گفت‌وگو با حامد هادیان، نویسنده «اردک دیوانه»

وحدت مردم، تجربه‌ای خاص در جنگ ۱۲روزه

حامد هادیان، متولد سال ۱۳۶۴ در شهر سیاهکل، خبرنگار با‌سابقه بحران و جنگ است که کار خود را از روزنامه‌نگاری فرهنگی آغاز کرد و به‌تدریج با حضور میدانی در حادثه‌هایی چون سیل، زلزله و سپس جنگ‌های منطقه‌ای مانند سوریه، عراق، افغانستان و اوکراین، به یکی از چهره‌های شناخته‌شده این عرصه تبدیل شد.
حامد هادیان، متولد سال ۱۳۶۴ در شهر سیاهکل، خبرنگار با‌سابقه بحران و جنگ است که کار خود را از روزنامه‌نگاری فرهنگی آغاز کرد و به‌تدریج با حضور میدانی در حادثه‌هایی چون سیل، زلزله و سپس جنگ‌های منطقه‌ای مانند سوریه، عراق، افغانستان و اوکراین، به یکی از چهره‌های شناخته‌شده این عرصه تبدیل شد.
کد خبر: ۱۵۳۵۵۰۱
نویسنده وجیهه‌ تقی‌زاده - خبرنگار
 
خروجی این فعالیت‌ها چندین گزارش، مستند و کتاب بود که برخی از آنها منتشر شده است. «خبرنگار دودلاری» سفرنامه و روایت هادیان از جنگ اوکراین است که توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.
اکنون او در جدیدترین اثرش با عنوان «اردک دیوانه» که در انتشارات به‌نشر منتشر شده، به‌روایت میدانی و بی‌واسطه‌ای از دفاع‌مقدس دوم می‌پردازد که از قلب پایتخت آغاز شد.
هادیان در این کتاب کوشیده تا با حضوری خستگی‌ناپذیر در صحنه‌هایی چون بیمارستان‌ها، خیابان‌های جنگ‌زده تهران و بهشت زهرا، گوشه‌هایی از آنچه در آن ۱۲روز بر ایران گذشت راروایت کند. درگفت‌وگوی پیش‌رو، باحامد هادیان درباره انگیزه‌هایش از نوشتن این کتاب، تجربه حضور در میدان جنگ داخلی، اهمیت روایت مردمی، چالش‌های خبرنگاری در بحران و پیامی که برای آیندگان ثبت کرده، به گفت‌وگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

آقای هادیان، عنوان کتاب شما «اردک دیوانه» بسیار نمادین و کنجکاوی‌برانگیز است. این عنوان چه ارتباطی با محتوای کتاب دارد که شامل ۲۲ گزارش میدانی از جنگ است  آیا این «اردک دیوانه» شخصیتی واقعی است یا  استعاری؟
راستش هم استعاری است هم واقعی. از این جهت که مردم ایران یا حتی خاورمیانه، به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم همیشه درگیر جنگ هستند، این عنوان از زمان جنگ ایران و عراق آمده، اما چیزی بوده که حتی امروز هم ادامه پیدا کرده است. این عنوان استعاره‌ای از آدم‌هایی است که چه بخواهند و چه نخواهند، از دوره کودکی تا بزرگسالی به‌نحوی درگیر جنگ بوده‌اند. همچنین، کنایه‌ای از یک بازی کودکانه است که خیلی‌ها تجربه‌اش را در بی‌برقی دارند. چون آن بازی «اردک دیوانه» مربوط به جنگ ایران و عراق می‌شد، از آن استفاده کردم و خواستم اسمی متفاوت باشد.

