سرگذشت معروفترین ثروتمندان جهان که روزی از کمترین سطح رفاهی برخوردار بودند و اکنون در بهترین شرایط ممکن زندگی میکنند، همیشه نقطه امیدبخش و روحیهبخشی پیشروی جوانترهاست.
جوانهایی که در عین ناامیدی، سرنوشت این افراد را سرمشق خود قرار میدهند و آیندهای روشن را پیش چشمشان تجسم میکنند.
سرگذشت صاحبان مشهورترین کارخانههای ماشینسازی دنیا که روزی شاگرد مکانیک بودند، سرگذشت کیم ووچونگ صاحب کارخانه دوو که تمام سالهای کودکیاش را سر چهارراهها روزنامه میفروخته، سرگذشت ماتسوشیتا (صاحب کارخانه ناسیونال، پاناسونیک) که در خلاصه سرگذشتش میگوید: «نه حتی لقمهای نان برای خوردن»، سرگذشت محسن آزمایش رئیس کارخانه آزمایش که شاگرد آهنگری در روستایشان بوده و با 140 تومان پسانداز در فکر تاسیس «کارخانه» میافتد و... صدها مثال دیگری که ما شنیدهایم یا حتی در اقوام و آشنایان دور و نزدیک خود به چشم دیدهایم. مثالهایی که گاهی غیرواقعی مینماید و تصورش برای نسل جوان خیلی سخت است.
نسلی که معمولا به راههای یکشبه پولدار شدن اعتقاد دارد و حرفههایی مثل بازیگری و فوتبالیست شدن را کلید رسیدن به این هدف میداند، اما شاید جالب باشد که بدانیم همین سوپراستارها و لژیونرهای ثروتمند امروز، دیروزهای سختی گذرانده و بعضا از چند پله زیر صفر شروع کردهاند.
مشهورترینهای فوتبالیستهای ایرانی کودکیهای سختی را گذرانده و از جنوبیترین نقاط تهران با کمهزینهترین ورزش یعنی فوتبال، رشد کرده و اکنون دستمزدهای بعضا میلیاردی میگیرند، نامآورترین گزارشگرهای فوتبال هم از روز اولین چنین جایگاهی نداشتند و با تلاش و پشتکارشان جایگاه مالی و اقتصادیشان را عوض کردند.
حسین رضازاده قویترین مرد جهان روزی در یک تعویض روغنی کوچک در شهرشان امرار معاش میکرده، مهدی هاشمینسب از وضع نهچندان جالب زندگیاش در یک خانواده پرجمعیت در جنوب شهر میگوید، فلان گزارشگر فوتبال روزی در استادیومهای چند هزار نفره اغذیهفروشی میکرده و دیگر رئیس فدراسیون، کارگر ساده کشتارگاه شهرشان بوده است.
نمونههایی که در ورزش ایران کم نیستند و اتفاقا اکثر آنها در پولسازترین رشتههای ورزشی فعالیت میکنند. همین مسیر برای هنرمندان بسیاری نیز قابل ذکر است و سرگذشتهای مشابهشان نویدبخش روزهای خوبی برای همه آرزومندان ثروت است.
رضا صادقی مشکیپوش شهیر موسیقی پاپ در محرومترین نقاط بندرعباس زندگی میکرده و فقط به واسطه تلاش و استعدادش رضا صادقی شده، حامد بهداد ستاره محبوب و جنجالی سینمای ایران بارها بیپرده از وضع بسیار بد دوران کودکیاش حرف زده و در آن گفته: تعداد بچههای خانواده ما زیاد بود و پدرم نمیتوانست خرج همه را بدهد، ما هر کدام روی پای خودمان زندگی میکردیم و حتی برای خوراک روزانهمان خودمان باید کار میکردیم، مجید قناد یا همان عمو قناد محبوب بچهها، از سالهای سخت زندگیاش در دوران جنگ و مهاجرت اجباری خانوادهاش میگوید و حالا با به خاطر آوردن آن روزها حاضر است هر کاری برای بچهها انجام دهد، امیر نوری بازیگر جوانی که از کودکی وارد این عرصه شد و تعداد بالای خواهر و برادرهایش را علت نرسیدن دخلشان به خرجشان میدانست، از همان کودکی و اوایل نوجوانی از راه بازیگری کسب درآمد کرد و حالا زندگی خوبی برای خود و خانوادهاش ساخته است، مهدی هاشمی و گلاب آدینه زوج مشهور و نامآور سینما و بخصوص تئاتر ایران نیز از ابتدا در رفاه نبودند و به گفته تنها دخترشان، نورا، گرچه سیاهیها براحتی روشن نمیشوند و عشق و صبوری و تلاش فوقالعاده را میطلبد، اما خاطراتی که دیگران از شروع سخت زندگی هنری پدر و مادرم تعریف میکنند، صحت دارد.
آنها از راههایی سخت و شغلهای بیتخصصی در حد فروشندگی کسب درآمد میکردند تا برای تئاتر اولین عشق زندگیشان هزینه کنند و در آن متخصص شوند و شدند.
در کنار همه اینها شاید مهران رجبی با همان مسلک ساده و به قول خودش روستایی بیش از همه به شرح دوران سخت بیپولیاش قبل از ورود به عالم تصویر میگوید. او تمام سالهای نوجوانی و اوایل جوانیاش را در رستوران عمو نصرت در روستایشان ظرف میشسته و همزمان درس میخوانده است. بعد از ازدواجش از راه معلمی امرار معاش کرده، اما هیچوقت دخل و خرجش باهم جور نبوده و قبل از بازی در بچههای مدرسه همت، روزهای سختی داشته است.
او برای ما تعریف کرد که برای مرخص کردن همسرم از بیمارستان به خاطر تولد بچه اولم یک ریال هم پول نداشتم و هر روز مرخصی را به تعویق میانداختم تا 12 هزار تومان پول جور کنم، تا اینکه یک روز روی تابلو اعلانات سمعی ـ بصری دانشگاه اسامی سه دانشجو را که از بین 300 دانشجو برنده دوربین عکاسی شدند، دیدم.
من نفر اول بودم و با فروش آن دوربین از خجالت خانوادهام درآمدم و برای صدمین بار متوجه شدم که خدا جواب توکل و صبوریام را میدهد. او که اکنون فارغالتحصیل رشته گرافیک است و در موقعیت خوبی زندگی میکند هیچگاه طعم ناامیدی را نچشیده و اتفاقا رفاه همیشگی را مانع لذت بردن از داشتهها میداند.
بسیاری از ما هم در برهههایی از زندگیمان از بیپولی رنج میبریم و مدام خودمان را با ثروتمندان مقایسه میکنیم و از خودمان میپرسیم ما چه فرقی با آنها داریم. فرق ما این است که رضا صادقیها، کیم ووچونگها، گلاب آدینهها، حسین رضازادهها و مهران رجبیهای درون خود را کشف نکرده و با تکیه بر تواناییهایمان تلاشی بیوقفه را پیش نگرفتهایم. شاید مساله همین باشد!
مریم اکبرلو - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد