این متن که خطاب به مردم، مسئولان و حاکمیت نوشته شده، بهگونهای تنظیم شده که میتوان آن را نقشه راهی فراگیر برای تمام مسائل کشور دانست. با اینحال، متأسفانه باید اعتراف کرد که یا این وصیتنامه را نخواندهایم یا به عمق آن توجهی نکردهایم.
در حالیکه این متن باید مبنای آموزش و تأمل جدی در واحدهای دانشگاهی و حتی حوزههای علمیه باشد، مشخص نیست که در چه سطحی و با چه جدیتی این وصیتنامه بهصورت جملهبهجمله مورد تدریس و تحلیل قرار گرفته است. سؤال جدیتر آن است که آیا روحانیون، که خود مخاطب مستقیم این وصیتنامه هستند، به چه میزان آن را در عمل پیاده کردهاند؟
یکی از محورهای مهم و قابلتأمل این وصیتنامه، اشارهای صریح به نظام آموزشی کشور دارد؛ مسألهای که ارتباط مستقیم با فرهنگ و آینده یک ملت دارد. نگارنده وصیتنامه تأکید میکند که آنچه تکلیف یک نظام را در درازمدت مشخص میکند، وضع نظام آموزشی آن کشور است. وی تصریح میکند که آنچه امروز در اختیار داریم، نتیجه نظام آموزشی دیروز ماست و آنچه فردا در انتظارمان خواهد بود، حاصل نظام آموزشی امروز است. بنابراین نظام آموزشی باید با نظام اسلامی ما هماهنگ باشد.
در جملهای کلیدی، هشدار میدهد که «توطئهها در دانشگاهها از اهمیت ویژهای برخوردار است»؛ عبارتی که عمق دغدغهاش نسبت به وضعیت نظام آموزش عالی را آشکار میسازد. بهعبارتی دیگر، وی نظام آموزشی موجود را مشکوک میداند و تصریح میکند که مشخص نیست این ساختار در خدمت اسلام، مردم یا کشور باشد. این تردید، ریشه در این واقعیت دارد که نظام آموزشی فعلی، دستپخت استعمار است و طراحان آن یا وابستگان به فراماسونری بودهاند یا دستکم از هواداران اندیشههای غربی.
اگرچه تلاش شده با تزریق ظاهری آموزههای اسلامی به دانشگاهها، فضایی مذهبی بهوجود آید اما حقیقت آن است که ساختار فعلی دانشگاهها نه فقط اسلامی نیست، بلکه حتی در سطحی فراتر از نامگذاری برخی دروس هم کاری انجام نداده است. در نتیجه آنچه اکنون در بسیاری از دانشگاهها جریان دارد، تربیت افرادی است که هدفشان دستیابی به پست، مقام، ثروت و امتیازات فردی است؛ نه خدمت خالصانه به اسلام و مردم.
اگرچه استثناهایی وجود دارد و برخی از دانشآموختگان دانشگاهها نگاه مسئولانهتری دارند اما استثناها نمیتوانند مبنای قضاوت عمومی قرار گیرند. واقعیت این است که در بسیاری از موارد، دانشآموزی که مدرک دیپلم میگیرد، تنها دغدغهاش آن است که وارد رشتهای شود که بیشترین «آب و نان» را دارد. همین منطق تا سطوح لیسانس و دکتری نیز تداوم مییابد و فردی که سالها درس خوانده، بهدنبال یافتن موقعیت شغلی در جایی است که درآمد بیشتری داشته باشد.
در نقطه مقابل، طلبهای که وارد حوزههای علمیه میشود، نگاهی دیگر دارد. او از خود میپرسد که چگونه درس بخواند تا بیشترین خدمت را به اسلام و مردم بکند و در کجا بیشترین نیاز به خدمت او وجود دارد. درحالیکه فارغالتحصیل دانشگاه به سمت مراکزی میرود که دستمزد بالاتری دارد، طلبه با زحمت و تحمل دشواری، عازم مناطق محروم و روستاهایی میشود که به روحانی نیاز دارند و آنجا زندگی میکند و خدمترسانی را ادامه میدهد.
این تفاوت، نتیجه دو نظام آموزشی متفاوت است. همین تفاوتهاست که رهبر معظم انقلاب را به این نتیجه رسانده که حوزههای علمیه باید وارد عرصه تحول در نظام آموزشی شوند. زیرا تا زمانی که نظام آموزشی کشور دچار تحول اساسی نشود، بسیاری از مشکلات، بهرغم ظاهر اقتصادیشان، حل نخواهد شد. برخلاف دیدگاه رایجی که مسأله اصلی کشور را اقتصاد میداند، ایشان بر این باور است که ریشه بسیاری از مسائل، در نظام آموزشی نهفته است.
برای روشنتر شدن این تفاوت، کافی است رفتار دو مدیر را با هم مقایسه کنیم: یکی مدیری که متدین، خداشناس و خداترس است و دیگری مدیری معمولی که دغدغهاش فقط کارکرد اجرایی است. مدیر متدین، نه به فکر جیب خود است، نه آسایش شخصی، نه تنها خانوادهاش. او به فکر شهر، دیار و مردم کشورش است. عاشق خدمت است، نه عاشق مقام.
در عرصه پزشکی نیز این تفاوتها بهوضوح قابل مشاهده است. پزشکی که با باور دینی تربیت شده، در مطب خود مینویسد: «ویزیت به اندازه استطاعت بیمار». اما پزشکی که با تفکرات مادیگرا رشد یافته، به بیمار میگوید: «اگر پول نداری، برو. وقتی پول داشتی بیا.» یا شرط عمل جراحی را واریز مبلغ به حسابش قرار میدهد. این تفاوت از زمین تا آسمان است.
رهبر انقلاب صراحتا خطاب به حوزههای علمیه فرمودهاند: اگر میخواهید نظام اسلامی به اقتدار، نفوذ و اعتبار واقعی خود دست یابد و زمینهساز تمدنی نوین شود، باید به تربیت انسانهایی در تراز اسلام و در افق توحیدی بپردازید. در حالیکه دانشگاههای موجود هنوز از دستیابی به چنین سطحی فاصله دارند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
تهیهکننده، نویسنده و بازیگران مجموعه شبکه سه، از چالشهای تولید یک قصه اجتماعی میگویند
در گفتوگو با یک جامعهشناس، تهدیدات و فرصتهای هوش مصنوعی برای خانوادههای ایرانی را بررسی کردهایم
سعید شیخزاده در گفتوگو با «جامجم» عنوان کرد