کیهان:توفنده تر از همیشه
«توفنده تر از همیشه»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛«من نمی توانم تصور کنم که بشر بتواند یک ملت سی و چند میلیونی را در مدت کوتاهی اینطور هم زبان بکند، هم قلب بکند... این نمی تواند جز اراده الهی باشد و من هم از اول این معنا را احساس کرده بودم به این که در این نهضت، ملت به خواست خدا وحدت پیدا کرده است.»
1- آنچه در این بیانات رهبر کبیر انقلاب اسلامی (صحیفه امام، ج6 ص173) آمده است می تواند حقیقت آنچه در روز گذشته و در سی و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در سراسر کشور - از مرکز تا شهرها و روستاها- اتفاق افتاد را بیان کند و بدون چنین نگاهی امکان تجزیه و تحلیل حضور میلیونها نفر- که عمدتا هم جوان بودند- وجود ندارد.
روز گذشته دنیا شاهد یک پدیده استثنایی بود. هیچ انقلابی در 1000 سال گذشته نتوانسته است دهها سال پس از پیروزی، با همان شادابی روزهای اول بر دوش توده های مردم، استمرار پیدا کند. در واقع در ایران در هر سالگرد شاهد حضوری هم وزن حضور مردم در «انقلاب اول» هستیم و از قضا دنیا هم در هر سالگرد، به خیابانهای منتهی به «میدان آزادی تهران»- و مشابه آن در سایر شهرستانهای کشور- به چشم «شاخص» ادامه انقلاب نگاه کرده و دست آخر در هر 22 بهمن به این جمعبندی می رسد که «انقلاب ادامه دارد».
چه کسی می تواند یک ملت را سی و چهار سال پس از پیروزی انقلاب اینگونه به صحنه آورد؟ آیا این نتیجه فعالیت نخبگان سیاسی است؟ آیا نتیجه فعالیت دولت و سایر دستگاههای کشور است؟ آیا نتیجه کار دستگاههای تبلیغاتی اعم از نهادهایی نظیر مراکز علمیه و صداو سیما و... است؟ آیا نتیجه کار شبکه های اجتماعی است؟ آیا نتیجه کار شخصیت های برجسته در کشور است؟ نمی خواهیم و نمی توان منکر نقش آفرینی و تاثیر این نقش آفرینی در تداوم انقلاب اسلامی شد، اما واقعیت این است که ابعاد آن چیزی که همه ساله در روز 22 بهمن در کشور اتفاق می افتد از همه این ها فراتر است؛ آن نیرویی که در روز 22 بهمن پیر و جوان را تحت هر شرایطی - تهدید یا عدم تهدید، شرایط سخت یا عادی- به میدان می آورد، یک نیروی ویژه است که ابتدا قلب ها را به حرکت درمی آورد و سپس صحنه های حضور عظیم مردمی را به وجود می آورد. هر کسی که در این تظاهرات شرکت می کند این نیروی عظیم بسیج کننده را در درون خود می یابد و بدون درنگ می گوید «خدا».
دنیای غرب و شرق و ... نمی تواند تاثیر حیاتی و قاطع خدا در حرکت عظیم ملت ایران را درک نماید و از این رو هر سال با تجزیه و تحلیل مادی پیش بینی می کند که این بار مردم اقبال چندانی به حضور ندارند. همانطور که حضرت امام خمینی-س- فرمودند این حضور گسترده نمی تواند جز با «اراده الهی» باشد. اما البته همه می دانیم که اراده الهی بستر و مجرایی برای بروز دارد. اراده الهی با «سنن الهی» در هم آمیخته است و می دانیم که یکی از سنت های قطعی الهی «قابلیت فعلی» است ( کما اینکه در آیه 11 سوره رعد می فرماید ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم). این یکی از اصلی ترین نکاتی است که راه اسلام اصیل را از راه «اسلام التقاطی» و «اسلام انحرافی» جدا می نماید. التقاطی ها و انحرافی ها وانمود می کنند که فرد می تواند به فقه و سنت های حوزوی اسلام پشت پا بزند و با یک نگاه عرفانی بطور مستقیم به خدا رسیده و از «الطاف خاص» آن بهره مند شود در حالیکه پیروان اسلام اصیل معتقدند راه رسیدن به خدا جز از طریق کتاب و سنت و پیروی از حاملان اصیل این دو میسّر نیست.
در طول دوران 34 ساله انقلاب اسلامی ایران، بارها چهره هایی نامدار - که البته نام و نانشان مدیون محرومین وفادار به اسلام بودند- منحرف شده و از میدان خارج شدند و حتی به صف دشمن پیوسته و به آلت فعل او تبدیل گردیدند. در میان آنان بعضی از روحانیون برجسته و بعضی از مقامات عالیرتبه هم بودند ولی با انحراف آنان، مردم منحرف نشده و با کنار زدن آنان راه را با استقامت ادامه دادند و خداوند متعال هم متقابلا روند امور را به نفع آنان به گونه ای رقم زد که هر اتفاق داخلی، منطقه ای و بین المللی به نفع شان تمام شد هر چند که شیاطین شرق و غرب با استفاده از تجهیزات مختلف و در صفوفی متحد به این ملت فشار وارد می کردند. در این میان هیچ جنگی در منطقه اتفاق نیفتاد مگر آن که در نهایت به ضرر دشمن و به نفع مردم ایران تمام شد و این در حالی بود که دشمن در بعضی از این حوادث برای به نتیجه رسیدن، صدها میلیارد دلار هزینه کرد، و هزاران نظامی خود را از دست داد و حال آن که در همان حوادث، این ملت با کمترین هزینه و عمدتا حتی بدون دادن یک قربانی به پیروزی رسید و این چیزی بود که دشمن بارها به آن اعتراف کرد.
«وحدت ملی اسلامی مردم» در روز 22 بهمن در طول این 34 سال، تاثیر شکاف میان مقامات- که گاه و بیگاه و تحت تاثیر بی تقوایی و هوای نفس روی می دهد و کام امت و امام را تلخ می نماید- از بین می برد. دیروز مردم به خوبی نشان دادند که هیچ ارزشی برای آنچه 7 روز پیش -یکشنبه استیضاح- در مجلس از سوی رؤسا و بعضی از اعضای دو قوه مجریه و مقننه روی داد، قایل نیستند و راه خود را خالصانه و بدون تزلزل می روند. این هم خود در دنیا یک «پدیده» است چرا که در کشورهای دیگر اختلاف میان دو یا چند مسئول، ملت را دو شقه کرده و گروهی را در برابر گروهی دیگر قرار می دهد. در اینجا مردم نه تنها به درگیری جناحی کشانده نمی شوند بلکه به یک عامل مهم در کاستن از اختلافات خواص تبدیل می شوند. حتی گاهی دیده می شود که باندهای قدرت محور تلاش می کنند تا اختلاف و درگیری را به میان مردم بکشانند- نظیر اقدام کاملا مشکوکی که دیروز در قم روی داد- ولی به دلیل بیداری مردم موفق نمی شوند.
2- بد نیست در اینجا به یک موضوع و مصداق هم که اساسا با هدف ایجاد اختلاف و درگیری در داخل کشور طراحی شده است، نظری بیاندازیم، «مذاکره با آمریکا»، بحث مذاکره ایران با آمریکا یا مذاکره آمریکا با ایران در طول این سی و چند سال جریان داشته است اگر به موارد آن نگاه بیندازیم درمی یابیم که اولاً این بحث عمدتاً زمانی مطرح شده که آمریکا با یک مشکل کلیدی مواجه بوده و برای حل آن همه راه ها را رفته و وقتی با بن بست کامل مواجه شد، بحث حل و فصل مسئله از طریق ایران را مطرح کرده است، ثانیاً در ایران، مطرح کنندگان این بحث نوعاً جریانات و اشخاص آلوده ای بوده اند که یا در پی اجرای یک «ماموریت خارجی» و در نهایت حل مسئله آمریکا بوده اند و یا اینکه در صدد بوده اند از این بحث به گمان اینکه بالاخره در کشور طرفدارانی دارد، برای تقویت موضع باندی و جناحی خود استفاده نمایند.
باید به این نکته اضافه کرد که بحث رابطه با آمریکا در داخل کشور نوعاً توام با یک بحث کلی تر تحت عنوان «لزوم بازنگری امور» بوده است با این وصف بحث مذاکره با آمریکا از سوی این گروه ها و اشخاص نه برای حل یک مسئله بلکه برای «طرح یک مسئله بنیادی» صورت می گیرد و بخشی از این مسئله بنیادی پذیرش این نکته است که «ایران باید در برابر آمریکا کوتاه بیاید» و این در حالی است که در طول این دوران، آمریکایی ها علیه ملت ایران انواع ستم ها و جنایات را -که یک قلم آن ترور دانشمندان هسته ای است- مرتکب شده و حتما باید پاسخگو باشند. کمی به عقب برگردیم، بحث لزوم تجدیدنظر در اصول و مبانی از جمله بحث مذاکره با آمریکا را اولین بار «علی اکبر سعیدی سیرجانی» به طور جدی و نسبتا رسمی مطرح کرد.
او در مقاله ای تحت عنوان «عصر خردگرایی» که چند ماه پس از رحلت حضرت امام(ره) در روزنامه اطلاعات چاپ شد، مسئله پایان عصر امام را به طور خیلی ظریف مطرح کرد که در زمان خود بحث زیادی را برانگیخت. وابستگی سیرجانی به محافل آمریکایی مشهورتر از آن است که به بحث نیاز داشته باشد بعدها همین بحث را افراد آلوده دیگری دنبال کردند و امروز هم سردمدار بحث مذاکره و به تعبیر روشن تر «کوتاه آمدن در برابر فشار و تعدی آمریکا»، دو جریان آلوده علی الظاهر مخالف هم یعنی «فتنه» و «انحراف» هستند.
