آخر این روزها استقلال در اوج بوده و حسابی دل طرفدارانش را به دست آورده است. در کنار تلاش بازیکنان، کدام طرفدار استقلال را میتوان پیدا کرد که نقش امیر قلعهنویی را در این کامیابی نادیده بگیرد.
مربیای که با چهار عنوان قهرمانی در لیگ برتر (دو بار استقلال و دو بار سپاهان) پرافتخارترین مربی این عرصه محسوب میشود.
علاوه بر این، استقلال با این مربی تا به حال مقابل رقیب دیرینه شکستی را نپذیرفته و وقتی بازی رفت دو تیم نیز با تساوی بدون گل خاتمه یافت، قلعهنویی با ابراز رضایت از تیمش به هواداران آبی مژده قهرمانی داد.
آن روز گرچه استقلال در صدر جدول لیگ برتر نبود، اما باور قلعهنویی این بود تیمش در مسیری قرار گرفته که او میخواهد. حالا در آستانه شهرآورد برگشت، آبیها همزمان با روند رو به رشد رقیب دیرینهشان، بخت نخست قهرمانی محسوب میشوند.
در این شرایط با قلعهنویی ساعتی همصحبتشدن جذابیت خاص خودش را دارد. اما یکی از زوایای شهرآورد تهران بار فرهنگی حضور انبوه تماشاگران در ورزشگاه آزادی و بعضا توهینهایی است که بدجوری گوش هر شنوندهای را آزار میدهد.
بازیکنان و مربیان هم که به طور طبیعی از گزند این فحاشیها در امان نیستند، هیچ خوش ندارند با چنین ناهنجاریهایی مواجه شوند؛ نکتهای که قلعهنویی هم روی آن تاکید دارد و مصرانه از تماشاگران دو تیم میخواهد فقط به تشویق تیم مورد علاقه خود پرداخته و دهان به توهین نگشایند.
صرف نظر از شهرآورد تهران، وقتی از لای جمعیت مشتاقان استقلال وارد کمپ باشگاه شدم، پیش خودم گفتم از چه دری، مصاحبهام را با قلعهنویی شروع کنم که این مشتاقان و میلیونها استقلالی دیگر کمتر درباره آن از قلعهنویی شنیده باشند.
صحنه ورود استقلالیها به کمپ را چند بار در ذهنم مرور کردم؛ یکییکی ماشینهای مدل بالا و معمولی از راه میرسند و هواداران جوان به وجد میآیند، هوادارانی که از راههای دور و نزدیک به اینجا آمدهاند، اما این چهرههای مطرح غیر از شادی و اندوه ورزشی آیا چیز دیگری برای این جوانان دارند؟ این زاویه دید، بهانه خوبی برای آغاز گفتوگو بود، چون در مورد استقلال هر روز سرمربی آبیها پاسخگوست و چه بهتر از جایی شروع میکردم که خیلیها دلشان میخواهد از چهرههای محبوب ورزشی چنین حرفهایی را هم بشنوند.
حرفهایی خواندنی که میتواند سیاهنمایی موجود پیرامون ورزش و فوتبال را قدری کمرنگ کند؛ صحبت از اعتقادات، همدردبودن با نیازمندان و دغدغههای فرهنگی وقتی از زبان یکی از محبوبترین چهرههای تاریخ فوتبال ایران جاری شود، حلاوت دیگری دارد بویژه وقتی میگوید: روزی پسرم از من پرسید بابا به نظرت من فوتبالیست خوبی میشوم؟ در جوابش گفتم قبل از هر چیز سعی کن انسان خوبی باشی! گفتوگوی یکساعته حاضر در شرایطی در دفتر سرمربی استقلال در کمپ باشگاه انجام شد که برخی همکاران او در کادرفنی از جمله منصور پورحیدری، شاهرخ بیانی، کریم بوستانی و امین نوروزی هم حضور داشتند.
گفتوگویی که سرمربی استقلال در بدو شروع آن اذعان کرد در پیچ و خم و زیر و بمهای خاص مربیگری به تجارب ارزشمندی دست یافته است. بیراه هم نگفت چون با وجود اینکه از پارهای مسائل درون باشگاه عصبانی بود، خیلی سنجیده پاسخگوی پرسشهایمان بود.
محبوببودن چه حسی دارد؟
این پرسش را امثال آقای منصور پورحیدری ـ که چهرههای محبوب و بزرگ فوتبال این مملکت هستند ـ باید جواب بدهند، من خودم را در حدی نمیبینم که محبوب باشم. محبوببودن تحمل مجموعهای از ریاضتها را میطلبد و اینکه آدم خود را به منشهای معرفتی و پهلوانی بزرگان آراسته کند و من راه زیادی دارم تا به آن نقطه برسم.
اما به هر ترتیب امیر قلعهنویی از جمله چهرههایی است که سالها هواداران استقلال در ورزشگاههای مختلف سراسر کشور او را تشویق کرده و القابی هم به شما دادهاند. به عنوان کسی که به هر ترتیب، الگویی برای جوانان مشتاق استقلال هستید، از این در کانون توجه بودن و به نوعی الگوبودن چه حسی دارید و چه وظیفهای بر دوش خود احساس میکنید؟
به طور طبیعی وقتی یک نفر دارای دو شخصیت حقیقی و حقوقی میشود باید نگاه دقیقی به زندگی و رفتار و کردار خود داشته باشد و خیلی از مسائل را که افراد عادی جامعه براحتی از کنار آن عبور میکنند، در همه لحظات زندگی خود لحاظ کند، چرا که به هر حال زیر ذرهبین جامعه قرار دارد. این فرد باید بداند در برخورد با اطرافیان خود ـ که از هر قشری میتوانند باشند ـ چگونه برخورد کند و مثلا با بچه محلهای قدیم خود چه رفتاری داشته باشد تا آنها فکر نکنند قلعهنویی خودش را گم کرده است، همینطور با مردم عادی کوچه و خیابان چگونه باشد که ذهنیتی که مردم از او دارند، خدشهدار نشود. به طور کلی همهجوره باید مراقب بود، با مردم مهربان بود و در کنار آنها حضور داشت. من عضو کوچکی از خانواده بزرگ استقلال هستم که روی وجه شخصیت حقوقی خودم تا آنجا که میتوانم فوقالعاده حساس هستم و این مسائل را مد نظر دارم.
از اینکه آدم دائم خودش را زیر ذرهبین دیگران ببیند زندگی برایش سخت نمیشود؟ شما چگونه با این مساله کنار آمدهاید؟
خدا را گواه میگیرم همیشه سر نماز با خدا راز و نیاز میکنم و میگویم: «خدایا قابل این محبت مردم باشم و طوری رفتار کنم که شرمنده درگاه تو و این محبت بیشائبه مردم نشوم.» نه، اینها زندگی را بر من سخت نکرده، چون عنایت خداوند است. همه باید بدانیم هر چه در این زمینه داریم لطف خدا و اهل بیت است و نباید دچار غرور شد. به هر حال، در جامعه ما متاسفانه یا خوشبختانه علاقه به فوتبال زیاد است. مردم توجه ویژهای به این ورزش و علیالخصوص استقلال و پرسپولیس دارند و باید رفتار امثال ما طوری باشد که دل همه را به دست آورده و طوری نباشد که اسیر نفس اماره و غرور شیطانی شویم که در این صورت خدا نظر لطفش را از ما برمیگرداند.
اما گاهی در جریان مسابقهها میبینیم با آب و تاب خاص و گاه توام با عصبانیت با اتفاقهایی که درون زمین میافتد، برخورد میکنید؟
هیجان جزئی از فوتبال است و برخوردهای هیجانی هم گاه اجتنابناپذیرند، مهم این است که از چارچوب ادب خارج نشویم و باعث ناراحتی کسی نشویم. خدا را شکر همیشه سعی کردم اینگونه باشم، حتی در اوج هیجانات بازی. من نهتنها سعی میکنم باعث تحریک تماشاگران یک مسابقه نشوم، بلکه اگر صدای توهین از سکوها بشنوم تماشاگران را به آرامش دعوت میکنم. این را بارها همه دیدهاند، فخر نمیفروشم، بلکه حفظ حرمت ورزشگاه و محیط فرهنگی ورزش را وظیفه خود میدانم.
اگر اجازه بدهید در ادامه به مسائل فرهنگی ورزشگاه هم با توجه به در پیشبودن بازی شهرآورد بپردازیم. زیر ذرهبینبودن ورزشکاران و بویژه فوتبالیستها و مربیان به حدی است که مردم عادی از ریز درآمدهای آنها از قبل فوتبال باخبر میشوند، بنابراین وقتی مردم از چنین چیزی با اطلاع هستند، توقعات فزایندهای از آنها خواهند داشت. خود شما در این رابطه برای برآوردهکردن این انتظارات و به قولی مسئولیت اجتماعی خود چه میکنید؟
حرف شما کاملا درست است و به هر حال مردم حق دارند انتظاراتی از این دست هم از ما داشته باشند، اما اجازه بدهید اگر حمل بر خودستایی نشود از کنار این پرسش بگذریم.
گرچه کارها و اقدامات انساندوستانه برای دورماندن از ریا بهتر است بی سر و صدا انجام شود، اما از طرفی بیان این قبیل کارهای چهرههای محبوب، میتواند خود یک الگوی حسنه برای جامعه تلقی شود. اینطور نیست؟
چرا، همینطور است و من چون نمیخواستم کسی دچار سوء برداشت شود، اینطور جواب دادم. از بزرگان دین نقل است که باید اعمال و حرکات نیک را در صورت لزوم بازگو کنیم تا باعث ترویج آنها شویم. همان طور که میدانید مظهر و سرآغاز ورزش ما، ورزش زورخانهای است؛ جایی که مرام و معرفت پهلوانی معنی پیدا میکند. جایی که در ورودی آن ارتفاع کمی دارد و برای ورود باید خم شد و این یعنی افتادگی و در خدمت مردم بودن. خوشبختانه نهتنها در فوتبال که در جامعه ورزش هنوز این خصلتها زنده و پابرجاست و ورزش ایران در مراسمی چون گلریزان و یاریرساندن به مردم بیبضاعت و زلزلهزده پیشقدم است. باید اینها را پاس داشت و برای ترویج آن تلاش کرد. خیلی از بزرگان این ورزش هستند که به قولی حسابی دست به خیر هستند و من قلعهنویی، انتهای صف این خیران هستم؛ کسانی که بیسر و صدا دست مردم بیبضاعت را میگیرند و خدا هم پشت و پناهشان است.
باز هم به پرسش ما جواب ندادید. نمیخواهید مصداقی از کارهای خیریه خودتان را ذکر کنید؟
گفتم که من انتهای صف هستم، اما به هر حال به اتفاق همسرم همیشه نذر میکنم درصدی از قراردادهای سالانهام را صرف امور خیریه کنم و همیشه هم وقتی یک فصل فوتبالی را شروع میکنیم نذر میکنم بخشی از پاداش موقعیتهایم را برای خرید حسینیه اختصاص بدهیم. البته بماند که این پاداشها را از استقلال، سپاهان و تراکتورسازی تاکنون طلبکارم. اما به هر ترتیب به اتفاق همسرم اجازه خمسمان را گرفتهایم و درصدی از قراردادمان را صرف امور خیریه میکنیم. همچنین وقتی در سپاهان بودیم یک کار خیلی قشنگی را انجام میدادیم. در آن مقطع از محمدرضا ساکت ـ مدیرعامل وقت باشگاه ـ خواسته بودم پاداشهای مختلف بازیکنان را به صورت نقدی بپردازند و همانجا از اعضای تیم رقم قابل توجهی جمع میکردیم و آن را در کارهای انساندوستانهای مثل آزادی زندانیان محتاج در بند، خرید جهیزیه و امثالهم هزینه میکردیم. در تراکتورسازی هم بعضا کارهای مشابهی انجام میدادیم، اما امسال در استقلال پولی وجود ندارد که بخواهیم چنین کارهایی را انجام دهیم و تا اینجای کار یک ریال پاداش نگرفتهایم.
به نظر میرسد در کنار مسائل فنی که خیلی جدی آن را به بازیکنان گوشزد میکنید، از مسائل انسانی و اخلاقی هم در رابطه با آنها غافل نیستید؟
همینطور است، به هر حال ما کم یا زیاد شاگرد مولا علی(ع) و مکتب جهانپهلوان تختی هستیم. وظیفه خودم میدانم تا جایی که میتوانم در این مسیر گام بردارم. برای همین در طول هفته و حدود چهار، پنج بار قبل از هر جلسه تمرینی، صفات انسانی و برخورد حسنه آنها با مردم را در درجه اول به خودم و بعد به آنها یادآور میشوم.
از برخورد با مردم گفتید. شده تا به حال قلعهنویی به خاطر مشغله کاری و فکری ناخودآگاه در برخوردش با یک انسان نیازمند دقت لازم را نداشته باشد و باعث رنجش او شود؟
بله، متاسفانه گاهی پیش میآید و بعدا نیز از این اتفاق متاسف میشوم. چندی پیش در مراسم ختم مادرم چون خیلیها آدرس منزل ما را یاد گرفته بودند، روزانه افراد زیادی مراجعه میکردند و طبیعی بود در آن شرایط روحی، فکر و حواس درست و حسابی نداشتم.
البته این را هم بگویم گرفتن دست یک نفر مستلزم انجام تحقیق است و اینکه آیا آن فرد واقعا نیازمند است؟ طبیعی است که ما همه مراجعهکنندگان را نمیشناسیم و انجام تحقیق زمانبر است اما در این رابطه نکتهای را میخواهم یادآور شوم که خواهشم این است حتما آن را بنویسید.
امثال من همانطور که بارها گفتم نهتنها از کمک به همنوع خود دریغ نمیکنیم، بلکه وظیفه خود میدانیم در خدمت جامعه و مردم باشیم، اما در پس این مراجعهکنندگان زیادی که هر روز، حضوری و غیرحضوری از ما درخواست کمک میکنند نکتهای نهفته است که سخت ما را ناراحت میکند.
واقعا چرا باید در چنین کشور غنی و ثروتمندی، این همه آدم محتاج وجود داشته باشد؟ دولت باید مشکلات مردم را حل کند، کشوری که هم خاک و هم آسمانش سرشار از لطف و برکت خداست نباید این همه نیازمند داشته باشد و حتی میگویم اگر برنامهریزیها درست باشد و از منابع غنی کشور درست استفاده شود، اساسا نباید در ایران آدم محتاج وجود داشته باشد.
شما نگاه کنید کشورهای حاشیه خلیجفارس منابع زیرزمینی دارند، اما آب و هوا ندارند، دو ساعت آن طرفتر در ترکیه آب و هوا هست و منابع زیرزمینی چندانی وجود ندارد. بین این دو نقطه ما هستیم که خداوند به حرمت شیعهبودن این کشور، هم خاک و هم آسمان پربرکتی را به ما داده است.
وقتی غنیبودن کشور را در کنار این همه مشکلات مردم و انبوه نیازمندان میگذاریم معلوم است خیلی ناراحت میشویم. باور کنید نامههایی را که مردم به ما میدهند اگر هر آدم سنگدلی هم بخواند، اشکش درمیآید، همینطور با شنیدن مشکلات مردم بیبضاعت، چه در تهران و چه در شهرستانها.
اتفاقا چندی پیش با علی دایی هم در این رابطه مصاحبه میکردیم. او میگفت اگر همه زندگی و سرمایه خودش را بفروشد باز هم پاسخگوی حجم مشکلات نامههای یک ماه نیازمندان نخواهد بود.
شک نداشته باشید. دایی اغراق نکرده است، چون همه ما با این نامهها سر و کار داریم، امیدوارم روزی این مشکلات به حداقل برسد اما به هر ترتیب نمیخواهم از حرفهایم سوءبرداشت شود. ما همیشه در کنار مردم هستیم، چون هرچه داریم از الطاف خدا و محبت خود آنهاست.
برای حسنختام این بخش از مصاحبه میخواهیم در رابطه با مشکلات فرهنگی ورزش هم صحبتی داشته باشید. جالب است در شرایطی که کم نیستند مربیانی چون شما که همواره معرفت و پهلوانی را به شاگردان خود یادآور میشوند، خیلیها بر این عقیده هستند که یکی از ریشههای اصلی معضلات فرهنگی ورزش خود فوتبالیستها هستند. شما در این رابطه چه نظری دارید؟
قلعه نویی: امیدوارم در این بازی تماشاگران دو تیم فقط به تشویق تیم مورد علاقه خود پرداخته و هرگز و تحت هیچ شرایطی به کسی توهین نکنند تا فوتبال ایران یک روز خوب را پشت سر بگذارد |
این مساله، یک مساله جدی است که عوامل زیادی در آن دخیل هستند و نمیتوان قشر خاصی را مقصر اصلی مشکلات فرهنگی ورزش و بویژه فوتبال دانست. در این باره معتقدم در ورزش زیاد کار فرهنگی انجام نمیشود، چون آدمهای اهل فن در مسند کار نیستند. افرادی به این ورزش میآیند که چون اهل فن نیستند، طبیعتا دنبال کار فرهنگی هم نبوده و در یکی، دو سال حضور خود در ورزش به دنبال منافع شخصی و شهرتطلبی خود هستند. اینها چون دغدغه فرهنگی ندارند یکی از عوامل نابودکردن فرهنگ در ورزش هستند. خیلیها را دیدید که چندصباحی به این ورزش آمدهاند و حالا دیگر نیستند، این قبیل افراد برای بازگشت به ورزش دست به هر کاری میزنند، آیا برای خدمت به فرهنگ است که با صد نفر لابی میکنند که به عرصه ورزش برگردند؟! معلوم است دیگر، خیر. بنابراین در جایی که آدمهای کاربلد ورزشی و فوتبالی خانهنشین میشوند و مدیرانی شهرتطلب هر از گاهی به ورزش ورود کرده و فرهنگ ورزش ما را به این حال و روز میاندازند، نباید چندان انتظار کار فرهنگی داشت.
از جمله نکاتی که در سالهای اخیر در مصاحبههای شما مطرح میشود، همین انتقاد از حضور مدیران غیرفوتبالی است. این مساله از کجا نشات میگیرد؟
از آنجا نشات میگیرد که من بخوبی از این قبیل آدمها شناخت داشته و تجربه کارکردن با آنها را دارم، وقتی میبینم اینها چه ضربهای به ورزش زدهاند، نمیتوانم ساکت بنشینم. اینها ماموریت داشتند مردم را از ورزشگاهها فراری دهند. متاسفانه به هدف خودشان هم رسیدند. جایی که ورزشگاه آزادی در یک بازی لیگ صدهزار نفر را در دل خود جای میداد و بندرت زیر 50 هزار نفر تماشاگر برای دیدن بازیهای استقلال و پرسپولیس میآمدند، حالا این رقمها به دوسه هزار نفر کاهش یافته است. اینها چنان بلایی بر سر این فوتبال آوردند که مردم را فراری دادند. اینها مسائل ناحق و ناعدالتی را به ورزش وارد کردند و کاری کردند جوانان ما به جای حضور در ورزشگاهها به اماکنی چون پارکها بروند. اماکنی که آسیبپذیربودن جوانان در آن تا حد زیادی بالاست، اینها درد نیست؟ چرا باید مردم از ورزش قهر کنند؟ واقعا خیلی جای تاسف دارد وقتی مدیرانی را میبینیم که دم از باخدا بودن میزنند و حق و حقوق امثال ما را میخورند. این مدیران اساسا نباید به ورزش وارد شوند، چون آنها نهتنها هزینه ورزش نمیشوند بلکه ورزش یک مملکت را هزینه خود میکنند. مدیرانی که قرارداد امضا میکنند و پای قرارداد مهر باشگاهشان را میزنند، بعد زیر آن میزنند، آیا شایسته حضور در ورزش که محلی برای مرام و معرفت پهلوانی است، هستند؟ قدیما میگفتند حرف میزنید پای حرفتان بایستید، اما اینها حتی زیر مهر و امضای خود میزنند و در عین حال نماز هم میخوانند و رو به خدا هم میایستند. جای تاسف دارد در یک حکومت دینی، چنین آدمهایی به این شکل به دین و مملکت ضربه میزنند.
اشاره شما به دریافت نکردن مطالباتتان از برخی باشگاههاست، اما پرسشی که مطرح میشود این است که امیر قلعهنویی که یک فرد بیتجربه نیست، چرا باید با وجود تجربه کارکردن با مدیران مختلف باز هم در این مسیر حرکت کرده و در پایان قراردادش نیز به اختلاف مالی با باشگاهها برمیخورد؟
به نظر خودم ادامه چنین مشکلاتی نمیتواند ربط چندانی به تجربه من داشته باشد. شما وقتی میروید ملکی یا ماشینی را معامله میکنید، آیا مهم است که از طرف مقابل شناخت داشته باشید؟ به نظر من که نه، مهم قرارداد و قول است. مشکل من این است که آقایان به امضای خود پایبند نیستند، دروغ هم میگویند و ادعای نماز خواندن هم دارند. روزی پسرم از من پرسید: بابا به نظرت من فوتبالیست خوبی میشوم؟ به او گفتم: «باباجان سعی کن اول انسان خوبی بشوی، انسانیت از همه چیز مهمتر است.» برای همین است که میگویم وقتی آدمهای بیمعرفت و دروغگو وارد ورزش میشوند، فرهنگ ورزش را نابود کرده و مردم را از ورزشگاهها فراری میدهند.
علاوه بر معضلات فرهنگی که از جمله چالشهای جدی ورزش و فوتبال ما محسوب میشود، به لحاظ فنی هم متاسفانه دورنمای خوبی فراروی فوتبال ما نیست. بسیاری از کارشناسان بر این عقیدهاند فقر ستاره، فوتبال ایران را در برگرفته و خبری از ظهور فراگیر و مستمر پدیدهها در فوتبال کشورمان نیست. ریشه این فقر ستاره را در چه میدانید؟
در همه جای دنیا سازندگی در فوتبال کار باشگاههاست و طبیعتا برای رهاشدن از این وضع باید باشگاهها آستین همت را بالا زده و به کشف و پرورش استعدادها اقدام کنند. اما در این رابطه یک مثال ملموس میزنم تا خودتان به جوابتان برسید. امکانات و جایگاه تماشاگران همین کمپ استقلال را ببینید. در چنین شرایط بد و مشکلات مالی آیا باشگاه توانایی سازندگی خواهد داشت؟ اصلا اول باید باشگاه را تعریف کنیم. همین استقلال باشگاه نیست، بلکه یک تیم فوتبال است. سازندگی برنامه، مدیریت و بودجه میخواهد که بیشتر باشگاههای ما فاقد همه فاکتورهای مورد نظر هستند. بنابراین تا زمانی که چنین وضعی بر باشگاههای ما حکمفرماست، آینده روشنی در امر سازندگی وجود نخواهد داشت.
یکی از راهحلهایی که کارشناسان بر آن تاکید داشته و معتقدند راهکار خروج باشگاهها از این وضع است، خصوصیشدن آنهاست. چند سالی است وعده و وعید خصوصیشدن استقلال و پرسپولیس را میشنویم و بتازگی، بهمنماه را زمان واگذاری این دو باشگاه به مردم اعلام کردهاند. فکر میکنید با این کار همه مسائل و مشکلات مالی این دو باشگاه پرطرفدار مرتفع خواهد شد؟
برخی اعتقاد دارند استقلال و پرسپولیس، هم تهدید هستند و هم فرصت. خود من این دو باشگاه را فرصتی ارزشمند میدانم، اما متاسفانه در این سالها نگاه مسئولان به این دو باشگاه این بوده که استقلال و پرسپولیس تهدید هستند. غافل از اینکه جایی که هر کدام از این دو تیم، 20، 30 میلیون طرفدار دارند میتوان یک کار بزرگ فرهنگی برای جامعه انجام داد. این درست که اصل 44 قانون اساسی اصل مهمی است و باید اجرا شود، اما حرف من چیز دیگری است. خصوصیشدن این دو باشگاه باید حسابشده و همراه با راهکار درست و منطقی باشد. نباید اینگونه شود که پس از خصوصیشدن، وضع این دو باشگاه از شرایط فعلی هم بدتر شود و سرمایههای ارزشمندی چون استقلال و پرسپولیس به سرنوشت باشگاههای خصوصی چون پورا، استقلال اهواز، شموشک نوشهر و استیلآذین دچار شوند. پس باید اول بستر این کار فراهم شود. کاری ندارم جدیدترین وعده به چه سرنوشتی دچار میشود، اما عزمی را در کار مسئولان ندیدهام چون هدف و برنامهای در این رابطه وجود ندارد. چون ورزش ما قانون ندارد و هر مدیری که میآید به فراخور سلیقه خود ورزش را اداره میکند و هرکس با طرح سلیقهای خود جلو آمده و برنامههای قبلی را بایگانی میکند. این روند را طی سالهای اخیر بخوبی دیدهایم، ورزش ما قانونی مثل طرح جامع میخواهد که همه زوایای آن را در بر گیرد. مثل قانون راهنمایی و رانندگی که هرکس رئیس راهنمایی و رانندگی بشود، قانون توقف مقابل چراغ قرمز تغییر نمیکند. اما دیدیم طرح جامع با وجود اینکه میلیاردی برای تدوینش خرج شد، بایگانی شده و خاک میخورد. مطمئنا اگر محمد عباسی هم از وزارت ورزش برود مدیر بعدی روند چند ساله را ادامه خواهد داد و توجهی به تجربیات قبلی نخواهد داشت.
به نظر روی عنصر تجربه برای برطرفشدن مشکلات ورزش و از جمله استقلال و پرسپولیس تاکید ویژهای دارید.
حرف من این است که نباید همیشه در حال آزمایش و خطا باشیم. یک بار برای همیشه باید قانون ورزش تعریف شود تا با این همه مسائلی که در ورزش و فوتبال امروز دنیا پیشپاافتاده تلقی میشود، برای ما به شکل یک بحران نمایان نشود. باید نگاه آیندهنگر بر ورزش حکمفرما شده و به جای آزمایش و خطاها از تجارب مدیران قبلی استفاده کنیم. خصوصیشدن استقلال و پرسپولیس هم مساله کوچکی نیست که بینیاز از مشاوره و تجربه مدیران قبلی انجام شود. هرچند متاسفانه این شرایط وجود ندارد. یک بار به یک مراسم افطاری دعوت شده بودم. وقتی وارد سالن شدم حدود 30 مدیر را دیدم که هرکدام دستکم 20 سال سابقه مدیریتی حتی در سطح معاون وزارتخانه داشتند و در آن مقطع همه خانهنشین بودند یعنی اگر 30 را ضربدر 20 کنیم میشود 600 سال خانهنشین شدن تجربه مدیریتی. چرا باید اینچنین باشد؟!
حال که صحبت از مدیریت است، بد نیست به این پرسش هم پاسخ دهید. در حالی که خیلیها معتقدند ریشه اصلی موفقیت شما در عرصه مربیگری به توان مدیریت شما بر بازیکنان و کل تیم برمیگردد، جالب است نظر خودتان را در این رابطه بشنویم.
ابتدا باید بگویم من خودم را موفق نمیدانم. اما طبیعی است برای موفقیت خیلی شاخصها لازم است که یک فرد داشته باشد. یکی از این شاخصها هم همین مدیریت است. اما چرا میگویم من موفق نیستم؟ به علت اینکه اگر موفق بودم، این همه علیه من در رسانهها و مطبوعات تبلیغات منفی نمیکردند. در همه جای دنیا اگر فردی کارنامه درخور توجهی داشته باشد به او احترام میگذارند و به آن اذعان میکنند، اما متاسفانه در کشور ما نخبهکشی بیداد میکند. یعنی شما یقین داشته باشید در هر رشتهای اگر آدمهای نخبه وجود داشته باشند به مشکل میخورند، چون یکسری آدمها و مدیران میآیند که برای این نخبهها مشکلساز میشوند. در این فوتبال سه بار برای من داستان مار و پله اتفاق افتاده است، آدمهایی آمدند به من لطمه زدند و رفتند اما خدارا شکر مهم لطف خداوند است که از من برنگشته و مردم همچنان به من محبت دارند.
به اهمیت موفقیت مربیان در کشورهای مختلف اشاره کردید شما به عنوان کسی که به هر ترتیب با وجود همه منتقدانی که دارید با چهار عنوان قهرمانی، پرافتخارترین مربی تاریخ لیگ برتر محسوب میشوید. این موفقیتها را در شرایطی به دست آوردهاید که در این سالها بسیاری از مربیان خارجی به این فوتبال آمده و با کارنامهای ضعیف، پولی به جیب زده و رفتهاند؛ نمونه آخرش مانوئل ژوزه سرمربی پرسپولیس. شما حضور مربیان خارجی را چطور میبینید؟
حضور مربیان خارجی اگر با برنامه و به منظور تاثیر بلندمدت آنها باشد، نمیتواند نکته منفی تلقی شود، به هر حال ما در عصر ارتباطات هستیم و برای پیشرفت و تعالی فوتبالمان باید با علم روز در ارتباط باشیم و خودمان را هم مجهز به علم روز کنیم. اما همه اینها با برنامه قابل دسترس است و در کنار آن نباید از داشتههای خودمان غافل شویم. در این فوتبال مربیان بسیار خوبی داریم که متاسفانه مورد بیمهری قرار میگیرند، در حالی که ضمن ارتباط با دنیای روز فوتبال، باید قدر این مربیان را هم بدانیم و آنها را دچار دلسردی نکنیم. من در این رابطه مخصوصا اشارهای به هیچ مربی خاصی نکردم تا برای هیچ فرد یا باشگاهی سوءتفاهم پیش نیاید.
برمیگردیم به ابتدای مصاحبه، جایی که درباره محبوبیت شما نزد طرفداران استقلال صحبت شد. یکی از عوامل این محبوبیت که هواداران استقلال در کریخوانیهایشان به رخ طرفداران پرسپولیس میکشند، اینکه شما را مقابل رقیب دیرینه شکستناپذیر میدانند. در آستانه شهرآورد تهران در این باره چه نظری دارید؟
اینها لطف خداوند است و خوشحالم که باعث خوشحالی طرفداران استقلال شدهام. امیدوارم با وجود همه مسائل و مشکلاتی که در این فصل داشتیم و الان مدعی اصلی قهرمانی هستیم تا پایان فصل بتوانیم این روند را حفظ کنیم.
و درمورد شهرآورد؟
همه میدانیم این بازی برای طرفداران دو تیم چه ارزشی دارد و طبیعتا هر دو تیم برای برد به این بازی میآیند و استقلال هم برای خشنودی طرفدارانش در این بازی کم نخواهد گذاشت. اما این بازیها میآیند و میروند. همه ما و طرفداران هر دو تیم باید بدانیم فلسفه همه این هیجانات ورزشی سلامت جسم و روان است. امیدواریم در این بازی تماشاگران دو تیم فقط به تشویق تیم مورد علاقه خود پرداخته و هرگز و تحت هیچ شرایطی به کسی توهین نکنند تا فوتبال ایران یک روز خوب را پشت سر بگذارد.
شاگرد ممتاز کلاس مربیگری ایران
حجتالله اکبرآبادی / گروه ورزش
امیر قلعهنویی، پرافتخارترین مربی فوتبال ایران به حساب میآید. مردی که شاید دانش بالایی نداشته باشد، اما جوهره وجودیاش لبریز از اصول مربیگری است؛ اصولی که به وی گوشزد میکند برای کسی بمیر که برایت تب کند.
هر چند مربی 49 ساله فوتبال ایران در این زمینه از علی پروین درسها گرفته و به نوعی خود را رهرو مرام و مسلک رفیقبازی و لوطیگری پروین سرخها میداند، اما قلعهنویی نیز شیفته رفاقت و مرام است و برای بازیکنی دل میدهد که برایش مرام بگذارد، مثل اینکه بازیکنی به حرمت اسم او از چند میلیون بیشتر گذشته و برایش در زمین از جان و دل بازی کند.
قلعهنویی در چنین حالتی پشت بازیکنش قرص و محکم میایستد و همه جا نیز از وی لب به تعریف و تمجید میگشاید، اما خدا نکند که با بازیکنی چپ بیفتد، یعنی بشنود جایی بازیکن تیمش لب به اعتراض گشوده و از بازی گرفته نشدنش دست به گله و شکوه زده باشد، بدون کوچکترین اغماضی دور آن بازیکن را خط قرمز میکشد تا همه بدانند در تیمی که قلعهنویی هست، جایی برای کوک کردن ساز مخالف نیست.
با این همه هر چند ممکن است عدهای به دانش قلعهنویی ایراد بگیرند، اما او طی این سالها یاد گرفته که کار را به صورت جمعی پیش برده و خود را از مشورت اهل فن محروم نسازد.
برای همین نیز قلعهنویی طی این سالها در هر تیمی بوده از استقلال بگیرید تا سپاهان و تراکتورسازی، حلقهای از مربیان و کارشناسان را دور و بر خویش جمع کرده است تا با بهرهگیری از خرد جمعی، حرف اول و آخر را خودش بزند.
شش قهرمانی در فوتبال ایران که چهار مورد آن به لیگ برتر همراه با استقلال و سپاهان (هر کدام دوبار) مربوط میشود، از قلعهنویی شاگرد ممتاز کلاس مربیگری در داخل ساخته است.
سرمربی فعلی استقلال که پس از سه سال جدایی ناخواسته، دیگر بار به جمع آبیها اضافه شده، میخواهد با این تیم در فصل دوازدهم لیگ برتر، باز هم سرود قهرمانی سر دهد. نتایجی که استقلال تا اینجای کار گرفتههم مؤید این نکته است.
امید توفیقی - گروه ورزش
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با علی کاظمی، از ورودش به بازیگری تا نقشهای مورد علاقهاش
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»: