واز آنرو که در «اصل پانزدهم قانون اساسی» بر رسمیبودن آن پافشاری شده است: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران، فارسی است. اسناد، مکاتبات، متون رسمی، کتب درسی باید با این زبان و خط باشد؛ ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.»
نقش تاریخی زبان فارسی
افزونبر جایگاه قانونی، زبان فارسی در ۱۲۰۰ سال گذشته به صورت نانوشته جایگاهی محوری در بین ایرانیان داشته است؛ ضمن آنکه در پیش از اسلام هم سنت ایرانیان همین بوده و پارسی، زبان رسمی بوده و در مناطق مختلف، گونههای دیگر زبانهای ایرانی که «فهلویات» یا «پهلویات» میگفتهاند رواج داشته است و قدیمیترین آثار از پهلویات که از خراسان و آذربایجان به دست ما رسیده، گویای این واقعیت تاریخی زبان است؛ این بدانمعنی است که ایرانیان ضمن پافشاری بر تقویت زبان ملی، هیچگاه نخواستهاند و اگر هم کسی از سر نادانی خواسته، نتوانسته است که زبانها و گویشهای مناطق مختلف ایران را نادیده بگیرد. حتی در سنت دیرین یکی از باشکوهترین دوران تاریخ ایران، دوره هخامنشیان (۳۳۰-۵۵۰ ق. م) در هرکجا کتیبهای نصب میکردند، در کنار خط و زبان پارسی به خطهای دیگری برای فهم همه مردم مینوشتهاند، بههمین خاطر است که بیشتر سنگنوشتههای دوره هخامنشی سه یا چندزبانهاند؛ از آنجمله «سنگنوشته خشایارشا در نزدیکی دریاچه وان ترکیه» که بر فراز صخرهای در ارتفاع ۲۰ متری از سطح زمین و در نزدیکی قلعهای واقع شدهاست؛ این کتیبه را در اصل داریوش یکم(۵۲۲-۴۸۶ ق. م) آماده کرده و خشایارشا پسرش در دوران پادشاهی خود آن را تکمیل کرده و به یادگار گذاشتهاست؛ کتیبهای که ۲۷سطر و ۳ ستون دارد و به سه زبان «پارسی باستان»، «اکدی »و «عیلامی»نوشته شدهاست. این گواه روشنی است که در تاریخ فرهنگی ایران، زبانهای قومی و محلی بهعنوان ارزشهای فرهنگی همواره در «کنار زبان رسمی» و ملی زنده بودهاند نه «بهجای آن» یا «در مقابلآن»؛ چیزی که در قانون اساسی امروز ما هم بر آن تصریح شده است. اصل پانزدهم، اصلی مترقی و همهسونگر است که هم هویت و اصالت زبان فارسی را بهعنوان زبان رسمی و ملی، تثبیت و تقویت میکند و هم آزادی زبانهای قومی و محلی را تضمین کرده است.
جایگاه حقوقی و عنصر وحدتبخش
زبان فارسی افزون بر نقش ملی به دلایل تاریخی، فرهنگی و سیاسی «میثاق ملی» است، زیرا فراتر از ابزار ارتباطی به نماد «وحدت ملی» و بخشی از هویت مشترک ایرانیان بدل شده است؛ مردمی که در کنار زبانهای قومی و محلی خود، با درک درست از زبان مشترک آن را پیونددهنده بین خود و ملت میدانستهاند. بنابراین زبان فارسی در ایران ما، هم «جایگاه حقوقی» دارد و هم عنصر «وحدتبخش» است. روشن است در دورهای که سپهر رسانه تولید محتوا را آسان کرده و سرعت بخشیده، نبودن زبان مشترک و البته قوی در برخی از کشورها باعث بروز اختلاف و گسست قومی و حتی جغرافیایی شدهاست.
تجربه جهانی تضعیف زبان ملی
در کشور «یوگسلاوی» زبانهایی چون صربی، کرواتی، اسلوونیایی، مقدونی و... وجود داشت و گرچه زبان «صربی- کرواتی» بهعنوان زبان ملی معرفی شده بود اما ناتوانی این زبان و نبودن تعلق و درک مشترک و بیتوجهی به نقش آن در وحدت ملی و نیز اختلاف مذهبی باعث شد این کشور درگیر تنشهای قومی، زبانی و جنگهای داخلی شود و دستِآخر تن به تجزیه بدهد. «سودان» کشوری متحد بود و باوجودیکه زبان «عربی» زبان رسمی و ملی تعیین شده بود اما چون در «سودان جنوبی» زبانهای محلی دیگر نیز رایج بودند، ساکنان سودان جنوبی درک مشترکی از زبان عربی نداشتند و نمیتوانستند با آن ارتباط برقرارکنند؛ در نهایت اختلاف فرهنگی و زبانی به طراحان بینالمللی تجزیه سودان کمک کرد تا فرآیند تجزیه را فراهم نمایند. داستان تجزیه «پاکستان» از «هند» و «بنگلادش» از پاکستان، سرنوشت زبان در «اتحاد جماهیر شوروی» و نقش آن در فروپاشی، وجود اختلاف شدید و نبودن زبان ملی نزد «بلژیکیهای» «فرانسویزبان» و «هلندیزبان» نمونههایی روشنی برای یادآوری خطر تجزیه کشور بر اثر بیتوجهی به زبان ملی یا نادیدهگرفتن زبانهای قومی ومحلی است. براینپایه، تضعیف یا تحریف اصل پانزدهم ق. ا. نه تنها میتواند به زبان فارسی آسیب بزندبلکه تهدیدی جدی برای انسجام ملی ایران است.زبانفارسی همچون رشتهای ناگسستنی،اقوام و فرهنگهای مختلف کشور را به هم متصل کرده و به همین دلیل باید با درک جایگاه تاریخی و فرهنگی این زبان، آن را «میثاق ملی» و امکانی برای تقویت «وحدت و انسجام ملی» بدانیم و از آن پاسداری کنیم.