طرح بحث «مذاکره با آمریکا» از منظر این دو گروه، از یک سو حمایت های خارجی را به نفع آنان- و نه کشور- جلب می کند و در این میان عمدتا به حمایت دیپلماتیک، اطلاعاتی و رسانه ای دشمن نظر دوخته اند به بیان دیگر سردمداران جریان فتنه و حلقه انحرافی مایلند از طریق ارسال پالس هایی، فشار خارجی به نظام جمهوری اسلامی را به یک کانال داخلی انتقال داده و به ابزاری برای تقویت موضع خود تبدیل نمایند به گونه ای که در نهایت نظام و مردم برای رستن از فشار آمریکا به آنان به عنوان «واسطه حل مسئله» متوسل و ملتجی شوند.
این دو جریان آلوده از منظری داخلی هم درصددند تا خود را مظهر یک جریان میانه که مایل است همه چیز را- از جمله اصول و آرمان های اسلام و انقلاب- به نفع «معیشت» و «آزادی» مردم حل و فصل نماید، معرفی کنند و صد البته این یک دروغ و ریاکاری محض است چرا که اصول و آرمان های اسلام و انقلاب- و از جمله ایستادگی در برابر آمریکای متجاوز- مطمئن ترین و تنهاترین راه برای تامین معیشت و آزادی مردم و استقلال کشور است و با نفی این اصول و آرمان ها جز اسارت برای مردم باقی نمی ماند کما اینکه در دوره 53 ساله پهلوی باقی نماند.
این نوع نگاه به بحث مذاکره با آمریکا و اهدافی که در طرح آن وجود دارد، نقطه تلاقی سران فتنه و انحراف است و انصافا وحدت آنان در این مسائل مو نمی زند!
مردم دیروز در راهپیمایی خود این نوع گرایشات را بی نصیب نگذاشتند، شعارهای مرگ بر آمریکا که گاه و بیگاه سخنان رئیس جمهور محترم را قطع می کرد و در نهایت حجم پلاکاردهای مرگ بر آمریکای مردم به گونه ای بود که حتی دیروز «هاآرتص» نوشت: «مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل، بیشترین شعارهایی بود که در سی وچهارمین سالگرد انقلاب اسلامی در ایران شنیده شد.»
خراسان:راهپیمایی ۲۲بهمن ویک سوال
«راهپیمایی ۲۲بهمن ویک سوال»عنوان یادداشت سردبیر روزنامه خراسان به قلم محمد سعید احدیان است که در آن میخوانید؛بنا ندارم به گونه ای بنویسم که گویی هیچ کس مخالف شرکت در راهپیمایی 22 بهمن نبوده است. حتی نمی خواهم از شلوغ بودن و پرشور بودن راهپیمایی بنویسم چرا که احتمالا برداشت شخصی ام برای مخالفان اطمینان آور و برطرف کننده تردیدهایشان نیست. آنچه می خواهم در این مجال طرح کنم ذکر یک سوال است سوالی که ارتباطی به کمیت راهپیمایی ندارد پرسشی که اگر با نگاهی موشکافانه به چهره های شرکت کنندگان در راهپیمایی دیروز نگاه می کردی به ذهنت خطور می کرد. اگر با نگاهی کاوشگرانه مردم حاضر در راهپیمایی را زیرنظر می گرفتی و هرچه بیشتر با آن ها همکلام می شدی و با شیوه های پژوهشی کیفی به آن ها نزدیک می شدی بیشتر برایت روشن می شد که عمده شرکت کنندگان در این راهپیمایی را نمی توان در قشر مرفه جامعه جای داد به همین دلیل بلافاصله این سوالات برایت مطرح می شد: مگر اکنون فشار اقتصادی به اوج خود نرسیده است؟ مگر ارزش پول ملی طی چند ماه به حدود نصف کاهش پیدا نکرده است؟ مگر قشری که حقوق بگیر هستند یا سرمایه ای ندارند که با بالا رفتن قیمت ها سرمایه شان اضافه شود، قدرت خریدشان کاهش شدید پیدا نکرده است؟ مگر اکثریت این افرادی که در راهپیمایی شرکت کرده بودند از آن عده افرادی نیستند که در زیر فشارهای اقتصادی در حال خرد شدن هستند؟ مگر در بین انبوه جمعیت حاضر افراد زیادی نیستند که یکی به خاطر افزایش قیمت سکه، دیگری به دلیل افزایش هزینه تهیه جهیزیه و آن فرد دیگر به دلیل پیدا نکردن شغل مناسب زیر بار ازدواج یا تشکیل خانواده مستقل کمر خم کرده است؟ مگر...
چگونه می شود عمده کسانی که در این راهپیمایی و این قبیل اعلام حضورها شرکت کرده اند و می کنند جزو آن دسته از افراد جامعه هستند که بیشترین لطمه را از سوء مدیریت ها یا فشارهای دشمن خورده اند؟ بهعنوان یک دانشجوی علوم سیاسی این حضور را براساس چه الگویی می توانستم تحلیل کنم.آیا با "تحلیل سیستمی" که به "کارآمدی" سیستم سیاسی برای افزایش مشارکت پذیری تاکید دارد این حضور قابل توضیح است یا براساس "نظریه تعامل نمادین" می توان دلیل حضور را تصویرسازی حاکمیت دانست آن هم برای کسانی که واقعیت بحران اقتصادی را بهتر از هرکس دیگر در زندگی روزانه شان لمس می کنند؟ "نظریه مبادله" نیز که پایه تحلیلش را بر عمل مردم متناسب با پاداش هایی که قبلا گرفته اند گذاشته است راهگشا نیست چون فکر نمی کنم کسی مدعی باشد مردم درقبال راهپیمایی های پیشین پاداشی از حکومت گرفته باشند و رویکردهای "نهادی" و "کنش گری منطقی" نیز دردی از تحلیل گر جامعه شناس یا روانشناس اجتماعی دوا نمی کند.
هرچه بیشتر فکر کردم بیشتر به این نظر رسیدم که براساس الگوهای علمی "بومی نشده" موجود نمی توان به این سوال پاسخ داد اما درعین حال برای کسی که این مردم را از نزدیک میشناسد - مدعی نیستم از جنس آن ها هستم چرا که نه درد آن ها را درک می کنم نه به معرفت آن ها رسیده ام- پاسخ به این سوال خیلی سخت نیست و نیازی به مطالعات علمی زیادی ندارد. جواب در یک جمله به ظاهر ساده ولی عمیق خلاصه می شود: «آن ها پیروان راه مولایشان حسین اند.»
مگر مردمی که محب آقایی هستند که نه مال و جان بلکه عزیزترین کسانش را فدای اهداف الهی کرد، برایشان سخت است که با انبوه مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم کنند اما حاضر به عقب نشینی از راهی که منجر به سرافرازی دین شان می شود نباشند؟ مگر کسی که بارها و بارها باورش را مبنی بر « فدا کردن نفس و پدر و مادر و خاندان ومالش» در زیارت عاشورا فریاد کرده، نمی تواند برای راهی که امامانش یک به یک خود را فدا کرده اند، صبری زینب گونه به نمایش بگذارد؟ مگر انسان مومنی که کنش عقلانی اش نه فقط برمدار مادیات بناشده است بلکه در محاسباتش "رضایت الهی" ، "جهان آخرت"، "جاودانگی پس از مرگ" و...محوریت دارد، آیا نمی تواند بر سختی های کوچک دنیای فانی و زودگذر در قبال منافع بزرگ و جاویدان صبرکند؟
و این همان منطق محمدی و علوی و حسینی و... است که باعث شده تحلیل گران دنیا و حتی برخی از ما تحلیل گران داخلی را انگشت به دهان بگذارد. بازهم تاکید می کنم اصلا به دنبال این نیستم که بگویم هیچ یک از مردم کشورمان مخالف شرکت در راهپیمایی 22 بهمن نبوده و نیستند و زیاد موثر هم نمی دانم تا تلاش کنم ثابت کنم در راهپیمایی امسال جمعیت زیادی شرکت کردند. همچنین بنا ندارم کم توجهی برخی مسئولان به حل مشکلات معیشتی این مردم مظلوم را کم اهمیت بدانم چرا که این حضور در صحنه فقط بار آنان را در انجام وظیفه سنگین تر می کند و پاسخ گویی شان را در پیشگاه الهی سخت تر. فقط می خواستم ادای دینی کنم به مردمی که امام سفرکرده شان در وصیت نامه اش آن ها را بهتر از مردم عصر پیامبر دانست و اظهارعجز کنم دربرابر این همه ایمانی که منجر به رفتارهایی چنین حسین گونه و زینب وار شده و می شود. با نمایش مومنانه ای که مردم مسلمان ایران در سخت ترین شرایط اقتصادی فقط برای بالندگی راه خدا به دنیا ارائه کردند ، آیا نمی توان اطمینان پیدا کرد به آن روایت مشهور که پیامبر(ص) قوم ذکر شده در این آیه قرآن را از نسل سلمان فارسی دانستند: «ای کسانی که ایمان آورده اید هرکس از شما از آیین خود بازگردد،(به خدا زیانی نمی رساند) خداوند جمعیتی را می آورد که آن ها را دوست دارد و آنان(نیز) او را دوست دارند؛ دربرابر مومنان متواضع، و دربرابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آن ها در راه خدا جهاد می کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست که به هرکس که بخواهد( و شایسته ببیند) می دهد و (فضل) خدا وسیع ، و خداوند داناست»1
بنابراین «السلام علیکم یا انصار دین الله»
پی نوشت: سوره مائده آیه ۵۴: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
جمهوری اسلامی:یک حماسه و دو پیام
«یک حماسه و دو پیام»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛راهپیمائی سراسری مردم ایران در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی که امسال نیز همانند سالهای گذشته یک حماسه انقلابی آفرید، پیوند مستحکم میان ملت ایران با آرمانهای انقلاب اسلامی را بار دیگر به نمایش گذاشت.
این حماسه، زبان گویای مردم ایران است که دو پیام مشخص دارد؛ یک پیام به مسئولین داخلی و پیام دیگر به دشمنان خارجی.
پیام مردم ایران به مسئولین اینست که رابطه مستحکم ملت با انقلاب و نظام جمهوری اسلامی هرگز تحت الشعاع رویدادها قرار نمیگیرد، زیرا حضور مردم در صحنههای انقلاب ربطی به اشخاص ندارد. افراد، در هر پست و مقامی که باشند، میآیند و میروند و عملکرد آنها برگهائی هستند که پروندههای خودشان را سفید یا سیاه میکند و دخالتی در کارنامه ملت ندارد.
ورود انقلاب اسلامی ایران به سی و پنجمین سال عمر خود و تأثیراتی که در سایر کشورها گذاشته، این واقعیت را به اثبات میرساند که پشتوانه مردمی این انقلاب و جاذبهای که برای ملتها دارد همچنان محفوظ است و توانسته موانع و مشکلات را پشت سر بگذارد و سرزنده و شاداب به راه خود ادامه دهد. این درست است که مسئولان نظام جمهوری اسلامی نیز در مقاطع مختلف در همراهی با انقلاب نقش ایفا کردهاند و عملکردهای آنان نیز در تداوم انقلاب تأثیرگذار بوده است، ولی در این واقعیت نیز تردیدی وجود ندارد که مردم با قطع نظر از این عملکردها پیوند مستحکمی با آرمانهای انقلابی دارند که عامل اصلی همراهی آنان با انقلاب است. این، یک پیوند ذاتی میان مردم و انقلاب است، و به همین دلیل است که مردم خود را صاحب انقلاب میدانند و امام خمینی که با رهبری خود این انقلاب را به پیروزی رساندند بارها بر این نکته تأکید کردند که انقلاب متعلق به مردم است و مردم ولی نعمت مسئولین هستند.
آنچه مورد انتظار است اینست که مسئولان در هر مقطعی این واقعیت را درک کنند و به این نکته توجه داشته باشند که نمرات کارنامهای آنها با عملکردهای خودشان رقم میخورد و هرگز نباید عشق مردم به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را به حساب خود بگذارند. متأسفانه در سی و چهار سال گذشته افرادی از مسئولین بودند و اکنون نیز هستند که وفاداری مردم به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را به حساب خود گذاشته و میگذارند و با همین اشتباه در محاسبه مرتکب خطاهای فاحشی میشوند که به زیان کشور تمام میشود. اینان باید پیام حماسه مردم در 22 بهمن را بشنوند و راه اشتباه خود را تصحیح و این واقعیت را درک نمایند که چنین عرصههائی را نباید با میدان انتقام گرفتن و تهدید علیه این و آن به اشتباه بگیرند.
پیام دوم، مخاطبان آشنائی دارد که در رأس آنها آمریکا قرار دارد. دولتمردان آمریکائی با این محاسبه صد درصد اشتباه که با توسل به فشارهای اقتصادی و سیاسی میتوانند مردم ایران را از انقلاب اسلامی جدا کنند و نظام جمهوری اسلامی را از پشتوانه مردمی محروم نمایند، با بهانه قرار دادن فعالیتهای هستهای ایران به سراغ تحریمها رفتند. برخلاف ادعاهای تبلیغاتی مقامات آمریکائی که تلاش میکنند با الفاظ و عبارات فریبنده چنین وانمود نمایند که حامی مردم ایران هستند و تحریمها متوجه دولت ایران است نه مردم، آنها با تحریمهائی که تاکنون اعمال کردهاند مردم ایران را هدف قرار دادهاند تا بتوانند فشارهای مورد نظر خود را از طریق مردم به دولت و نظام جمهوری اسلامی منتقل کنند.
آنها بسیار امیدوار بودند که نتیجه این فشارها را در 22 بهمن امسال با عدم حضور مردم در راه پیمائی 22 بهمن مشاهده کنند ولی نه تنها به این حوادث شیطانی خود نرسیدند بلکه پاسخ منفی گرفتند. مردم ایران، با حضور حماسی خود در راه پیمائی 22 بهمن در سراسر کشور این پیام را به مقامات آمریکائی دادند که از امام خمینی آموختهاند هرگاه با فشار شیطان بزرگ مواجه شدند باید بدانند که سلطه طلبان در موضع ضعف قرار دارند و با مقاومت و حضور در صحنه میتوانند بینی شیطانهای کوچک و بزرگ را به خاک بمالند.
این، واقعیتی است که دشمنان ملت ایران در طول 34 سال گذشته بارها آن را تجربه کردهاند و در عمل به آمریکا و سایر سلطهگران نیز آن را فهماندهاند. رمز این مقاومت و حضور در صحنه را باید در این واقعیت جستجو کرد که ایران در دوران رژیم ستم شاهی از استقلال محروم بود و تمام ارکان حکومت، از شاه گرفته تا نخستوزیر و اعضای دولت و نمایندگان مجلس، دست نشانده بیگانگان بودند. انقلاب اسلامی، کشور و ملت ایران را از وابستگی به بیگانگان نجات داد و استقلال در سایه اسلام را برای این کشور و این ملت به ارمغان آورد. امروز، هر چند نمیتوان منکر وجود مشکلات و نقصهائی در کشور بود ولی این مشکلات و نقصها در برابر نعمت بزرگ استقلال، بسیار کوچک و قابل حل و رفع شدن هستند. آنچه مردم ایران را هر سال در یومالله 22 بهمن به صحنه میآورد، درک صحیح و دقیق آنها از نعمت استقلال در سایه اسلام است که ره آور بزرگ انقلاب اسلامی است، ره آوردی که با هیچ چیز دیگری قابل معاوضه و مقایسه نیست.
درست همین دستاورد است که با منافع آمریکا و سایر سلطه طلبان در تضاد است و آنها برای اینکه بتوانند سلطه گذشته خود را به ایران برگردانند، میخواهند استقلال کشور و ملت مسلمان ایران را خدشهدار کنند. مردم نیز چون این توطئه را به درستی تشخیص داده اند، در برابر سلطه گران ایستادگی میکنند تا آنها را در تحقق این هدف شومشان ناکام نمایند. راهپیمائی حماسی یومالله 22 بهمن امسال نیز جلوهای دیگر از هوشیاری مردم ایران بود که بار دیگر نقشه دشمنان را نقش بر آب کرد و استمرار انقلاب را برای فصلی دیگر تضمین نمود.
رسالت:اقتدار ملی
«اقتدار ملی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛دیروز ملت ایران یکصدا عزم خود را برای تداوم انقلاب اسلامی و مقابله با دشمنان نظام نشان داد.
حضور حماسی، کمنظیر، غرورانگیز و به یادماندنی دیروز ملت در تهران و شهرستانها، بخشها و حتی روستاهای دور، نشان داد انقلاب در 34 سالگی خود طراوت، تازگی و سرزندگیاش را حفظ کرده است. امروز در حالی ما 34 سالگی انقلاب را پشت سر میگذاریم که دور تا دور مرزهای جمهوری اسلامی در محاصره نظامی دشمن است.
آمریکاییها، انگلیسیها و ... ناوگان نظامی خود را در وجب به وجب خلیجفارس مستقر کردهاند و در برخی کشورهای خلیجفارس پایگاه نظامی زدهاند ناتو در پاکستان و افغانستان کوچه به کوچه و کوه به کوه را به بهانه طالبان، سرباز گذاشته است اما آنها خوب میدانند آمدهاند یک حلقه از حلقات محاصره جمهوری اسلامی را تکمیل کنند.
در شمال کشور آمریکاییها در جمهوریهای سابق شوروی مثل آذربایجان، نیرو پیاده کردهاند.
غرب، ترکیه و عراق عرصه حضور نیروهای اهریمنی شیطان بزرگ و شیاطین کوچک است.
این محاصره نظامی چه معنی میدهد؟ مردم این تهدید را خوب میفهمند. بیش از سه هزار کانال تلویزیونی در آسمان ایران، فرهنگ اسلام و ایران را که در قلب مردم جای دارد هر لحظه بمباران میکنند.آنها بمبهای سیاهپردازی خشونت، سکس، عوامفریبی، تردیدآفرینی و ... را بر سر و روی مردم میریزند هزاران سایت خبری، صدها پژوهشکده و پژوهشگاه و دهها مرکز فرماندهی جنگ نرم شبانهروز مشغول توطئه و دسیسه برای سرنگونی نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند.
یومالله 22 بهمن آوردگاه ارزیابی این همه قدرتنمایی اردوگاه غرب علیه ملت ایران بود.
مردم آمده بودند که به استراتژیستهای جنگ سخت و نرم آمریکا بگویند آب در هاون میکوبید.
مردم آمده بودند که بگویند تا آخرین قطره خون، تا آخرین نفس و تا آخرین نفر در حمایت از انقلاب و اسلام ایستادهایم.
مردم آمده بودند که بگویند ما پشت سر رهبری مظلوم انقلاب مثل کوه ایستادهایم و خاطره تاسفبار تنها گذاردن رهبران الهی در طول تاریخ در برابر مستکبران را تکرار نخواهیم کرد.
آمریکاییها عدد و رقم این حضور حماسی را بر حسب گزارش ماهوارههای جاسوسی خود با خطای یک درصد هم دارند و میدانند در ایران چه هنگامهای در 22 بهمن بر پا شد.
آنها 34 سال است دست به ماشه هستند تا ببینند اگر این حضور بیرمق یا کم شده، سلاحهای خود را به سوی ملت بچکانند.
واقعا باید به دست و بازوی چنین ملتی بوسه زد که زمانشناس و بصیر است و پیامهای خود را با گامهای استوار و با زبان رسا به دشمن اعلام کرد.
وزیر خارجه جدید آمریکا جان کری در اولین موضعگیری سیاسی خود درباره مناسبات واشنگتن با تهران گفته است:
1- اوباما هیچ گزینهای از جمله حمله نظامی را از روی میز حذف نکرده است.
2- اگر ایران نگرانیها از دستیابی به سلاح هستهای را پاسخ دهد و آماده گفتگوی واقعی باشد جامعه بینالملل آماده است پاسخ مثبت دهد.
دیروز ملت ایران پاسخ وزیر خارجه آمریکا را داد و پیش از آن هم رهبری معظم انقلاب پنجشنبه گذشته پاسخ کوبندهای به چنین اظهاراتی دادند. آمریکاییها وقتی از حمله نظامی سخن میگویند یعنی آرزوی مرگ ملت ایران را دارند. طبیعی است ملت ایران هم باید متقابلا همین آرزو را برای آمریکا و یا به تعبیر جان کری جامعه بینالملل (بخوانید آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی) داشته باشد.
لذا فریادهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و مرگ بر انگلیس که دیروز از زبان ملت ایران گوش ماهوارههای جاسوسی دشمن را کر کرد پاسخ این یاوهگویی بود.
چندکشور هستهای جهان دور هم جمع شدهاند و اسم خود را گذاشتهاند جامعه بینالملل و مدام از خطر سلاح هستهای میگویند. این جامعه بینالملل اگر عقل داشت باید به این سئوال پاسخ میداد که اگر داشتن سلاح هستهای بد و زشت و غیر اخلاقی است، چرا زرادخانههای خود را پر از سلاح هستهای کردهاید؟ اگر سلاح هستهای نگرانیآور است، چرا ملتها و دولتهای هستهای جهان کمترین نگرانی از داشتن این سلاح جهنمی ندارند. دولت و ملت ایران بارها گفتهاند ما نه سلاح هستهای داریم و نه قصد ساختن آن را در خیال خود میگنجانیم. ما به آنها میگوییم شما به اصطلاح جامعه بینالملل باید خلع سلاح هستهای شوید میگویند ما نگرانیم. از چه نگران هستید. چرا شوخی میکنید. شوخیای که ممکن است جان میلیونها انسان را به خطر بیندازد.
جان کری میگوید؛ اگر ایران آماده گفتگوی واقعی باشد آمادهایم پاسخ مثبت بدهیم. خوب این همه گفتگو در وین، مسکو، عراق و استانبول پیرامون موضوعات هستهای واقعی نبوده، پس در این ادوار گفتگو چه گفته شده و چه شنیده شده است؟
پس از هر دور گفتگو فشار، تهدید و تحریم بیشتر شده است. حتی فراتر از قطعنامههای شورای امنیت هرچه خواستید کردید چه نتیجه گرفتید؟ با عربدهجویی که مشکل حل نمیشود الان هم که دست روی ماشه گذاشتهاید عملا به تهران پیام میدهید که برای دفاع از خود باید سلاح هستهای داشته باشید. آمریکاییها میخواهند ما را مثل خود آلوده کنند تا دولت ایران دست از شعار راهبردی خلع سلاح هستهای بردارد اما آنها کور خواندهاند. پاسخ ملت ایران همان است که در 22 بهمن فریاد کرد.
اقتدار ملی در ایران در اوج است. این اقتدار، یک ابرقدرت را در شرق از هم فرو پاشید. بزودی حریف و رقیب خود در غرب را متلاشی میکند. اقتدار ملی ما مستظهر به اقتدار الهی است. هیچ قدرتی قادر نخواهد بود در برابر قدرت خدا قد علم کند. خداوند بینی مستکبران را به خاک خواهد مالید.
آمریکاییها بزودی اسباب بازیهای نظامی خود را در اطراف ایران جمع خواهند کرد و به داخل مرزهای خود برای سرکوب جنبش ضد سرمایهداری خواهند برد. قرن ما قرن بیداری ملتها است. دولتها را میتوان سرنگون کرد اما ملتها را نمیتوان نابود کرد. در ایران یک ملت دارد حکومت میکند لذا آمریکاییها سقوط ملت ایران را به گور خواهند برد.
سیاست روز:شیرینی حضور مردم در چیست؟
شیرینی حضور میلیونی مردم و تلخی آن دو وجه جداگانه راهپیمایی۲۲ بهمن است. شیرینی به کام مردم ایران اسلامی و تلخی به کام دشمنان. برای این که شیرینی در کام بماند، باید کارهایی انجام داد. ۳۴ سال است که مردم وفاداری خود را به انقلاب خود، نشان دادهاند، هر اتفاقی هم که بیفتد باز هم مردم برای اثبات انقلاب خود ایستادهاند و ایستادگی خواهند کرد.
بصیرت مردمی همواره یکی از ویژگیهایی بوده است که حضرت آیتالله خامنهای به آن اشاره داشتهاند و همواره از آن به عنوان یکی از نکات مثبت و کلیدی انقلاب اسلامی یاد کردهاند. رهبر انقلاب در دیداری که مسئولان و کارکنان حفاظت اطلاعات نیروهای مسلح با ایشان داشتند، فهم، دشمنشناسی و لحظهشناسی ملت ایران را یکی از مسائل اعجابانگیز خواندند. روز گذشته هم همین توصیفات درباره مردم ایران اسلامی باز هم ظهور و بروز یافت و در شرایطی که فشارها و تهدیدات دشمنان سعی در کمرنگ کردن حضور مردم داشت، اما ملت انقلابی ایران اسلامی با همان فهم، دشمنشناسی و لحظهشناسی اعجابانگیز خود، همه آنهایی را که تصور میکردند این بار خیابانهای شهرهای کشور کمجمعیت خواهد بود، ناامیدتر از گذشته کردند.
پاسداشت و تکریم این وفاداری و بصیرت بینظیر مردم چه میتواند باشد جز آنکه مسئولین در قبال آن سرتعظیم فرود آورند و در تبعیت از ولایت فقیه، وحدت و همدلی را سرلوحه کارهای خود قرار دهند و از بداخلاقیهای رایج سیاسی در کشور دوری کنند.
هفته گذشته و در دیدار فرماندهان نیروی هوایی ارتش که به مناسبت روز ۱۹ بهمن برگزار شد، رهبر معظم انقلاب حفظ بصیرت و اتحاد را زمینهساز ادامه عزت و پیشرفت ملی دانستند و با انتقاد از برخی بداخلاقیهای اخیر افزودند: «مسئولان باید مصالح کشور را حفظ کنند.»
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به اینکه در آینده با مردم درباره این بداخلاقیها سخن خواهند گفت، افزودند؛ «مسئولان این بداخلاقیها را که در برخی عرصهها و صحنهها دیده شد، کنار بگذارند و همچون ملت یکدل و مصمم و همزبان باشند.»
پس از این سخنان مؤکد، انتظار و توقعی که از مسئولین کشور به ویژه سران قوا میرود تبعیت از این امر است.
اینکه بگوییم فعلا سکوت میکنم اما در زمان مناسب با مردم درباره برخی مسائل سخن خواهم گفت، تبعیت نیست. مردم هم روز گذشته در راهپیمایی ۲۲ بهمن همین خواسته را از مسئولین داشتند.
آیتالله آملی لاریجانی رئیس قوه قضاییه چهارشنبه هفته گذشته در جلسه مسئولین عالی قضایی گرچه اعلام کرد به خاطر مصالح نظام و تبعیت از اوامر مقام معظم رهبری سکوت میکند، اما در ادامه گفت که در فرصتی دیگر به تفصیل در باب آن سخن خواهم گفت و ماهیت جریان انحرافی و فتنه و فساد اقتصادی و عقیدتی و عملی آنان را فاش خواهم کرد. هر چند این سخنان و مواضع پیش از سخنان رهبر انقلاب بود که فرمودند درباره بداخلاقیهای اخیر با مردم سخن خواهم گفت.
رئیسجمهور نیز روزگذشته در سخنان خود در مراسم ۲۲ بهمن تهران در همین زمینه اظهار داشت؛ «انتظار نیست که دولت، هم از خارج و هم از داخل تحت فشار باشد. البته در مورد مسائل اخیر و برخی موضوعات داخلی صحبتهای مهمی است که باید با ملت درمیان بگذارم، اما امروز به خاطر این که طعم شیرین پیروزی انقلاب در کام مردم تلخ نشود و به خاطر رهبری عزیزمان، آن را به وقت مناسب دیگری در آینده موکول میکنم.» اینکه رئیسجمهور گفته است که انتظار نیست دولت، هم از خارج و هم از داخل تحت فشار باشد، قابل پذیرش است.
اما بخش اول آن را نمیتوان فاکتور گرفت چون از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران فشارهای خارجی وجود داشته و به خاطر خوی استکباری و دخالت دشمنان ادامه خواهد داشت. اما بخش دوم آن فشار داخلی که رئیسجمهور به آن اشاره کرده است نیز ایشان میتواند پس از پایان دوران ریاست جمهوری به طور مفصل درباره آن سخن بگوید، اکنون زمان طرح آنها که باعث تشدید اختلافات میشود، نیست.
در گفتههای دو بزرگوار اینگونه تلقی میشود که برای یکدیگر خط و نشان میکشند که باید گفت، پس از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار فرماندهان نیروی هوایی ارتش، دیگر این سخن که درباره برخی مسائل با مردم سخن خواهم گفت، محلی از اعراب ندارد، چون رهبر انقلاب خودشان میخواهند در همین زمینه با مردم سخن بگویند. پس صلاح در این است که مسئولین در تبعیت از رهبری سکوت اختیار کنند و در همراهی با مردم که روز گذشته ولایتمداری خود را به اوج رساندند، از قافله عقب نمانند که خسران خواهند دید.
این فضایی که اکنون و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری در حال شکلگیری است، اگر ادامه پیدا کند، مردم را با واکنشی همچون ۹ دی ۸۸ به صحنه خواهد آورد و آنگاه مردم ولایتمدار با درایت رهبری، به این فضای سیاسی بداخلاقیها پایان خواهند داد.
تهران امروز:بداخلاقیها آفت سیاست ایران
«بداخلاقیها آفت سیاست ایران»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم محمدعلی پورمختار است که در آن میخوانید؛22بهمن در تاریخ معاصر ایران روزی بزرگ و اصولا تاریخسازی است.در بزرگداشت این روز، مردم همیشه در صحنه ایران، با حضور خود خبر از حمایت همه جانبه خود از نظام جمهوری اسلامی ایران دادهاند.این حمایتها نشان از آگاهی مردم و درخواست آنان برای وجود آرامش و وحدت در کشور است.سخنرانان در این روز دستاوردهای نظام و آنچه کشور ایران باید در راه آن کوشش کند را مطرح میکنند.اما آنچه روز گذشته در سخنان رئیسجمهور شاهد آن بودهایم این بود که رئیسجمهور در این مراسم با پافشاری بر روش پیشین خود ابراز کرد که همچنان سخنانی برای گفتن دارند که به زمانی دیگر موکول خواهد شد.
در این راستا باید به یاد آورد که بعد از قضیه انتخابات 88 مقام معظم رهبری موضع خود را رسما درخصوص اتهامزنی و ایجاد تشویش در بین ملت اعلام کردهاند. پس از به وجود آمدن مسائل اخیر هم کماکان ایشان در سخنرانیهای خود به این مسئله که خائنین چه کسانی هستند نیز پرداختند. آنچه از سخنان ایشان فهم میشود ناظر بر این است که در فضای کنونی جامعه، ضرورت حفظ اعتماد مردم به مسئولین یکی از اولویتهاست و نباید که این مهم خدشهدار شود.
قطعا گفتههای اینچنینی رئیسجمهور محترم، خلاف هدفهای تعریف شده است و اصل وحدت را که مورد تاکید رهبری بوده خدشهدار کرده و حاشیههایی را برای آرامش و امنیت کشور به همراه خواهد داشت.درباب رواج بیاخلاقیهای سیاسی باید توجه داشت علل زیادی میتواند نیروی محرکه اینگونه کنشها باشد. از کسب و حفظ قدرت،عدم پایبندی به اخلاق، این تاکتیک که هدف وسیله را توجیه میکند تا عبور از قوانین شامل این دایره عمل میشود.
مسئولین وظایف خاص خود را در اینباره دارند اما واکنش اصلی را مردم باید نشان دهند کما اینکه نشان نیز دادهاند.در چندروز گذشته واکنش مردم و انتقادات آنان بسیار مشهود بوده است.به هرحال ادامه این بیاخلاقیها میتواند به مدیران میانی تسری یابد.لازم است در مقابل و برای جلوگیری از روند به وجود آمده هوشیار بود. بعد دیگر بیاخلاقیهای سیاسی آن است که در عرصه جنگ نرم،یکی از ابزارهای قوی دشمن ایجاد شک در مردم به رهبران و مسئولین است و ما نباید خود دامنزننده به این هدف باشیم.
عواقب ادامه این روند آن خواهد بود که مردم به این فکر خواهند افتاد که در ردههای بالای حکومت چه خبر است. آیا اینگونه است که ما رنجهای اقتصادی و اجتماعی را بردوش خود حمل میکنیم و مسئولین فارغ از مسئولیتهای خود به فکر منافع خویش هستند؟ و ایجاد چنین تفکری والقای آن به مردم به نوعی، زدن ریشه نظام است. حال آنکه حتی اگر چنین استثناها و تخلفاتی هم وجود داشته باشد کانالهای رسیدگیاش مشخص است و مسلما آن نیست که دعواهای جناحی و غیره به میان مردم آورده شود.
در این باره باید توجه داشت که اثبات چنین اتهامهایی، حتمی نیست و در ابهام قرار دارد. دوم آنکه مسئول رسیدگی به تخلفات، قوه قضائیه است و آن قوه باید به اتهامات رسیدگی کرده و در عین حال پاسخگو هم باشد. مجلس در پی این رفتارها،با هدف چارهجویی و حل شدن اینگونه مسائل بهدنبال آن است که طرحی را به صحن مجلس ببرد تا ضمانت اجرایی را برای اینگونه اتهام زنیها و حاشیهسازیها تعریف کند.این ضمانت اجرا میتواند به صورت جزایی یا ایجاد محدودیتهای اجتماعی برای متخلف از این قانون را شاملشود.
آفرینش: موانع تعدیل جمعیت پایتخت
«موانع تعدیل جمعیت پایتخت»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛داستان "هزارو یک معضل تهران"، داستان بلندی است که هر روز می تواند موضوعی برای طرح و بحث داشته باشد. از آلودگی هوا گرفته تا معضل ترافیک، حمل و نقل عمومی، مسکن، کسب و کار، خدمات درمانی و آموزش، حوزه سلامت شهری و بسیاری موارد دیگر، همگی باعث منفجر شدن تهران زیر فشارهای متعدد است. دریک نگاه کلی به تمام این معضلات می توان ادعا کرد که "عدم تعادل جمعیت" ریشه اصلی مشکلات شهری پایتخت می باشد.
فقط طی نیم قرن، تهران از شهری کمجمعیت و آرام به ابرشهری تبدیل شد که، یک ششم جمعیت کل کشور را در خود جای داده و همه آلودگیها را در خود به نمایش گذاشته و اینک به نقطه ای رسیده است که مسولان میگویند حداقل4میلیون نفر اضافه جمعیت دارد!.
در سال 84 دولت مصوبهای به تصویب رساند با نام "مدیریت مجموعه شهری تهران". در این طرح به نحوی میزان و شکل توسعه تهران مورد تعریف قرارگرفته و برای مدیریت کردن این ظرفیت و مدیریت رشد ابعاد آن، همچنین سقف جمعیتی تهران در سال 1400 حد و مرزی تعیین شده است. برای استان تهران جمعیتی حدود 15میلیون نفر و برای شهر تهران نیز جمعیتی حدود 10میلیون و 700الی 800 هزار نفر پیشبینی شده است.
دراین سند و دیگر محافلی که برای حل معضلات شهری تهران نسخه پیچیده می شود، تأکید شده است که باید جمعیت استان تعدیل شود و نگذاریم سقف جمعیتی استان از 15میلیون نفر عبور کند. اما اصلی ترین راهکاری که تاکنون برای تحقق این امر اتخاذ شده بحث "مهاجرت معکوس" از تهران می باشد که پیرامون این مسئله بحث های متعددی وجود دارد که ابهام در موثر بودن این طرح را افزایش می دهد.
در یکی از اقدامات پرسرو صدا قرار شد که شرکت ها و اداراتی که مرکز اصلی آنها در دیگر شهرها مستقر می باشد ازتهران خارج و به شهر خود بازگردند. در ادامه این طرح عنوان شد که دولت تسهیلاتی منجمله 25درصد افزایش حقوق و اعطای وام مسکن برای کارمندانی در نظر می گیرد که از تهران به دیگر شهرها و شهرستان های کشور مهاجرت کنند. این درحالی است که کل جمعیت کارمندی استان تهران ممکن است رقمی حدود 350 هزار تا نهایت 400 هزار نفر باشد و اگر همه این جمعیت هم از تهران بروند نسبت به جمعیت 13 میلیون نفری تهران عددی نمی شود!.
درمورد دیگری بحث انتقال پایتخت اداری کشور به بیرون از تهران مطرح شد که این راهکار نیز همچون اسلاف خود جز باطرح برنامه های بی عمل محقق نگردید. از این دست طرح ها با نام های گوناگون درعرصه مدیریت شهرتهران فراوان است، اما تاکنون اقدامی موثر درحل مشکل جمعیت شهرتهران اتخاذ نشده است. اضافه جمعیت تهران به حدی است که اگر این طرح های سطحی بتواند موجب انگیزه مردم پایتخت برای مهاجرت به دیگر شهرها شود، قطعاً شاهد انتقال بحران به دیگر نقاط کشورخواهیم بود! تصور کنید یک جمعیت 200هزار نفری به یکی از استان های همجوار تهران مهاجرت کنند! نه تنها دردی از تهران دوا نخواهد شد بلکه بیماری پایتخت به جاهای دیگر سرایت خواهد کرد.
از سوی دیگر، به فرض خروج حداقل 4 میلیون نفر از تهران، این سوال پیش می آید که این امکانات به وجود آمده همچون خانه ها،بزرگ راه ها، فضاهای سبز، مراکزخرید، بیمارستان ها وسایر امکاناتی که برای ساخت آنها از جیب پایتخت نشینان هزینه شده است، تکلیفشان چیست؟! آیا قرار است خانه های فعلی خالی و سایر امکانات بی مصرف باقی بمانند؟ لذا چاره کار خالی کردن تهران نیست چون امری غیرواقع و نشدنی است. بلکه باید راهکارهایی همچون جلوگیری ازمهاجرت به مرکز، ایجاد و افزایش امکانات رفاهی اعم از اشتغال، درمان، آموزش، مکان های تفریحی و... در دیگرشهرها وشهرستان های کشور، و از همه مهمتر "شهرسازی" می باشد.
براساس تقسیمات جمعیتی، شهرهایی که بالای 300 هزارنفر جمعیت داشته باشند به عنوان شهرهای بزرگ شناخته می شوند. حال قضاوت کنید که جمعیت چند شهر بزرگ درتهران گنجانده شده است. لذا شهرسازی و گسترش شهرهای اقماری در اطراف تهران می تواند به مرور جمعیت فشرده شده در تهران را به سمت حاشیه براند و تنفسی برای پایتخت حاصل کند. هرچند این اقدام نیازمند هزینه های کلان وکار بسیار است اما می توان نسبت به مفید بودن آن امید داشت و قطعاً راهکاری معقول تر از انتقال کارمندان و یا تعطیلی پایتخت برای رفع بحران های شهری می باشد.
حمایت:بهاری ترین حضور سی و چهارمین جشن انقلاب
«بهاری ترین حضور سی و چهارمین جشن انقلاب»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛سی و چهار سال پیش به کوری چشم شاه و نوکرانش ، زمستان ِ ایران ، بهاری بود و دیروز به کوری چشم آمریکا و اسراییل و همه پیالگانشان ، 22 بهمن ماه ما ، کاملاً بهاری!دیروز البته با حضور گسترده و پرمعنای مردم در راهپیمایی این روز بزرگ،22 بهمن، بهارِ بصیرت و شعور انقلابی نیز لقب گرفت و به راستی چه زیبا جشن سی و چهارمین بهار انقلاب ، با این حضور عظیم ، عجین شد و اسباب یاس و نومیدی هر چه بیشتر دشمن و امیدواری و فرح بخشی مضاعف دوستان و هواداران انقلاب اسلامی در سراسر گیتی را فراهم آورد.
دیروز همه آمده بودند تا در جشنِ حضور ، نشان دهند که بر همان عهدی که با امام و شهدا بسته اند ، پایدار و ثابت قدمند و با احساس مسئولیت و دغدغه والا ، از انقلاب و نظام خود در هر شرایطی حراست می کنند.
حضور اقشار مختلف در راهپیمایی 22 بهمن امسال ، همچون 22 بهمن های سالیان پیش، کاملا بارز و برجسته بود با این حال امسال به دلیل تشدید تحریم های ناجوانمردانه غربی ها، شعارهای مردمی هم رنگ و بوی استقامت در برابر این جنگ اقتصادی داشت، به طوری که شعارهایی چون " تحریم اقتصادی بر ما اثر ندارد، این فتنه عدو هم سود و ثمر ندارد"، " عشق امام و امت در جان و در دل ماست، دست عنایت حق ، حلال مشکل ماست"، نشان می داد که این مردم، با سلاح بصیرت و صبر و استقامت در برابر هر دشمنی، فاتح میدان خواهند بود.به واقع شعارهای انقلابی دیروز آن هم پس از گذشت سه دهه از استقرار نظام اسلامی، حکایت از شعور بالای مردمی داشت که آمده بودند تا بگویند گرچه به برخی ضعف ها وکاستی ها، انتقاد و گلایه دارند و از وضعیت اقتصادی در سختی و تنگنا هستند اما همه این ها دلیل نمی شود که دست از انقلاب و اطاعت از ولی امر مسلمین بردارند.
امسال البته به دلیل شرایط خاص سیاسی کشور و کدورت ها و تنش های تاسف بار ایجاد شده بین برخی مسئولان، جمعیت میلیونی راهپیمایی کننده در شعارهای خود همچون" ای مسئولین کشور با هم برادر باشید، خدمت گزار ملت، مطیع رهبر باشید"، تاکید خاصی بر مساله وحدت و همدلی مسئولان در راستای گره گشایی از مشکلات داشتند.خلاصه آن که دیروز، در سی و چهارمین قرارِ انقلابیِ ملت رشید و فهیم ایران، حماسه ای جاودان خلق شد که هیچ گاه از ذهن تاریخ پاک نخواهد شد.
ملت ما:نوبت مسئولان
«نوبت مسئولان»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم امیرحسن مروی است که در آن میخوانید؛ راهپیمایی پرشکوه 22 بهمن نشان داد که مردم مصمم به پیگیری اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی هستند. حضور حماسی و یکپارچه مردم این پیام را به مسئولان داد که آنان باید بیش از گذشته قدردان این ملت باشند و فارغ از منیتها و خودخواهیها به فکر تحقق بیش از پیش اهداف و آرمانهای انقلاب باشند و در مسیر عزت و سربلندی این مردم بکوشند.
نظام جمهوری اسلامی ایران با اتکای به مردم تاکنون بحرانهای متعددی را پشت سر گذاشته است و امروز هم با اتکای به این مردم صبور و احترام و اعتماد به امیدها و تواناییهای این مردم میتواند موانع پیشرو را بردارد.
گرچه برخی اختلافها در سطح مسئولان، گاهی سایه نگرانی را میگسترد اما رفتارهای شعورمندانه مردم در مواقع مورد نیاز و از جمله در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون توانسته است، آرامش و امید را بر قلبهای حامیان و دوستداران انقلاب در داخل و خارج کشور به ارمغان آورد.
قدردانی از حضور مردم به عنوان ولی نعمتان اصلی مسئولان کشور امری شایسته و بایسته است که باید در رفتار و سیاستگذاریهای مسئولان خود را نشان دهد. مردم آنچه از آنان انتظار میرفت در طبق اخلاص گذاشتند و در اقصینقاط کشور به وظیفه و تکلیف شرعی و ملی خود عمل کردند؛ اینک نوبت مجریان و مسئولان است که وظایف خود را در اداره کشور و مدیریت منابع و سرمایههای این ملت به درستی بشناسند و به آن عمل نمایند.
این وعدة الهی است که اگر شکر نعمت به جای آورید، هر آینه خداوند نعمت را افزون سازد و اگر کفران کنید آنگاه تنبیه پروردگار بسیار دردناک خواهد بود.
مردم سالاری:میزان دستمزد کارگران عین عدالت است!
«میزان دستمزد کارگران عین عدالت است!»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم ولی درویشی است که در آن میخوانید؛ هفتههای آخر سال که میرسد، بحث تعیین حداقل دستمزد کارگران، به حق، یکی از پر مخاطب ترین اخبار اقتصادی و حتی اجتماعی کشور است. برای پی بردن به اهمیت این موضوع لازم است به چند نکته توجه شود:
اول: در کشور، بیش از 12 میلیون کارگر وجود دارد که باید مخارج و هزینههای خود و خانوادههایشان راطی یک سال آینده بر مبنای این عدد مدیریت کنند.
دوم: تعداد متأثرین از این تصمیم با احتساب اعضای خانوادههایشان به بیش از 30 میلیون نفر (حدود نیمی از جمعیت کشور) میرسد.
سوم: مبلغی که به عنوان حداقل دستمزد تعیین میگردد، به ازای یک ماه کار «تمام وقت» به افراد مذکور پرداخت میگردد. باید توجه داشت که اگر یک کارگر بخواهد از زندگی لذت برده و از فرصتها و سایر ابعاد آن نیز بهره ببرد، نباید بیش از ساعات موظف کار کند. زیرا هرچه ساعات بیشتری را به کار اختصاص دهد، مجبوراست از جنبهها و فرصتهای دیگر زندگی و حتی اختصاص زمان لازم به خانه و خانواده بکاهد.
چهارم: در یک جامعهای با مشخصههای یک جامعه عدالت محور وضعیت باید به گونهای باشد که وقتی یک نفر به صورت تمام وقت کار میکند، رفاه نسبی او و خانواده اش با دریافت دستمزد انجام آن کار تأمین گردد.
پنجم: رفاه نسبی شامل تأمین خوراک، پوشاک، مسکن، آموزش، بهداشت، تفریح و سرگرمیهمه اعضای خانواده در حد متعادل و مناسب میباشد، نه تأمین یک یا چند مورد از آنها.
ششم: اگر چه جمعیت یک خانوار کارگری در محاسبات، 4 نفر در نظر گرفته میشود، اما کارشناسان مسائل جمعیتی اخیرا بیش از 4 نفر را برای رشد و پیشرفت جامعه مناسب و در برخی اظهارات، «ضروری» میدانند.
حال باید دید مبلغی که به عنوان حقوق به این کارگران پرداخت میشود، تا چه اندازه حق برخورداری آنان را از رفاه اجتماعی تأمین میکند:
طبق برآوردهایی که درماههای قبل از شدت گرفتن وضعیت گرانی رو به رشد فعلی جامعه صورت گرفته بود، خط فقر مطلق در شهرهای کوچک بیش از 900 هزار تومان و در تهران و بعضی از کلانشهرهای کشور بیش از یک و نیم میلیون تومان بوده است که قاعدتا میبایست در وضعیت فعلی همپای بهای عموم کالاها و خدمات، مشمول جهش بزرگی شده باشد. باز هم برآوردها در ماههای اخیرگویای این نکته است که: فقط ارزش سبد هزینهای شامل مسکن، خوراک و حملونقل به ازای یک خانواده 4 نفری در جوامع شهری حدود 2 میلیون و 361 هزار و 464 تومان میباشد. تهیه سبدغذایی که شامل 18 قلم کالا بر اساس «نیازهای اولیه و ضروری یک خانوار 4 نفره (2نفر بزرگسال و 2 نفر خردسال) است، در هفتههای اخیر حدود 600 هزار تومان میباشد. اما حداقل دستمزد کارگری که موضوع این نوشتار است، برای سالجاری کمتر از 390 هزار تومان میباشد. به نظر هم نمیرسد افزایش آن در سال آینده - که به سماجت نمایندگان کارگری و عنایت کارفرمایان و درست اندیشی نهادهای دولتی مسئول بستگی دارد- بیش از 25 درصد یعنی 100 هزار تومان باشد. با این تصویر، کسانی که مدعی اجرای عدالت اجتماعی در جامعه اسلامیایران هستند باید از همین حالا خود را برای پاسخگویی به شکوههای این نیمه دردمند، زحمتکش، مولد، خدوم و مخلص از جمعیت 75 میلیونی کشور، در محضرحضرت حق آماده سازند. زیرا متولیان امور رفاه کارگران یقینا آگاهند که:
با این میزان حقوق و دسترنج، حدود 35 میلیون نفر از جمعیت کشور، حتی توان تأمین حداقل خوراک برای زیستن خود و خانواده شان را ندارند. شکاف بین آنان و خط فقر پرتگاهی است مرتفعتر از دو برابر حقوق تعیین شده برای آنان. و در یک جمله که این روزها به حق بر سر زبانهاست باید گفته شود: این روزها بر مبنای این حقوق ودستمزد، باید 6 نفر به صورت تمام وقت کار کنند تا فقط هزینههای تأمین خوراک، مسکن و حملونقل یک خانواده 4 نفره را پوشش دهند. «بهداشت وسلامت»، «آموزش»، «پوشاک»، «رفاه»، «تفریح و فراغت» آنها نیز پیش کش تمام کسانی که میپندارند حال این روزهای مردم خوش است!
ابتکار:رمزآلود بودن رفتار سیاسی مردم ایران
«رمزآلود بودن رفتار سیاسی مردم ایران»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هادی وکیلی است که در آن میخوانید؛بارها گفته و نوشته شده که ایرانیان از جمله پیچیده ترین مردم جهان هستند.رفتار سیاسی آنان همواره رازگونه و رمز دار بوده است.پیچیدگی و رمز دار بودن رفتارهای سیاسی مردم در موارد زیاد،کارشناسان را به اشتباه انداخته اند.رفتار زیر پوستی مردم با رفتار جمعی و ظاهریشان متفاوت است برخی با تکیه بر صحبتهای محفلی و روزمره و غیررسمی مردم،چنان تحلیل ارایه میدهند که گویا انقلابی دیگر در شرف وقوع است.
در حالی که همین مردم نق زن و به ظاهر ناراضی در مواقع حساس و در مقاطع تاریخی با تشخیص اولویتها پای انقلاب خود میایستند.این روزها به دلیل فشارهای سنگین اقتصادی و اختلافات پر دامنه مسئولین طراز اول مملکت،انتقادات مردم و نارضایتی آنان گسترده شده است. حجم فشارهای روزمره،کمرمردم را خمیده و آنان را در تامین نیازهای اولیه خود با مشکل جدی روبرو کرده است.
وضعیت به گونه ای است که بسیاری از تحلیلگران را وادار به دادن هشدارهای مکرر در خصوص عواقب این شرایط نمود. برخی در نتیجه همین فضانسبت به کیفیت استقبال مردم در خصوص راهپیمایی 22 بهمن به تردید افتادند.
اما دیروز صفوف مردمی وسیل جمعیت نشانگر این بود که آنان مشکلات را در خانه گذاشته و با درک اولویت شرایط و عبور از ویژگیهای فرد گرایی و خود مداری پا به میدان مصالح عمومی گذاشتند.سالهاست که هزینه انرژی هسته ای صلح آمیز از سفره مردم پرداخت میشود و این روزها بار این هزینهها کمر شکن شده است.
در حالی که غربیها معتقدند حجم فشارها،مردم را به مقابله با نظام وادار خواهد کرد و در نتیجه نظام مجبور به عقب نشینی خواهد شد ولی مطابق نظر سنجی(مؤسسه معتبر آمریکایی گلوپ)63 درصد مردم همچنان آماده پرداخت هزینه برای داشتن انرژی هسته ای هستند،50 درصد مردم دولت آمریکا را مسئول فشارهای کنونی میدانند و تنها ده درصد آنان عملکرد دولت ایران را عامل شرایط سخت کنونی میپندارند.بنابراین رفتار مردم رمز آلود و راز گونه میباشد این شکل رفتار موجب ناشناختگی و غیر قابل پیش بینی بودن رفتارشان شده است.
رفتار شناسی نادرست جامعه ایران عامل تبیینهای غلط و تحلیلهای واهی از سوی قدرتهای بزرگ شده است.تمام تحلیلهای که تا کنون پیرامون انقلاب با منظرهای مختلف اقتصادی،تئوری توطئه،تئوری مدرنیزاسیون و... ارایه شده است همه ناشی از ناشناختگی مردم است. ناشناختگی مردم،صدام را وادار به حمله به سرزمین ایران نمود ولی دفاع جانانه مردم، دنیا را کیش و مات کرد.
در تاریخ معاصر نیز حاکمان نشان دادند که مردم سرزمینشان را نشناختند.شاه تنها چهارده ماه قبل از پیروزی انقلاب درمراسم فارغ التحصیلی دانشگاه افسری اعلام داشت: کسی نمیتواند مرا سرنگون سازد و کوتاه زمانی بعد مجبور شد اعلام کند:من صدای انقلاب شما را شنیده ام ولی دیگر دیر شده بود.خلاصه مردم ایران از جهت ناشناختگی رفتار سیاسی در دنیا منحصر به فرد هستند.کسانی که به رمز گشایی صحیح دست یابند میتوانند خود را با مردم هماهنگ سازد.
شرق: تجربه قم
«تجربه قم»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم رضا طلایی نیک است که در آن می خوایند؛تعرض و توهین به مسوولان نظام با موازین اخلاقی و مقتضیات داخلی و خارجی کشور مغایر است. عبور از مرز انتقاد سازنده و اعتراض قانونی و تبدیل کردن فضای راهپیمایی یومالله 22 بهمن که روز وحدت جریانهای سیاسی و معتقد به نظام است به حاشیههای مخرب در راستای تامین خوراک برای رسانههای خارجی، قابل توجیه نیست. نمیتوان با هیچ توجیهی، ارزشهای اخلاقی و دینی و انقلابی را برای ابراز اعتراض آن هم در سالروز پیروزی انقلاب، زیر پا گذاشت.
بر هم خوردن سخنرانی رییس مجلس و نماینده مردم قم و سخنران راهپیمایی شهر خون و قیام، در شرایطی که رهبر انقلاب، حفظ آرامش و پرهیز از بداخلاقیها را به طور صریح و مکرر متذکر شدهاند توسط هیچ یک از مسوولان نظام و علاقهمندان به انقلاب و منافع ملی و مصالح عمومی قابل تحمل و پذیرش نیست. احتمال نفوذ عوامل فرصتطلب که در راستای منافع فردی و گروهی خود حرکت کرده و از قربانی کردن مصالح نظام و کمرنگ کردن مطالبات و انتظارات مردم ابایی ندارند، ماجرا را حساستر میکند.
حوادث تلخی مانند تعرض به مراسم دینی و ملی روز گدشته شهر قم، یک زنگ خطر به شمار میرود و بر همین اساس باید علاوه بر هوشمندی مردم و نیروهای انقلابی، نهادهای مسوول در این شهر و کل کشور، هشدارهای مسوولان عالیرتبه و دلسوزان و انتظارات مردم در کنترل کانونها و مجاری حرمتشکنیها و ایجاد تنش در مناسبتها و مراسم دینی و ملی را جدی گرفته و پاسخگو باشند. اعمال کنترلهای قانونی و مدیریتی در حوادث مشابه در سالهای اخیر که توسط همین دسته از عوامل به اجرا گذارده شد، میتوانست از تکرار چند باره پدیدههای تلخی مانند بر هم خوردن مراسم 22 بهمن در شهر قم، پیشگیری کند.
به نظر میرسد کانونها و جریانات انحرافی، خرابکاران داخلی و دشمنان خارجی، بهرهبرداران اصلی بروز وقایع تلخی مانند به هم زدن سخنرانیهای مسوولان کشور هستند که در صورت عدم واکنش قاطع، قانونی، سیاسی و مدیریتی با اینگونه وقایع، زمینه تکرار آن وجود خواهد داشت. نیروها و جریانات سیاسی نباید در دام سناریوهای ناآرامسازی فضای کشور قرار بگیرند.
ناگفته پیداست هرگونه حمایت آشکار و پنهان از مجاری رسمی و غیررسمی از تعرضها و ناآرامیها در مراسمهای مهم دینی و ملی، میتواند به نهادینه شدن بداخلاقیهای سیاسی و اجتماعی منجر شود، لذا در مواجهه با اینگونه حوادث غیرقابل دفاع، نباید هیچ رسانه، شخصیت و تشکلی -حتی با وجود رقابت سیاسی- به عوامل ناآرامی و تعرضهای غیراخلاقی و مغایر با وضعیت فعلی میدان دهد. این موضوع، با امنیت ملی گره خورده و تکرار آن، مدافعان عوامل این ناآرامیها را نیز از دایره پیگیریها، مصون نگاه نخواهد داشت.
آرمان:آفت پوپولیسم
«آفت پوپولیسم»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر حشمتا... فلاحتپیشه است که در آن میخوانید؛یکی از مهمترین مسائلی که در روزهای بانشاط و پرتحرک برپایی جشن سیوچهارمین پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی باید مورد توجه همگان بهویژه احزاب و گروهها و فعالان سیاسی باشد، رعایت بیشتر اخلاق سیاسی و انصاف و عدالت در تمامی جوانب و مواضع است. رعایت اخلاق اسلامی در نظام و جامعه اسلامی در عرصه سیاست یکی از امور لازم و واجب است و گفتمان و عمل و کردار و رفتار اهل سیاست، باید براساس اخلاق اسلامی باشد.
فضای سیاسی کنونی در ایران پوپولیستی شده، چون در موارد خاص برخی افراد در حوزه سیاسی از جمله نخبگان عمدتا نتیجهگرا شدهاند، لذا زمانی که پوپولیسم به سودشان است، از آن استفاده لازم را برده و نتیجه مربوط را میگیرند و بعد آن را رها میکنند. درحالی که این باعث میشود عملا در شرایط مختلف دوباره پوپولیسم به عنوان یک واقعیت خود را نشان دهد و در خدمت افراد و نخبگان دیگر قرار بگیرد و این طبیعی است.
اگر در میان همین افرادی که شعار میدهند و جلسات را برهم میزنند دقت کنید و تحلیل نمونهای بر آنها صورت گیرد خواهید دید در طول یک سال در اجتماعات مختلف هم له و هم علیه یک نفر شعار میدهند. بهعبارتی اینها عمدتا تابعی از جریانات فرّار در جامعه هستند. این موضوع به ضرر جامعه مدنی است و لازمه یک نظام سیاسی آن است که در جامعه مدنی فضا بهگونهای عقلانی شکل گیرد. بدینصورت که مخالف و موافق نظرات خود را بیان کرده و بر سر نظراتشان هم مذاکره کنند و توهینی هم صورت نگیرد.
پوپولیسم مرزی را در رفتارهای خودش نمیشناسد لذا میبینیم که مرز مذاکره منطقی جای خود را به مجادله و توهین میدهد و این آسیب و آفتی برای جامعه و بخصوص برای حوزه مدنی محسوب میشود. چنین رفتارهایی سبب میشود تا یکسری افرادی که در جامعه مدنی میتوانند نقش مثبتی داشته باشند هم به حاشیه رانده شوند.
در آستانه انتخابات ریاستجمهوری میتوان دو کار را صورت داد؛ یکی پیشگیری از اینکه یک فضای پوپولیستی دیگر حاکم بر انتخابات ریاستجمهوری شود و دوم استفاده بهگونهای آموزشی و به عنوان یک نگاه فرصتساز از نظر انتخاباتی برای ایجاد یک اخلاق رقابت سالم در فضای افکار عمومی جامعه. راهکارهایی که میتوان در نظر گرفت، چند شاخصه میتواند داشته باشد.
شاخصه اول مربوط به نخبگان کشور است که بهنظر باید مقداری در نوع نگرشی که دارند پیشینه خود و کشور و آینده کشور برایشان مطرح باشد و فضای احساسی زودگذری که شاید در کوتاهمدت سودآور باشد ولی در بلندمدت به ضرر مملکت تمام شود را ایجاد نکنند. در حوزه مردمی قاطبه مردم باید با یک نگاه عقلانی در حوزه سیاسی کشور حضور داشته باشند و نه با یک نگاه احساسی. این نگاه احساسی باعث میشود که عقل و منطق کور شود. به قول گوستاو لوموند: «اگر کشور دچار پوپولیسم شود آن زمان عقل از درون اجتماع میپرد.»
مردم باید هشیاری به خرج دهند و وارد فضای احساسی از این نوع نشوند و حوزه قانونی مملکت نباید در این رابطه سکوت کند چراکه سکوتهای مصلحتی در این رابطه باعث میشود کلیت جامعه آسیب ببیند. ضمن اینکه کشانده شدن فضای انتخابات آینده به سمت یک انتخابات برنامهای مانع از این میشود که فضای پوپولیستی دوباره حاکم شود و باید در آینده این موضوع مدنظر قرار گیرد. اگر برای رسیدن به قدرت هرگونه رفتار سیاسی را توجیه کنیم اخلاق در حاشیه قدرت قرار میگیرد که منشأ بروز رفتارهای احساسی در جامعه میشود.
بهار: تغییر برای مذاکره
«تغییر برای مذاکره»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم امیرعباس نخعی است که در آن میخوانید؛
گفتار و بیان سیاستمداران آمریکایی چندی است که در قبال ایران متفاوتتر از گذشته مینماید. از دورهای که آمریکا در گرماگرم مبارزه با تروریسم ایران را در محور «شرارت» قرار داد، تا دورهای که رییسجمهورش آنچنان لحن ملایمی برای صحبت با یکی از اضلاع سابق محور شرارت انتخاب کرد شرایط به گونه ای تغییر کرده که تاثیرش را بهطور آشکار در گزینش کابینه نیز گذاشته است. حضور چهرههایی چون «جان کری» بهجای «هیلاری کلینتون» در وزارت خارجه آمریکا و «چاک هیگل» بهجای «لئون پانهتا» در وزارت دفاع آمریکا نشانههایی هرچند کوچک برای تغییر رویکرد ملایمتر آمریکا در قبال ایران است.
این تحرکات در رفتار اگرچه زیاد عمیق نیست، اما در عرصه «گفتار و بیان» به آن میزان بود که احمدینژاد، رییسجمهوری این تغییرات را در مصر، «جدید و مثبت» اعلام کند. احتمالا اشاره رییسجمهوری به «جدید و مثبت» بودن حرفهای آمریکا به سخنان جو بایدن، معاون اوباما بوده است؛ او در کنفرانس امنیتی مونیخ گفت که «اگر ایران جدی باشد، به شکل مستقیم گفتوگو میکنیم.»
«کری» که این روزها ردای وزیر امور خارجه را بر تن کرده است نیز دیروز راه دیپلماسی را برای بازی دیپلماتها همچنان باز گذاشت و نهتنها از سوی کشورش بلکه از طرف جامعه جهانی اعلام کرد در صورت پاسخ مثبت، ایران با پاسخ مثبت جامعه جهانی روبهرو خواهد شد.
به نظر این روزها منش واشنگتن دستکم در «گفتار و بیان» تغییر کرده و در انتظار پاسخی «دیپلماتیک» از تهران است که آیا کسی حاضر است در صورت این میزان از تغییر در «گفتار و بیان» برای مذاکره برود، یا میزان تغییر باید بیش از این باشد.
دنیای اقتصاد:عایدی واقعی بورس
«عایدی واقعی بورس»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترپویا جبل عاملی است که در آن میخوانید؛روز شنبه شاخص کل بورس تهران با بازگشایی نماد پالایشگاه اصفهان به عنوان بزرگترین پالایشگاه نفت ایران، رشد 5/3 درصدی داشت.
این امر باعث شد تا نرخ بازدهی یک ساله بورس قریب 50 درصد شود. فارغ از بحثهایی که در مورد بسته و باز شدن نمادها در بورس مطرح است و برخی به این روند انتقاد دارند، این عایدی 50 درصدی آیا با تحولات کلان اقتصادی همخوانی دارد یا نه؟ آیا از آن رو که شاخصهای کلان اقتصاد، آن چنان تصویر مثبتی را از تحولات اقتصادی به دست نمیدهد،
تضادی میان این رشد در شاخص کل بورس تهران و تصویر کلی اقتصاد وجود دارد؟ همچنانی که دنیای اقتصاد در شماره امروز خود به تفصیل شرح میدهد، این عایدی حاصلشده از بازار سهام در مقابل بسیار کمتر از عایدی بازارهای موازی دیگر چون بازارهای طلا و ارز است. در حالی که عایدی بازار ارز در یک سال گذشته بیش از 110 درصد بوده است، این عایدی هزینه فرصتی است که عاملان بازیگر در بورس آن را از دست دادهاند.
از سوی دیگر میتوان به این مساله نیز اشاره کرد که به دلیل همین افزایش بیسابقه بازدهی در بازارهای موازی است، که بازارهایی چون بازار مسکن و بازار سهام، دچار این روند افزایشی شدهاند. در واقع فارغ از متغیرهای درونی در این بازارها، همبستگی میان بازدهی بازارها موجب شده است تا این رشدها صورت گیرد.
به بیان دیگر، هیچ تحلیلگری نمیتواند مدعی این سناریو باشد که در میانمدت، یک بازار عایدیهای سه رقمی برای فعالانش ایجاد کند و بازاری دیگر هیچ عایدی نداشته باشد. البته اینکه چه زمانی واقعا این رشدهای قیمتی در بازارها صورت میگیرد و همبستگی بین عایدی بازارها چه زمانی به کار میافتد، بحث دیگری است.
حتی اگر در تصویری کلانتر به موضوع نگاه کنید، رشد کلی قیمتها برای کالاهای مختلف، موجب میشود تا بازارهای سرمایه نیز دچار رشد شوند. در این جا بحث ابدا بر سر آن نیست که قیمتهای نسبی در یک اقتصاد همواره ثابت است، بل موضوع آن است که شما نمیتوانید شرایطی را متصور باشید که در آن بهای کلی کالاها با ارقام کمسابقهای، مثلا در حدود 40 درصد رشد کند و یک بازار دارای ثبات باشد.
از همین رو شاید بهتر است تا عایدی بازارهایی چون بورس را با تعدیل آنها نسبت به تورم بسنجیم و عایدی واقعی را محاسبه کنیم. با در نظر گرفتن تورم نقطه به نقطه، میتوان عایدی بازار سهام را کمی بالاتر از 10 درصد در سال محاسبه کرد.
این عایدی میتواند انگیزهای را برای کسب سرمایه بیشتر در بازار سهام ایجاد کند؛ با این وجود نباید از نظر دور داشت که به باور بسیاری از کارشناسان، تحولات بورس باید در بلند مدت، همخوانی نسبی با شرایط کلان اقتصاد داشته باشد. رشد پایدار بورس، بیش از هر چیز متکی به پایداری رشد و توسعه اقتصاد کلان است، اگر این متغیرهای کلان شادابی اقتصاد را به دست ندهد، این بیم میرود که چنین عایدیهایی دوام نیاورد.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد