در گفت‌وگو با مهندس حمیدرضا هلالی، عکاس، پژوهشگر و مدرس انجمن سینمای جوانان ایران مطرح شد

کاروانسراها جلوه‌گاه تمدن ایرانی

ابنیه تاریخی جزئی مهم از نشانه‌های تاریخی و تمدن هر کشور محسوب می‌شوند.بخش‌های مهمی ازفرهنگ هرجامعه که به‌دلیل جایگاه ویژه خود مورد توجه قرار دارند اماآنچه مایه نگرانی جمعی ایرانیان شده،این موضوع است که بخشی از این میراث ارزشمند و ابنیه بی‌بدیل تاریخی، به دلایل مختلف و عمدتا به دلیل نبود اعتبارات لازم، در معرض تخریب و آسیب‌های غیر قابل جبران قرار گرفته‌اند.
ابنیه تاریخی جزئی مهم از نشانه‌های تاریخی و تمدن هر کشور محسوب می‌شوند.بخش‌های مهمی ازفرهنگ هرجامعه که به‌دلیل جایگاه ویژه خود مورد توجه قرار دارند اماآنچه مایه نگرانی جمعی ایرانیان شده،این موضوع است که بخشی از این میراث ارزشمند و ابنیه بی‌بدیل تاریخی، به دلایل مختلف و عمدتا به دلیل نبود اعتبارات لازم، در معرض تخریب و آسیب‌های غیر قابل جبران قرار گرفته‌اند.
کد خبر: ۱۴۸۸۶۵۶
نویسنده محمد دشتی - نویسنده و پژوهشگر
 
کاروانسرای شوریاب در شهرستان نیشابور درخراسان‌رضوی از جمله این موارد است که علی‌رغم ثبت آن در سال ۱۳۸۱ به شماره ۵۹۰۱ به‌عنوان یک اثر ملی، این‌روزها حال‌و‌روز خوشی ندارد. بنای تاریخی و باشکوهی که قدمت تاریخی‌اش به دوره قاجار باز می‌گردد اما چنان‌چه مورد محافظت و مرمت قرار نگیرد، به‌زودی به‌طور کامل تخریب و نابود خواهد شد. فرصتی پیش آمد تا ضمن بازدید از این بنای ارزشمند و میراث فرهنگی ماندگار، پای صحبت‌های مهندس حمیدرضا هلالی از عکاسان بنام نیشابور که از علاقه‌مندان به طبیعت و میراث فرهنگی ایران عزیز است، بنشینیم. او که از سال ۱۳۸۹فعالیت‌های هنری خود را به‌عنوان کارشناس و مدرس دوره جامع عکاسی در انجمن سینمای جوانان ایران آغازکرده است،ضمن شرکت دربیش از۸۵ نمایشگاه بین‌المللی گروهی عکاسی، موفق شده تاکنون ۸مدال طلا،۲۳مدال نقره و۱۵مدال برنزرا ازجشنواره‌های معتبر بین‌المللی به دست‌آورد.مهندس هلالی که پژوهشگر ومدرس انجمن سینمای جوانان ایران نیز هست در برپایی کارگاه‌های آموزشی درحوزه‌های مختلف و مرتبط با زمینه فعالیت خود فعال است و در همین ارتباط برگزاری سه کارگاه آموزشی «نشانه‌شناسی عاشورا» در محل جهاد دانشگاهی نیشابور را در پرونده کاری خود دارد. 

جناب آقای مهندس، ضمن تشکر از فرصتی که به این گفت‌وگو اختصاص دادید و قدرشناسی از زحمتی که به همراه همکارتان آقای رضا معتمدی بابت حضور و عکاسی از کاروانسرای شوریاب متحمل شدید، تقاضا می‌کنم در آغاز گفت‌وگو، برایمان از هنر عکاسی و ظرفیت‌هایی که برای ثبت وقایع تاریخی دارد، بگویید. 
من هم از التفات و توجهی که روزنامه «جام‌جم» به رخدادهای فرهنگی در شهرستان‌ها و به‌خصوص در حوزه توجه به میراث فرهنگی دارد، ممنونم. به‌خصوص که جنابعالی قبلا هم با حضور درشهرستان حسین‌آباد کمال، محل زندگی استاد کمال‌الملک در سال‌های پایانی عمر و باغ نشاط، محل حشر و نشرآن نقاش گرانقدربا بزرگان این منطقه، گزارش مبسوط و ارزشمندی در خصوص استاد کمال‌الملک و حضور او در نیشابور تهیه کردید؛ اما در خصوص سؤال شما باید بگویم که عکاسی در آغاز هنر نبود، بلکه بیشتر به صورت یک فن و مهارت به حساب می‌آمد اما به‌مرور زمان توانست جای خودش را در مقوله هنر هم باز کند. البته من قصد ندارم به جنبه هنری عکاسی بپردازم زیرا ممکن است ارتباط مستقیمی با بحث مورد نظر ما نداشته باشد.ولی نکته‌ای که در مورد عکس برای ما خیلی مهم است این است که عکاسی ظرفیتی را برای انسان به وجود آورد که قبلا وجود نداشت؛ پدیده‌ای که اجازه می‌داد عکاس بتواند با ثبت یک عکس، زمان را متوقف کند. کاری که تا قبل از ظهور هنر عکاسی هیچ هنری برخوردار از چنین قدرتی نبود که بتواند زمان رامتوقف و یک اثر را به همان‌‌گونه‌ای که هست به صورت دقیق، در زمانی کوتاه، به صورت آسان و سریع ماندگار کند. 
     
نکته‌ای به نظرم رسید و آن این که قبل از آغاز عکاسی، هنر نقاشی جریان داشت و جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده بود. به نظر شما آیا هنر نقاشی توانسته بود جای این ابزار کارآمد را برای ثبت وقایع، به‌خصوص رخدادهای تاریخی پر کند؟ 
البته که قبل از پدید‌آمدن عکس و عکاسی، نقاشانی بودند و تلاش می‌کردند تکنیک‌هایی را به کار بگیرند تا چیزی را که در مقابل نگاه آنان قرار گرفته است با حداکثر دقت ثبت کنند و جالب است که بگویم در این خصوص نوشته‌هایی وجود دارد -که اگرچه گاهی‌اوقات محل مناقشه است- اما در تاریخ هنر به آن اشاره می‌شود. از جمله این که گفته شده است در دوره افلاطون، نقاشانی بودند که اشیا را تا حد نهایت، مشابه نوع واقعیِ آن نقاشی می‌کردند. در توضیح این صحبت هم آمده است که این نقاشان به طور مثال وقتی یک خوشه انگور را بر روی بومی نقاشی می‌کردند، آن‌قدر طبیعی می‌نمود که پرندگان این دانه‌های انگور را با انگور واقعی اشتباه گرفته و به‌طمع خوردن به آن نوک می‌زدند.درهمین ارتباط گفته شده است که افلاطون این کار را روا نمی‌داشت و می‌گفت چون ما به‌دنبال حقیقت هستیم، این نوع بازنمایی حقیقت توسط هنرمند می‌تواند نگاه ما را از حقیقت به سوی جعل منحرف کند و به توهم ما از حقیقت دامن بزند. دلیل این هم که افلاطون اعتقاد داشت باید خیلی از هنرمندها از مدینه فاضله اخراج شوند، این بود که از نگاه او آنها دست به جعل واقعیت می‌زدند. البته این حرف‌ها و صحبت‌ها در دوره‌ای مطرح می‌شد که هنوز دوربین عکاسی وجود نداشت. عکاسی به‌خصوص در ژانر مستند آن و پس از ارائه دوربین‌های آنالوگ، در زمانی که دوربین‌های دیجیتال عرضه نشده بود، آن چیزی را ثبت می‌کردند که خیلی نزدیک به واقعیت بود. به نحوی‌که ‌فرد وقتی در مقابل یک عکس مستند قرار می‌گرفت، احساس می‌کرد در همان فضا و محیط و زاویه‌ای که عکس نشان می‌دهد قرار دارد و با عینیتی روبه‌رو است که واقعا وجود خارجی داشته است. 
     
