پرسش این نیست که آیا جنگ بزرگ میشود یا نه، پرسش این است که در صورت وقوع، ایران کجای صفحه شطرنج خواهد ایستاد: در سایه یک بلوک یا در خط مقدمِ مستقل؟
بلوکبندیِ امروز: پایانِ عصرِ «محور و متفقین»
در جنگ جهانی اول و دوم، دنیا دوپاره بود: یا با ما یا علیه ما. اما در نظم ۲۰۳۰، دیگر خبری از آن قطبیسازیِ ساده نیست. چین با «قدرت همرسانی» خود، روسیه، هند، ایران و عربستان را پشت یک میز مینشاند بدون آنکه مسئولیتِ دفاعیِ متقابل بپذیرد. این «رهبری بدون هزینه» یعنی پکن میخواهد نظم را بازتعریف کند، نه اینکه در جنگهای دیگران بسوزد. در چنین فضایی، ایران گره (node) است نه قطب؛ بازیگر راهبردی است نه متحدِ تمامعیار.
ایرانِ «خودداریگر»؛ نه بیطرف، نه پیمانکار
تهران عضوِ سازمان همکاری شانگهای است، اما زیر چترِ دفاعیِ ماده ۵ آن نیست. شریکِ راهبردیِ روسیه در اوکراین است، اما پیمانِ نظامیِ رسمی با مسکو ندارد. ۸۵ درصد نفتش را به چین میفروشد، اما در کنار پکن، با هند برای بندر چابهار همکاری میکند تا وابستگی را متعادل سازد. این «خودداریِ هوشمند» (Smart Abstention) راهبردی است نه انفعال؛ یعنی در چند میز بازی کردن و از فضای تصمیمگیری جهانی برای حفظِ منافع ملی بهره گرفت.
در صورتِ جنگِ فراگیر، بیطرفیِ کلاسیک برای ایران یک تخیلِ رمانتیک است. تحریمِ ثانویه (secondary sanctions) فوراً تهران را به سویِ بریکس+ و یوان-نفت پرتاب میکند. اسرائیل نیز فارغ از موضعِ ایران، تأسیساتِ هستهایِ آن را هدف میگیرد. بنابراین، ایران نمیتواند بیطرف بماند؛ اما این به معنایِ عضویتِ کامل در بلوکِ چینی-اوراسیایی نیست. تهران متحدِ تاکتیکی بلوک خواهد بود: منافعِ اقتصادیِ چین را تأمین میکند، اما گفتمانِ «وعده الهی» و «مقاومت» را –که در آن شکستِ وجودی معنا ندارد– حفظ میکند.
چرا ایرانِ ۲۰۳۰، ژاپنِ ۱۹۴۵ نمیشود؟
ژاپن پس از هیروشیما در ۲۴ ساعت تسلیم شد، چون ساختارِ وابستگیِ آن را اسیر کرده بود: اقتصادش ۸۰ درصد به آمریکا متکی بود، گفتمانِ «فرهنگِ شکست» را امپراتور پذیرفته بود، جغرافیایِ جزیرهایاش عمقِ راهبردی نداشت و از همه مهمتر، تضمینِ امنیتیِ خارجی داشت. ایران دقیقاً برعکس است: هیچ تضمینی ندارد، بنابراین خوداتکاییِ بازدارندگی را جایگزینِ تکیه بر قدرتِ بزرگ کرده است. برنامهٔ هستهایِ آستانهای، موشکهایِ فراصوت و شبکهٔ نیابتیِ منطقهای، ایران را به بازیگری تبدیل میکند که حتی در صورتِ شوکِ هستهای، به جایِ تسلیم، به «جنگِ چریکیِ شهری» و «فرسایشِ طولانی» روی میآورد.
احتمالِ «پذیرش ۲۴ساعته» پس از فاجعه: کمتر از ۵ درصد
این سناریو تنها زمانی محتمل است که دو شرطِ همزمان محقق شود: اول، حملهٔ هستهای به ایران که نامحتمل است، چون چین و روسیه را وارد جنگ میکند؛ دوم، فروپاشیِ گفتمانِ «وعده الهی» که منافات با هویتِ انقلابیِ نظام دارد. آنچه محتملتر است، «جنگِ بیمرز و بیقید» است که در یادداشت «جنگ آینده» توصیف شده: خانهها میدان میشوند، رهبران در تیررساند و بازدارندگیِ نامتقارن، پاسخِ اصلیِ ایران خواهد بود.
نتیجه: زمانِ تصمیمِ خوداتکا
در «دوران میانریختگی»، اتکا به یک قطب خطرناک است. اما این به معنایِ بیطرفی نیست؛ به معنایِ «خودداریِ هوشمند» است که در آن ایران همزمان:
- از بریکس+ و یوان-نفت برای اقتصاد استفاده میکند؛ از SCO برای فشارِ منطقهای بهره میگیرد؛ اما گفتمانِ «مقاومت» و «وعده الهی» را حفظ میکند؛ و از «هاضمه نظری» برای تبدیلِ شوک به فرصت بهره میبرد.
۲۰۳۰ دیگر دور نیست؛ زمانِ تصمیمِ ایران این است: یا گرهای خوداتکا در نظمِ نوین بماند، یا در دامِ بیطرفیِ مهلک و تسلیمِ شتابزده. تاریخ نشان داده است که تهرانِ انقلابی، همیشه گزینهٔ اول را انتخاب کرده است.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
فرمانده رزمایش ضدتروریسم «سهند۲۰۲۵» در گفتگوی اختصاصی با روزنامه «جامجم» مطرح کرد
در گفتوگوی «جامجم» با خالق اثر «وداع آخر» انجام شد