خلاقیت‌های بی‌کلام در پانتولیگ

برنامه‌ پانتولیگ، به تهیه‌کنندگی جواد فرحانی و با اجرای محمدرضا گلزار، از همان هفته‌های نخست پخش به پدیده‌ تلویزیون تبدیل شد. این مسابقه‌ پرشور که هر هفته سه‌شنبه تا پنجشنبه‌ها از شبکه سه سیما روی آنتن می‌رود، از ۵ بهمن ۱۴۰۲ آغاز شد و خیلی زود رکورد مخاطبان را شکست.
برنامه‌ پانتولیگ، به تهیه‌کنندگی جواد فرحانی و با اجرای محمدرضا گلزار، از همان هفته‌های نخست پخش به پدیده‌ تلویزیون تبدیل شد. این مسابقه‌ پرشور که هر هفته سه‌شنبه تا پنجشنبه‌ها از شبکه سه سیما روی آنتن می‌رود، از ۵ بهمن ۱۴۰۲ آغاز شد و خیلی زود رکورد مخاطبان را شکست.
کد خبر: ۱۵۳۴۳۴۱
نویسنده زهرا عباسی - گروه رسانه
 
ترکیب جذاب پانتومیم پرهیجان و سوالات اطلاعات عمومی دو تیم چهارنفره را در چند مرحله‌ سریع و پر از نشاط روبه‌روی هم قرار می‌دهد تا هر کس به فراخور دلیلی که برای حضور در برنامه داشته، توانایی خود را بسنجد.
   
استقبال و پیام‌های مخاطبان

حالا که این مسابقه پرمخاطب شبکه سه به فصل پنجم رسیده، در بررسی پیامک‌های دریافتی مخاطبان در سامانه ۱۶۲ سازمان روابط عمومی رسانه‌ملی شاهد تعداد بالای نظرات پیرامون این برنامه و تشکر از عوامل ساخت آن بودیم؛ پیام‌هایی که گاهی با ذوق و شوق می‌نوشتند «خدا خیرتان بدهد، بعد از سال‌ها با خانواده جلوی تلویزیون خندیدیم» یا «پانتولیگ حال دل‌مان را خوب کرد». اینها همه در کنار هم نشانه تداوم جذب مخاطب پانتولیگ است. بنابراین در فرصتی که با هماهنگی مدیر گروه مسابقات شبکه سه برای حضور در پشت صحنه این برنامه دست داد، با اشتیاق راهی استودیوی ضبط آن شدم؛ جایی که یک نام جنجالی، یک مجری کاریزماتیک و چند صد تماشاگر عاشق، هر هفته یک خاطره‌ جمعی بی‌نظیر می‌سازند و میلیون‌ها نفر را پای تلویزیون می‌نشانند.
   
ورود به استودیو و آرامش غافلگیرکننده

وقتی بعد از هماهنگی با حراست پروژه و همراهی یکی از عوامل، از در بزرگ استودیو عبور می‌کنم، انتظار دارم با هیاهوی همیشگی پشت‌صحنه‌ برنامه‌های بزرگ روبه‌رو شوم؛ صداهای بلند، دویدن‌های بی‌وقفه، همهمه‌ چند صد نفره. اما همین که پا داخل استودیو می‌گذارم، آرامشی عجیب و نظمی مثال‌زدنی همه جا را گرفته؛ انگار همه می‌دانند دقیقا باید کجا باشند و چه کار کنند.
  ‌
عظمت دکور و فضای سالن

اولین چیزی که چشم را می‌گیرد، عظمت دکور است؛ دیوارهای غول‌پیکر LED که از سقف تا زمین کشیده شده‌اند، نورپردازی با تم اصلی بنفش در همراهی با دیگر نورها که عظمت را برای این برنامه به همراه می‌آورد. در بالا و وسط صحنه جایگاه مجری تعبیه شده و پشت سر مجری صفحه ویدئووال گذاشته‌اند که چون هنوز ضبط شروع نشده عبارت پانتولیگ روی آن خودنمایی می‌کند. در طرفین جایگاه مجری، میز شرکت‌کنندگان با مانیتورهای بزرگ لمسی، مثل دو جزیره‌ کوچک، اطراف گلزار حلقه زده‌اند.در دو طرف استودیو، حدود ۳۰۰ تماشاگر روی سکوهای شیب‌دار، منظم نشسته‌اند و برخی با موسیقی، ترانه را همخوانی می‌کنند. بچه‌ای در بغل پدرش، دختری نوجوان با مادرش دست در دست هم و پیرمردی با کلاه پشمی و لبخندی آرام همه آمده‌اند لحظات شاد و البته متفاوتی را تجربه کنند. موسیقی شاد و پر انرژی همزمان، از بلندگوها پخش می‌شود و حاضران بی‌اختیار با ریتم دست می‌زنند. چند نفر از عوامل با تبلت و بی‌سیم در دست، آرام بین ردیف‌ها می‌چرخند و با شوخی و خنده فضا را گرم نگه می‌دارند. برخی هم در حال چک کردن نهایی جای دوربین‌ها و تنظیم صدای دریافتی هستند.
   
تماشاگران وفادار و داستان‌های‌شان

در همین گپ‌های کوتاه کنار صندلی‌ها می‌فهمم که خیلی‌ها خانوادگی راهی طولانی آمده‌اند؛ خانواده‌ای از ۱۰ صبح در استودیو حاضر شده‌اند، برخی خبر از این می‌دهند که قرار است اقوام‌شان از شهری دیگر برای ضبط بعدی به تهران بیایند. دختری می‌گوید: «از زمان مسابقه «برنده باش» تا حالا هر جا آقای گلزار بوده دنبالش بودیم، حالا بالاخره تونستیم از نزدیک ببینیمش.»  یکی دیگر با خنده می‌گوید: «ما از قسمت اول پانتولیگ هر هفته می‌آییم، دیگه بچه‌های تولید، ما رو با اسم کوچک صدا می‌زنند!» می‌توان برداشت کرد که تماشاگران اینجا فقط برای کسب هیجان نیامده‌اند؛ آمده‌اند که بخشی از این جمع گرم و صمیمی باشند، بخشی از موجی که هر هفته از همین استودیو به میلیون‌ها خانه سرریز می‌شود و حال دل خیلی‌ها را خوب می‌کند. از یکی از عوامل می‌پرسم ضبط دقیقا چه ساعتی شروع می‌شود و ادامه می‌دهم اگر هنوز وقت هست، دوست دارم سری به اتاق شرکت‌کنندگان بزنم. با لبخند می‌پذیرد و همراهم راه می‌افتد. از راهروی باریک و پرپیچ‌وخم پشت صحنه می‌گذریم تا به اتاق استراحت می‌رسیم. همین که در یک پیچ تند می‌چرخیم، ناگهان چهار نفر را می‌بینم که کنار دیوار ایستاده‌اند و با گوشی از هم عکس می‌گیرند؛ دو نفر لباس نارنجی یکدست تن‌شان است و دو نفر دیگر آبی. چهره‌ها آشنا می‌آیند، به‌خصوص حسین اکبری، مجری محبوب برنامه‌های کودک و نوجوان، که بین‌شان شناخته‌‌شده‌تر است.پیش می‌روم، خودم را معرفی می‌کنم و با لبخند می‌گویم اگر مزاحم نیستم، چند دقیقه‌ای گفت‌وگو کنیم. یکی از بچه‌های نارنجی‌پوش با لبخند به سمت حسین اکبری اشاره می‌کند و می‌گوید: «ایشون سرگروه ما هستند، هرچی ایشون بگن!» اکبری هم گوشی را به هم‌تیمی‌اش می‌سپارد و با همان انرژی همیشگی‌اش می‌گوید: «اول یه عکس دسته‌جمعی بگیریم، بعد کامل در خدمتم!» دو به دو اطراف لوگوی پانتولیگ می‌ایستند و هرکدام با انگشت اشاره، دیگری را نشان می‌دهد. صدای شاتر که بلند می‌شود، اکبری بلافاصله کنارم می‌ایستد و در پاسخ به این‌که چرا در این مسابقه حضور پیدا کرده، می‌گوید: از طرف برنامه دعوت شدیم. وقتی تماس گرفتند، از شدت هیجان رویارویی با آقای گلزار در پانتولیگ، اول گفتم یک فرصت بدهید تا نفس تازه کنم! وقتی هیجانم کمی فروکش کرد، با دل و جان و از سر اشتیاق دعوت را پذیرفتم. ۳۰ سال است که در عرصه تئاتر و اجرا فعالیت دارم و ۱۷ سالی می‌شود که مجری برنامه‌های کودک و نوجوان هستم. در تمام این سال‌ها با افراد سرشناس زیادی در حوزه هنر روبه‌رو شده‌ام و این هیجان از سر کم‌تجربگی یا دور بودن از سلبریتی‌ها نبود. همیشه مشتاق آثار آقای گلزار بودم و هستم و با علاقه مسیر حرفه‌ای‌شان را دنبال کرده‌ام؛ بنابراین این علاقه از روی آگاهی است، نه جوزدگی. این شرکت‌کننده پانتولیگ که البته خودش مجری شناخته‌شده تلویزیون است، درباره انتخاب هم‌تیمی‌هایش می‌گوید: مجید عزتی از دوستان قدیمی من است که در دو دهه اخیر یکی از مجریان و کمدین‌های خوب صحنه بوده. امیر رضایی از مجریان باسواد و خوب رسانه که به همراه همسرشان خانم زهرا شوقی چند سالی است روی آنتن هستند. همه ما در یک دفتر مشترک کار می‌کنیم و با رفاقت در کنار هم هستیم. محمود ایرانی هم استندآپ کمدینی است که ۲۰ سالی می‌شود روی صحنه اجرا دارد. می‌خواستیم ترکیبی بسازیم که هم شاد باشد و هم اطلاعات عمومی بالایی به مخاطبان عرضه کند. در حال گفت‌وگو با اکبری هستم که ناگهان متوجه ورود محمدرضا گلزار می‌شوم. اکبری می‌گوید تا فرصت هست، با اعضای گروه به دیدارش برویم. جلو می‌روند، سلام و احوال‌پرسی می‌کنند و گلزار با صمیمیت با آنها خوش‌وبش می‌کند و از گروه اکبری می‌خواهد به اتاق دفترش بروند. آنجا با تک‌تک‌شان درباره سابقه حرفه‌ای‌شان صحبت می‌کند و عکس یادگاری می‌گیرد.
   
نظرات هم‌تیمی‌های اکبری درباره او و گلزار

بعد از خروج از دفتر، از مجید عزتی می‌پرسم تعامل‌تان با گلزار چطور بود. او می‌گوید: شاید لازم باشد بگویم اکبری کیست. چراکه جناب گلزار را همه می‌شناسند. حسین (اکبری) اولین نقش تلویزیونی‌اش را در ۱۶ ‌سالگی مقابل زنده‌یاد آتیلا پسیانی بازی کرده و سال‌هاست که اجرای زنده روی آنتن دارد. خالی از لطف نیست بگویم در اولین برنامه‌هایش با نوید محمدزاده، کیوان ساکت‌اف و محسن افشانی همکار بوده. سال ۸۷ هم برنامه «عصر بخیر بچه‌ها» را روی آنتن داشته. اینها را گفتم تا مخاطب بداند حسین کسی است که خیلی‌ها از دیدنش خوشحال می‌شوند اما خودش نیز دنبال‌کننده چهره‌های دیگر است. جالب اینجاست که آقای گلزار هم در صحبت‌هایی که داشتیم گفتند صفحه حسین را دیده‌اند، از فعالیت‌ها و آثارش خبر دارند و سبک اجرایش را می‌پسندند.  امیر رضایی، دیگر عضو تیم اکبری، نیز می‌افزاید: من از سال ۷۹ اجرای تلویزیونی را شروع کردم. چند فصل برنامه «کام شیرین» را به همراه همسرم خانم شوقی اجرا کردیم و الان هم در حوزه موضوعات خانوادگی و اجتماعی برنامه داریم. حضور در کنار دوستانی که سال‌هاست در عرصه اجرا می‌شناسم‌شان و با آنها تعامل داشته‌ام، در مسابقه‌ای که آقای گلزار اجرا می‌کند، برایم تجربه‌ای بسیار جذاب است. یکی از جذابیت‌های پانتولیگ از نظر من همین حضور آقای گلزار است‌؛ چهره‌ای که توانسته سال‌های طولانی با کمترین حاشیه در اوج فعالیت‌هنری‌اش بماند.سلبریتی ماندن ازسلبریتی شدن‌به‌مراتب سخت‌تراست‌وایشان‌موفق به انجام این‌امرشده‌اند. نمی‌توان نقش مجری را به‌عنوان چهره اصلی یک برنامه در جذب مخاطب نادیده گرفت و ایشان در این زمینه بسیار موفق بوده‌اند. 
   
امیر کربلایی‌زاده و هنرجویان مدرسه کمدی

سراغ گروه بعدی شرکت‌کنندگان را می‌گیرم و به سمت اتاقی که نشانم داده‌اند می‌روم. در می‌زنم و با شنیدن صدای «بفرمایید» وارد اتاق می‌شوم. اولین برخوردم با چهره‌هایی است که نمی‌شناسم‌شان. چشمم دنبال یک چهره آشنا می‌گردد که ناگهان امیر کربلایی‌زاده را می‌بینم. او هم در همان لحظه لبخند می‌زند، انگار ذهنم را خوانده باشد.  دلیل آمدنم را توضیح می‌دهم و درخواست گفت‌وگو می‌کنم. کربلایی‌زاده، درست مثل اکبری، می‌گوید از طرف برنامه دعوت شده‌اند و چون خودش مدیریت «مدرسه کمدی» را بر‌عهده دارد، ترجیح داده با سه نفر از هنرجویان همین مدرسه در پانتولیگ شرکت کند. ادامه می‌دهد: بچه‌های گروهم همدیگر را خوب می‌شناسند و نسبت به آیتم‌های پانتولیگ هم شناخت کافی دارند. تمرین‌های زیادی با هم داشتیم و به هماهنگی خوبی در پاسخگویی به آیتم‌ها رسیده‌ایم. هدف اصلی‌مان این است که از برنامه لذت ببریم‌؛  در فضایی رقابتی اما سالم، هم حال مخاطبان را خوب کنیم و هم خودمان حال خوبی داشته باشیم.  در همین لحظه یکی از عوامل برنامه می‌آید و یادآوری می‌کند که زمان ضبط خیلی نزدیک است. به همین دلیل بدون این‌که فرصت کنم نام و سوابق تک‌تک اعضای تیم کربلایی‌زاده را بپرسم، به چند سؤال کلی بسنده می‌کنم.  اعضای گروه می‌گویند این اولین حضور تلویزیونی آنها نیست و صرفا برای «دیده شدن» نیامده‌اند. هدف‌شان تجربه یک مسابقه گروهی در کنار مربی و سهیم شدن در شادی مخاطبان است. آنها این برنامه را فرصتی برای «دیده شدن» نمی‌دانند، چون معتقدند دیده‌شدن واقعی نیازمند بستری برای ارائه مهارت‌های اجرایی است؛ در حالی که ماهیت پانتولیگ، استعدادیابی نیست، بلکه ترکیبی از مسابقه و اجرا برای خلق لحظات شاد است.

آغاز تولید و ورود شرکت‌کنندگان به استودیو
به استودیوی ضبط برمی‌گردم. تکاپوی عوامل نشان می‌دهد که ضبط خیلی زود آغاز خواهد شد. شرکت‌کنندگان یکی‌یکی پشت میزهای خود قرار می‌گیرند. درهمین لحظه، محمدرضا گلزار از پشت صحنه وارد استودیو می‌شود‌؛ همان لبخند معروف بر لبش نشسته است. به محض دیدنش، سالن از جیغ و سوت تماشاگران منفجر می‌شود. گلزار دستش را بالا می‌برد و با لحن آشنایش فریاد می‌زند: «سلام پانتولیگی‌هااا!» و دوباره موج جدیدی از جیغ بلند می‌شود.  پس از دست‌دادن با شرکت‌کنندگان، به سمت سکوهای تماشاگران می‌آید، چند نفر را با اسم کوچک صدا می‌زند و از حضورشان تشکر می‌کند. به یکی از تماشاگران می‌گوید: «تو تماشاچی ثابت همه برنامه‌های شبکه سه هستی، همه‌شون رو میای!» همه می‌خندند. سپس به جایگاه اجرا برمی‌گردد، چند کلمه‌ای زیر لب زمزمه می‌کند (که انگار تمرین متن شروع برنامه است) و بعد اعلام می‌کند: «ما آماده‌ایم!» و با شمارش معکوس «سه، دو، یک» بار دیگر سالن غرق تشویق می‌شود.

پیام اخلاقی آغاز برنامه
در اولین لحظه‌ای که سکوت برقرار می‌شود، گلزار نکته‌ای اخلاقی و زیبا می‌گوید: «وقتی تو جمع شوخی می‌کنی، مراقب‌‌باش که بهای خنده دیگران رو با شخصیت خودت پرداخت نکنی. اگر برای جلب توجه، خودت رو به تمسخر بگیری، ناخواسته به مخاطب این پیام رو می‌دی که من اون‌قدر هم جدی و ارزشمند نیستم و این بزرگ‌ترین ضربه به کاریزمای توئه. شوخ‌طبعی باید اعتمادبه‌نفس و زیرکی است رو نشان بده، نه ضعف‌ها و ایرادهات رو. پس هر وقت خواستی چیز بامزه‌ای بگی که نتیجه‌اش تخریب خودته، سکوت کن؛ چون در اون لحظه نه‌تنها خودت رو تخریب می‌کنی، بلکه اعتبار و تصویرت رو برای موقعیت‌های جدی آینده هم زیر سؤال می‌بری.»

پایان شیرین با پیام حال خوب مجید عزتی
در پایان ضبط، مجید عزتی درخواست می‌کند لحظه‌ای با تماشاگران و مخاطبان برنامه صحبت کند. او می‌گوید: «در طول برنامه گروه ما (تیم اکبری) کلی شیطونی و فضولی کرد که حال‌مون خوب بشه. رفقای من سال‌هاست دارن روی صحنه تلاش می‌کنن که حال مردم خوب بشه و ما هم بتونیم حال خوب رو به هم هدیه بدیم.» سپس از یکی از تماشاگران نوجوان می‌خواهد به افتخار همه دست بزند. بعد از دست‌زدن او از بقیه می‌خواهد نوجوان را تشویق کنند و ادامه می‌دهد: «حال خوب همین‌طوری منتقل می‌شه. هرچقدر حال خوب به هم بدیم، چندبرابرش به خودمون برمی‌گرده.» عزتی در پایان ابراز امیدواری می‌کند که به همه خوش گذشته باشد. در این روز یک قسمت دیگر هم ضبط شد؛ برنامه‌ای که حاصل زحمات گروه بزرگی است که برای ایجاد لحظات شاد مخاطبان تلاش می‌کنند. 

«چطوری داداش؟»
ضبط برنامه شروع می‌شود و بخش به بخش با نظم مثال‌زدنی و بی‌سابقه‌ای پیش می‌رود. گلزار در طول برنامه با هر دو گروه شرکت‌کننده و تماشاگران مدام شوخی می‌کند؛ به کربلایی‌زاده می‌گوید: «تو فقط دو برنامه کمتر از من تو پانتولیگ بودی!»، در آیتم «ذره‌بین» به گروه اکبری می‌گوید: «شما باحال‌ترین گروهی هستید که تا حالا توی این فصل اومدید.» بین آیتم‌ها چند بار به سمت سکوهای تماشاگران می‌رود، با چند نفرشان گپ می‌زند، از یکی که مدت زیادی منتظر بوده ضبط شروع شود، دلجویی می‌کند. از بچه‌ها اسم‌شان را می‌پرسد و به هرکدام می‌گوید: «دوستت دارم». حتی از سکوها بالا می‌رود، به عوامل پشت صحنه (فیلمبردار، صدابردار و بقیه) سلام و خدا قوت می‌گوید، آنها را «داداش» خطاب می‌کند  و با تعارف شکلات، شیرینی این دیدار را دوچندان می‌سازد. در برخی تعاملات بعضی‌ها را از قبل می‌شناسد، چراکه احوال‌پرسی‌اش صمیمی‌تر انجام می‌شود. فعالیت این مجری محبوب البته تنها به تعامل گرم با تماشاگران و عوامل منحصر نیست؛ هر وقت مشکل فنی پیش می‌آید، خودش وارد عمل شده و پیگیر حلش می‌شود که نشان‌دهنده ارتباط عمیق و پویای او با پروژه است. در فواصل ضبط پشت میز اجرا می‌ایستد،متن بخش قبلی را می‌خواند یا با انگشت روی میز ضرب می‌گیرد و تماشاگران که کاملا با ریتم اوهماهنگ هستند،همزمان دست می‌زنند.سطح تعامل بین مجری و تماشاگران آن‌قدر بالاست که آنها دقیقا می‌دانند در مقابل هرحرکت یا کلام مجری چه واکنشی نشان بدهند؛ تعاملی که احتمالا نتیجه تداوم موفق و مثبت این مسابقه جذاب تلویزیونی است.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها