بیگانگان در ایران اختلافات اساسی را بین کارمند و کارگر، بین دانشجو و طلبه، و بین اقشار مختلف اجتماعی رقم زده بودند و تصور میکردند که هرگز ملت ایران نمیتوانند حول مسائل کلان متحد شوند. اما دوعامل موجب اتحاد ملت ایران شد: آگاهی روزافزون نسبت به ماهیت سلطه و استبداد و تجربیاتی که در سایر مبارزات کسب کرده بودند. اینکه دریافتند بدون اتحاد نمیتوانند در مسیر استقلال خودشان امری را به پیش ببرند. صداقت امامخمینی(ره)را دیدند وبه این مسأله مهم رسیدندکه اسلام میتواند مبنای اتحاد همه اقشار جامعه باشد. اتکا کردن به این مسأله ــ یعنی هم به رهبری، هم به اسلام بهعنوان عامل متحدکننده جامعه ــ و ازیکسو هم آگاهیشان نسبت به استعمار و سلطه روزافزون بود و تحمل این دو پدیده را در ایران مایه تحقیر خودشان میپنداشتند. لذا جامعه و اسلام متحد شدند و اولینبار با قدرت نرم، یک نظام سیاسی را بنیان گذاشتند که اساس قدرتش اراده ملت بود. بنابراین مردمسالاری دینی از اینجا شکلگرفت و توانست میوه بسیار شیرینی را برای ملت ایران به ارمغان بیاورد.