«گلستان» در آتش روشنفکران غرب زده

یکی ازپدیده‌هایی که ایران و ایرانی دهه‌هاست به آن مبتلا شده و برای جامعه همچون شمشیر دولبه عمل می‌کند، پدیده تجددخواهی و روشنفکری است؛ پدیده‌ای که گاهی کمر به پیشرفت وطن بسته وگاهی چنان تبر به ریشه فرهنگ خود می‌زند که دشمنان خونی به آن آسیب نزده‌اند.
یکی ازپدیده‌هایی که ایران و ایرانی دهه‌هاست به آن مبتلا شده و برای جامعه همچون شمشیر دولبه عمل می‌کند، پدیده تجددخواهی و روشنفکری است؛ پدیده‌ای که گاهی کمر به پیشرفت وطن بسته وگاهی چنان تبر به ریشه فرهنگ خود می‌زند که دشمنان خونی به آن آسیب نزده‌اند.
کد خبر: ۱۵۰۱۰۷۳
نویسنده امیرحسین حیدری - گروه فرهنگ و هنر
 
یکی ازآن بزنگاه‌هایی که تجدد و روشنفکری تمام‌قد در مقابل اصلی‌ترین نماد فرهنگی ایرانی یعنی ادبیات و خصوصا شعر و شاعران کلاسیک قد علم کرد، دهه بیست شمسی تاسال‌های پیش ازانقلاب بود که شاهد مخالفت باسعدی ازطرف شاعرانی چون احمد شاملو و برخی از تئوری‌پردازان مارکسیست بودیم؛ البته پیش ازآن درسال‌های حوالی انقلاب مشروطه نیز اظهارات مشابهی  را از سوی افرادی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا آقا‌خان کرمانی، احمد کسروی، علی دشتی و تقی رفعت را دیده بودیم؛ پدیده‌ای که به‌تعبیر دکتر محمدعلی کاتوزیان «سعدی‌کشی» نام گرفت و این مخالفت‌ها گاه آن‌چنان تند و آتشین می‌شد که این منورالفکرها اقدام به سوزاندن دیوان اشعار کلاسیک می‌کردند. نکته جالب اما این‌جاست؛ زمانی که تصمیم بگیرید بیشتر درباره این موضوع مطالعه کنید، منابع مطالعاتی زیادی در دست نیست! 
   
جایگاه تاریخی سعدی در فرهنگ و ادبیات ایران
سعدی شیرازی، شاعر و نویسنده بزرگ قرن هفتم هجری، با آثار ماندگاری چون گلستان، بوستان و غزلیات، نقشی بی‌بدیل در شکل‌گیری فرهنگ و ادبیات ایران زمین داشته است. آثار سعدی از حدود اواخر سده هفتم هجری قمری (قرن سیزدهم میلادی) به بعد، سهم و نقش انکارناپذیری از نظر ساختار ادبی و محتوای فکری در جامعه و فرهنگ ایرانی و نیز قلمرو زبان فارسی، شامل شبه‌قاره هند، آسیای مرکزی،قفقاز وآسیای صغیر ایفا کرده است.جایگاه سعدی درایران آن‌قدر بلندمرتبه بوده که گلستان به کتاب آموزشی مکتب‌خانه‌های ایران تبدیل و سال‌ها در کنار قرآن کریم در مکتب‌خانه‌ها تدریس شده است. در واقع در مکتب، پس از یادگرفتنِ ۳۲حرف الفبای فارسی که پایه سواد شناخته می‌شد، نخست «عم‌جزء»، بعد قرآن، آن‌گاه گلستان سعدی، نصاب‌الصبیان، جامع عباسی وابواب الجنان تدریس می‌شد.همان‌طور که دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان اشاره می‌کند، سعدی تا دهه۱۳۲۰ در ایران قهرمان بلامنازع شعر و تماما بی‌رقیب به‌شمار می‌رفت. حتی روشنفکران چپ پیش از بالا گرفتن تجدد‌خواهی  نیز او را به‌خاطر ستودن عدل و نکوهش ظلم مورد تمجید قرار می‌دادند اما با ورود به دوره تجدد ادبی و اجتماعی، این جایگاه رفیع به‌تدریج دستخوش تغییر شد و موجی از انتقادات علیه سعدی و اندیشه‌های او شکل گرفت. 
 