درباره فرآیند جمع‌آوری گزارش‌ها و حضور درصحنه توضیح دهید. تجربه حضور در«خیابان‌های خاک‌خورده تهران» و دیگر استان‌ها در آن ۱۲روز، از نزدیک چگونه بود؟ سخت‌ترین یا تأثیرگذارترین صحنه‌ای که با آن مواجه شدید،چه بود؟
جمع‌آوری روایت‌ها شامل همه نوع فرآیندی بود. هیچ فضای خطی‌ای برای من وجود نداشت که مثلا یک نفری با من مصاحبه کند.  به‌ هرنحوی که امکان داشت، انجام می‌دادم. حتی آن لحظه‌ای که اسرائیل شب آخر اعلام کرد کجا را می‌زند، ما نزدیک همان منطقه بودیم که بعد از بمباران برویم و اتفاقات منطقه را روایت کنیم. از این موارد گرفته تا جاهایی که خودم نبودم یا گفت‌وگوهای روزمره؛ همه موارد را سعی می‌کردم جمع کنم.درباره تاثیرگذارترین صحنه هم باید بگویم بهشت زهرا واقعا تلخ‌ترین و تاثیرگذارترین صحنه بود؛ جایی که آدم‌هایی را می‌دیدم که عزیزی از دست داده‌اند و هیچ‌چیزی قابل مقایسه با این صحنه‌ها نیست.

برخی از این یادداشت‌ها در «نیمه‌شب‌های بی‌خوابی» و میان «دود و درد» نوشته شده‌اند. این شرایط چطور بر سبک روایت و جزئیاتی که ثبت کردید تاثیر گذاشت؟
من سعی کردم روایت کتاب ترکیبی از خاطرات شخصی و خاطرات حرفه‌ای باشد؛ یعنی جاهایی که درزمان جنگ حضور پیدا کردم، چه خاطرات دیگران یعنی آدم‌هایی که خاطرات نگفته داشتند که جایی پخش نشده بود و چیزهایی که خودم را در معرضش قرار دادم. بخش زیادی از آن با تجربه بود و تجربیات قبلی که از جنگ‌های مختلف داشتم. همه اینها را ترکیب کردم تا متن خواندنی باشد. با توجه به تجربیات قبلی می‌دانستم که اگر ثبت نشود، حتی برای خودم هم از دست می‌رود.
من در روایت این کتاب کوشیدم خاطرات شخصی و تجربیات حرفه‌ای‌ام را درهم بیامیزم؛ یعنی هم بخش‌هایی که خودم در صحنه‌ جنگ حضور داشتم، هم خاطرات ناگفته‌ دیگران (که پیش از این جایی نقل نشده بود) و هم موضوعاتی که خودم شخصا درگیرشان بودم. بخش عمده‌ این روایت برآمده از تجربه و آموخته‌هایم از حضور در جنگ‌های مختلف بود. من همه‌ این عناصر را در کنار هم قرار دادم تا روایتی خواندنی و تأثیرگذار شکل بگیرد. به‌لطف تجربه‌های گذشته‌ام به‌خوبی آگاه بودم که اگر این رویدادها ثبت و ضبط نشود، حتی در حافظه‌ خود من نیز به فراموشی سپرده خواهند شد.

کتاب بر «روایت‌های مردمی و اجتماعی» تاکید دارد. به‌جای سیاست و استراتژی نظامی، ما در این کتاب با داستان چه کسانی روبه‌رو می‌شویم؟
اساس این کتاب بر روایت‌های مردمی و اجتماعی است. روایت‌های سیاسی معمولا تعدادشان زیاد است و در رسانه‌ها هم بازتاب دارند ولی روایت‌های تخصصی کم است؛ روایت‌های مردمی هم به دلیل این‌که خیلی‌ها احساس می‌کنند اتفاقی که برای‌شان افتاده اهمیت ندارد، از دست می‌روند؛ در حالی که شاید خیلی از با اهمیت‌ترین موضوعات جنگ از همین خاطرات مردمی باشد. من سعی کردم به جنگ نزدیک شوم و روایت‌هایی را از مردم عادی گرفته تا آتش‌نشان و پرسنل پزشکی جمع‌آوری کنم‌ و هرجا که توانستم صدایی از آنها بشنوم، سعی کردم منتشرش کنم.
 
از میان این ۲۲ گزارش، کدام‌یک برای خودتان به‌عنوان نویسنده، از نظر عاطفی سنگین‌تر بود و چرا؟ هدف اصلی شما از ثبت این روایت‌ها چیست؟

 در میان ۲۲ گزارشی که تهیه کردم، بهشت‌زهرا بیشترین تأثیر را بر من گذاشت. هدف اصلی‌ام پرکردن خلأ موجود بود؛ چراکه احساس می‌کردم حتی از روزهای آغازین جنگ هشت‌ساله خودمان هم سند اجتماعی یا مردمی چندانی در دست نداریم. هنوز نمی‌دانیم حال‌وهوای مردم در آن مقطع چگونه بود و چه احساسی داشتند. اساسا در هر دو واقعه بزرگ جنگ و انقلاب، جای روایت‌های مردمی بسیار خالی است؛ روایت‌هایی که افزون بر ارزش تاریخی، از جنبه روایی و انسانی نیز حائز اهمیت هستند. پس نباید اجازه داد این روایت‌ها فراموش شوند. 

چگونه بین واقعیت محض و خلق یک روایت ادبی جذاب تعادل برقرار کردید؟ آیا نگران بودید که گزارش‌ها برای مخاطب عام بیش از حد تلخ یا سنگین باشند؟
 تلخی و سنگینی روایت به نظرم به این دلیل است که تلاش کرده‌ام حقیقی وصادقانه باشد. این واقعیت‌ها بخشی جدایی‌ناپذیر از جنگ هستند. در مواردی سعی کردم آنها را تعدیل کنم، اما بخش اعظم‌شان واقعیت محض است. آن نگاه مستندگونه‌ای که در کتاب وجود دارد، ایجاب می‌کند که روایت کاملا صادق باشد.

انتشار چنین کتابی را در زمانه حاضر چقدر ضروری می‌دانید؟
به نظرم این کار بسیار ضروری است. ما اکنون با وضعیتی روبه‌رو هستیم که شاید ۸۰میلیون ایرانی جنگ را تجربه کرده باشند، اما براساس تجربه‌ام می‌گویم که مردم بسیاری از بخش‌های جدی و عمیق جنگ را به‌تدریج فراموش خواهند کرد. تنها برخی خاطرات شخصی و جزئی از جنگ باقی می‌ماند، اما حفظ آن فضا، حفظ احساس و حس آن روزها شاید وظیفه همه ما باشد. من نیز به اندازه توان خودم کوشیده‌ام این وظیفه را انجام دهم.
 
با توجه به تجربه‌ خبرنگاری شما در دیگر مناطق جنگی، دفاع مقدس دوم چه تفاوت‌های عمده‌ای با جنگ‌هایی که در دیگر کشورها مشاهده کرده‌اید داشت؟

در جنگ‌های دیگر، معمولا یک خط روشن بین «ما» و «دشمن» وجود دارد، اما در این جنگ، دشمن از آسمان می‌آمد و شهر خودی زیر آتش بود. مردم در خانه‌های خودشان پناه می‌گرفتند. این حس بی‌پناهی و سردرگمی، خیلی عمیق‌تر بود. از طرفی، اتحاد مردم در روزهای اول واقعا مثال‌زدنی بود و اختلافات یک‌شبه کنار گذاشته شد.شاید در کشورهای دیگر هم این اتحاد وجود دارد که مردم اختلافات قبل از جنگ را کنار می‌گذارند و علیه دشمن ظاهر می‌شوند. در جاهای مختلف مدل‌های مختلف وجود دارد، ولی در ایران واقعا مدلش خیلی خاص و تأثیرگذار بود.
 
درکتاب اشاره‌کرده‌اید که«تصویرخودش یک رسانه است».درباره اهمیت وتأثیرعکس و فیلم درروایت‌جنگ توضیح دهید.

 روایت جنگ خیلی جامع است؛ هر چیزی از عکس، فیلم، نوشته و کتاب می‌تواند در روایت آن اثرگذار باشد. بخش مهم این است که با توجه به میزان مخاطب، اهمیت آن تعیین نمی‌شود، امانیاز است که درهمه حوزه‌ها روایت وجود داشته باشد. ماندگارترین روایت‌ها در حوزه رمان یا فیلم سینمایی اتفاق می‌افتد، با این‌که خیلی‌ ازآنهامستند نیستند، ولی همین روایت‌های واقعی از دل عکس‌های واقعی، فیلم‌ها و نوشته‌های مستند برمی‌آیند. به خاطر همین اهمیت‌شان خیلی زیاد است. مثل یک سند می‌ماند که در آینده می‌شود از آنها برداشت کرد. نبودن‌شان خیلی ضربه می‌زند، چون آدم‌ها فراموش می‌کنند و تصویر کلی و گنگی از جنگ برای‌شان می‌ماند.
newsQrCode
برچسب ها: کتاب
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها