شعر بعد از انقلاب اسلامی، با رویکردی به قالبهای کلاسیک ادبی همراه شد. این رویکرد تا حدود زیادی طبیعی بود چرا که جریان شعر انقلاب اسلامی اولا پایی در سنت داشت و این سنت، شامل سنتهای ادبی و هنری نیز میشود و ثانیا برای نشاندادن مخالفت و تفاوت خود با جریان شعری پیش از انقلاب که به ورطه بازیهای زبانی و نوگراییهای افراطی در قالبهای جدید شعر فارسی افتاده بود، قالبهای کلاسیک را برگزید.
در میان قالبها، رباعی و غزل در آن دوران بیشتر مورد استفاده و اقبال شاعران قرار گرفت. این البته طبیعی بود، زیرا رباعی بهدلیل اینکه قالبی کوتاه بود و حرفش را سریع و صریح میزد، قالب مطلوب زمانه بود که بهسبب پشتسر هم بودن حوادث و التهابات سیاسی و اجتماعی میتوانست در زمانی کوتاه، پیامی را منتقل کند و غزل هم که هزارسال پشتوانه داشت و در جان و دل مردم ایران خانه کرده بود، اما در این میان دو شاعر، انتخابی دیگرگون داشتند، یکی علی معلم دامغانی و دیگری احمد عزیزی.
هردوی این شاعران قالب مثنوی را برای حضور جدی و حرفهای در شعر امروز انتخاب کردند، اگرچه مثنویهای معلم، زبانی فاخر و دیریاب و وزنی بلند داشت و مثنویهای احمد عزیزی، هم از نظر زبانی ساده و روان بود و هم از نظر وزنی به وزنهای کوتاه و خوشخوان تمایل داشت. شعر معلم بر اندیشه متکی بود و شعر عزیزی بر عاطفه و با وجود اینکه این دو شاعر هردو مثنویسرایی را انتخاب کرده بودند، شعرشان از زمین تا آسمان متفاوت بود.
شاعری تقلیدناپذیر
احمد عزیزی شاعری را از جوانی آغاز کرد و وقتی که از شهرش کرمانشاه به تهران آمد، توانست در نشریات و محافل ادبی پایتخت جایی برای خود باز کند. مهمترین اتفاق برای او در زندگی ادبی او ورودش به هیأت تحریریه روزنامه جمهوری اسلامی بود که در آن روزها یکی از پاتوقهای مهم فرهنگی نیروهای علاقهمند به انقلاب اسلامی بود. او در همین نشریه گاه و بیگاه شعرهایش را برای مخاطبان منتشر میکرد و وقتی در سال ۶۷ نخستین مجموعهشعرش را منتشر کرد، برای بسیاری از مخاطبان نامی آشنا بود.
«کفشهای مکاشفه» زمانی که منتشر شد، زلزلهای در شعر آنروز ایجاد کرد و به سرعت مقلدان بسیاری پیدا کرد. احمد عزیزی با زبانی بهشدت ساده و احساساتی رقیق و بهخصوص درونمایه شدیدا عرفانیای که شعرهایش داشت، شاعر قابلدسترس و تقلیدپذیری بهنظر میرسید و گذشت زمان ثابت کرد که از تبوتاب شعر احمدعزیزیوار در اوایل دهه هفتاد، هیچچیزی بهجای نماند جز شعر خود احمد عزیزی.
سالها همسایهام خورشید بود
چنانکه گفتیم شعر احمد عزیزی ساده بود، زبان شعری او گاه از شدت سادگی به این میماند که شاعر نشسته است و دارد با مخاطبانش درددل میکند. این بخش از یکی از شعرهایش را ببینید:
زادگاه من درخت بید بود
سالها همسایهام خورشید بود
شاپرک بودم مرا پرواز برد
هر پرم را یک نسیم ناز برد
مادر من دختر مهتاب بود
من به دنیا امدم او خواب بود
داستانها دوستانم بودهاند
قصهها ورد زبانم بودهاند
مثل همسالان شبنمزاد خود
پرکشیدم من هم از میلاد خود
چشم واکردم زمانم رفته بود
قایق رنگینکمانم رفته بود....
اما در پس پشت این زبان ساده و بسیار راحت، شاعری قرار داشت که بهمعنای واقعی کلمه صاحبسبک بود. او شاعری بود که علاوه بر سبک رایج در فضای عمومی شعر، دارای سبک شخصی نیز بود؛ یعنی شعرش بهمعنای تاموتمام کلمه، دارای امضا بود.
کافی بود شعری از او را در کنار شعر دهها شاعر دیگر قرار دهید و اسم شاعران شعرها را حذف کنید. آن شعر در بین همه شعرهای دیگر برجسته و مشخص بود و هرکس آن را میخواند، میفهمید که سروده احمد عزیزی است.
عزیزی طبع بسیار روانی داشت و میتوانست بیوقفه بسراید و عجیب اینکه در میان آنهمه شعر، تخیل و عاطفه هم در سرودههایش بهوفور حضور داشت. البته این جوشش شدید شعری و تخیل زایا، در مواردی هم به ضرر شاعر تمام شد. او قدرت کنترل و مدیریت این چشمه زاینده شعری را نداشت و نمیتوانست شعرهایش را به درستی ویرایش و اصلاح کند و بههمین دلیل شعرهای متوسط و ضعیف هم در مجموعه کارهای او کم نیست.
سیبهای کرمکی باغی شدند
یکی از ویژگیهای مهم شعر احمد عزیزی، تخیل او بود. او میتوانست با ذهن پویا و تصویرساز خود به سرزمینهای کشفنشده شعر ورود کند و تصویرهایی خلق کند که مخاطب از خواندنشان متعجب و شگفتزده میشد.
ضمن اینکه گاه به تناسبات هنرمندانهای در خلق تصویر توجه میکرد که کمتر به ذهن شاعران دیگر رسیده بود. مصطفی محدثی خراسانی، شاعر در گفتوگویی ضمن بیان ویژگیهای شعر عزیزی در احیای قالب مثنوی با زبانی متفاوت و نگاهی خلاقانه، میگوید: «عزیزی بهمعنی تمام کلمه شاعر بود.
به خاطر دارم در یک شب تا صبح نزدیک ۵۰۰ بیت شعر سرود. ذهنش آنقدر آماده و خلاق و زبانش صیقلخورده بود که غیرمرتبطترین مفاهیم و تصاویر را به آشناترین شکل کنار هم قرار میداد.» در شعر او با تسلسل ابیات روبهرو هستیم و مشخص است که او هنگام سرودن همچون غرش ابرهای بهاری، رگباری از ابیات را به روی صفحه کاغذ میآورده است که برخی از این بیتها، واقعا خلاقانه است.
مثلا این بیت او را ببینید:
تو به خاک و خون کشیدی تیغ را
با رگان خود بریدی تیغ را...
تخیل شگفتانگیز شاعر را ببینید که بهجای اینکه تصویر معمول بریدهشدن رگ توسط تیغ را ببیند، تیغی را میبینید که با رگان موضوع شعر، یعنی حضرت علی (ع) بریده شده است.
یا در این بیت:ای غروب عصر شوم قصرهاای بلای خواب بختالنصرها
تکرار سه کلمه عصر، قصر و نصر که هرسه همقافیه هستند، ارزش و مقدار موسیقایی بیت را بهشدت افزایش داده است. باز بیتی دیگر:
ماه رفت و یاسها یاغی شدند
سیبهای کرمکی باغی شدند
در این بیت به کارکرد دوگانه کلمه باغی توجه کنید. باغی هم به معنای نسبت با باغ است و هم بهمعنای باغی به معنای طغیانگر. از اینگونه توجهات و ریزهکاریها در شعر عزیزی بسیار دیدهایم.
البته این را هم بگوییم که نسبت اینگونه بیتهای درخشان و ماندگار نسبت به مجموعه کل اشعار عزیزی کم است و در میانه آن رگبار شعری که گفتیم، بیتهای سست هم کم پیدا نمیشود:
نسل ما صد پشت خنجر دیده است
قرنها این خاک قیصر دیده است
خان علیا، خان سفلی، خان خواب
خان صد شبنم ده و صد پاچه آب
بارالها! عرصه بر گل تنگ شد
روح شبنم در صحاری سنگ شد
بارالها! ناودانهامان کرند
خوشههامان خسته و ناباورند
خاک ما نسبت به گل مسئول نیست
کشت شبنم بین ما معمول نیست...
یاس را پیغمبران بو کردهاند
با همه آنچه درباره شعر عزیزی گفتیم، نباید از یک نکته غافل بمانیم و آن این که او شاعری بود، به غایت سعادتمند. معمولا در قضاوت پیرامون یک شعر یا یک شاعر، میگویند شعری یا شاعری موفق است که بتواند ضمن پسند مخاطبان خاص، در دل مخاطبان عام نیز جا کند.
این توفیق برای هر شاعری روی نمیدهد و بسیارند شاعران بسیار خوب و قدرتمندی که هر شعرشان به انواع و اقسام آرایههای ادبی مزین است، اما هیچ بیتی از آنها بر دل مخاطبان ننشسته است و جز خوانندگان حرفهای شعر و کسانی که عمرشان صرف خواندن کتابهای ادبیات و دیوانهای شاعران گذشته میشود، کسی آنها را نمیشناسد، اما عزیزی چنین نبود. او در زمان حیات خود و حتی بعد از مرگش، شاعری شناختهشده برای مخاطبان خاص بود و برخی شعرهای او در حافظه جمعی مردم ثبت شده است.
بیشک تازمانی که شعرهایی از جنس این شعر مشهور و ماندگار او بر زبان مردم جاری است و آن را میخوانند و با آن اشک میریزند، عزیزی و شعرش خواهند ماند:
یاس مثل عطر پاک نیت است
یاس استنشاق معصومیت است
یاس را آیینهها رو کردهاند
یاس را پیغمبران بو کردهاند
یاس بوی حوض کوثر میدهد
عطر اخلاق پیمبر میدهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانههای اشکش از الماس بود
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه
میچکانید اشک حیدر را به راه
عشق معصوم علی یاس است و بس
چشم او یک چشمه الماس است و بس
اشک میریزد علی مانند رود
بر تن زهرا گل یاس کبود
گریه آری گریه، چون ابر چمن
بر کبود یاس و سرخ نسترن
گریه کن حیدر که مقصد مشکل است
این جدایی از محمد مشکل است
گریه کن، زیرا که دخت آفتاب
بیخبر باید بخوابد در تراب...
پیام رهبر انقلاب به مناسبت درگذشت احمد عزیزی
بسما... الرحمن الرحیم
درگذشت شاعر انقلابی و چیرهدست، مرحوم احمد عزیزی را که پس از بیماری پررنج و دیرپای او اتفاق افتاده است، به جامعه ادبی کشور و اهالی شعر و هنر خصوصا مردم عزیز استان کرمانشاه و بهویژه به خانواده گرامی او که در این گرفتاری ۹ ساله غمخوار و شریک او بودند، تسلیت میگویم و رحمت و مغفرت الهی برای آن مرحوم و اجر و تسلا برای آنان را از خداوند متعال مسالت مینمایم.
سید علی خامنهای - ۱۷ اسفند ۱۳۹۵
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
پاسداشت زبان فارسی در عصر شبکههای اجتماعی و تکنولوژیهای نوین در گفتوگو با عضو هیات علمی دانشگاه تهران
دکتر علیاکبر ولایتی، مشاور رهبر معظم انقلاب در امور بینالملل در گفتوگوی اختصاصی با روزنامه«جامجم» مطرح کرد
با وحید اسدی، مدیر رادیو جوان درباره رویکردهای جدید این رادیو در ۲۸ سالگی تأسیس آن گفتگو کردیم