تأثیر آثار سعدی بر فرهنگ و ادب فارسی
سعدی با نثر موزون و آهنگین گلستان و اشعار دلنشین بوستان، الگویی برای نویسندگان و شاعران پس از خود بوده است. بسیاری از ضرب‌المثل‌های رایج در زبان فارسی برگرفته از آثار اوست و سخنان حکیمانه‌اش در تعلیم و تربیت نسل‌های متمادی نقش داشته است. این تأثیرگذاری فرهنگی و ادبی چنان عمیق بوده که تا پیش از دوران تجدد، کمتر کسی جرأت می‌کرد به نقد جدی آثار و اندیشه‌های سعدی بپردازد. 
   
تعریف سعدی‌کشی
دکتر کاتوزیان در مقاله «ریشه‌های سعدی‌کشی» به بررسی این پدیده پرداخته و گزارشی مجمل از دعواها و مخالفت‌های روشنفکران ایرانی، به‌خصوص روشنفکران ملی‌گرا و چپ با سعدی ارائه داده است. سعدی‌کشی به‌معنای انتقاد شدید و گاه رد کامل ارزش‌های ادبی و فکری سعدی بوده است. این جریان در واکنش به سعدی‌پرستی سنتی و جایگاه قدسی‌گونه‌ای شکل گرفت که آنها برای سعدی قائل بودند. 
 
زمینه‌های سعدی‌کشی
رواج اندیشه‌های مدرن، گرایش به تجددخواهی و عدالت‌طلبی درجامعه ایران پس ازشهریور۱۳۲۰، زمینه‌ساز نگاه انتقادی به مفاهیم و ارزش‌های سنتی شد. در این میان، سعدی به‌عنوان یکی از ارکان ادبیات کلاسیک فارسی، هدف انتقادات قرار گرفت. به‌عقیده کامیار عابدی، با ورود به دوره تجدد ادبی و اجتماعی در نیمه دوم سده نوزدهم میلادی، نقش و جایگاه سعدی به‌تدریج کمرنگ شد و انتقادهای مطرح‌شده در باب شخصیت و آثار سعدی کم‌کم گستره و شدت بیشتری پیدا کرد.  
 
چهره‌های اصلی جریان سعدی‌ستیزی
دو گروه عمده منتقدان سعدی، روشنفکران چپ و ملی‌گراها بودند که غالبا با تأثیرپذیری از اندیشه‌های سوسیالیستی و ناسیونالیستی، به انتقاد از سعدی پرداختند. از جمله روشنفکران غرب‌زده به‌نام آن زمان، میرزا فتحعلی آخوندزاده معتقد بود دوره گلستان گذشته است یا میرزا‌آقاخان کرمانی که از استیلای هفتصد‌ساله گلستان بر ادبیات فارسی و تقلید از آن ناخرسند بود، اگرچه خود نیز کتاب «رضوان» را به‌سیاق گلستان نگاشته است. 
سال‌ها بعد نیز علی‌اصغر طالقانی در روزنامه «زبان آزاد» نوشت: «این کلیات چیست که بت مسجود ملل فارسی‌زبان شده است؟» علی دشتی گلستان سعدی را یکی از آثار مکتب ماکیاولی می‌داند. نیما یوشیج، پدر شعر نو اشتباهات لغوی سعدی را مورد حمله قرار می‌دهد و بر معشوقه چادرپوشیده و به‌کنجی‌نشسته او می‌تازد. به‌دنبالش احمد شاملو، سعدی را ناظم می‌خواند و نه شاعر. نصرت رحمانی و اسماعیل خویی هر‌یک به‌گونه‌ای به سعدی می‌تازند. اگرچه بیشتر حملات متوجه گلستان است و از میان چند حکایت، بر سعدی می‌تازند.»
احمد کسروی هم که به‌عنوان یکی از چهره‌های مطرح ضد مذهب و به‌اصطلاح ملی‌گرا شناخته می‌شود، از شخصیت‌های تأثیرگذاری بود که با نقدهای تند خود علیه ادبیات کلاسیک فارسی، از جمله آثار سعدی، شناخته می‌شد. کاتوزیان در مقاله خود به برخورد کسروی و یارانش با سعدی اشاره می‌کند و می‌نویسد که کسروی با برپایی نوعی مراسم آیینی اقدام به سوزاندن دیوان اشعار شاعران کلاسیک می‌کرد. زیرا معتقد بود شعر و ادب کلاسیک فارسی مملو از خرافات و مفاهیمی است که با روح پیشرفت و تجدد در تضاد است و از این‌رو، آثار سعدی را نیز مورد انتقاد قرار می‌داد. 
دکتر سعید حمیدیان، سعدی‌شناس با اشاره به دشمنی افرادی چون کسروی و آخوندزاده با سعدی می‌گوید: «این افراد بدون این‌که دقتی داشته باشند، شروع به نشانه‌گرفتن تعدادی از آثار ادبیات قدیم و کهن به‌ویژه آثار گلستان و بوستان سعدی کردند و همچنین غزلیات شورانگیز سعدی نیز از این‌گونه انتقاد‌ها مصون نماند. آنها بر این باور بودند که سعدی شاعری واپس‌گرا و فرصت‌طلب است! آنها معتقد بودند که ادبیات کهن جوابگوی نیاز نسل‌های جدید نیست و امروز کسی از گلستان سعدی درس اخلاق و زندگی نمی‌گیرد و ملت ما نیاز به الگو‌های تازه‌تری دارد. نسل بعدی در زمان رضاخان پهلوی جنبش وسیعی یافت و تا حدود بسیاری شعر و شاعری به‌سمت اعتدال پیش رفت و میانه‌روی و ژرف‌نگری ثمره این اعتدال بود.»
 
ریشه‌های سعدی‌کشی نگاه ایدئولوژیک به ادبیات
همان‌طور که کاتوزیان تأکید می‌کند، ریشه اصلی سعدی‌کشی بیش از آن‌که در اختلافات ادبی و بحثی در حوزه ادبیات و شعر باشد، بحثی ایدئولوژیک است. منتقدان سعدی غالبا با نگاهی ایدئولوژیک وازمنظر اندیشه‌های سیاسی واجتماعی روز، به نقد او می‌پرداختند. در واقع، آنها سعدی را نه به‌عنوان یک شاعر و نویسنده در بستر تاریخی خود، بلکه در چهارچوب معیارهای فکری و ارزشی عصر جدید مورد داوری قرار می‌دادند. 
   
خط بطلان بر ادبیات کلاسیک‌ 
برخی از منتقدان بر این باور بودند که خط بطلان کشیدن بر سعدی به‌معنی خط بطلان‌ کشیدن بر شعر و شاعری قدیم در زبان فارسی است. این رویکرد نشان می‌دهد که سعدی‌کشی نه صرفا انتقاد از یک شاعر، بلکه بخشی از پروژه بزرگ‌تر نقد و حتی طرد ادبیات کلاسیک فارسی در راستای نوگرایی و تجددخواهی بوده است. 
   
تلقی عصری از متن ادبی‌ 
نکته مهمی که کاتوزیان به آن اشاره می‌کند و شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته، مسأله «تلقی عصری از شعر یا متن ادبی» است. درهرعصر براساس انتظارات مردم یا طبقه‌ای ازمردم از ادبیات، تلقی‌هایی ازمتن ادبی شکل می‌گیرد. منتقدان سعدی در دهه ۱۳۲۰ با معیارهای زمانه خود به قضاوت درباره آثاری می‌پرداختند که دربستر تاریخی و فرهنگی متفاوتی خلق شده بودند. 
   
موضوعات مورد انتقاد در آثار سعدی
مقابله با سعدی به‌عنوان قله ادبیات فارسی شامل موضوعات متنوعی بود که از میان آنها می‌توان به دو مورد اشاره کرد: 
   
نگرش سعدی به قدرت و سیاست 
یکی از مهم‌ترین محورهای انتقاد به سعدی، نوع نگاه او به قدرت و سیاست بود. منتقدان چپ‌گرا و عدالت‌خواه، سعدی را بخاطر توصیه‌هایش مبنی بر مدارا با حاکمان و پذیرش وضع موجود مورد انتقاد قرار می‌دادند.در نگاه آنها، این رویکرد سعدی با روحیه انقلابی و تحول‌خواهانه‌ای که برای دگرگونی جامعه ضروری بود، سازگاری نداشت. 
 
