«جامجم» در گزارشی با استناد به نظرات چهار کارشناس ارشد مسائل بینالملل، به بررسی دو پرسش اساسی میپردازد: آیا مطالبه آمریکا برای توقف غنیسازی در ایران نشاندهنده تغییر موضع این کشور است یا از ابتدا پیگیری شده است؟ و دلیل اصرار آمریکا بر این موضع چیست؟
طراحی واشنگتن برای تکرار مدل لیبی
دکتر فواد ایزدی، کارشناس مسائل آمریکا معتقد است که موضع کنونی آمریکا ادامه سیاستهای پیشین این کشور بوده که با هدف تضعیف کردند ایران طراحی شده است.
وی میگوید: «اصولا از چندی پیش یک تفکری در واشنگتن شکل گرفت که ایران ضعیف شده و ذیل این تفکر دولت ترامپ تصمیم گرفت که مذاکرات هستهای با ایران را شروع کند با این هدف که «ببینیم چه چیزی میشه از ایران کند؟!» ایزدی میافزاید: «ابتدای کار هم حرفهای خوب و تشویقکننده زدند تا طرف ایرانی را ترغیب کنند که وارد مذاکرات بشود و یک فشار افکار عمومی مثبت به نفع آمریکاییها هم در ایران ایجاد بشود.» به گفته وی، با پیشبرد مذاکرات، آمریکا خواسته توقف کامل غنیسازی را مطرح کرد. او این رویکرد را نه تغییر، بلکه تشدید سیاستهای پیشین میداند.
دکتر ایزدی معتقد است که آمریکا با اصرار بر توقف غنیسازی، به دنبال پیادهسازی «مدل لیبی» در ایران است، یعنی خلع کامل توانمندی هستهای و وابسته کردن ایران به خارج.
وی توضیح میدهد: «غنیسازی یک توانمندی ویژهای است که کشورهای محدودی در دنیا داشته و یک سری کشورهایی که بمب اتم دارند این توانمندی را دارند و همینطور یک سری کشورهایی که بمب اتم ندارند، هم این توانمندی را دارند، مثل آلمان، هلند، ژاپن، کره جنوبی، برزیل و آرژانتین.»
او میافزاید: «این خیلی طبیعی است که آمریکایی که ۴۷ سال است به دنبال محدود کردن ایران بوده، نمیخواهد ایران شبیه آلمان یا هلند یا ژاپن یا حتی کرهجنوبی بشود.»
ایزدی همچنین به بعد بازدارندگی اشاره میکند: «یکی از دلایلی که آمریکاییها به ایران حمله نکردند این است که ایران توانمندی غنیسازی دارد و هرگونه حمله به ایران ممکن است به فشار افکار عمومی در داخل کشور منجر شود که ایران به سمت بمب اتم برود.»
آمریکا به دنبال انحصار تکنولوژی
دکتر مراد عنادی، تحلیلگر ارشد مسائل سیاسی ورسانه، درتحلیل خود تأکیدمیکند که موضع آمریکا در قبال برنامه هستهای ایران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی درسال۱۳۵۷،همواره مبتنی برتوقف کامل فعالیتهای هستهای این کشور بوده است. وی با اشاره به تاریخچه روابط هستهای ایران و آمریکا، میگوید: «قبل از انقلاب اسلامی، آمریکا خود به ایران پیشنهاد داشتن نیروگاه هستهای را داده بود اما پس از پیروزی انقلاب، نه تنها از ارائه سوخت هستهای خودداری کرد، بلکه مانع از خرید آن توسط ایران نیز شد. ابتدا آمریکا رآکتور تهران را بر پایه سوخت ۹۳درصد ساخت اما بعد از انقلاب با تحریمهای خود به تعهداتش عمل نکرد. در سال ۱۳۷۲ ایران تلاش کرد تا با آرژانتین فعالیت رآکتورها را براساس سوخت ۲۰ درصد ادامه دهد که در نهایت نیز با ممانعت آمریکا روبهرو شد.»
دکتر عنادی این رویکرد را فاقد پشتوانه قانونی بینالمللی میداند و استدلال میکند:«در ماده۴ پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای(NPT) نیز بر حق استفاده از فناوری صلحآمیز هستهای تأکید شده و هیچگونه منعی برای آن وجود ندارد. تنها انحراف ساخت سلاح هستهای ممنوع و خط قرمز محسوب میشود. بنابراین هیچیک از مقررات بینالمللی، کشورها را از دستیابی به فناوری هستهای منع نمیکند و از این منظر، تمامی کشورها میتوانند برای دستیابی به دانش هستهای، از چرخه سوخت هستهای برخوردار شوند.»
او نتیجه میگیرد که موضع کنونی آمریکا در قبال غنیسازی ایران، نه تغییر موضع، بلکه ادامه سیاستی است که با هدف حفظ انحصار فناوری هستهای و فشار بر ایران طراحی شده است.
دکتر عنادی گفت: «مذاکره با چنین منطقی به معنای تسلیم شدن است و جمهوری اسلامی ایران هرگز چنین رویکردی را نخواهد پذیرفت.»
تحلیلگر ارشد مسائل سیاسی و رسانه، دلایل اصرار آمریکا بر توقف غنیسازی ایران را در چند محور کلیدی تحلیل میکند. او نخست به انحصارطلبی آمریکا در حوزه فناوری هستهای اشاره دارد: «دولت آمریکا بهمنظور حفظ انحصار در این حوزه، مدعی است که تعیین میکند کدام کشورها مجاز به داشتن چرخه سوخت هستهای هستند. این رویکرد براساس آپارتاید هستهای و نگاهی تبعیضآمیز استوار است.»
وی اظهار کرد: «بهعنوان مثال، رژیم اسرائیل که نه عضوNPT است و نه عضو آژانس بینالمللی انرژی اتمی، از این قاعده مستثنی شده است اما در مورد سایر کشورها، حتی در صورت تمایل به استفاده از چرخه صلحآمیز سوخت هستهای، موانع و بهانههایی از قبیل احتمال ساخت سلاح اتمی مطرح میشود.»
دکتر عنادی تأکید میکند که این سیاست با موازین بینالمللی همخوانی ندارد: «در مورد ایران، سیاست آمریکا مبتنی بر این است که فعالیتهای هستهای ایران بهطور کامل متوقف شود که این امر با هیچیک از موازین بینالمللی سازگار نیست و فاقد پشتوانه قانونی است.» او همچنین به نقش رژیمصهیونیستی در این سیاست اشاره میکند و میگوید: «این موضوع ریشه در همان منطق آمریکاییها دارد که مبتنی بر نگاهی از بالا به پایین و تحریکاتی است که رژیمصهیونیستی در چارچوب آپارتاید هستهای به آن دامن میزند.»
به گفته وی، اسرائیل با داشتن ۲۰۰ کلاهک اتمی و عدم اجازه بازرسی از تأسیسات دیمونا، خود به تهدیدی برای منطقه تبدیل شده است اما آمریکا این موضوع را نادیده میگیرد.
«غنیسازی صفر» یعنی مذاکره برای شکست
حسن بهشتیپور، کارشناس مسائل بینالملل، با اشاره به تأثیر لابی صهیونیستی بر سیاستگذاری آمریکا، معتقد است که تأکید اخیر بر توقف کامل غنیسازی ممکن است تحت فشار این لابی شکل گرفته باشد.
او میگوید: «بهنظرمیرسد که بههرحال لابی صهیونیستی موفق شده نظرترامپ و تیمش را عوض کند و گزاره غنیسازی صفر را به خواسته اصلی آنها تبدیل کند. این درحالی است که این خط قرمز ایران است و خیلی بعید است که ایران چنین چیزی را قبول کند.»
بهشتیپور معتقد است که طرح این خواسته نشاندهنده عدمتمایل آمریکا به موفقیت مذاکرات است: «وقتی آمریکاییها چنین چیزی را مطرح میکنند یعنی اینکه نمیخواهند مذاکرات به نتیجه برسد.»
او تأکید میکند که ایران باید مذاکرات را ادامه دهد اما با قاطعیت از خواستههای خود دفاع کند.
بهشتیپور دلیل اصرار آمریکا را در زیادهخواهی و عدم بهرسمیتشناختن خطوط قرمز ایران میبیند.
او اظهار میکند: «آمریکاییها آنچه که در رسانهها مطرح میکنند نوعی زیادهخواهی است که به تعبیر دیگر، آرمانهای آمریکایی است.»
این کارشناس مسائل بینالملل، غنیسازی را بخشی از چرخه گسترده فناوری هستهای میداند که بهعنوان پیشران علوم مختلف عمل کرده است: «اصولا توانایی هستهای ایران نه الزاما فقط غنیسازی مایه غرور ملی ماست چراکه یک صنعت فوقالعاده پیشرفته است. غرب دههها تلاش میکرد اینطور القا کند که ایرانیان نمیتوانند کار تیمی انجام دهند در حالیکه صنعت هستهای نشان داد که چقدر تیمهای مختلف در زمانهای متفاوت با دقت و سرعت از علوم مختلف با همکاری هم فعالیت حیرتانگیزی داشتهاند.»
سناریوی کنسرسیوم، راهحل تیم ایرانی
دکتر مهدی خانعلیزاده، استاد دانشگاه نیز بر این باور است که تأکید آمریکا بر توقف غنیسازی ادامه رویکرد پیشین این کشور بوده که در مذاکرات اخیر تشدید شده است.
او میگوید: «به نظر میرسد در فرآیند مذاکرات، تیم ایرانی تلاش کرده تا خواسته غیرمنطقی و غیرفنی طرف آمریکایی مبنی بر عدم انجام غنیسازی توسط ایران را به یک فرآیند مورد پذیرش دو طرف تبدیل کند. پیشنهاد تیم ایرانی مبنی بر ایجاد کنسرسیوم غنیسازی بین برخی از کشورهای منطقه با ایران، در همین راستا بوده است.»
خانعلیزاده گفت: «در دور چهارم مذاکرات، طرف آمریکایی با زیر پا گذاشتن تمام این پیشنهادات و رد کردن تمامی ابتکارات تیم ایرانی، مجددا بر عدم هرگونه انجام غنیسازی در خاک ایران تأکید کرد.»
این استاد دانشگاه نتیجه میگیرد که این موضع، مذاکرات را به بنبست کشانده و نشاندهنده ادامه سیاستهای پیشین آمریکا با شدت بیشتر است.
وی سه دلیل اصلی را برای اصرار آمریکا بر توقف غنیسازی برمیشمارد: «اهمیت در تولید رادیوداروها، تأمین انرژی: مسأله انرژی در ایران و بازدارندگی» خانعلیزاده تأکید میکند که آمریکا با این سیاست، به دنبال حفظ اهرم فشار بر ایران و جلوگیری از خودکفایی کشور است.
ایران علیه زیاده خواهی
براساس تحلیل دقیق کارشناسان، مطالبه آمریکا برای توقف کامل غنیسازی در ایران نه تغییر موضع، بلکه ادامه سیاستی دیرینه است که ریشه در نگاه انحصارطلبانه و تبعیضآمیز این کشور به فناوری هستهای دارد.
به گفته دکترمراد عنادی،این رویکرد فاقد پشتوانه قانونی بینالمللی است و با تحریکات رژیم صهیونیستی و سیاست آپارتاید هستهای تقویت میشود.دلایل اصرار آمریکا شامل حفظ سلطه جهانی، تضعیف توانمندی علمی و بازدارندگی ایران و جلوگیری از خودکفایی این کشور در حوزههای انرژی، رادیوداروها و بازدارندگی اتمی مجازی است.
دکتر بهشتیپور این موضع را زیادهخواهانه ومانع پیشرفت مذاکرات میداند، دکتر ایزدی آن را تلاش برای پیادهسازی مدل لیبی و وابسته کردن ایران میبیند و دکترخانعلیزاده براهمیت غنیسازی برای نیازهای پزشکی، انرژی و بازدارندگی تأکید میکند. ایران با تکیه بر دستاوردهای علمی خود و تأکید برحقوق قانونیاش درچارچوبNPT، در برابر این فشارها مقاومت کرده و ادامه مذاکرات را منوط به بهرسمیت شناختن خطوط قرمز خود میداند.