام شده است.شهید محمدتقی اخوان با هوش سیاسی خود، این راه پرافتخار را انتخاب کرد و در این راه عاشقانه قدم گذاشت؛ از مشکلات نترسید و پیرو واقعی سالار شهیدان امام حسین (ع) بود.مادر شهید میگفت: چند روز قبل از شهادت محمدتقی در خواب دیدم که انگشتر عقیقی که درانگشت داشتم از دستم افتاد. هرچه به دنبالش گشتم پیدا نکردم تا از خواب پریدم؛ قبلا هم درخواب دیده بودم که تسبیحم پاره شده و دانههایش افتاده که پس از چند روز خبر شهادت برادر بزرگتر محمدتقی را برایم آوردند. مدتی بعد گفتند که پسرت محمدتقی در بیمارستان است بیا برویم ملاقات و من با آرامش به آنها گفتم: نه محمدتقی شهید شده است.
وصیتنامه شهید
راستی سؤال این است ما کجا در توانمان بود که مدرسهای به وسعت مرزهایمان از غرب تا جنوب بنا کنیم؟ جوانان، نوجوانان و حتی پیرانمان را از شهرها تا روستاها و دهکورهها را از اقصی نقاط این مرزوبوم به این مدرسه بخوانیم و بوسه بر خاکپای بزرگترین استاد و سرور آفرینش معلم شهادت حسین (ع) بزنیم و در حضورش رموز پیچیده عشق و سرمستی و ایثار و عروج و شهادت را تعلیم بگیریم؟ آیا این در توان ما بود؟
بهراستی اگر جنگی نبود و نشستنمان در خانهها مستمر بود، آیا تعلیم عشق میسر میبود؟ اگر جبهه نبود، سنگر نبود، تشنگی نبود، گرسنگی نبود، گرما و سرما نبود، دستهای بریده نبود، مشقت و سختی نبود، ایثار را برای فرزندانمان چگونه میبایستی معنا میکردیم و آیا عشق و ایثار معنا شدنی بودند؟ اگر جبهه نبود، عروج عاشقانه نیز بیمعنا بود.