نویسنده برنامه «هدهد سفید» از تجربه نگارش در یک مجموعه کودک‌محور گفته است

قصه‌گویی در سرزمین کتاب‌ها

برنامه «هدهد سفید» با رویکردی متفاوت، تلاش می‌کند کودکان و نوجوانان را به دنیای کتاب و کتابخانه‌ها نزدیک‌تر کند‌؛ جایی که کتابخوانی فقط یک فعالیت ساده نیست، بلکه به یک ماجراجویی جذاب و گروهی تبدیل می‌شود.
برنامه «هدهد سفید» با رویکردی متفاوت، تلاش می‌کند کودکان و نوجوانان را به دنیای کتاب و کتابخانه‌ها نزدیک‌تر کند‌؛ جایی که کتابخوانی فقط یک فعالیت ساده نیست، بلکه به یک ماجراجویی جذاب و گروهی تبدیل می‌شود.
کد خبر: ۱۵۰۵۵۲۸
نویسنده سمیه‌ سادات تاجیک - خبرنگار

 این برنامه ترکیبی با بخش‌هایی مثل قصه‌خوانی، نمایش، گفت‌وگو و حتی کتابخانه‌گردی، بچه‌ها را به سفری هیجان‌انگیز در میان قفسه‌های کتابخانه‌های سراسر کشور می‌برد و آنها را با کتابداران و اعضای فعال کتابخانه‌ها آشنا می‌کند. «هدهد سفید» فقط به معرفی کتاب‌ها بسنده نمی‌کند‌؛ بلکه با استفاده از عروسک، ربات و عناصر نمایشی، فضای برنامه را برای بچه‌ها زنده و سرگرم‌کننده می‌سازد.

ساخت کتاب‌های دست‌ساز و نوشتن داستان‌های کوتاه، کودک را از مخاطبی صرفا تماشاگر به مخاطبی خالق تبدیل می‌کند و این یعنی هر کودک می‌تواند سهمی در دنیای کتاب داشته باشد. سراغ کریم سربخش، نویسنده این مجموعه رفتیم تا از ایده‌ها، چالش‌ها و تجربه‌هایش در خلق این فضای دوست‌داشتنی و آموزنده برای‌مان بگوید.  

«هدهد سفید» با چه روش‌هایی علاقه به کتاب را در کودکان زنده نگه می‌دارد؟
مجموعه هدهد سفید تلاش دارد در دل فضای مجازی، چراغ عشق به کتاب را روشن نگه دارد، در این مسیر، نویسندگان مجموعه با خلق داستان‌هایی سرگرم‌کننده و آموزنده، تلاش می‌کنند پلی میان دنیای کودکی و دانایی بسازند‌؛ حتی اگر لوکیشن ثابت‌شان یک کتابخانه باشد. در دنیایی که کودکان بیش از هر زمان دیگری با فضای مجازی درگیر شده‌اند، مجموعه هدهد سفید سعی دارد چراغی از علاقه به کتاب را در دل آنها روشن نگه دارد. در این خصوص در گفت‌وگو با رضا سربخش، یکی از نویسندگان مجموعه «هدهد سفید»، به پشت‌پرده نگارش داستان‌هایی می‌رسیم که هم مخاطب کودک را سرگرم می‌کنند و هم او را آرام‌آرام به دنیای کتاب و دانایی نزدیک‌تر می‌سازند. سربخش از ظرافت‌های نوشتن برای کودک می‌گوید‌؛ از چالش‌هایی که کتابخانه به‌عنوان لوکیشن ثابت برای او ایجاد کرده تا دغدغه‌ای مشترک برای زنده نگه‌داشتن علاقه به کتاب در میان نسل امروز. 

ایده اولیه برای نوشتن محتوای «هدهد سفید» از کجا شکل گرفت؟
این بخش، سری دوم مجموعه است و قاعدتا در سری اول که من با گروه نبودم، شبکه و همچنین گروه سازنده به یک ساختار کلی و منسجم رسیده که برای سری دوم هم ادامه پیدا کند. البته در سری دوم تغییرات زیادی شکل گرفته، مثل حضور عروسک هدهد سفید که باز بخشی از آن قبل از ورود من به این پروژه به نتیجه رسیده و از طریق تهیه‌کننده و کارگردان برنامه، آقای یوسفی، انجام شده بود. البته با ورود من و رضا سربخش به کار، که این بیست‌وشش قسمت را به اتفاق ایشان نوشتم، تغییراتی مثل ورود شخصیت ربات هوشمان انجام شد. 

چه چالش‌هایی در نوشتن برای مخاطب کودک وجود دارد و چطور سعی می‌کنید این چالش‌ها را مدیریت کنید؟
شاعر می‌گوید «گر سر و کار تو با کودک فتاد/ پس زبان کودکی باید گشاد.» قاعدتا هر مخاطب زبان حال خودش را دارد و باید نویسنده پیدا کند که چگونه و به چه شکل با آنها ارتباط برقرار کند. شاید برخی فکر می‌کنند که کار کودک ساده است و انجام آن کاری ندارد اما اصلا این‌گونه نیست. هر مخاطب ویژگی‌ها و پیچیدگی‌های خاص خود را دارد. نقل شده که یکی از شاعران معرف حوزه کودک در یک مجلس، شعری را می‌خواند و یکی از صاحبان مجلس برای ایشان آرزو می‌کند که «امیدواریم استاد این‌قدر در کارش حرفه‌ای شود که بتواند برای بزرگترها هم شعر بگوید!» درست است که این یک ماجراست که شاید خیلی‌ها هم شنیده باشند اما به‌راحتی نشان می‌دهد که هنوز بعضی متوجه این مهم نیستند که نوشتن برای مخاطب کودک یا نوجوان و حتی خردسال سخت است. برخی بر این باورند که اول باید از کودک شروع کرد، حرفه‌ای شد و یاد گرفت و سپس سر وقت بزرگسالان رفت!

برای این‌که متن‌ها هم آموزنده باشند و هم سرگرم‌کننده، از چه تکنیک‌هایی استفاده می‌کنید؟
نوشتن برای کودک به شکل‌های مختلفی می‌تواند انجام شود. گاهی فقط هدف ایجاد سرگرمی است که در اصطلاح به آن «گَگ‌نویسی» یا شوخی‌نویسی یا کمدی بزن‌بکوب گفته می‌شود‌؛ مثل کارتون‌های «تام و جری». در این نوع کار، هدف اصلی انتقال محتوای آموزشی یا تربیتی خاصی نیست اما برخی معتقدند که از همین شیوه هم می‌توان محتوا خلق کرد. اگر از گگ‌نویسی فاصله بگیریم، تقریبا در همه جای دنیا وقتی قرار است فیلمنامه‌ای برای کودک نوشته شود، علاوه بر سرگرمی، باید بتواند پیامی تربیتی، آموزشی یا اخلاقی را نیز منتقل کند. البته به‌صورت غیرملموس و نه گل‌درشت و آشکار. البته استثنائاتی هم وجود دارد‌؛ چون برخی باور دارند که در کار برای کودک و حتی خردسال می‌توان پیام‌ها را مستقیم هم منتقل کرد، چون ذهن او هنوز به آن مرحله تفکری نرسیده که بخواهیم لایه‌ پنهان برایش طراحی کنیم. 

همکاری شما با کارگردان و دیگر عوامل تولید چطور پیش می‌رود؟
در همه کارها معمولا ارتباط اصلی نویسنده، که شالوده‌گذار کار است و می‌خواهد سنگ بنای تولید را بگذارد، با کارگردان است‌؛ برای اینکه ببینند چگونه برای تولید برنامه با ذهن هم هماهنگ و یکدست شوند. گاهی هم تعامل با تهیه‌کننده است که آیا شرایط تولید و بودجه اجازه موقعیت‌های خاص را می‌دهد یا نه. البته در بسیاری از موارد، نویسنده فیلمنامه را می‌نویسد، تحویل تهیه‌کننده می‌دهد و براساس خواست شبکه یا بودجه، تغییرات احتمالی انجام می‌شود و سپس به کارگردان می‌رسد. زمانی که من علاوه بر نگارش، تولید هم می‌کردم، معمولا برای یکدست‌شدن فیلمنامه‌ها، به‌عنوان کارگردان با دوستانی که به‌عنوان نویسنده با ما همراهی داشتند جلساتی برقرار می‌کردیم. در این پروژه هم ما اوقات زیادی را یا حضوری و یا تلفنی با آقای یوسفی همفکری داشتیم. 

چقدر بازخورد کودکان و خانواده‌ها را در نوشتن قسمت‌های جدید در نظر می‌گیرید؟
قطعا عوامل سازنده و شبکه نظرات و سلایق مخاطب را در بخش نخست، شنیده و یا دیده‌اند که به نتیجه مرحله دوم ساخت رسیده‌اند. پس استفاده‌کردن از دیدگاه‌های مخاطب قطعا می‌تواند به بهبود روند تولید و رسیدن به یک مجموعه خوب، کارساز باشد. حتی خیلی از کارهای معمول شبانه که در شبکه‌های مختلف در قالب مجموعه‌های نود‌شبی از رسانه پخش می‌شد، این‌گونه بود که چندین قسمت می‌ساختند و بعد براساس بازخورد نظرات، مخاطب کم‌کم تغییراتی برای بهینه‌کردن برنامه در کار ایجاد می‌کردند که در برخی از این کارها، مخاطب شاهد آن بود که قسمت‌های پایانی با قسمت‌های آغاز تفاوت آشکاری پیدا کرده است. 

آیا داستان یا بخشی از برنامه بوده که نوشتنش برای شما سخت‌تر یا جذاب‌تر از بقیه بوده باشد؟
چون پایه اصلی این کار ترویج کتابخوانی بود و عمده موقعیت‌های نمایشی بایستی در کتابخانه می‌گذشت، کمی کار را سخت می‌کرد. چون در این موقعیت خیلی دست باز نیست و نویسنده نمی‌تواند هر کاری را که در قصه به آن راه می‌دهد و امکان واردکردن آن به حریم کتابخانه وجود دارد، انحام بدهد؛ لازم است اول به خود موقعیت کتابخانه لطمه‌ای وارد نشود بعد برای آن قصه خلق شود. 

به نظر شما مهم‌ترین تأثیر این برنامه بر کودکان چیست؟
اینکه ما دوست داریم و اینکه این‌گونه می‌شود با هم خیلی فرق می‌کند. قطعا هم نظر ما و هم کارگردان و هم شبکه نهال و هم نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور این بوده که بتوانیم کودک و نوجوان را به سمت کتابخوانی سوق دهیم. متأسفانه در این دنیایی که مجازی‌ها همه زندگی انسان‌ها را تسخیر کرده‌اند، کمی کتابخوانی رنگ باخته و آمار مطالعه در کشور بسیار پایین است. حال اگر همه ما با هر مسئولیتی بتوانیم سهمی در جذب این مخاطب برای روی‌آوردن نسل جدید به کتاب و رجوع به آن داشته باشیم، فکر کنم برنامه موفق بوده و کار خود را انجام داده است. همه همنسلان من در خاطر داریم که در کودکی این‌قدر به کتابخانه کانون پرورش فکری می‌رفتیم و کتاب می‌خواندیم که دیگر مسئول کتابخانه می‌گفت می‌خواهیم تعطیل کنیم و بروید بقیه کتاب را در خانه بخوانید. حتی وقتی من هنوز به سن مدرسه رفتن نرسیده بودم با خواهران بزرگ‌تر از خودم به کتابخانه می‌رفتم و یا عکس‌های کتاب‌ها را نگاه می‌کردم و یا اینکه برای من کتاب را می‌خواندند و تصویرش را به نشان می‌دادند اما متأسفانه الان این‌گونه نیست و خیلی نسل امروز با کتابخوانی عجین نیست. 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
جا مانده از نسل هوش مصنوعی

در گفت‌وگو با یک جامعه‌شناس، تهدیدات و فرصت‌های هوش مصنوعی برای خانواده‌های ایرانی را بررسی کرده‌ایم

جا مانده از نسل هوش مصنوعی

نیازمندی ها