عدم دفاع از راه امام و حقیقت امام در برابر دروغهای گوناگون غربگرایان، یعنی دست شستن ازآرمان بزرگ انقلاب اسلامی، دست شستن از استقلال و آزادی و پیشرفت وعدالت اجتماعی، دست شستن از راه کمال در تأمین حقوق برابر اسلامی برای همه اقشار ملت و شهروند ایرانی از زن و مرد و پیر و جوان و کودک،حقوق اسلام برای کارگر و کشاورز وممانعت ازاستثمار ودفاع از ارزش تولیدات او و هر تولیدگر و کارخانهدار ایرانی و کارآفرین که برای نابودی ساختار پیرامونی و بردگی کاری میکند.بدون این دفاع، ادامه زندگی شریف و اصیل انقلاب اسلامی ممکن نخواهد بود و گرگان جهانی و سگان وحشی همدست شیاطین سلطه، ایران را تکه پاره میکنند یا چاکران سحرزده مدرنیت، کاررابه استحاله انقلاب اسلامی میکشانند و از پیروزی اسلام، شکست میسازند. ضربالمثلهای ایرانی، سرشار از حکمتهای نهفته درفرهنگ عامه است.مردم،داناییهایی راکه از انبیا طی تاریخ دریافت کردهاند، در حافظه و ضمیر جمعیشان نگاه میدارند ونیزدانش عقلاوتجربه زیسته خودرا با آن به هم میآمیزندودرزهدان زبان پررنگولعاب و پر تصویر و پر استعارهای که عناصر آن رویدادهای زنده روزمره و ظرایف کار و بارشان است، میپرورند و نتیجه آن را که در ایجاز و طنز گنجینهای درخشان است به صورت ضربالمثل درمیآورند. این ضربالمثل «خر داغ میکنند»، یک دنیا حرف و حدیث و حکمت و طنز و داستان در دل دارد و گویاترین بیان واروبینی و تصورات واهی برای به کف آوردن غنیمت و مواهب مفت و پیروزیهای ناحق و سهلالوصول است. سراپا توهم پوچ و حرام به جای نعمتی حلال و گواراست. بوی داغکردن خر، حتی نوید خوردن گوشت خر را هم نمیدهد و آن کجا و کباب ناب بناب کجا!
امروز اتفاقات و رویدادهایی که بد فهم میشود، غربگرایان داخلی را به طمع انداخته که به امام بزرگوار و مجدد عصر، خمینی عزتمند در آسمان و زمین، تعرض کنند و انتقام بگیرند. امام(ره) این روز را در سفارشهایش پیشبینی کرده بود. ادعا علیه امام بزرگوار از سوی شیطان بزرگ و بلندگوهای گوناگونش وصهیونیسم اسلامی علنی و از سوی اهل وفاق با نفاق و غربگرایان درون حکومت و پروتستانیسم اسلامی و در حقیقت صهیونیسم اسلامی پنهان در ایران و مدعیان اصلاح و رفرمیسم، نهانروشانه است. از مدعیات ساحران قصهپرداز در خدمت طاغوت و دروغ علیه امام انقلاب عظیم اسلامی آن است که قانون اساسی بهوسیله بنیانگذار، یعنی امام خمینی خوار شده است. این قصه دروغ با تکیه به همه تلاشهای ضدولایتفقیه با این قصد بیان میشود تا بگوید امام و ولایتفقیه ضدقانون اساسی است و آن را خوار کرده است. برای گسست مردم از قانون اساسی و حذف رکن رکین آن، ولایتفقیه است که این دروغ را رواج دادهاند. خوشرقصی تحت فرمان و تلاش ۴۵ساله آمریکا و غرب در حذف ولایتفقیه که سد سدید علیه اغفال مردم و نفوذ شیطان و بازگشت به عقب و مانع بزرگ و اصلی فریب ملت و از کفدادن و باختن استقلال و آزادی در برابر سلطه قدرتهای جهانی بوده، اکنون به قصهپردازانی جدید به ارث رسیده است.ادعاشان آن است که قانون اساسی هیچگاه فرصت نکرد تا قصه خود را خلق کند و سکوت تقریبا همه شخصیتهای سیاسی، علمی، فرهنگی و هنری داخلی (بهجز یک نفر) در برابر اعدامهای سال ۶۷ الزاما به علت ترسشان نبود، بلکه به علت آن بود که هنوز قصه آیتا... بر دلها مسلط بود، در حالی که قانون اساسی هنوز قصه نداشت. به گمان من اعدامهای سال ۶۷ به مانند شلیک به قلب قانون اساسی و پایانیافتن امکان خلق قصه برای آن بود... . البته کسانی که بهجای اتکا به واقعیات و درک صادقانه از رویدادها مدام در حال تحریف حقیقت به سود منافع ایدئولوژیک و علایق و دروغهای خود هستند ــ مثل رنانی ــ به قصههای جعلی و تحریفات خود بیش از حفظ امانت، راستگویی، صدق و دیدن اشیا و رویدادها چنان که بودند و هستند علاقه دارند. این قصه اعدامهای سال ۶۷ و تفسیر شیطانی و دروغین امر واقع هم، اگر هزار بار با هزار سند اثبات شود که از سوی دشمنان امام(ره) و کینهتوزان اذناب شیطان دروغ گزارش میشود، باز آنان برای اغوای بیرحمانه مردم و گسست آنان از حق و بازگرداندن ایران به دامان سلطه شیطان، همان قصه جعلی را تکرار میکنند.
میگویندامام(ره)مسئول شلیک به قلب قانون اساسی وقاتل بیگناهانبود.این دروغی است ازجنسهماندروغکه مولا و امیرمومنان(ع) را قاتل جوانان معرفی میکردند. امام شاگرد مکتب آن نور و تجلی الهی در زمین است و مردم مدعی در عمل به گرد پای او در صداقت، راستگویی، حقانیت و با حقبودن نمیرسند اما مومنان و اولیای خالص و عبد و عبید علی مثالی از او هستند و امام تمثیل حکمرانی علیوار و تلاش در آن راه بود و جاذبه و دافعه روایت او و وجود خود او علیوار و حسینوار بود.
دوگانهسازی و دوقطبیپردازی بین امام و قانون اساسی، یک نمونه از شگرد نخنمای ۴۵ساله گیم تئوری و سمیولاکروم شیطان سفید است که شیطان بزرگ آن را پایه جنگ نرم قرار داده است. بازی و سناریوی نظریههای برآمده از دانشمندان پردازشگر این بازی، چنان اهمیت دارد که جوایز متعدد نوبل پس از جنگ جهانی دوم نصیب آنان شده است و از نبوغ جان نش در بازی احتمالات سود جستهاند تا تئوری پایهای برای سازمان سیا و پنتاگون فراهم آوردهاند و خود جان نش، واضع گیم تئوری را به سبب پیشبینی نابودی اسرائیل به دست اسلام متهم به جنون کردند و ۲۰ سال در تیمارستان نگاه داشتند تا دست از پیشبینی علمیاش بردارد.
شگرد دوقطبیسازی یکی از این وانمودهها در بازی استکبار سلطهجو علیه مقاومت استقلال و آزادیخواهانی چون انقلاب اسلامی و بنیانگذار آن است. این بازی در ماجرای سوءاستفاده از امر قانونی اعدام فعالان سرنگونسازی حکومت اسلامی به اجرا درآمده و غربگرایان امروز، زنده نگاه دارنده همین بازی استکباری هستند. البته آنچه گستاخان دروغگو در لفافه لفاظی و قصهپردازی دلفریب میگویند، نهانروشان رفرمیست با نقاب اصلاحطلبی، با دورویی بیان میکنند. همه ستایشگران رنسانس که آگاهی مردم را کور میکنند و از نقشه یهودیت سامری برای سوار شدن بر تغییر تاریخی یک موهبت الهی میسازند و دینزدایی رنسانس و اومانیسم را میستایند و آرزوی رنسانس و پروتستانتیسم اسلامی و ایرانی میکنند، از قماش همین نیروی نهانکار شیطان زیر عبا و با نقاب اسلام هستند. همه دزدان که لباس پیامبر و اوصیا و امامان معصوم و امام رضا پوشیده، ولی برای فیلم مبتذل عنکبوت مقدس و فیلمسازان و بازیگرانش پیام تبریک و تهنیت میفرستند؛ همان دشمنان حقیقت اسلام و امام رضا(ع) هستند. همه کسانی که آرزو دارند نظام الهی مقاومت و جمهوری اسلامی استحاله یابد و برود زیر سلطه غرب و ولایتفقیه به ولایت شیطان بزرگ بدل شود، از زمره همان اذناب سلطه هستند. آنان با سحر داستانگوییشان خیانت بزرگ شستوشوی مغزی با دروغ انجام میدهند و جعلیات و فسانه استکباری را همچون علم و آگاهی جا میزنند و بدون تصویر دقیق همه واقعیات، رخدادها را با برانگیختن احساسات کور تحریک میکنند. یکی از دروغهای عوامفریبانهشان تفسیر ماجرای مرصاد است که به اعدامهای ۶۷ از آن نام میبرند.
پیمان شکنی منافقانه
من خود یکی از زندانیان ۶۷ بودم که از درون و مستقیما در جریان محاکمات و آزادی یا اعدامهای سال ۶۷ قرار داشتم، چون خود یکی از کسانی بودم که به دادگاه فراخوانده شدم تا تکلیفم را روشن کنند. من درباره دو نکته به یقین شهادت میدهم، یکی صحت فرمان امام و علت صحت آن و دیگری تلاش دادرسان زندان برای اجرای قانونی و اسلامی حکم مشروع. اما ماجرا چه بود؟ در میدان جنگ حلوا پخش نمیکنند. این ضربالمثل مبین آن است که وقتی شما به جنگی به قصد قتل اقدام میکنید، آن فرد در میدان جنگ و برای دفاع از خود، حق دارد تو را به قتل برساند. دوگانهسازی قانون و دفاع از خود، یک فریب قطعی است. نه عقل و نه دین رأی به انفعال و تسلیم برای قتل نفس نمیدهد و کشتن دشمن درمیدان جنگ یا حکم اعدام در محکمه قانونی اصلا ضدقانون نیست. نظام سلطه و قدرت جهانی وسیعترین کشتارها و قتلنفس و قتل زنان و کودکان در کشورهای آسیا، آفریقا، سرخپوستان و مردم آمریکای لاتین را در تجاوزات غیرقانونی و کشتار داخلی ظالمانهاش، قانونی و برحق جلوه میدهد و همینها و بلندگوها، رسانهها، اذناب و نوکرانشان اعدام قانونی و شرعی تروریستها و کوشندگان سرنگونی جمهوری اسلامی را دوقطبیسازی کرده و آن را امر غیرقانونی حاصل از فرمانامام(ره) وانمود کردهاند. قدرتهای ظالم کشتار بیمحاکمه مردم برای حفظ سلطه خود را قانونی جلوه میدهند و همانها اعدام قانونی و مقاومت برابر تروریستها، براندازان، نوکران دشمنان خارجی ایران، جاسوسان و گروههای همپیمان با آمریکا راجنایت وزیرپا نهادن قانون اساسی وانمود میسازند و به مخالفان حق میدهنددرمیدان کشتار علنیشان. منافقان و سر موضعیهاشان در زندان تشکیلات داشتند و با رجوی در تماس بودند.درجریان عملیات مرصاد، به آنان دستور شورش در زندان به وقت مناسب داده شد. جمهوری اسلامی و اطلاعات خبرداشتند. پس در حالی که منافقان در زندان کار جمهوری اسلامی، را تمام شده میدانستند، اینان به سبب پیمانشکنی و نقض شرط توبه به محاکمه مجدد خوانده شدند. افرادی که در دادگاه همچنان بر توبه استوار بودند آزاد شدند و کسانی که به تصور پیروزی امروز فردای رجوی و ضعف جمهوری اسلامی ابراز موافقت با سرنگونی و همراهی با سازمان منافقین کردند و توبه خود را تاکتیکی اعلام کردند، حکم قانونی اعدامشان که به سبب توبه معوق و بخشوده شده بود، اجرا شد.