مرد شروع کرد به داد و فریاد که: «آی...کمک....کمک!». مردم کنار رودخانه که متوجه قضیه نبودند، داد زدند که: «خب پوست رو ولش کن!» مرد در حالی که همچنان داشت جیغ و جار میکرد، گفت: «باباجان، من میخوام پوست رو ولش کنم، اون منو ول نمیکنه!»
حالا بلاتشبیه و بلانسبت، حکایت ماست. ما میخواهیم خبرهای بانک مرکزی را ول کنیم و کلاه خودمان را سفت بچسبیم که آب نبرد، اما ظاهرا این خود بانک مرکزی است که تنش میخارد. ما گفتیم که رئیسکل سابق بانک مرکزی، رفت و دیگر لازم نیست با ایشان احوالپرسی کنیم. ولیکن انگار قسمت نیست که احوال جناب آقای محمود بهمنی را نپرسیم.
خبر وارده: «رئیس سابق بانک مرکزی در میزگرد بانکداری اسلامی با انتقاد از انتخاب رئیسکل بانک مرکزی توسط رئیسجمهور و در پاسخ به ایرادهای وارده به استقلال نداشتن این بانک گفت: اگر رئیس فدرال رزرو را هم بیاورید، باز همین آش و همین کاسه است.» ایشان سپس افزودند: «خدا را شاکرم که توفیق داد بنده قطار بانک مرکزی را بهخوبی هدایت کنم؛ البته از نظر خودم، و در ایستگاه آخر پیاده شوم.» ـ به نقل از جراید دارای مشکل ارز!
بسته پیشنهادی: ضمن ابراز خوشحالی از سلامت رئیسکل سابق بانک مرکزی که از هنگام برکنار شدنشان، دلمان برایشان تنگ شده بود و خدا را شاکریم که همچنان از اعتماد به نفس و روحیه بالایی برخوردارند؛ عرایض در حاشیه داریم که کماکان قالب پیشنهادی دارد:
1ـ تغییر بانک مرکزی: به عوض تغییر رئیسکل بانک مرکزی، این بار شاید میتوانستیم رئیس بانک مرکزی را نگه داریم، بانک مرکزی را عوض کنیم. شاید جناب بهمنی، رضایت بیشتری میداشتند.
2ـ تعویض ادبیات: کاش تا آقای بهمنی، رئیس بانک بود، از همین عبارت «آش و کاسه» در سخنرانیهای خود استفاده میکردند. تا جایی که یادم هست، تا همین چند وقت پیش که پشت میز ریاست بودند، مدام از حبابی بودن قیمتهای به اوجرفته ارز و دلار و سکه سخن میگفتند و اینکه خوشبختانه «همه چی آرومه، من چقدر خوشحالم» و در ادامه نیز اظهار امیدواری که این حبابها بزودی خواهد ترکید. و ما بالاخره نفهمیدیم کی و کجا ترکید که صداش به گوش ما نرسید؟ البته شاید هم مشکل از گوش ماست که برماست.
3ـ ارزیابی رانندگی: کاش آقای بهمنی میگذاشتند تا دیگرانی که درخصوص رانندگی انواع قطار هم تخصص دارند، راجع به نحوه و کیفیت رانندگی ایشان در قطار بانک مرکزی نظر میدادند که آن قضیه «مشک و عطار» جناب سعدی، روز روشن، خدای نکرده مصداق بارز پیدا نمیکرد. سهراب جدیدی هم پیدا نمیشد و نمیگفت: «من قطاری دیدم / بهمنی را میبرد / و چه خالی میرفت / به چه حالی میرفت ...».
4ـ ریلشناسی: اگر برخی از رؤسای سازمانها و نهادهای دولتی که این روزها دارند از کار برکنار میشوند؛ اگر در جایی دیگر به کار گمارده میشوند؛ حتماً پیش از آنکه رانندگی قطار آنجا را به عهده بگیرند، یک دوره فشرده ریلشناسی هم بگذرانند. ممکن است رانندگی آنها حرف نداشته باشد، اما اگر ریل کج یا منحرف باشد، ممکن است قطار مزبور، سر از ترکستان دربیاورد.
رضا رفیع
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد