یکی از نخستین نکاتی که در شرایط جدید سوریه جلب توجه میکند، حملات بیسابقه و گسترده زمینی و هوایی صهیونیستها برای اشغال بخشهایی از خاک سوریه و انضمام آن به سرزمینهای اشغالی قبلی و همچنین درهم کوبیدن مراکز نظامی و انتظامی و اطلاعاتی و حتی اداری سوریه است که اینک دیگر نسبتی با بشار اسد ندارند و مایملک ملت سوریه محسوب میشوند. این در حالی است که شواهد امر حاکی از آن بود که آنچه این گروههای مسلح در حمله به رژیم اسد و براندازی آن انجام میدهند در جهت تأمین منافع صهیونیستها است و پیشبینی میشد با سرنگونی بشار اسد، دستکم روابط خصمانهای میان رژیم صهیونیستی و سوریه برقرار نباشد. اما رفتار صهیونیستها نشان داد که آنها طرح و برنامه دیگری در سر داشته و مجدانه در پی تحقق آن هستند. در حقیقت باید نابودی سوریه را طرح کلی آنها از چند دهه پیش محسوب کرد. نخستین گام آنها در این راه، حمایت از تمامی گروههای معارض بشار اسد با هر ایده و مرام و مسلک بود و اینک بعد از رفتن اسد و فروپاشی ارتش سوریه، و تبدیل شدن آن به یک کشور بیدفاع، گام دوم خود را با فراغ بال در جهت نابودی تمامی زیرساختهای این کشور برداشتهاند. جالب این که علاوه بر کلیه امکانات نظامی و دفاعی، حتی مراکز اداری و اسنادی سوریه نیز مورد تهاجم سنگین نظامی صهیونیستها قرار دارد. طبیعتاً با نابودی این مراکز، حاکمان بعدی سوریه، هر کس با هر عقیده و مرامی که باشد، با مشکلاتی بسیار جدی در امر اداره کشور مواجه خواهد بود تا جایی که باید گفت امری کمابیش محال را در پیش روی خود خواهد داشت.
از طرفی با فروپاشی دولت و ارتش سوریه، کورسوی امیدی هم که برای جلوگیری از چپاول و دزدی نفت این کشور توسط دولتهای آمریکا و ترکیه وجود داشت از بین رفت و اینک این دو دولت، با خیالی آسوده و در مقیاسی بسیار وسیعتر از قبل به دزدیهای خود در شمال این کشور ادامه خواهند داد و ملت سوریه بیش از پیش در حسرت بهرهمندی از منابع ملی خود خواهد ماند. جالب این که هنوز یکی دو روزی از بروز شرایط جدید در سوریه نگذشته، این غارتگران در جهت سهمخواهی هر چه بیشتر از منابع ملت سوریه، به رویارویی با یکدیگر در مناطق شمالی سوریه پرداختهاند و بدین ترتیب نشان دادهاند که کیسهای بس بزرگ برای چپاول این منابع دوختهاند و اشتهایی سیریناپذیر برای بلعیدن نفت این مناطق دارند. بدیهی است برای استمرار این روند، این کشورها تلاش خواهند کرد تا حاکمیت خود بر مناطق مورد نظر را به شیوههای مقتضی، تحکیم و تثبیت نمایند و در خوشبینانهترین حالت، اجازه ندهند این مناطق تحت حاکمیت مرکزی قرار گیرند. حال آنکه اگر اندکی واقعبینانهتر به مسأله بنگریم، باید گفت اینک سوریه به کشوری بیدفاع تبدیل شده است که بشدت در معرض چند تکه شدن قرار دارد.
اما نکته مهمتر در اوضاع و احوال کنونی سوریه، قرار داشتن وضعیت حاکمیت مرکزی در هالهای از ابهام است. با توجه به تعدد و تنوع گروههای معارض رژیم اسد، اینک مسأله مهم آن است که این گروهها در دوران بعد از اسد و باصطلاح با محو دشمن مشترک، چگونه با یکدیگر تعامل خواهند کرد؟ آیا امکانی برای دستیابی به یک دولت وحدت ملی در آینده سوریه وجود خواهد داشت؟ و سؤال مهمتر این که اساساً راه و مسیر گذار به یک دولت وحدت ملی در سوریه چیست؟ آیا این کار از طریق یک انتخابات آزاد صورت خواهد گرفت و یا با شیوههای نظامی و آمرانه، دولتی بر سر کار خواهد آمد؟ براستی گروههای مسلحی که با حمایت سیاسی، مالی و تسلیحاتی خارجی توانستهاند قدرت را به دست گیرند، تا چه حد پایبند به اصول دموکراسی و انتخابات آزاد خواهند بود؟
در این حال حتی اگر دولتی هم قدرت را در دمشق به دست گیرد، با توجه به نابودی زیرساختهای اساسی کشور توسط صهیونیستها و چپاول منابع نفتی توسط آمریکا و ترکیه، قادر به انجام چه کاری خواهد بود؟ آیا این انتظاری منطقی است که همانها که امروز با جدیت مشغول تخریب و چپاول این کشورند، اقدام به سرمایهگذاری در این سرزمین کنند تا توان اقتصادی و نظامی آن را تحکیم و تثبیت کنند؟ به نظر میرسد آنها از مدتها پیش برای کسب منافع مورد نظر خود، در آرزوی تضعیف و تخریب سوریه بودهاند و اینک به آنچه میخواستند، رسیدهاند و این ملت سوریه است که در این وضعیت، باید تاوان و هزینه بسیار گزافی را پرداخت کند.