روانشناسان معتقدند که احساس امنیت، حتی مهمتر ازرفاه مادی یا امکانات آموزشی است؛چون هرقدر کودک درفضای عاطفی امن رشد کند، در بزرگسالی انسان متعادلتری میشود. درمقابل، خانههای پرتنشی که در آن از صحبت و گفتوگو خبری نیست، زمینهساز اضطراب، دروغگویی، پرخاشگری و حتی انزوا در کودکان میشوند.
پیوند عاطفی؛ سپر محافظ در برابر اضطراب
براساس نظریه دلبستگی «جان بالبی»، کیفیت رابطه والدین و کودک در سالهای اول زندگی، تعیینکننده نوع دلبستگی و در نتیجه احساس امنیت در سراسر عمر است. هنگامی که کودک والدین خود را پاسخگو، مهربان و قابلاعتماد مییابد، در ذهنش الگویی از «امنیت در پیوند» نقش میبندد و این دلبستگی ایمن در آینده، او را به فردی آرام، خودباور و قابلاتکا در روابط دوستانه،عاشقانه وحرفهای بدل میسازد.اماوقتی والدین خشمگین،بیثبات یامنتقدند،کودکاحساسمیکند دوستداشتنی نیست و دلبستگی ناامن در او شکل میگیرد. در نتیجه در بزرگسالی یا به دیگران بیش از حد وابسته میشود یا بهکلی از صمیمیت میگریزد. اینجاست که روانشناسی خانواده تأکید میکند؛ امنیت کودک از آغوش والدین آغاز میشود، نه از نصیحت یا کنترل.در این میان، کیفیت رابطه پدر با فرزند هم اهمیت ویژهای دارد. پژوهشهای اخیر نشان دادهاند کودکانی که رابطه گرم و حمایتی با پدر دارند در برابر استرسهای اجتماعی، تابآوری بیشتری از خود بروز میدهند. حضور فعال پدر در خانه، فقط به معنای تأمین مالی نیست بلکه به معنای مشارکت عاطفی، شنیدن، گفتوگو و الگوسازی است.
خانه؛ پناهگاه یا میدان اضطراب؟
خانه باید نخستین و امنترین پناهگاه فرزندان باشد؛ جایی که بتوانند بدون ترس از قضاوت یا مجازات حرف بزنند، اشتباه کنند و دوباره پذیرفته شوند. اگر کودک یا نوجوان در خانه احساس ترس، شرم یا بیاعتمادی کند، بهطور طبیعی دنبال پناه دیگری در بیرون از خانه میگردد. این پناه میتواند دوستی نامطمئن، گروهی ناسالم یا حتی فضای مجازی پرخطر باشد.
حالا سؤال اینجاست: چرا برخی والدین نمیتوانند این محیط امن را فراهم کنند؟ چون مهارتهای ارتباط مؤثر را بلد نیستند. والدینی که بیشتر دستور میدهند تا گفتوگو، بیشتر قضاوت میکنند تا همدلی، ناخواسته دیواری میان خود و فرزندشان میسازند. در مقابل، والدینی که به جای بازجویی از فرزند، با او گفتوگو میکنند، درواقع به او پیام میدهند: «من در کنار تو هستم، نه در برابر تو».
احساس امنیت در خانواده، با کنترل به دست نمیآید بلکه با اعتماد ساخته میشود. نوجوانی که میداند والدینش شنونده خوبی برای درددلهایش هستند، نیازی ندارد رازهایش را پنهان کند یا در بیرون از خانه دنبال شنونده بگردد. پژوهشهای روانشناختی زیادی نشان دادهاند نوجوانانی که با والدین خود رابطه دوستانه دارند، کمتر درگیر رفتارهای پرخطر (مثل مصرف مواد یا روابط آسیبزا) میشوند. چون خانه را مأمن گفتوگو و حمایت میدانند نه قضاوت.
گفتوگوی مؤثر؛ راه بازسازی روابط خانوادگی
ارتباط مؤثر میان والدین و فرزند، مهارتی است که باید آموزش داده شود. در روانشناسی ارتباط، سه اصل طلایی برای گفتوگوی مؤثر مطرح میشود: شنیدن فعال، همدلی و پاسخ غیرقضاوتی.شنیدن فعال یعنی هنگامی که فرزند سخن میگوید، پدر یا مادر با دقت گوش داده، تماس چشمی برقرار کرده و کلامش را با عبارتی دلگرمکننده بازگو کند. مثلا «میفهمم ناراحت شدی چون دوستت جواب پیام تو را نداد». همین جمله ساده، حس درک و ارزشمندی را در فرزند زنده میکند.روانشناسان خانواده تأکید میکنند که رابطه سالم میان والدین و فرزندان باید تعاملمحور باشد، نه اقتدارمحور. اقتدار والدینی لازم است اما زمانی معنا دارد که در کنار محبت و گفتوگو قرار گیرد. پدر و مادری که تنها با ترس نظم برقرار میکنند، درواقع امنیت ظاهری میسازند اما اعتماد را از بین میبرند.
برای تقویت این ارتباط دوستانه، راهکارهای عملی زیادی وجود دارد:
اختصاص زمانی در روز برای گفتوگوی بدون تلفن و تلویزیون
تشویق فرزند به بیان احساسات و عقایدش بدون ترس
پذیرش اشتباهات او بهعنوان فرصت یادگیری، نه مجازات
نشاندادن محبت کلامی و جسمی (در آغوش گرفتن، لبخند و تشکر)
هماهنگی میان والدین در شیوه برخورد با فرزندان و قوانین خانه
البته دوستی والدین بافرزندان،به معنای حذف مرزها نیست،بلکه به معنای حضورصادقانه،شنیدن بیقضاوت وپذیرش بیقید وشرط است وهرقدراین پیوند محکمتر باشد، احتمال پناهبردن فرزند به روابط ناسالم بیرونی کمتر میشود. خانوادهای که در آن احساس امنیت روانی وجود دارد،نهتنهافرزندان آرامتری تربیت میکند،بلکه آرامش را درکل جامعه بهوجود میآورد.