سفرههای آسمانی گسترده میشود، سفرههای رحمت پهن میشود و جامهای مغفرت لبریز از عطر وصال میگردد و عطر مناجات و نیایش در فضا میپیچد. «رمضان آمد و جانها صفا یافت/ دلها همه از غفلت شیطان چه رها یافت». در این ماه آسمانی دلها گشوده میشود و زمین جانها، پذیرای انوار الهی میگردد و جانهای تشنه از چشمهسار زلال مناجات سیراب میشود و دلهای خسته، در سایهسار نیایش، آرام میگیرد. مولانای جان، آن دریای بیکران عشق و عرفان، شوریده جانسوخته با بیانی نافذ و رسا، شکوه و جلال این ماه عزیز را به تصویر میکشد و جانهای تشنه را به سوی چشمههای زلال معنویت فرامیخواند و ماه رمضان را همراه و همدمی میداند که با ورودش، برکت و شادی را به ارمغان میآورد. او فرارسیدن این ماه را با غزلی با این مطلع که «مبارک باد آمد ماه روزه/ رهت خوش باد ای همراه روزه» تبریک میگوید و در ادامه به توصیف این ماه میپردازد: «شدم بر بام تا مه را ببینم / که بودم من به جان دلخواه روزه». مولانا در این بیت دست به دامن ظاهر کلمات شده و بیان میدارد که برای دیدن هلال ماه رمضان، به بام رفته؛ چنانچه گویی در انتظار معشوقی دلخواه است، در حالیکه در نهان اشتیاق و بیقراریاش برای رسیدن این ماه عزیز است. در واقع او در این بیت تصویری شاعرانه و عارفانه از لحظه دیدار با معشوق ازلی، ماه رمضان، را ارائه میدهد و چنان غرق در جذبه و شکوه معنوی این ماه میشود که گویی از خود بیخود شده و کلاه از سرش میافتد: «نظر کردم کلاه از سر بیفتاد / سرم را مست کرد آن شاه روزه». این بیت معانی ضمنی و پنهان دیگری نیز دارد. کلاه افتادن، نمادی از رهایی از تعلقات دنیوی و فناشدن در عشق الهی است و مولانا با این حرکت نشان میدهد که در برابر عظمت و شکوه معنوی ماه رمضان، چیز دیگری برایش اهمیت ندارد. او همچون عاشقی سرمست، در برابر معشوق خود، سر از پا نمیشناسد و تمام وجودش، غرق در لذت دیدار میشود. این بیت، همچنین، اشارهای است به قدرت و تأثیر معنوی ماه رمضان که میتواند دلهای عاشقان را به وجد آورد و آنها را از خود بیخود کند. مولانا نهتنها با این بیت، به ما یادآوری میکند که ماه رمضان، فرصتی است برای رهایی از بندهای نفسانی و رسیدن به وصال که فراتر رفته و میگوید: «مسلمانان سرم مست است از آن روز / زهی اقبال و بخت و جاه روزه». و سرمستی و شادمانی خود از فرارسیدن ماه رمضان را به همگان اعلام میدارد. این سرمستی، نه از نوع سرمستیهای دنیوی، بلکه سرمستی از دیدار معشوق ازلی، یعنی ماه رمضان است. او این ماه را، ماهی پر از خیر و برکت، و فرصتی مغتنم برای تقرب به خداوند میداند و در بیت دیگر میفرماید: «بهجز این ماه ماهی هست پنهان/ نهان چون تُرک در خرگاه روزه» و با زبانی نمادین و استعاری، به وجود دو ماه در ماه رمضان اشاره میکند؛ یکی ماه ظاهری رمضان که همان ماه روزه و عبادت است و ماهی است ملموس که همگان آن را پشتسر میگذارند و ماه دیگری که ماهی باطنی است، در پس پرده روزه پنهان است و تنها برای اهل دل و سالکان طریق حق قابل رؤیت است و نمادی از حقایق پنهان و اسرار معنوی ماه رمضان است. مولانا این ماه را به «تُرکی در خرگاه روزه» تشبیه میکند. تُرک، در ادبیات عرفانی، نمادی از زیبایی و جذابیت پنهان است. خرگاه که معنای تحت اللفظیاش چادر بزرگ و مجلل پادشاهان است، نمادی از فضای معنوی و روحانی ماه رمضان است. بنابراین، معنای پنهان این بیت چنین است که در پس ظاهر روزه و عبادت، حقایق و اسرار معنوی عمیقی نهفته است که تنها با ریاضت و مجاهدت نفسانی، میتوان به آنها دست یافت. ماه رمضان، فرصتی است برای کشف این حقایق پنهان و رسیدن به لقای الهی.
مولانا در غزل دیگری باز هم از رمضان و ارج و قرب آن میگوید. این غزل مولانا، گویی پنجرهای به سوی اسرار معنوی ماه رمضان میگشاید و با زبانی نمادین، به تحولات درونی انسان در این ماه عزیز اشاره میکند. «آمد رمضان و عید با ماست / قفل آمد و آن کلید با ماست». مولانا، ماه رمضان را نه فقط ماه روزه، بلکه ماه عید و شادمانی میداند و معتقد است که در این ماه، قفلهای تعلقات دنیوی شکسته شده و کلید رهایی و وصال حق به دست میآید. این کلید، همان نور معرفت و آگاهی است که در اثر روزه و عبادت، در دل انسان روشن میشود. «بربست دهان و دیده بگشاد/ وان نور که دیده دید با ماست». مولانا روزه را نه صرفا امساک از خوردن و آشامیدن، بلکه بستن دهان از سخنان بیهوده و گشودن چشم دل به سوی نور الهی نیز میداند و با این بیت، به اهمیت روزه سکوت و توجه به باطن اشاره میکند و بیان میدارد که در این ماه، نوری در دل انسان روشن میشود که حقایق پنهان را آشکار میکند. «آمد رمضان به خدمت دل / وان کش که دل آفرید با ماست». او این ماه آسمانی را ماه خدمت به دل و پالایش آن از زنگارهای گناه میداند و معتقد است که در ماه رمضان، خداوند به دلهای بندگان توجه میکند و آنها را به سوی خود هدایت میکند: «در روزه اگر پدید شد رنج/ گنج دل ناپدید با ماست». روزه، اگرچه با رنج گرسنگی و تشنگی همراه است اما گنجهای معنوی نهفته در دل را آشکار میکند. مولانا با این بیت، به ارزش ریاضت و مجاهدت در راه خدا اشاره میکند و روزه را فرصتی برای پاکسازی جان و دل از گناهان و آلودگیها میداند. مولوی شعر را با اعتقاد به اینکه علیرغم تعلقات جسمانی، میتوان با روزه به طهارت روح دست یافت، شعر را به ابیات پایانی میرساند: «کردیم ز روزه جان و دل پاک / هر چند تن پلید با ماست».
ماه رمضان، ماه دلها، ماهی است که هر سال به سراغ دلهای عاشقان میآید و آنها را از بند اسارت مادیات میرهاند. این ماه با نور و برکتش، روح آدمی را به سوی آسمان میکشاند، جانها را از زنگار گناه پاک میکند، شادی را به همراه میآورد و با سفرههای آسمانی و جامهای مغفرت لبریز از عطر وصال، فضای مناجات و نیایش را پر میکند. مولانا در غزلیات خود فراوان به ذکر فضائل این ماه روی آورده و با ابیات زیبای خود، عظمت و شکوه معنوی این ماه را به تصویر میکشد و جانهای تشنه را به سوی چشمههای زلال معنویت فرا میخواند و تصویری زیبا و دلنشین از تحولات درونی انسان در این ماه ارائه میدهد. او ماه رمضان را نه فقط ماه روزه و عبادت، بلکه فرصتی برای رهایی از بندهای نفسانی و رسیدن به وصال حق میداند و بر اهمیت نیایش و توجه به باطن در این ماه عزیز تأکید میکند.