به گزارش خبرنگار جامجم، مرداد سال گذشته خانوادهای با حضور در شعبه اول بازپرسی دادسرای جنایی تهران شکایت کردند پسر ۳۴سالهشان با مرد میانسالی شراکت کاری داشته که از سوی او به قتل رسیده و حالا از آن مرد به اتهام قتل عمد شکایت دارند. با دستور قضایی پرونده به اداره دهم پلیس آگاهی تهران ارسال شد. با تحقیقات اولیه معلوم شد متهم از زمان حادثه که اواخر خرداد بوده بابت ضربوجرح در زندان بهسر میبرد و با فوت پسر جوان او در برابر اتهام قتل قرار گرفته است.
متهم تحت بازجویی قرار گرفت و در اظهاراتش گفت: متأهلم و دو فرزند دارم. چند سال پیش با پیمان، مقتول، آشنا شدم و دوستیمان شکل گرفت. در جاده لواسانات بساط کباب و بلال داشتم و آنجا کار میکردم. از همان زمان با پیمان شریک شدیم و هیچگونه اختلاف یا درگیری نداشتیم. خواهرم نیز با ما همکاری میکرد. شب حادثه، من و خواهرم کنار بساط کباب مشغول کار بودیم که پیمان از راه رسید. حال مساعدی نداشت و حتی به اشتباه دستش را روی منقل گذاشت و انگشتانش سوخت. او در صندلی جلوی خودروی پرشیای خواهرم نشست و من در صندلی عقب و به سمت بیمارستان حرکت کردیم. در مسیر، نزدیک نازیآباد تهران، خواهرم به رفتار پیمان اعتراض کرد، اما او بیتوجه به حرفهایش، با مشت چند ضربه به او زد. من به پیمان اعتراض کردم که چرا خواهرم را آزار میدهد و کتک میزند. او در پاسخ به من فحاشی کرد و چند مشت به سمتم پرتاب کرد که باعث بالا گرفتن دعوا شد. خواهرم خودرو را کنار جاده متوقف کرد. پیمان با فحاشی از خودرو پیاده شد و چند دقیقه بعد با چاقویی به من حمله کرد. برای دفاع از خودم و خواهرم، چاقو را از او گرفتم و ضربهای به قفسه سینهاش زدم. او روی زمین افتاد و از خودرو فاصله گرفت. من و خواهرم پیاده شدیم، بالای سرش رفتیم و از اورژانس درخواست کمک کردیم. او چند روز در بیمارستان بستری بود، اما به دلیل شدت جراحات درگذشت. قصد من تنها دفاع از خواهرم بود و هرگز نمیخواستم او جانش را از دست بدهد.
با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده اولیایدم حضور نداشتند. آنها پیش از این درخواست قصاص مطرح کرده بودند.
سپس متهم در جایگاه ایستاد و با تکرار حرفهای قبلی خود گفت: من و پیمان هیچ اختلافی با هم نداشتیم و شراکتمان حتی به روابط خانوادگی منجر شده بود. در جاده لواسان، کنار بساط کباب، مشروب هم داشتیم. شب حادثه، چند بار مشروب خوردیم و پیمان به شدت مست بود، بهطوریکه بهسختی روی پاهایش میایستاد. او حتی به سمت منقل رفت و دستش را با زغال داغ سوزاند. با کمک خواهرم او را جمعوجور کردیم تا به بیمارستان ببریم. در مسیر، پیمان به خواهرم فحاشی کرد و چند بار سرش را به ستون خودرو کوبید. از ما خواست توقف کنیم. خواهرم کنار خیابان ایستاد و پیمان از صندوق عقب چاقویی برداشت. من چاقو را از او گرفتم و قصد داشتم آن را دور بیندازم، اما تیغهاش بهطور ناخواسته به سینهاش برخورد کرد.
سپس وکیل مدافع او در جایگاه ایستاد و عمل موکلش را از مصادیق دفاع مشروع تشخیص داد که نماینده دادستان به آن اعتراض کرد و گفت: متهم اتهامش را قبول ندارد.
از سوی دیگر برابری سلاح در ماجرا وجود ندارد. متهم در آخرین دفاع هم گفت: من هیچ مشکلی یا خصومتی با مقتول نداشتم و حتی پس از زخمی شدنش، او را به بیمارستان بردیم تا جانش را نجات دهیم.
پس از آخرین دفاع متهم قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.