اعتیاد به مذاکره با غرب

صحبت‌های اخیر آقای تخت‌روانچی در چهارمین «همایش بین‌المللی مطالعات ایران معاصر» درباره جنگ ۱۲ روزه، در هسته خود یک سؤال مهم و از آن مهم‌تر، پاسخی دربرداشت که نشان می‌دهد هنوز رویکردی در دستگاه سیاست خارجی جولان می‌دهد که از اذعان به فریبکاری و توطئه‌آمیز‌بودن کل فرآیند مذاکرات پیش از جنگ خودداری می‌کند. 
صحبت‌های اخیر آقای تخت‌روانچی در چهارمین «همایش بین‌المللی مطالعات ایران معاصر» درباره جنگ ۱۲ روزه، در هسته خود یک سؤال مهم و از آن مهم‌تر، پاسخی دربرداشت که نشان می‌دهد هنوز رویکردی در دستگاه سیاست خارجی جولان می‌دهد که از اذعان به فریبکاری و توطئه‌آمیز‌بودن کل فرآیند مذاکرات پیش از جنگ خودداری می‌کند. 
کد خبر: ۱۵۲۴۸۸۲
نویسنده فواد ایزدی 

ایشان می‌گویند: «سؤال این است که آیا از ابتدا، یعنی از روز نخست، هدفشان جنگ بود و از پیش‌زمینه‌سازی آن را انجام می‌دادند؟ به‌عبارت دیگر، آیا می‌خواستند بگویند «ما تلاش خود را کردیم، اما نتیجه نگرفتیم و ناچار به جنگ شدیم؟» یا این‌که در میانه راه تغییر مسیر دادند؟ نقش رژیم‌صهیونیستی در این ماجرا چه بود؟ آیا آنها از ابتدا مخالف بودند یا این یک طرح و برنامه مشترک بود و میان‌شان تقسیم کار صورت گرفته بود؟»

در نهایت، ایشان پاسخی ناامیدکننده می‌دهند و می‌گویند: «این‌ها سؤال‌هایی است که واقعا نمی‌توان با قطعیت به آنها پاسخ داد؛ می‌توان حدس‌ها و گمان‌هایی داشت، اما پاسخ قطعی دادن دشوار است.»

این تشکیک، بستری است برای مطالبه‌سازی جریانی که به ضرورت «گفت‌وگوی راهبردی» با آمریکا اصرار دارد. 
این جریان متشکل از افرادی است که اعتیاد به مذاکره با غرب دارند. در واقع می‌توان گفت همان‌طور در آمریکا افرادی هستند که به تحریم سایر کشور‌ها اعتیاد پیدا کرده‌اند، در داخل کشور نیز کسانی وجود دارند که به مذاکره معتادند؛ یعنی برای حل مشکلات کشور هیچ ایده‌ای جز همین داستان مذاکره ندارند. این در حالی است که رهبر انقلاب اخیرا فرمودند، مشکل ایران و آمریکا حل‌شدنی نیست. 

این افراد از سال‌ها پیش جایگاه و اعتبار سیاسی خود را به این ادعای حل مشکلات با آمریکا از طریق مذاکره در هر شرایطی گره زده‌اند، اما به طور خاص در مورد مذاکرات قبل از جنگ ۱۲ روزه نکات روشنی وجود داشت و دارد که باید مرورشان کرد. این جریان از همان ابتدا متوجه نبودند روند مذاکرات، عملیاتی از پیش تعیین شده و در واقع یک تله بود. تشخیص این موضوع هم چندان پیچیده نبود. از دیپلمات‌های حرفه‌ای انتظار می‌رفت که از خود بپرسند ترامپی که خود از برجام خارج شد، زیر میز مذاکرات زد و تحریم‌ها را علیه ایران افزایش داد، چرا در دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش ناگهان به مذاکره علاقه‌مند شده است؟

این سؤال ابتدایی باید ذهن آنان را تحریک می‌کرد تا دنبال تهدید‌های پنهان ورود به فاز مذاکره با آمریکا بروند، اما نرفتند. چرا؟ چون همان اعتیاد به مذاکره مانع تفکر اصولی شده بود. 

به‌فرض که این سؤال اصلا مطرح نبود؛ اما آیا نباید این سؤال و شک درباره نیت طرف بعد از در دور دوم یا سوم، مطرح می‌شد؟ به‌خصوص که وقتی کسی برای مذاکره آمده بود، فردی بود که نه در حوزه هسته‌ای تخصص دارد، نه در حقوق بین‌الملل ورودی دارد، و نه اصلا دیپلمات بوده است؛ و تا سال گذشته بساز‌و‌فروش بوده، و بر این اساس و با توجه به این‌که آقای تخت‌روانچی تصریح کرده‌اند طرف‌های آمریکایی در مذاکرات «یکی به نعل و یکی به میخ می‌زدند» باید این سؤال مطرح می‌شد که چگونه فردی می‌تواند بدون هیچ عقبه حقوقی یا فنی‌ای وارد چنین مذاکراتی پیچیده‌ای شود؟ و چنین مواضع پرنوسانی هم ارائه بدهد. 

معتادان به مذاکره با غرب از قبل از جنگ خوش‌بینانه می‌گفتند: اگر ما مذاکره کنیم و به توافق برسیم، آمریکا ۲۵۰۰ میلیارد دلار در ایران سرمایه‌گذاری می‌کند! و صد افسوس که این سخنی است که دوباره دو روز پیش هم توسط یکی از اعضای همین جریان تکرار شده و ذیل همین ادعا هم ماجرای گفت‌وگوی راهبردی با آمریکا توجیه می‌شود. این توجیهات با این همه تجربه یعنی این‌که این گروه در گزینه «حل مشکلات تنها با مذاکره با غرب» ذوب هستند و انتخاب دیگری در ذهن‌شان وجود ندارد. 

این گروه از ترس حمله، به مذاکره پناه بردند و حالا هم دوباره مذاکره را با چنین دولتی به‌شکل دیگری فرموله می‌کنند. 

این در حالی است که بسیار روشن است که ملاک حمله آمریکا به ایران، هزینه آن برای آمریکاست، نه مذاکره. نگارنده پیش از حمله هشدار داده بود که آمریکایی‌ها این قابلیت را دارند که وسط مذاکرات حمله کنند. به طور خاص در دور چهارم و همین‌طور در شب حمله ۲۲ خرداد. 

همزمان بحث «مذاکرات بزرگ» یا لزوم پیش برد «معامله قرن» با آمریکا توسط جریان دیگری هم توجیه می‌شود. آنها تاکید دارند که «مذاکره سخت است!» ولی باید مذاکره کرد در حالی‌که این گروه در قضیه برجام دو سال مذاکره کردند و در نهایت برجام به این منتهی شد که تحریم‌هایی که تحویل گرفتند با تحریم‌هایی که تحویل دادند، اصلا قابل مقایسه نیست.

عملکرد فریبکارانه اروپا در فعال‌سازی اسنپ‌بک هم در این زمینه بسیار درس‌آموز است، اما در این نگاه، طرح لزوم مذاکره بزرگ (فرارفتن از مقوله هسته‌ای و مذاکرات جامع) به یک ابزار سیاسی برای رسیدن به مقامات حکومتی در داخل تبدیل شده است. از این نظر، نباید تعجب کرد که این گروه از رفتار آمریکا درس نگیرند.

newsQrCode
برچسب ها: فواد ایزدی
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
مهارت و سرگرمی در کارخنده

تهیه‌کننده و کارگردان مستند رئالیتی «کارخنده» درباره چالش‌های تولید این برنامه و تغییرات در فصل چهارم آن توضیح می‌دهد

مهارت و سرگرمی در کارخنده

نیازمندی ها