چون درادامه می‌خواهیم درموردکاروانسرای شوریاب صحبت کنیم،کمی هم در‌خصوص موضوع کلی«کاروانسراها»برایمان بگویید.
بله؛ ادامه صحبتم درهمین خصوص است. دسته دوم از انواع میراث، میراث غیر‌منقول است که یکی از مصادیق آن کاروانسراها هستند. این کاروانسراها و از جمله کاروانسرای شوریاب که درمنطقه نیشابور واقع شده است، ازتاریخی مدون و مشخص برخوردار هستند که می‌توان به‌عنوان بخشی از میراث افتخارآمیز ایران به آن پرداخت. به‌خصوص که کاروانسرای شوریاب در مسیر راه اصلی منتهی به مشهد قرار داشته و برخی مسافران اروپایی که از این مسیر عبور کرده‌اند، از آن نام برده و در خاطراتشان از آن نوشته‌اند و یا نقاشی و عکسی از آن به یادگار گذاشته‌اند، به‌گونه‌ای که ما در حال حاضر عکس‌هایی از این کاروانسرا در دست داریم که در دوره قاجار گرفته شده و بسیار با‌ارزش و با‌اهمیت هستند؛ کما این‌که برخی دیگر از آثار فرهنگی این خطه به‌همین ترتیب مستند شده و به طور مثال قدیم‌ترین اثری که می‌توانید از آرامگاه خیام در نیشابور ببینید، یک اثر نقاشی مربوط به یک گردشگر خارجی به نام ویلیام سیمپسون است.  اما نکته جالب‌تر در مورد کاروانسراها این است که چون افراد در آن اتراق می‌کرده‌اند، فراغت و فرصت بیشتری برای کارهایی مانند نقاشی و یا ثبت خاطرات خود داشته‌اند. بعدها که دوربین عکاسی رایج شد فرصت و زمینه بیشتری فراهم شد تا افراد و به‌خصوص گردشگران خارجی که در چنین مسیرهایی تردد می‌کردند، عکس‌های بهتر و با‌کیفیت‌تری تهیه کنند و از خود به یادگار بگذارند؛ فرصت و ظرفیتی که این اجازه را به عکاس می‌داد تا سوژه خود را از قاب دوربین و به زبان عکس تصویر کند و بتواند در زمانی کوتاه نتیجه کار خود را در اختیار دیگر علاقه‌مندان و خواستاران چنین‌آثاری قرار دهد.  برخی از این کاروانسراها همچنان معمور مانده‌اند، چون در کنار جاده و مسیر اصلی تردد به شهرهایی مانند سمنان، شاهرود، دامغان، سبزوار، نیشابور و نهایتا مشهد واقع شده‌اند و همین تردد و مراجعه باعث شده که در انزوا قرار نگیرند و کمتر توسط عوامل طبیعی و یا مزاحمت‌های انسانی تخریب شوند. کاروانسرای میان‌دشت از همین دسته کاروانسراهاست که بین شاهرود و سبزوار واقع شده و افرادی که از جاده معروف به «جاده سمنان به مشهد» عبور کرده‌اند، احتمالا در آن درنگی داشته و حتما از زیبایی و جمال تاریخی آن لذت برده‌اند. نکته‌ای که خوب است در رابطه با عکس به آن توجه داشته باشیم این است که این مسافران اگر فرصتی برای دیدن کاروانسرای زیبای میان‌دشت پیدا کرده‌اند، حتما چند عکس یادگاری با این سازه تاریخی و زیبا ثبت کرده‌اند.  اما متأسفانه برخی از این کاروانسراها به‌دلایل مختلف از مسیر جاده‌های اصلی کشور به دور افتاده‌اند و همین عامل مهجوریت و از دسترس عموم خارج‌شدن، باعث مرگ تدریجی و یا حداقل بی‌رونق‌شدن آنها شده است. البته با وجود همه این مسائل، هیچ‌گاه نباید این قطعات تاریخی و میراث گرانقدر فرهنگی ما به سمت و سویی بروند که نادیده گرفته شده و به مرور از جغرافیا و در نهایت ذهنیت تاریخی ما حذف شوند. ضمن این‌که باید توجه داشته باشیم این آثار قابل تجدید و ساخت دوباره نیستند. چون اگر از شاکله و استخوان‌بندی اصلی خود خارج شوند، دیگر نمی‌توان هویت و روح تاریخی آنها را به این آثار بازگرداند. البته واقعیت تلخ این است که به‌علت همین خارج‌شدن از مسیر اصلی، عدم ارتباط با جامعه و کم‌توجهی یا بی‌توجهی مسئولان و نهادهای مرتبط با این آثار، این‌گونه از میراث گرانبهای تاریخی ما، رو به‌زوال و گاه در‌حال احتضار هستند. 
     
و اگر موافقید از کاروانسرای شوریاب که محور اصلی صحبت ماست، بیشتر بگویید. 
کاروانسرای شوریاب از جمله همین کاروانسراهاست؛ کاروانسرایی که اتفاقا من دو عکس از آن در اختیار دارم که مربوط به دوره قاجار است و نشان‌دهنده قدمت و سابقه تاریخی این اثر؛ دو عکسی که این امکان را به ما می‌دهد که گذشته و امروز این سازه مهم تاریخی را با هم مقایسه کنیم. با همه آسیب‌هایی که متوجه این بنای مهم و ارزشمند تاریخی شده اما مقایسه عکس‌ها نشان می‌دهد که چهره و تصویر اصلی این کارونسرا هنوز هم وجود دارد. البته که وضعیت امروز و دیروز آن اصلا قابل مقایسه نیست اما هنوز هم می‌توان از آثار بالینی این بنا و نشان‌های عکس‌شناسی و دیگر نمادهای موجود تشخیص داد که این بنای در حال احتضار چه جوانی و میانسالی شکوهمندی داشته است.  متأسفانه مقایسه عکس‌های امروز و دیروز این بنا نشان‌دهنده دست‌درازی‌ها و تجاوزهایی است که نسبت به این بنای تاریخی شکوهمند صورت گرفته و گاه کاربری‌هایی از آن شده است که مایه شرمساری است. در برخی دوره‌های گذشته که برای عکاسی از این بنای ارزشمند رفته بودیم، شاهد بودیم که از آن یا بخشی از این مجموعه به‌عنوان آغل گوسفندان استفاده می‌شود، به‌گونه‌ای که انگار هیچ نظارتی بر این آثار و بناهای ارزشمند نمی‌شود. در حالی که این کاروانسرا با وسعت و زیبایی خیره‌کننده و تاریخ مکتوبی که دارد، یکی از ارزشمندترین کاروانسراهای این مسیر و برخوردار از خاطرات زیسته‌ای است که باید به‌عنوان قطعه‌ای از تاریخ معاصر ایران حفظ و به‌خوبی نگهداری شود. 
     
آن‌‌گونه که نقل شده است، ناصرالدین شاه قاجار در دو سفری که در سال‌های حدود ۱۲۸۶ و ۱۳۰۰ قمری به مشهد داشته، در کاروانسرای شوراب توقف کرده که به‌نظر موضوع جذابی است و خوب است ماجرای آن را از زبان شما بشنویم. 
همین‌طوراست. ناصرالدین شاه آن‌‌گونه که از دو کتاب نوشته‌شده درباره این دو سفر برمی‌آید – که یکی از کتاب‌ها هم، یعنی کتاب سفر دوم، به‌ قلم خود شاه است- او در هر دو سفر خود به نیشابور و مشهد در این کاروانسرا اتراق کرده است. شواهد تاریخی و مستندات نشانگر این است که این کاروانسرا یکی از کاروانسراهای بسیار مشهور و معمور آن دوره تاریخی بوده است که هرکس قصد مسافرت به مشهد را داشته، باید مدتی را در آن اتراق می‌کرده است. 
     
درعکس‌هایی که ازداخل اطاق‌های کاروانسرا گرفته‌اید، یکی‌دو عکس حاوی نوشته‌هایی بود که از همان زمان‌ها روی دیوارها باقی مانده‌اند!‌
همین‌طوراست. در این کارونسرا دیوار‌نوشته‌هایی بین فضای صاف‌تر آجرها وجود دارد که افراد در ۱۰۰ یا ۱۵۰ سال قبل، زمانی که از کربلا به مشهد می‌آمده‌اند، یک‌سری یادگاری‌هایی نوشته‌اند که خواندن آن ناخودآگاه‌ فرد را به همان تاریخ و زمانه پرتاب می‌کند؛ اسامی‌ای مثل «بادکوبه» یا یادداشتی که در بخشی از آن نوشته شده است: «... التماس دعا دارم از روضه زیارت امام‌رضا علیه‌السلام. ربیع‌الاول ۱۲۸۴»؛ یادگارهایی از تاریخ که انگار «محمد‌رسول بادکوبه»، «آقا سید محسن» و «آقا محمد‌حسین» که اسامی آنها روی دیوارها حک شده، کنارت ایستاده‌اند و از خاطرات زیارت امام‌رضا(ع) برایت می‌گویند. و البته سؤال‌های فراوانی را فراروی بیننده قرار می‌دهند که این خطوط با چه جوهری نوشته شده‌اند که هنوز و بعد از ۱۰۰ و ۱۵۰ سال همچنان زنده و خواندنی هستند. شباهت عجیب خط‌ها به نوشته‌های تاریخی آن دوران که نشان می‌دهد، این یادگار‌نوشته‌ها توسط افراد با‌سواد و سرشناسی نوشته شده‌اندو...البته درمابین این کاروانسرا ودیگر کاروانسراهای مسیر،کاروانسراهای کوچک‌تری هم مانند کاروانسرای سختر در نزدیکی نیشابور بوده‌اند. چون مسیر تردد با شتر و اسب و بعدها یا در مورد شاهان و بزرگان حاکم مسیر درشکه‌رو بوده و این نیاز وجود داشته که کاروانسراهای کوچک‌تری هم باشند که بتوانند به‌عنوان اتراق کوتاه‌مدت و یا تجدید نیرو و امکانات ضروری سفر، مانند آب و غذا یا علوفه برای احشام مورد استفاده قرار گیرند.  کاروانسرای شوریاب یک نوع کاروانسرا است که از نظر بافت تاریخی، نوع ساختمان، گستردگی و وسعت و توجهی که به آن می‌شده است، جز آثار ارزنده در حوزه میراث فرهنگی به شمار می‌‌آید، اثری ارزشمند که این‌روزها شاهد زوال کلی آن هستیم و دور نیست که در غبار بی‌توجهی و عدم‌رسیدگی لازم به زانو در‌بیاید و از بین برود.  خوشبختانه به‌نظر می‌رسد که عکاسان ما و کسانی که ابزاری برای ثبت و اوضاع و احوال نه چندان خوب میراث فرهنگی ما -به‌خصوص میراث غیر‌منقول که از حوزه توجه عمومی خارج ما‌ندند-داشته‌اند کارشان را انجام داده‌اند و به شکل تصویری وضع و احوال این آثار گرانبها را به اطلاع مردم و مسئولان رسانده‌اند. شاهد مدعا و دلیل این حرف من این است که شما کمتر جایی از آثار و میراث فرهنگی را می‌توانید سراغ بگیرید که ما از آن عکس و گزارش تصویری خوب و قابل اعتنایی نداشته باشیم.  اما به همین مقدار در حوزه ثبت، توجه و نگهداری این آثار ضعف داریم؛ ضعف‌ها و نقصان‌هایی که چالش‌های خیلی جدی را فراروی ما قرار داده‌اند و این در حالی است که در برخی حوزه‌های دیگر، نوع نگاه باعث شده که آثار و میراث باقی‌مانده فرهنگی ما به‌خوبی ثبت و حفظ و نگهداری شوند. اتفاق خوبی که در مورد حفظ آثار غیر‌منقول مذهبی و دینی ما مانند مساجد صورت گرفته و جای قدرشناسی دارد، امری که نه‌تنها باعث حفظ بلکه توسعه این میراث شده و نشان از این امر دارد که اگر توجه و همت و نگاه مثبتی باشد، می‌توان آثار گرانقدر میراث فرهنگی و تمدنی این کشور را به‌خوبی حفظ کرد. 
     
همان‌طور که دعکس‌های گرفته‌شده مشاهده می‌کنیم،انگار این سازه ارزشمند وبا‌وسعت وزیبای تاریخی اصلاحال‌و‌رو‌زخوبی ندارد!‌
بله متاسفانه. اگر وضع به همین منوال پیش برود که بعید می‌دانم اتفاق خاصی بیفتد، به زودی شاهد مرگ و نابودی این کاروانسرای تاریخی و با قدمت خواهیم بود. و این در حالی است که جایی مثل کاروانسرای شوریاب واقعا این ظرفیت را دارد که بیشتر به آن توجه شود و اگر فضا و محیط پیرامونی آن به‌خوبی سامان داده شود، قطعا گردشگران زیادی را جذب خواهد کرد و شاید بتواند در کنار ظرفیت اقتصادی و مادی‌ای که ایجاد می‌شود، روی پای خودش بایستد. کما این‌که این تجربه در مورد تاسیس بوم‌گردی‌ها وجود دارد و اگر مدیریت بهتری در مورد آن صورت می‌گرفت، نتایج بسیار بهتری می‌گرفتیم و همین امر می‌توانست باعث شود که فضاهای پیرامونی آن از جمله آثار باستانی و تاریخی و از جمله کاروانسراها مورد بازدید قرار گیرد و با رونق‌گرفتن بازار گردشگری، هزینه‌های مرمت و بازسازی و نگهداری این بناها تا‌حدودی تأمین شود. اگر‌چه که کاروانسراهای با‌ارزشی مانند کاروانسرای شوریاب که به ثبت رسیده و جز آثار ملی ماست، باید توسط سازمان‌های مرتبط و از جمله سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی مورد توجه ویژه باشد و برای حفظ آن اقدام عاجلی صورت گیرد.  
     
شمادرحوزه‌عکاسی وبه‌خصوص عکاسی مستند،صاحب‌سبک ودارای جوایز بین‌المللی زیادی هستید.هنگام عکاسی از کاروانسرای شوریاب چه حسی داشتید؟ 
حسِ گرفتن آخرین عکس‌ها از کسی که می‌دانیم مدت زیادی نزد ما نخواهد ماند. متأسفانه ما تصویرهایی از یک کاروانسرای باشکوه و بزرگ دریک عصرزمستانی ودرچهارمین روز از دی‌ماه۱۴۰۳را ثبت کردیم که شاید آخرین عکس‌ها از این اثر ارزشمند تاریخی باشد. هنوز هم وقتی چشمانم را می‌بندم انگار از ویزوردوربین دارم به آن تصویرهای غم‌انگیز نگاه می‌کنم. خورشید که غروب می‌کند، نور کم‌فروغ آن در عبور از قاب‌های آجری و طاق‌های با‌شکوه این سازه زیبا، لحظات احتضار این بنای با‌شکوه رو‌به‌زوال را در برابر چشمانم می‌نشاند و غمی بزرگ در دلم می‌کارد.متأسفانه و درکمال ناباوری شاهد آغاز شمارش معکوس برای مرگ این «نگین کویر» بودم. اما همه‌ امید ما این است که شاید همین چند تا عکس وصحبت‌های کوتاهی که در این گفت‌وگو مطرح شد، پیامی هشداردهنده برای متولیان امر باشد تا فکری به حال این پیر زیبای با‌شکوه بکنند. کاش این عکس‌ها بتوانند حتی نظر یک نفر از دوستانی را که کاری از دست‌شان بر‌می‌‌آید، به خود جلب کنند و کسی برای کاروانسرای قدیمی و زیبای شوریاب کاری بکند. 
     
چون محور صحبت اصلی ما بحث «میراث فرهنگی» است، بفرمایید عکس و عکاسی چه نقشی در این حوزه و در کمک به حفظ آثار و نشانه‌های هویتی این حوزه بر‌عهده دارد یا می‌تواند بر‌عهده داشته باشد؟ 
بنابر همان توضیحات و نکاتی که به آن اشاره کردم، نقش عکاسی به‌ویژه در ثبت حوزه‌هایی مانند میراث فرهنگی، بسیار بسیار مهم است. دلیلش هم این است که ما عکس‌های تاریخی متعددی در اختیار داریم که سال‌های سال از ثبت آن گذشته است، ولی زمانی که شما به این عکس‌ها نگاه می‌کنید، هیچ بدیل دیگری نه نقاشی، نه کلام و حتی فیلم نمی‌تواند جایگزین این عکس‌ها شود. در حقیقت این عکس‌ها تنها ابزار و اسنادی هستند که تاریخ گذشته را [حداقل در همان قاب محدود خودشان] بدون کم‌و‌کاست به ما نشان می‌دهند. این امر به‌خصوص در مورد آثار و میراث فرهنگی خیلی مهم وقابل توجه است، چرا که می‌تواند تصویری از یک شی و یا ماجرای تاریخی در حوزه میراث فرهنگی و به‌خصوص میراث فرهنگی غیرمنقول در اختیار ما قرار دهد. 
     
در‌خصوص استناد به عکس و به‌خصوص عکس‌های مستند و اهمیت آن در بازخوانی تاریخ و گذشته چه نظری دارید؟ 
قطعا عکس نقش مهمی در بازخوانی تاریخ و گذشته ما انسان‌ها دارد. ‌ای بسا کسانی که در گذشته آثاری را ثبت کرده‌اند و حتی با عکاسی هنری آشنا نبوده‌اند اما به‌دلیل اینکه با دوربین و فرصتی که دوربین برای آنها ایجاد می‌کرد آشنا بودند، عکس‌هایی گرفته‌اند که امروز و زمانی که ما نیاز به مراجعه به گذشته داریم، این عکس‌ها یکی از بهترین مرجع‌هایی است که می‌توان به آن استناد کرد؛ عکس‌هایی که ما را با تاریخ و جغرافیای یک دوره خاص باتمام جزییاتش[درهمان حدقاب دوربین]آشنا می‌کنند؛ به‌طوری که بسیاری از مستندنگاران در کنار اسناد و کتب و دیگر سندهای تاریخی،عکس رایکی از ابزارهاووسایل مهمی می‌دانندکه می‌تواند به‌خصوص در مورد آثار تاریخی به کمک‌شان بیاید. در نتیجه عکس دربسیاری از موارد و به‌خصوص آثار مستند نقشی را ایفا کرده است که هیچ هنر دیگری نتوانسته بدیل آن باشد. 
     
لطفا به‌عنوان یک صاحب‌نظر و کسی که می‌دانم به‌شدت به میراث ارزشمند تمدنی و تاریخی ایران علاقه‌مند هستید، در این زمینه برای خوانندگان روزنامه صحبت بفرمایید. 
میراث فرهنگی بخشی مهم از داشته‌های تمدنی و تاریخی ماست که ضمن بازتاب اوضاع گذشته‌ ما باعث می‌شود دریک کشور احساس هویتی مشترک داشته باشیم وهمین هویت مشترک منجر‌به یک انسجام اجتماعی سازنده ومؤثر شود.پدیده‌های میراث فرهنگی را معمولا به دسته‌هایی تقسیم‌بندی می‌کنند که من در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌کنم. دسته اول آثار و آداب و رسوم اجتماعی و انتزاعی هستند که ممکن است به‌دلیل گذشت زمان و تغییر و تحولات فرهنگی و اجتماعی دچار تغییراتی شده باشند. البته این میراث معمولا هویت و ماهیت تاریخی خود را حمل وحفظ می‌کند و ازنسلی به نسل دیگربه ارث می‌رسدکه اطلاق عنوان میراث به آن از چنین نگاهی برخاسته است؛ مثل آداب ومراسم مربوط به نوروزکه گرچه ممکن است در طول تاریخ دچار تغییر و تحولاتی شده باشد، اما هویت و ماهیت اصیل خود را حفظ کرده است. 
     
و جالب است که گاهی این میراث مشترک از یک جغرافیای خاص عبور کرده و جغرافیای گسترده‌تری را مانند «ایران فرهنگی» که حوزه‌ای بزرگ را شامل می‌شود، در‌بر‌گرفته است. 
همین‌طور است و شاید بتوان گفت این نوع از میراث و به‌خصوص در مورد پدیده‌های خاص مثل «نوروز» امروزه در کشورهای فارسی‌زبان و حتی کشورهای غیر فارسی‌زبان که پدیده نوروز برای آنها موضوعیت دارد،هم‌چنان گرامی داشته می‌شود. مثلا در کشور آذربایجان برای نوروز اهمیت زیادی قائل هستند و البته در تاجیکستان وافغانستان هم همین‌گونه است که به‌دلیل وجود و رونق زبان فارسی، شکل و ماهیت خودش را دارد. در حقیقت پدیده نوروز به‌گونه‌ای ماندگار شده است که آیین‌های مربوط به آن با معنایی که این پدیده‌ها با توجه به آن ساخته شده‌اند، ارتباطی عمیق دارد وهنوز برای مردم جذابیت وموضوعیت دارد. البته رویکرد پرداختن به برخی از این آیین‌ها نیز مهم است، یعنی وقتی مراسمی مثل چهارشنبه‌سوری را در یک کشور همسایه می‌بینیم که تبدیل به یک مراسم جمعی و شادی و نشاط شده است اما ما به‌گونه‌ای با آن برخورد کرده‌ایم که تبدیل به یک معضل شده است، جای تأمل دارد. درعین حال،همین الان اگرقرارباشد بنشینیم ودرباره سابقه،اشکال اجرایی،مواجهه اجتماعی ودیگر ابعادهمین مراسم چهارشنبه‌سوری صحبت کنیم، شاید عکس‌ها بهترین اسنادی باشند که بتوانیم با مرور آن بررسی کنیم که از کجا به کجا رسیده‌ایم و احیانا مشکلات این مسیر چگونه ایجاد شده‌اند و به چه نحوی می‌توانیم بدون ایجاد هزینه مادی و اجتماعی و خطراتی که ممکن است متوجه جامعه باشد، آن را به یک مراسم با‌وقار، شادی‌بخش و نوعی نشاط اجتماعی تبدیل کنیم. 
     
به‌نظر می‌رسد میراث همه داشته‌های فرهنگی ما را در تمامی زمینه‌ها در بر‌می‌گیرد و باید توجه داشته باشیم که یک نگاه معتدل و جامع نسبت به آن داشته باشیم!‌
همین‌طوراست. در تأیید صحبت شما باید بگویم مثلا وقتی صحبت از میراث و به‌خصوص میراث فرهنگی می‌شود، تنها صحبت از آیین‌ها و مراسم شادی و نشاط نیست و موضوع مراسم و آیین‌های مذهبی نیز همین‌گونه‌اند، به‌خصوص که با زمینه‌های ایجاد‌شده در جامعه دینی ایران، امروز توجه و اهمیت بیشتری نسبت به این مراسم مبذول شده است و چون نوعی تقاضا و نیاز اجتماعی نیز بوده است، پرداختن به آن در اولویت قرار گرفته است. به‌خصوص که این آیین بخشی مهم از فرهنگ اجتماعی ایرانی و اسلامی ما هستند و ریشه در اعصار و قرون دارند. آیین‌ها و مراسمی که با در‌هم‌تنیدن معرفت، زیبایی‌شناسی، شعر و بسیاری از هنرهای دیگر مراسم آیینی ما را شکل داده‌اند و خوشبختانه هنر عکاسی در ثبت و ماندگار‌کردن این آیین و رسوم خیلی تأثیرگذار بوده است. و البته باید توجه داشته باشیم که در این نوع از میراث دینی و فرهنگی ما آسیب‌هایی بروز کرده که باید متوجه آن باشیم و تلاش کنیم این آسیب‌ها به اصل این رسوم و آیین لطمه وارد نکنند. 
     
و کلام آخر! 
دوست دارم به این نکته اشاره کنم که موضوعات فرهنگی بهترین زمینه برای حفظ انسجام جمعی و اجتماعی هستند و یکی از امور مهمی که می‌‌تواند انسجام یک جامعه را حفظ کند، تاریخ، فرهنگ و تمدن است که بحمدا... ایران از تاریخ و تمدنی قدیمی و فاخر و مانا برخوردار است. در واقع زمانی که ما از تاریخ و تمدن صحبت می‌کنیم همین آثار و نشانه‌های تاریخی و از جمله کاروانسراها هستند که می‌توانند به‌عنوان مصداق‌های عینی این تاریخ و تمدن باعث این انسجام و یکپارچگی و وحدت اجتماعی و فرهنگی شوند. باید حواسمان باشد که اگر از این مقوله مهم فرهنگی غافل شویم و قدردان آن نباشیم، به‌ناچار برای پاسخ به نیازهای اجتماعی و فرهنگی که لازمه دوام و قوام جامعه هستند، ناچار خواهیم شد چیزهای بدلی را جایگزین کنیم که هیچ‌گاه نخواهند توانست جای اصل را بگیرند. پس جدای از ارزش و اهمیت این میراث ارزشمند تاریخی و تمدنی، اگر به دنبال همبستگی اجتماعی هستیم، هنر بهترین وسیله برای حفظ این همبستگی است و آثار ارزشمند تاریخی ما بهترین ظرفیت برای تحقق چنین هدف ارزشمندی هستند. و حرف آخر هم این که امیدواریم متولیان امر در وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، به‌خصوص معاونت میراث فرهنگی نیم‌نگاهی به این‌گونه گزارش‌ها و دغدغه‌های عمومی کشور داشته باشند و به ارث و میراث ارزشمندی که از گذشتگان به ما رسیده و برخی از آنها مثل «کاروانسرای شوریاب» در کهنسالی نیاز به حفاظت و مراقبت ویژه دارند، عنایت بیشتری داشته باشند. 

روایت سلطان صاحبقران  از کاروانسرای شوریاب
ناصرالدین‌شاه قاجار دو باربه خراسان سفر کرد. بار اول در سال ۱۲۸۶ قمری بود و مسافرت دوم این پادشاه مربوط به سال ۱۳۰۰ قمری است. او در بخشی از کتاب خودش با نام «سفرنامه خراسان»* به خاطراتش از اطراق در کاروانسرای شوراب[شوریاب] اشاره کرده است که در ادامه می‌خوانید: 
[روز سه‌شنبه هشتم 
امروز باید برویم بشوراب سه فرسنگ و نیم راه بود.... قدری که راندیم راه تپه و ماهور افتاد قدری دیگر که راندیم بشوراب رسیدیم ده شوراب از دور خیلی منظره خوشی دارد اما ده کوچکی است و آب شور کمی دارد قلعه بزرگی هم با بروج متعدد از قدیم دارد که عرب‌های نادری که نادرشاه آنها را آورده در آنجا سکنی داده است می‌نشینند... خلاصه بنای عمده که اسباب آبادی این ده شده یکی کاروانسرای بسیار خوب آری معتبریست که هفت هشت سال است مستشارالملک ساخته است و دیگر یک چاپارخانه خوبیست که خیلی نمایش دارد.... ]
[روز چهارشنبه نهم
باید رفت بده و کاروانسرای سرپوشیده که خاک سبزوار است و شش فرسنگ و نیم راه صبح سردسته ساعت از خواب برخاسته یکساعت از دسته گذشته سوار کالسکه شده راندیم....و فرسنگی که از شوراب طی راه کردیم رسیدیم به سنگ کلیددر چشمه آبی دارد خود قلعه سنگ کلیددر و ده آن که بقدر هفده هیجده خانوار سکنه از عرب نادری دارد..... ] 

* ناصرالدین شاه قاجار(۱۳۰۶)سفرنامه خراسان، بخط: میرزا محمدرضا کلهر،تهران، انتشارات بابک.چاپ افست مروی۱۳۶۱.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها