به گزارش خبرنگار جامجم، خانوادهاش با مراجعه به مأموران پلیس آگاهی در شکایت خود گفتند؛ پسرمان به تنهایی زندگی میکرد و ما اختلافهایی با هم داشتیم. یکبار از او به خاطر رفتارش شکایت کردیم که در کلانتری با مردی آشنا شدیم که خودش را مشاور خانواده معرفی کرد و گفت؛ میتواند مشکل ما و پسرمان را حل کند. چند روز قبل سامان بهطور مشکوکی ناپدید شد. سامان با پسری به نام فرشاد دوست صمیمی بود که سراغ او رفتیم که ادعا کرد؛ آخرینبار پسرمان نزد مرد مشاور رفته بود. او به رفتارهای مشاور مشکوک بوده و چند بار هم به سامان هشدار داده که به دوستیاش با این مرد پایان دهد اما پسرمان گوش نکرده بود. حرفهای فرشاد باعث شد به بابک، مرد مشاور، شک کنیم. این سوءظن زمانی شدت گرفت که بابک دیروز تماس گرفت و خبردادماشین۲۰۶ پسرمان نزد اوست و خواست به مقابل خانهاش برویم تا خودرو را تحویل بگیریم.پس از این شکایت، تحقیقات جنایی آغاز شد اما هیچ ردی از پسر جوان به دست نیامد. به همین خاطر با دستور قضایی، مرد مشاور دستگیر شد. او در بازجوییها، قتل را انکار کرد وگفت: سامان قصد فروش خودروی پژو ۲۰۶ خود را داشت؛ من نیز خریدار بودم. چند روز پیش، ماشین را به خانهام آورد تا بررسی کنم، اما معامله انجام نشد. او گفت خودرو همینجا بماند تا برگردد، اما برنگشت. از آنجا که جای پارک مناسبی نداشتم و تلفن همراهش نیز خاموش بود، با خانوادهاش تماس گرفتم تا بیایند و خودرو را ببرند.کارآگاهان تحقیقات را روی اومتمرکز کردند. بازجوییها ادامه یافت تا اینکه سرانجام به قتل اعتراف کرد.متهم درباره انگیزهاش گفت: سامان در جریان رفتوآمد به خانهام، مقداری پول و طلا سرقت کرده بود. روز حادثه بر سر این موضوع درگیر شده و با اسلحهای که در خانه داشتم به سرش شلیک کردم. بعد جسدش را مثله کرده و در اطراف قم رها کردم. پس از اعتراف بابک، مأموران به محلهای رها کردن تکههای جسد رفتند، اما چیزی نیافتند. سپس در بررسی خانهاش متوجه نکتهای مشکوک شدند: دیوارها با وجود رنگ تازه، کاغذدیواری شده بودند. این موضوع، ادعای اصابت گلوله به دیوار را ــ که در اعترافات متهم آمده بود ــ تأیید میکرد.
در ادامه تحقیقات بابک اعترافاتش را ردکردوگفت که اعترافش تحت فشاربازجویی بوده است.پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد که متهم ابتدا در شعبه هشتم پای میز محاکمه ایستاد. اولیایدم در این جلسه درخواست قصاص کردند. متهم منکر قتل سامان شد. قضات دادگاه با توجه به دلایل موجود در پرونده حکم به قصاص بابک دادند.
متهم به قتل و وکیلش به رأی دادگاه اعتراض کرده وپرونده به دیوان عالی کشور ارسال شد.قضات دیوان عالی کشوربا توجه به پیدا نشدن پیکر مقتول وانکار متهم،حکم را نقض کرده وپرونده برای محاکمه دوباره به دادگاه برگشت.اینبار بابک در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان محاکمه شد. اولیایدم در این جلسه هم برای متهم درخواست قصاص کردند. بابک هم با رد اتهامش گفت: من مرتکب قتل سامان نشدم و آخرین بار برای فروش ماشینش نزد من آمد که معاملهمان نشد و رفت. دیگر از او خبر نداشتم تا اینکه دستگیر شدم وتحت فشاربازجویی به قتل اعتراف کردم.سامان زنده است واوراپیدا میکنم.
پس از دفاعیات متهم و وکیل مدافعش، قضات وارد شور شده و او را دوباره به قصاص محکوم کردند.