همچنین «وسوسههای ناتمام» یکی از رمانهای این نویسنده است که در قالبی متفاوت به روایت واقعه کربلا و قیام امامحسین(ع) اختصاص دارد، ولی به گفته مؤلف، تا امروز از سوی ناشر اقدامی برای تجدیدچاپ آن صورت نگرفته است. به این بهانه با حسنبیگی درباره این کتاب و جایگاه رمانهای تاریخی به گفتوگو نشستهایم.
پیش ازشروع گفتوگوبه این مسأله اشاره کردید که بهرغم پیگیریهای فراوان برای تجدیدچاپ کتاب عاشورایی وسوسههای ناتمام، تا امروز از سوی ناشر جوابی دریافت نکردهاید. اگر ممکن است پیش از اینکه وارد دلایل این مسأله شویم درباره ایده شکلگیری کتاب مذکور توضیح دهید.
رمان وسوسههای ناتمام ازجمله آثار داستانی من درباره واقعه کربلاست. بعد از انتشار دو رمان «محمد(ص)» و «قدیس» بهدنبال این بودم که کار جدیدی درباره امامحسین(ع) انجام دهم، با این تفاوت که بههیچعنوان وارد کلیشههای موجود کتابهای دینی نشوم؛ بلکه به همان شیوه که در رمان قدیس پیشرفتم، از یک موضوع دینی، رمانی جدید، امروزی و بهاصطلاح مدرن بسازم. البته ناگفته نماند که ورود به مقولههای دینی و طرح داستانهای مدرن نهچندان مرتبط با موضوع اصلی، کار دشواری برای نویسنده بهشمارمیرود.
از طرفی، احساس کردم بهرغم تولیدات انبوه، اغلب آثاری که درباره ائمه نوشتهشدهاند، چندان که باید قوی نیستند، بنابراین در جستوجوی قالبی بودم که موضوع واقعه کربلا و قیام امامحسین(ع) را از منظر دیگری مطرح کنم. لذا داستان وسوسههای ناتمام شکلگرفت. این رمان از زاویهدید اولشخص روایت میشود و به سرگذشت یک روح اختصاص دارد که ماجرای ۱۴۰۰سال پیش را شرح میدهد.شخصیت اصلی داستان، جوانی است که دلبسته دختر حاکم کوفه میشود و این موضوع اتفاقات زیادی را در داستان رقم میزند.
یکسوم پایانی کتاب به حرکت امامحسین(ع) از مکه و واقعه کربلا اختصاص دارد. تمام فصلهای این کتاب تخیل نویسنده است؛ بهجز فصل آخر که شخصیتهای نامبردهشده و وقایع، کاملا به شکل مستند آورده شدهاند.
اساسا نویسنده در نگارش داستانهای تاریخی چقدر مجاز است که از تخیل خود بهره بگیرد و چقدر باید وفادارانه نسبت به وقایع تاریخی پیشبرود؟
درست است که در رمانهای تاریخی، مفاهیم باید چندان که بوده به شکل مستند لحاظ شوند، ولی این به آن معنا نیست که نویسنده در نگارش چنین اثری، عینا به مستندنگاری بپردازد. بشخصه با آن عده که بر این باورند برای نوشتن داستانهایی با موضوع دینی، باید به اصل ماجرا پرداخت و نعلبهنعل وقایع را روایت کرد موافق نیستم. بلکه معتقدم این گروه داستاننویس نیستند و یا اصلا مبانی داستان را نمیشناسند و برای آنکه ناتوانیهایشان در نگارش یک اثر داستانی بروز نیابد، اصرار دارند وقایع همانطور که در تاریخ آمده در داستان هم ذکر شود. درحالیکه اگر اینطور باشد، دیگر نمیتوان به آن اثر، نام رمان و داستان اطلاق کرد. هرچند امروز هم شاهد انتشار کتابهایی از ایندست هستیم که تخیل نویسنده در آنها نقشی ندارد و کاملا مستند ارائه شدهاند. به نظرم نویسندگانی که میخواهند به نگارش رمانهایی با این موضوعات بپردازند باید ترس و احتیاط را کنار بگذارند و قدرت نویسندگی خود را به کار گیرند تا آن واقعه تاریخی در آثارشان تلالو و درخشش پیدا کند.حالا بماند که همین گروه از نویسندگان، در کتابهای داستانی با موضوعات غیردینی، به گونهای مینویسند که مستندات بهطورکلی کنار گذاشته میشود و وقتی هم از آنها درباره دلیل این کار پرسیده میشود، میگویند که من تاریخ ننوشتهام، بلکه برای روایت یک اتفاق از تخیل خود استفاده کردهام! من در وسوسههای ناتمام تلاش کردهام یک روایت تاریخی را در بستری عاشقانه مطرح کنم و در فصل پایانی داستان بهشکل اسطورهای، به واقعه کربلا بپردازم.
برخورد ناشران با چنین آثاری به چه شکل است، کما اینکه اشاره کردید با وجود گذشت پنجسال از انتشار این کتاب ناشر نسبت به تجدیدچاپ این اثر اقدامی نکرده است. این مسأله به نابسامانیهای موجود در حوزه نشر برمیگردد یا دلایل دیگری دارد؟
این که گفتید نابسامانی حوزه نشر، مشکل عمده و مبتلابه اغلب کتابهای امروز است اما درباره این کتاب صدق نمیکند. چون ناشر آن از توانایی مالی مناسبی برخوردار است و میتواند این کتاب را به چاپ دوم برساند.
پس دلیل این مسأله چیست؟
شاید یک دلیلش این باشد که استنباط برخی ناشران نسبت به رمانهای دینی به گونهای است که شیوه و شگردهای بهروز در نگارش این آثار را برنمیتابند و ترجیح میدهند براساس قواعد کلیشهای نوشته شوند.برخلاف تصورم که فکر میکردم این رمان هم شبیه قدیس که در طول هشت سال به چاپ هشتادم رسید، در این مدت تجدیدچاپ خواهد شد، اما ناشر تا امروز رغبت چندانی به این کار نشان نداده است. البته این گلایه فقط من نیست، بلکه برخی دیگر از نویسندگان این حوزه هم از اینکه وقتی اثری ارائه میدهند که از کلیشههای معمول فاصله گرفته است، ناشر تمایلی به چاپ آنها نشان نمیدهد. به بیان سادهتر، اغلب ناشران، مدرنیسم در ادبیات دینی را نمیپسندند و به همان کلیشههای تکراری رضایت دارند، در نتیجه آثاری که در این زمینه منتشر میشود عمدتا تکراری و شبیه به یکدیگر است.
باایناوصاف تصمیم دارید این کار را برای تجدیدچاپ به ناشر دیگری بسپارید؟
این هم یکی از مشکلات نویسندگان ردهاول است که وقتی کتابی را برای تجدیدچاپ به ناشر دیگری میسپارند، آن ناشر از این کار سرباز میزند. دلیلش هم این است که ناشران عموما برای چاپ کتابهای اولی خود بهدلیل مشکلات مالی در تنگنا هستند، بنابراین تمایلی به چاپ کتابهای تجدیدچاپی ندارند. من برخی از نویسندگان را میشناسم که کتابهای خوبی در حوزه دفاعمقدس نوشتهاند، ولی برای تجدیدچاپ آنها دچار مشکل هستند، چون کمتر ناشری میپذیرد که هزینه انتشار یک کتاب تجدیدچاپی را تقبل کند.
در طول این سالها به واقعه کربلا در حوزه ادبیات داستانی از زوایای گوناگون پرداخته شده و با آثار زیادی با این درونمایه مواجهیم، بااینحال به نظر شما این حیطه از زوایای ناگفتهای هم برخوردار است؟
نه؛ قطعا زوایای ناگفته ندارد و اگر هم نویسندهای ادعا کند که میخواهد درباره زوایای ناگفته واقعه کربلا اثری بنویسد واقعیت ندارد؛ چون هرچه بوده تا امروز دراینباره گفته شده است. اما آنچه که قدرت و هنرنمایی نویسنده در این زمینه بهشمارمیرود این است که از زاویهدید خودش، نگاه بکر و تازهای به چنین واقعهای داشته باشد تا اثرش به تکرار نیفتد.
البته تعداد چنین نویسندگانی اندک است. در این ارتباط میتوانم به رمان «شماس شامی» مجید قیصری اشاره کنم که وقتی آن را میخوانیم، میبینیم نویسنده با نگاهی مبتکرانه به روایت واقعه کربلا پرداخته است. اگر حمل بر خودستایی نباشد، این مؤلفه به گفته مخاطبان و منتقدینی که کتاب را خواندهاند، درباره وسوسههای ناتمام هم هست. درواقع تلاش من این بوده است تا نسبت به این واقعه تاریخی نگاهی تازهای داشته باشم.