مسائل اجتماعی و اخلاقی
برخی توصیه‌های اخلاقی سعدی نیز مورد انتقاد قرار می‌گرفت. به‌عنوان مثال، مصلحت‌اندیشی و واقع‌گرایی افراطی که گاه در آثار سعدی دیده می‌شود، با آرمان‌گرایی و اصول‌گرایی روشنفکران دهه ۱۳۲۰ در تضاد بود. همچنین نگاه سعدی به برخی مسائل اجتماعی مانند طبقات اجتماعی، با ایده‌های برابری‌خواهانه روشنفکران چپ سازگاری نداشت. 
 
چرا سعدی؟
یکی از سؤالات مهم درباره پدیده سعدی‌کشی این است که چرا در میان شاعران کلاسیک، سعدی بیش از دیگران هدف انتقاد قرار گرفت. دکتر کاتوزیان دلیل انتخاب سعدی برای کوبیدن را در این می‌داند که سعدی تا دهه ۱۳۲۰ در ایران قهرمان بلامنازع شعر و بی‌رقیب به شمار می‌رفت. به عبارت دیگر، سعدی نماد و نماینده ادبیات کلاسیک فارسی بود و نقد او به معنای نقد کل این سنت ادبی تلقی می‌شد. عامل دیگری که سعدی را در کانون توجه منتقدان قرار می‌داد، نفوذ و حضور گسترده آثار او در فرهنگ عامه بود. حکایات گلستان و اشعار بوستان سعدی در نظام آموزشی، محافل ادبی و حتی گفتار روزمره مردم حضور پررنگی داشت، و این امر موجب می‌شد تا نقد سعدی تأثیر اجتماعی بیشتری نسبت به نقد دیگر شاعران کلاسیک داشته باشد. 

مواجهه تجدد و فرهنگ 
پدیده «سعدی‌کشی» در تاریخ معاصر ایران، نمونه‌ای گویا از مواجهه پرچالش میان آرمان‌های تجددخواهی و وزن سنگین میراث فرهنگی است. این دوره از تاریخ فکری ایران نشان می‌دهد که چگونه در کوران تحولات اجتماعی و سیاسی و با ظهور ایدئولوژی‌های جدید، حتی ارکان مسلم و پذیرفته‌شده فرهنگی نیز می‌توانند به چالش کشیده شوند. تحلیل این پدیده به ما کمک می‌کند تا پیچیدگی‌های رابطه روشنفکران ایرانی با سنت، ضرورت درک بستر تاریخی متون کهن، و چالش‌های نگاه ایدئولوژیک به پدیده‌های فرهنگی را بهتر بفهمیم. «سعدی‌کشی» فراتر از یک بحث ادبی صرف بود‌؛ نزاعی بود بر سر هویت، آینده، و نسبت جامعه ایرانی با گذشته خود. منتقدان سعدی، با تمام تفاوت‌هایشان، در یک نقطه اشتراک داشتند: ضرورت تغییر و گسست از گذشته‌ای که آن را مانع پیشرفت می‌دیدند. این‌که چرا این گسست به چنین شکل رادیکال و گاه ستیزه‌جویانه‌ای به خود گرفت و پیامدهای بلندمدت آن بر نگاه جامعه ایرانی به ادبیات کلاسیک چه بود، سؤالاتی هستند که همچنان نیازمند پژوهش و تأمل عمیق هستند. ماجرای «سعدی‌کشی» یادآوری می‌کند که ارزیابی میراث فرهنگی، به‌ویژه در دوره‌های گذار، نیازمند ظرافت، درک تاریخی و پرهیز از داوری‌های ایدئولوژیک صرف است تا مبادا در مسیر نقد، بخش‌هایی از هویت و سرمایه‌های ارزشمند فرهنگی از دست بروند.
newsQrCode
برچسب ها: سعدی ادبیات شعر
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها