خراسان:دستورکار مجمع جهانی اقتصاد در سال 2014
«دستورکار مجمع جهانی اقتصاد در سال 2014»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم دکترجعفر خیرخواهان است که در آن میخوانید؛هر ساله به مدت چهار روز در نخستین ماه هر سال میلادی، تفرجگاه طرفداران اسکی در دهکده برفگیر داووس در سوئیس، خانه موقتی قدرتمندترین افراد از سراسر جهان می شود.
مجمع جهانی اقتصاد که یک سازمان مستقل بین المللی محسوب می شود به مدت 44 سال است که ماموریت و وظیفه خویش را کمک به بهبود وضعیت جهان تعریف کرده است. جلسات سالانه این مجمع در داووس، تریبونی است تا دستورکار اقتصادی برای جهان را در ابتدای هر سال مشخص سازد.
برای بیش از چهار دهه مجمع جهانی اقتصاد با تشخیص اینکه مسائل جهانی به هم وابسته بوده و شکنندگی ذاتی در اقتصاد جهانی وجود دارد اقدام به تهیه دستورکارهایی می کند تا رهبران جهان بتوانند واکنش سریعی به جهان به سرعت در حال تغییر ما نشان دهند. تنوع و تشریک مساعی غیررسمی که در "روح داووس" وجود دارد به این معناست که شرکت کنندگان علاوه بر دیدن چهره های آشنا از این شانس برخوردار شوند که با افراد جدید، دیدگاه های تازه و تفکرات متفاوت نیز مرتبط گردند.
در این مجمع حدود ۳ هزار نفر شامل رهبران جهانی، هیات های نمایندگی دولت ها، دانشگاهیان، خالقان ثروت و روسای شرکت های چند ملیتی گرد هم می آیند. امسال دست کم 40 رهبر سیاسی کشورهای جهان به همراه 900 مدیر اجرایی شرکت ها حضور دارند.
موضوع سال 2014 عبارت است از "شکل دهی دوباره جهان: پیامدهایی که برای جامعه، سیاست و کسب و کار دارد." هدف مجمع بسط و گسترش بینش ها، ابتکار عمل ها و اقدامات ضروری برای واکنش نشان دادن به چالش های جاری و نوظهور جهانی است.
آنگونه که در فهرست میهمانان دعوت شده به مجمع دیده می شود از ایران سه شخصیت حضور دارند: رئیس جمهور محترم دکتر حسن روحانی، وزیر امور خارجه دکتر محمد جواد ظریف و نیز استاد روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی دکتر محمود سریع القلم.
نخست وزیران انگلستان و ژاپن در بین 40 رهبر شرکت کننده هستند. وزیر خارجه آلمان به نمایندگی از صدراعظم این کشور آنجلا مرکل شرکت می کند که در یک سانحه اسکی آسیب دیده است.
بانکداران مرکزی برخی کشورها از جمله بانک مرکزی اروپا نیز در کنار روسای شرکت های مهم سرمایه گذاری و بیمه مثل گلدمن ساکس و بارکلی و لویدز حضور دارند.
مسائل خاورمیانه و سوریه از اصلی ترین مباحث مطرح شده در مجمع امسال است. همزمان در فاصله ای نزدیک در شهر ژنو کنفرانس دیگری درباره جنگ داخلی سوریه برگزار می شود که احتمالا دو روز اول (چهارشنبه و پنج شنبه) مجمع را تحت الشعاع قرار می دهد.
جان کری وزیر خارجه آمریکا قرار است روز جمعه وارد داووس شود اما امیدها بالا نبوده و انتظارات نسبت به گشایش اوضاع پایین است.
در سالهای گذشته، سایه تهدید جنگ با ایران توسط رژیم صهیونیستی و آمریکا بر سر برنامه هسته ای ایران بر مجمع سنگینی می کرد. اما در حالی که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی تلاش می کند تا جهان را متقاعد سازد که تحریم های حتی شدیدتری علیه ایران وضع کنند تا همه توانایی های هسته ای ایران متوقف گردد، دکتر روحانی به سمت سرمایه گذاران توجه می کند با این وعده و استدلال که تحریم ها در حال از بین رفتن است و اگر آنها امروز تصمیم به سرمایه گذاری بگیرند، هنگامی که تحریم ها برداشته شد، سودهای بسیار بیشتری خواهند برد.
نشست امسال پنج موضوع اساسی را به شرح زیر در دستور کار قرار داده است. موضوعاتی که بی شباهت با مسائل اساسی کشور ایران نیز نیست؛ از گسترش نابرابری درآمد، و رشد اقتصادی ضعیف گرفته تا بیکاری مزمن و مداوم، بدهی دولتی ناپایدار و انتشار آلاینده ها.
1- نابرابری: شکاف روزافزون بین غنی و فقیر، بزرگترین تهدید برای رونق جهانی است که اعضای مجمع جهانی اقتصاد در نظرسنجی امسال شناسایی کردند. به گفته کلاوس شواب بنیانگذار و رئیس مجمع جهانی اقتصاد، کاهش رشد اقتصادی جهان در کنار افزایش نابرابری اقتصادی اتفاق افتاده است. علت افزایش نابرابری هم کاهش سهم نیروی کار از درآمد ملی است که در نتیجه جهانی شدن و پیشرفت فناوری رخ داده است. این وضعیت یک چالش جدی برای سیاست گذاران است. ضریب جینی که شاخص نابرابری است در بسیاری از کشورها به بالاتر از 0.4 رسیده است که میزانی هشداردهنده برای یک نابرابری خطرناک است.
2- کاهش رشد تولید ناخالص داخلی: بدترین رکود اقتصادی پس از دهه 1930 میلادی در سال 2007 رخ داد که ضعیف ترین بهبودی پس از آن ثبت شده است. در پنج سال پس از بحران مالی که رکود اقتصادی را به دنبال داشت، هنوز رشد در بیشتر کشورها ضعیف و در برخی دیگر منفی است. متاسفانه این کم رشدی در ایران طی دو سال اخیر به نرخ های منفی و به سطحی بی سابقه رسیده است که امید می رود با رفع تحریم ها جان تازه ای در اقتصاد کم رمق کشور دمیده شود.
3- بیکاری: میانگین بیکاری در منطقه اروپا به سطح بی سابقه 12 درصد رسیده است که در برخی کشورها مثل اسپانیا و یونان حتی 25 درصد نیروهای کار را تشکیل می دهد و البته بیکاری جوانان بسیار بالاتر است. مدیر عامل صندوق بین المللی پول ماه گذشته پرسید آیا می توان از پایان بحران اقتصادی سخن گفت هنگامی که 12 درصد نیروی کار بدون شغل است و زمانی که هیچ نشانه ای وجود ندارد که مردم توان پرداخت بدهیهای خود را پیدا کرده اند.
4- بدهی دولتی: نظرسنجی سالانه موسسه پرایس واترهاوس کوپر از مدیران ارشد شرکت ها نشان داد که توانایی دولت های بدهکار در مهار کسری بودجه در بین 71 درصد پاسخ دهندگان نگرانی اصلی است در حالی که سال 2011 این رقم در سطح 61 درصد بود. سهم بدهی دولت از تولید ناخالص داخلی در بیشتر کشورها افزایش یافته است.
5- تغییرات اقلیمی و انتشار آلاینده ها: مجمع جهانی اقتصاد همچنین نگران این است که دولت ها آنچنان گرفتار و درگیر مسائل اقتصادی آنی شده اند که به تهدید بلندمدت تغییرات اقلیمی توجهی نشان نمی دهند. نقشه انتشار آلاینده ها به صورت سرانه گویای روند افزایشی آن در طی زمان است.
کیهان:اشتباه نکنید! ژنو 2 مهم است
«اشتباه نکنید! ژنو 2 مهم است»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛سوزن رسانههای مهم غرب این روزها روی یک عبارت متوقف شده و علیالدوام آن را تکرار میکنند؛ اینکه «کنفرانس ژنو2 هیچ دستاوردی به دنبال نخواهد داشت».
سوزن رسانههای مهم غرب این روزها روی یک عبارت متوقف شده و علیالدوام آن را تکرار میکنند؛ اینکه «کنفرانس ژنو2 هیچ دستاوردی به دنبال نخواهد داشت». این تحلیل به یک معنا کاملا اشتباه است و باید گفت ژنو2 اتفاقا دستاوردهای مهمی را به همراه دارد. برخلاف بسیاری از تحلیلگران که میگویند در کنفرانس ژنو2 هیچ خبری نیست، به نظر میرسد اتفاقا این نشست پر از اخبار و دلالتهای رمزآلود است و زیر سایه سنگین غایب بزرگ آن یعنی ایران برگزار میشود. اولین خبر بزرگ که رسانههای مهم جهانی نتوانستند آن را کتمان کنند همین عدم حضور بازیگر مهم منطقه است. ایران به تعبیری، طرف اصلی الّاکلنگ موازنه در بحران سوریه است و وقتی از جای خود برمیخیزد، زمین خوردن طرف مقابل حتما سر و صدای زیادی ایجاد میکند، چنان که کرد.
میان ژنو یک و ژنو2، بیش از یک سال و نیم فاصله است. این نشست که قرار بوده از ماهها پیش برگزار شود، چند بار به خاطر ناهماهنگیها و ناتوانیهای طرف اصلی معارضه علیه دولت سوریه به تاخیر افتاده است. ناظران کنجکاو همین جا از خود میپرسند کدام گره بغرنج در کار آمریکا و دوستانش افتاده که صرف برگزاری یک کنفرانس را تا این حد سخت و پیچیده میکند. ژنو2 همچنین 34 ماه پس از شروع جنگ تحمیلی در سوریه دایر شده تا به قول برخی محافل آمریکایی و انگلیسی- نظیر بیبیسی و صدای آمریکا- به دنبال آتشبس و مذاکره دولت و مخالفان باشد. این خود خبر قابل توجهی است که آمریکا پس از حدود 3 سال از عهده این جنگ بزرگ برنیامده است. بر اساس محاسبات مشترک تلآویو- واشنگتن، ماجرای سوریه و سرنگونی حکومت آن باید ظرف چند هفته یا حداکثر 3 ماه تمام میشد اما به شهادت رصدگران اطلاعاتی و نظامی و سیاسی غرب، حاکمیت سوریه اکنون به مراتب قدرتمندتر از شروع جنگ در سال 2011 است. آقای جانکری دیروز در مونتروی سوئیس، دولت آمریکا را به استهزا گرفت وقتی که از دولت انتقالی سخن گفت و اینکه اسد جایی در این دولت نخواهد داشت.
برای تمام ناظران سیاسی این تعبیر که «اسد باید برود» کاملا آشناست. باراک اوباما این رجز را دو بار ادا کرد اما زیر سنگینی بارآن ماند. یک بار 3 سال پیش که جبهه آمریکا، انگلیس، فرانسه، عربستان، قطر، ترکیه و... جنگی کمسابقه را علیه سوریه کلید زدند و بار دوم اوایل شهریورماه جاری که شیپور حمله به سوریه را از سر گشاد آن نواخت. اکنون روزنامه سعودی الشرقالاوسط در گزارشی مینویسد «3 سال پیش که آتش جنگ شعلهور شد، تحلیلگران با اطمینان میگفتند نظام سوریه از هم خواهد پاشید اما با همه مشکلات، چه چیزی باعث شد نظام سوریه 3 سال سخت را دوام بیاورد. اکنون ارتش و سازمانهای اطلاعاتی و نیروهای امنیتی سوریه، سر جای خود به شکل منسجم باقی است و نه تنها علویها بلکه حتی سنیها نیز در ارتش و سازمانهای امنیتی به حاکمیت سوریه وفادارند».
مشابه همین مضمون را دیروز واشنگتن پست مورد تاکید قرار داد که معتقد بود «آمریکا از بانیان نشست ژنو، کلام اول و آخرش این بوده که اسد باید برود اما واقعیات میدانی جنگ سوریه هرگز چنین ادعایی را تایید نمیکند بلکه بر اقتدار قوی اسد دلالت دارد و تحلیلگران نیز به همین دلالت اعتقاد دارند. لاندیس متخصص امور سوریه در دانشگاه اوکلاهما در این باره میگوید از نگاه اپوزیسیون میانهرو سوریه، کنفرانس ژنو در واقع تایید این مدعاست که بشار اسد و حاکمیت سوریه غیر قابل شکست هستند. به گفته ولی نصر از مشاوران سابق اوباما، ایران دوشادوش سوریه ایستاده است. انتظاری از کنفرانس ژنو نیست و برخی گروههای اپوزیسیون میگویند این کنفرانس در واقع، باقی ماندن اسد در قدرت را به رسمیت میشناسد. به اعتقاد تحلیلگران، غیبت ایران در کنفرانس، خود دلالت بر بینتیجه بودن آن میکند».
4 ماه پیش مقامات ارشد آمریکایی به بهانه کاربرد تسلیحات شیمیایی، ادعا کردند کار حکومت سوریه را با یک حمله برقآسا و «نقطهزنی موشکی 3 روزه» یکسره خواهند کرد. حتی چهارشنبه 6 شهریور اعلام شد که آمریکا فردا (29 آگوست 2013) حمله را شروع میکند. اما در همان یک هفته جنجالی اتفاقاتی پشت سر هم رخ داد که نشان میداد اوباما در دوره فشلی و فرسودگی قدرت ایالات متحده به زمامداری رسیده است. او و دیوید کامرون، اولین پشت پا را از 285 نماینده- اکثریت- مجلس عوام انگلیس خوردند. ضربه دوم از سوی 140 عضو مجلس نمایندگان آمریکا حواله شد که برخلاف بسیاری از تندرویهای همیشگی، از دولت درباره این ریسک بزرگ توضیح میخواستند. کار حتی به رایگیری در کنگره نکشید و باد بلوف دولت آمریکا به سرعت خالی شد. واقعیت 4500 کشته و دستکم دهها میلیارد دلار هزینه هنگفت دو جنگ افغانستان و عراق، آن قدر برای آمریکاییها مهیب بود که نخواهند وارد این ریسک بزرگ شوند. سوریه، لیبی نبود همچنان که افغانستان و عراق هم نبود، که اگر بود آمریکا و متحدانش ظرف چند ماه کار را تمام میکردند. همان روزها در صدر تحلیل رسانههای اروپایی و آمریکایی، این تحلیل قاب شد که «اوباما اردک لنگ است». آن روزهای جنجالی که اوباما و کری زیاد حرف میزدند و لغز میخواندند، ولی امر مسلمین حضرت آیتالله العظمی خامنهای بیش از چند عبارت کوتاه اما ضربدار نفرمودند. «آمریکاییها بدانند مطمئنا از این مسئله [حمله به سوریه] ضرر خواهند کرد همچنان که در عراق و افغانستان ضرر کردند. این دخالتهای نظامی، نفرت ملتها را نسبت به آنها زیاد میکند و آنان را در منطقه بدنامتر میکند؛ به علاوه که هیچ آینده روشنی ندارد... منطقه مثل انبار باروت است».
اکنون 4 ماه پس از آن ماجرا، نشست ژنو به مراسم تدفین و ختم پروژه آمریکایی «فروپاشی در سوریه» شبیهتر است تا نشست تصمیمسازی برای آینده. این تحلیل را شبکه فرانس 24 ساعاتی قبل از شروع نشست منتشر کرد که «معلوم نیست کنفرانس ژنو2 به چه نتیجهای برسد. غیبت ایران بسیار مهم است چرا که برای اجرای توافق احتمالی حاصله، همراهی بازیگران اصلی از جمله ایران مورد نیاز است. ایران کشوری غیرقابل چشمپوشی و قدرتی بزرگ در عرصه منطقه خاورمیانه است. بدین ترتیب غیبت این کشور، میخی بر تابوت نشست ژنو است. حالا باید پرسید چرا واشنگتن، لندن و پاریس تاکید بر برگزاری این کنفرانس داشتند در حالی که محکوم به شکست است و بدون تردید، اعتبار آنها را در قبال بحران سوریه برای چندمین بار زیر سوال خواهد برد. اکنون سرنگونی نظام سوریه دور از ذهن به نظر میرسد چرا که این نظام بسیار قدرتمند از یک سال پیش است». مشابه همین تحلیل را شبکه بیبیسی منتشر کرده و میگوید «بدون ایران، بسیاری از تصمیمات احتمالی که قرار است در ژنو2 اتخاذ شود، با چالش مواجه خواهد شد. به هر حال ایران صاحب نفوذ در سوریه است. با غیبت متحد قدرتمند دولت سوریه و حضور مخالفان نه چندان قدرتمند آن بعید است کلید حل ماجرا در سوئیس پیدا شود.»
آمریکا در ژنو 2 بد بازی کرد و بازی بزرگ خود را به هم ریخت. خبط استراتژیک آمریکا 2 لایه داشت. یک لایه مربوط به جریان مواجب بگیر یا سادهدل و خوشگمان در ایران است که به بهانه «توافق هستهای ژنو»، طبق ماموریت یا براساس خوشباوری مدعی شدند آمریکا از موضع دشمنی با ایران تبدیل به دوست استراتژیک شده است. دولت آمریکا در حالی که میخواست خشم و عقده ناشی از شکست 3 ساله در نبرد سوریه را خالی کند، به آن جریان مامور از یک سو و به چیدمان تحلیلی جریانخوشباور از طرف دیگر لگد سختی زد. اما لایه دوم این خبط استراتژیک، آنجا آشکار میشود که به جای برجسته شدن مواضع آمریکا در ژنو 2 و مثلاً اظهارات جان کری، همچنان غیبت ایران سرتیتر اخبار و تحلیلها در غرب است. این هم لگد محکمی است به گزاره کانونی و القایی آمریکا طی چند ماه اخیر مبنی بر اینکه ایران از موضع ضعف، پای میز مذاکره و توافق هستهای ژنو آمده است. ایران اگر در کنفرانس حاضر بود و مثلاً مخالفت و تحفظ میکرد، شاید آن قدر به چیدمان نقشه آمریکا ضربه نمیخورد که اکنون در غیاب ایران ضربه خورده است.
عجیب نیست که دیروز روزنامه نیویورک تایمز مینویسد «هیچ یک از طرفهای اصلی حاضر در جنگ سوریه به پیشرفت مذاکرات ژنو خوشبین نیستند. آمریکا با دعوت بانکیمون از ایران خشمگین شد. ایران از حامیان سرسخت سوریه است. مشاجرهای به مدت 24 ساعت در گرفت که مسئله اصلی کنفرانس (سرنوشت آینده سوریه) را به محاق برد. یکی از مقامات وزارت خارجه آمریکا با اشاره به این مشاجره سخت میگوید فکر نمیکنم با وضعیت به وجود آمده، کسی نسبت به پیشرفت در مذاکرات ژنو خوشبین باشد... سوریه در میدان جنگ شاهد تحولات تعیینکنندهای بوده است. اپوزیسیون، از هم گسیخته و حاکمیت در موضع قدرت قرار گرفته است. این واقعیت میدانی، آمریکا را برای پیشبرد کنفرانس ژنو دچار مشکل کرده است. جان کری سال گذشته اعلام کرده بود همه محاسبات اسد را به هم میزند. دنیس راس فرستاده سابق آمریکا به خاورمیانه میگوید کنفرانس ژنو هیچ یک از فاکتورها و مشخصههای لازم همه کنفرانسهای مشابه را ندارد. به زعم یک دیپلمات غربی، ما پلان B برای این کنفرانس نداریم.»
اکنون از پروژه ایجاد انقلاب مصنوعی- از طریق دلارهای نفتی و دلالی استخبارات سعودی، فراخوانی القاعده به میدان و کارگردانی سیا، موساد و اینتلیجنت سرویس- تنها کاریکاتوری کممایه برجای مانده است. رابرت بائر افسر عالیرتبه سیا در کتاب «خوابیدن با شیطان»، بدهبستان و رشوههای هنگفت میان آمریکا و رژیم سعودی را بازگو میکند و این در حالی است که هیلاری کلینتون 2 سال پیش درباره ضلع سوم ماجرا (القاعده) تصریح کرد «ما گذشته مشترکی با القاعده داریم و 20 سال پیش خود ما آن را در جنگ با روسیه راهاندازی کردیم.» هر جنایتی که گروه های مسلح تروریست در سوریه و لبنان و عراق مرتکب میشوند، لعنت افکار عمومی نثار آمریکا و گماشتهاش عربستان میشود.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛در هفته جاری که با آغاز دومین ماه فصل زمستان مصادف بود، بهار در بهار شکفت و گلهای حیات در افق تاریخ جوانه زد. در هفدهم ربیع الاول و در طلیعه این هفته، ملت ایران به میمنت میلاد پرخیر و برکت عصاره خلقت و خاتم رسالت حضرت محمد مصطفی(ص) و سلاله امامت حضرت صادق آل احمد(ص) غرق در شور و شعف بود و به حبل متین اهل بیت عصمت و طهارت متمسک شد تا شاید با عمل به سیره آن اسوههای عالم خلقت بتواند در مسیری که آنان برای بشریت گشودهاند، گام بردارد. به همین مناسبت ایران اسلامی در این هفته میزبان علما و اندیشمندانی از جهان اسلام برای شرکت در کنفرانس وحدت اسلامی بود که در روز میلادالنبی، میهمانان این نشست هماندیشی به دیدار رهبر معظم انقلاب رفتند.
در این دیدار حضرت آیتالله خامنهای مهمترین مسأله دنیای اسلام را پرهیز از اختلاف و وحدت در مقابل دشمنان دانسته و نسبت به خطر بزرگ جریان تکفیری هشدار دادند. واقعیت اینست که این روزها امت اسلامی به لحاظ رشد غده چرکین و خطرناک سلفی گری به شدت درگیر مصائب و مشکلات عمیق است و این جریان انحرافی با حمایت و هدایت دشمنان غدار اسلام، شمشیر به روی پیامبر رحمت کشیده و چهره این دین الهی را مکدر کرده و به مسلمان کشی مشغول است.
شاید در این روزها که جهان اسلام باید به مناسبت سالروز میلاد پیامبر اکرم شادمان باشد، بخشهایی از جغرافیای پهناور جهان اسلام درگیر مصائب دلخراش و تکان دهندهای است که وهابیهای خونریز بر کشورهای مسلمان تحمیل کرده و باعث ضعف و تفرقه مسلمانان شدهاند. به همین دلیل رهبر معظم انقلاب در این دیدار با اشاره به آیه شریفهای که مسلمانان را به رحمت و مودت در میان هم و شدت در برابر کفار فرا میخواند، فرمودند: "متأسفانه، جریان تکفیری، این دستور صریح پروردگار را نادیده گرفته و با تقسیم مسلمانان به "مسلمان و کافر"، امت اسلامی را به جان هم انداختهاند." ایشان جریان تکفیری را بدون تردید، مورد حمایت دستگاههای امنیتی و خبیث دولتهای استکباری و دست نشاندگان آنها خوانده و با توجه به مسائل دردناک سالهای اخیر، این حرکت انحرافی را خطری بزرگ برای جهان اسلام برشمرده و با توصیه به کشورهای اسلامی برای مراقبت و هوشیاری کامل افزودند: "متأسفانه برخی دولتهای مسلمان به عواقب حمایت از این جریان بیتوجهند و نمیفهمند که این آتش، دامن همه آنها را هم خواهد گرفت."
از رویدادهای مهم هفته، آغاز اجرای گام اول توافق ژنو از سوی ایران و کشورهای عضو گروه 1+5 بود. براساس این توافق، روز دوشنبه سیام دی ماه، ایران گامهای مربوط به تقلیل غنیسازی اورانیوم 20 درصدی که در سالهای اخیر در واکنش به تحریمهای ظالمانه غرب از 5 درصد به 20 درصد افزایش یافته بود را آغاز کرد و قرار شد ظرف مدت ششماه، سطح غنی سازی خود را - مشروط بر آنکه غربیها به این تحریمها پایان دهند - کاهش دهد. خوشبختانه کلید این گام اولیه در هفته جاری همزمان از سوی طرفین زده شد و بناست که رفتارهای دو طرف در این زمینه مورد راستی آزمایی قرار گیرد و در صورت ایجاد اعتماد، مذاکرات نهایی نیز ادامه یابد.
این هفته، صحنه بینالمللی نیز شاهد تحولات مهمی بود. برگزاری نشست ژنو 2 و حواشی آن، رویدادهای جدید در عراق و وقوع انفجار تروریستی در جنوب بیروت از جمله تحولات مهم خارجی هفته جاری بودند.
نشست ژنو 2 که در واقع آمریکاییها بانی اصلی آن هستند ولی به طور رسمی، سازمان ملل ترتیب دهنده آن اعلام شده است پس از ماهها تلاش، سرانجام دیروز در شهر مونتروی سوئیس آغاز بکار کرد. آنچنانکه اعلام شده است در این نشست 40 کشور حضور دارند ولی در واقع، بازیگران اصلی آن، آمریکا و روسیه میباشند. با اینکه واشنگتن و مسکو برای برگزاری نشست هم نظر بودهاند ولی اختلافات اساسی میان آنان وجود دارد که در همان روز نخست و اظهارات وزرای خارجه این دو کشور کاملاً نمایان بود.
در این میان، دعوت بان کی مون از ایران برای شرکت در ژنو 2 و سپس، پس گرفتن آن که به یک رسوایی برای دبیرکل سازمان ملل و دست اندرکاران این نشست تبدیل شد از حاشیههای مهم این نشست بود. کاملاً واضح بود که این عقبنشینی دبیرکل سازمان ملل در اثر فشارهای آمریکا بوده است. در این حال، بسیاری از ناظران ایران را غایب بزرگ این نشست عنوان کرده و تاکید کردند بدون حضور ایران به عنوان قدرت بزرگ منطقه، امیدی به حصول نتیجه از ژنو 2 وجود ندارد.
جان کری وزیر خارجه آمریکا در اظهارات خود در نشست ژنو علناً خواستار کنار رفتن دولت فعلی سوریه و شخص بشار اسد شد درحالی که روسیه این نظر را نداشت و خواهان آن شد تا تکلیف حکومت و دولت سوریه را سوریها تعیین کنند و از شرکت دولت کنونی در هر طرحی در آینده حمایت کرد.
در این میان، اظهارات جنجالی و افشاگرانه ولیدالمعلم وزیر خارجه سوریه را باید مهمترین بخش روز نخست اجلاس ژنو برشمرد.
وی ضمن متهم کردن آمریکا و متحدان عربش به ریختن خون سوریها، مخالفان را نیز مزدور اسرائیل خواند. وزیر خارجه سوریه، کشورهای عرب حاضر در اجلاس را متهم کرد با دلارهای نفتی تروریستها را مسلح کرده و به جان ملت سوریه انداختهاند.
معلم خطاب به جان کری گفت هیچ دولت خارجی حق ندارد در مورد حکومت آینده سوریه و اینکه بشار اسد برود یا بماند دخالت نماید.
اجلاس ژنو امروز نیز ادامه خواهد داشت، با این حال با توجه به فضای این اجلاس و واقعیات جاری در سوریه، بسیار بعید است نتیجهای همراه داشته باشد.
این هفته، عراق نیز شاهد حوادث جدیدی بود. ارتش عراق در استان الانبار با حمله به مواضع تروریستهایی که به شهر فلوجه وارد شده و با سپر قرار دادن مردم، به حضور خود در این شهر ادامه میدهند، دهها نفر از آنها را به هلاکت رساند. دولت عراق همزمان اسناد جدیدی از دست داشتن عربستان در اقدامات تروریستی در عراق را منتشر ساخت. نوری مالکی، نخستوزیر عراق نیز اعلام کرد دولتهای عرب "شیطان صفت" از تروریسم در عراق حمایت میکنند که کاملاً مشخص بود اشاره وی به دو کشور عربستان و قطر میباشد که در فتنه گروههای افراطی منطقه، از جمله عراق دست دارند.
در این حال، عراق اعلام کرده است بزودی با عملیات گستردهای در استان الانبار و شهر فلوجه و به غائله تروریستهای تکفیری پایان خواهد داد.
این هفته، لبنان صحنه یک انفجار تروریستی جدید بود که در منطقه شیعهنشین بیروت به وقوع پیوست. در جریان این انفجار که در محله ضاحیه بیروت و منطقه تحت نفوذ حزبالله لبنان رخ داد 5 نفر کشته و بیش از 50 نفر زخمی شدند. علت انفجار، خودرو بمبگذاری شده بود که عامل انتحاری آنرا به یک ساختمان کوبید. نجیب میقاتی، نخستوزیر لبنان در پی این انفجار نشست اضطراری تیم بحران را خواستار شد.
جبهه تروریستی النصره مسئولیت این انفجار را به عهده گرفته است. جبهه النصره را افراطیون تکفیری وابسته به القاعده تشکیل میدهند که پایگاه اصلی آنها سوریه است. اکنون کاملاً مشخص شده است که عواملی تلاش میکنند بحران سوریه را به لبنان نیز بکشانند و در واقع بین عراق، سوریه و لبنان یکسان سازی کنند و این سه کشور را به آشوب و نابودی بکشانند.
رسالت:ساماندهی اصولگرایان و پرسش های فرارو
«ساماندهی اصولگرایان و پرسش های فرارو»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر امیر محبیان است که در آن میخوانید؛اصولگرایان علیرغم ریشه های اجتماعی قدرتمند و تشکل های قابل اعتناء متاسفانه در موقعیت مناسبی قرار ندارند؛بازشکافی دلایل این وضعیت فرصتی دیگر را می طلبد و صاحب این قلم در نوشتارهایی بدان پرداخته است.
ایجاد نظم و ترتیب در محیط ،منجمله محیط سیاسی آشفته به منظور کنترل موقعیت های دشوار قواعدی دارد؛تهیه یک برنامه قابل کنترل ؛تصمیم به اجرا،تصحیح و اجرای مجدد در زمره این اقدامات است.
پیش نیاز ساماندهی مجدد اصولگرایان نیز اقتضائاتی دارد؛به دلیل فراز و نشیب های طی شده و تعارفات مرسوم در میان اصولگرایان متاسفانه اختلافات ریشه یافته است و برای رفع ریشه های این اختلافات لازم است؛
اولا؛ نقد مشفقانه ولی دقیقی در راستای آسیب شناسی اوضاع صورت پذیرد.
ثانیا؛اهداف مطلوب به دقت تعریف شود تا میزان موفقیت ها بصورت ملموس قابل ارزیابی گردد.
تردیدی نیست که اصولگرایان برای رفع معضلات باید بیاندیشند و اختلافات موجود را چونان مسئله ای قابل حل بنگرند که برای آن باید تمامی ظرفیت فکری اصولگرایان بسیج شود.هر سامانه سیاسی و تشکیلاتی که خواهد کوشید به مثابه اتاق فکربه حل مسئله بپردازد؛ پیشاپیش برای توجیه فلسفه وجودی خود شایسته است به پرسش های زیر پاسخ دهد.
- هدف غایی از تلاش برای همگرایی جدیداصولگرایان دقیقا چیست؟
-آیا قرار است مبداءتشکیلات جدیدی گردد؟
-آیا قرار است به مجمع تشکل های موجود تبدیل گردد؟
-آیا قرار است نقش هماهنگ کننده تشکل های اصولگرا را ایفاءکند؟
-آیا قرار است داور اختلافات تشکل ها باشد؟
1.رویکرد و ابزار ساماندهی مجدد چیست؟
-با چه رویکرد حقوقی و تشکیلاتی قرار است ساماندهی را بر عهده بگیرد؟
-چه سازوکاری برای ساماندهی اصولگرایان برگزیده است؟
-چه تضمینی برای اجرایی شدن و تحقق تصمیمات وجود دارد؟
-آیا قرار است مسیری را که تکرار گذشته است ؛فرا روی اصولگرایان قرار دهد یا مسیری نو طراحی خواهد شد؟
-چه گفتمان جدیدی طراحی وبرای اصولگرایان ارائه خواهد شد؟
-رهبری و مدیریت اصولگرایان در مسیر تازه را چه فرد یا گروهی بر عهده خواهد داشت؟
-چه سازوکار تشکیلاتی قادر خواهد بود؛علیرغم اختلافات، چتری واحد را بر سر اصولگرایان بگستراند؟
2.گزینش تیم مناسب شرط تحقق برنامه هاست؛بنابراین:
-گروه انتخاب شده برای تصمیم گیری با چه ملاکی گزینش خواهند شد؟
-گزینش آنقدر دقیق باشدکه اصولگرایان به پرسش"چرا این افراد و نه افراد دیگر؟" با قدرت پاسخ دهند.
پرسش های فوق بخشی از پرسش های فراروی هر اقدام سیاسی در راستای حل اختلافات است که می تواند روند اولویت دهی ها را شفاف تر سازد.طبعا همگان وظیفه داریم بر ارزش اقدام خیرخواهانه برای وحدت یا هماهنگی اصولگرایان تاکید نماییم؛اما روشن است که فراتر از تعارفات مرسوم باید با دقت روند ها را برنامه ریزی نمود تا درصد موفقیت به بالاترین حد معقول برسد.
قدس:خطا درآموزش و پرورش نسلی را به خطر میاندازد
«خطا درآموزش و پرورش نسلی را به خطر میاندازد»عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم دکتر مهدی بیاتی است که در آن میخوانید،موضوع بازنشستگی زود هنگام فرهنگیان از دو زاویه قابل بحث و بررسی است.
شاید یکی از آسیبهایی که در سیستم آموزش و پرورش ما به آن برخوردیم و بدین سبب شاهد مشکلات فراوانی در این حوزه بوده و هستیم، نبود تصمیم گیری مناسب در این حوزه بوده است، چرا که اگر ما خیلی سراسیمه و بدون برنامه بخصوص در این حوزه عمل کنیم، آسیبهایی که از این باب به آموزش و پرورش کشور وارد میشود، خیلی جدی و شدید خواهد بود.
مثالی که در این حوزه میتوان زد، این است که شاید ما بتوانیم برای یک کارخانه بدون برنامه و یا عجولانه تصمیم گیری کنیم و 100 و یا 200 میلیارد ضرر کنیم، اما اگر با نظام آموزش و پرورش کشور که با انسان سر و کار دارد و کارخانه انسان سازی است، بخواهیم سهل انگارانه برخورد کنیم، آسیبهای آن شاید سالها و یا قرنها ماندگار باشد و این خیلی خطرناک است. به همین خاطر این موضوع خیلی ریشه ای است. اولاً باید بپذیریم که تغییردر این حوزه به صلاح هست یا خیر ؟
ما از دو بعد میتوانیم به این مسأله بپردازیم، اینکه اولاً ما به این موضوع برسیم که اگر امروز بخواهیم افرادی را که 20 سال در این حوزه تجربه داشتند، بازنشسته کنیم، آیا افراد بهتر و توانمند تر را برای ورود به این حوزه داریم ؟ اگر به بعد اقتصادی آن نگاه کنیم و بگوییم که صرفاً یکسری نیروی مازاد دارد و دولت توان پرداخت هزینه های آن را ندارد و میخواهد نیرو ها را جا به جا کند، این نگاه اصلاً مثبت نیست. چرا که حداقل در سیستم آموزش و پرورش باید دولت با دست کاملاً باز عمل کند و افراد توانمند را نگه دارد.
اما بعد دوم این است که آیا کارشناسانی در سیستم آموزش و پرورش این مسأله را از تمام زوایا بررسی کرده اند و از نظرات بسیار خوب کارشناسان خبره و متخصصان تعلیم و تربیت استفاده کرده و به این نتیجه رسیده است؟ اینکه یکسری آدمها باید بروند کنار و یکسری آدمهای قوی تر با این شرایط خاص ،باید وارد سیستم شوند ؟ اگر چنین باشد قطعاً اتفاقات بهتری در آموزش و پرورش رخ خواهد داد و این مسأله قابل تأمل است.
دولت باید دلیل کافی برای این بازنشستگی پیش از موعد معلمها داشته باشد، صرف اینکه یک مصوبه باشد و ما بیایم آن را در نظام آموزش و پرورش پیاده کنیم، میتواند خیلی آسیبزا باشد.
ما اگر قبل و یا بعد از انقلاب را مورد بررسی قرار دهیم، میبینیم که از این تصمیم گیری های عجولانه که در نظام آموزش و پرورش اتخاذ شده است، مثل تغییر مقاطع تحصیلی و یا غیره ، به این حوزه بسیارآسیب زده است. من تأکید دارم که اگر واقعاً آموزش و پرورش برنامه ای دارد که با رفتن یک عده معلم، افراد بهتری را جایگزین می کند و نظام آموزشی شاهد این تغییر باشد و این تغییر را درحوزه رفتار دانش آموزان و فرهنگ سازی در حوزه اجتماعی قابل مشاهد باشد، یعنی ببینیم این تغییر و تحولات سبب شده است که سیستم به سمتی برود که ما شاهد یاد گیری مهارتهای مختلف زندگی در دانش آموزان باشیم که خوب است، اما اگر واقعاً غیر از این باشد، نظام آموزش و پرورش آسیب جدی خواهد دید.
از طرفی اگر ما میخواهیم که نظام آموزش و پرورش به سمت تعالی حرکت کند و ما دانش آموزان بهتری از اینکه هستند، داشته باشیم، نیازمند معلمان با انگیزه هستیم. طوری عمل نکنیم که معلمهای ما دچار بیانگیزگی شوند. در تمام دنیا معلمها و استادها، بازنشستگی برایشان معنا ندارد، چرا که کسی که صاحب علم است و میتواند این علم را بیاموزد، هر قدر که تجربه اش بیشتر میشود، به همان نسبت قیمتش بیشتر میشود. از این بعد هم نگاه کنیم که واقعاً چه اتفاقی میافتد که معلمها این مقدار بی انگیزه میشوند؟
و دیگر اینکه آیا این کار باعث بی انگیزه شدن سایر معلمها نخواهد شد ؟ اگر ما امنیت روانی معلمان را بااین کار کم کنیم و یا حتی از بین ببریم، قطع یقین دودش به چشم دانش آموزان خواهد رفت. مسؤولان آموزش و پرورش باید خیلی جدی به این مسأله فکر کنند. من به عنوان یک محقق در این حوزه میخواهم که حداقل با سیستم روانی معلمان و دانش آموزان بازی نشود. در این حوزه جایی برای خطا وجود ندارد. کوچکترین خطا در این حوزه سبب میشود که ما یک نسل را در آینده دچار خطر کنیم.
سیاست روز:تلاش برای تخریب مدیریت جهادی
«تلاش برای تخریب مدیریت جهادی»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛این ضربالمثل را حتما خوانده یا شنیدهاید که میگوید؛ قربون برم خدا رو ـ یک بوم و دو هوا رو ـ این سر بوم گرمارو ـ اون سر بوم سرمارو.
این تمثیل را برای این خاطر بازگو کردم تا به اصل ماجرا بپردازم.
و اما ماجرا!
در یک حادثه و اتفاق ناگوار ساختمانی در شهر بزرگ و پرترافیک تهران آتش میگیرد و متاسفانه دو تن از شهروندان از طبقه پنجم ساختمان آتش گرفته به بیرون پرت میشوند و جان میبازند. البته که باید پیگیری شود که چرا چنین حادثهای رخ داده و چرا آتشنشانان نتوانستند این دو عزیز را از حادثه نجات دهند.
در پی این حادثه ناگوار رئیسجمهور محترم به وزیر کشور دستور داد و او را موظف کرد تا در اسرع وقت موضوع را مورد رسیدگی و گزارشی از این حادثه تاسفبار به وی ارائه دهد. دستور پیگیری رئیسجمهور هم جای تقدیر و تشکر دارد و از حساسیت او نسبت به جان مردم و شهروندان خبر میدهد. که البته این رویه باید در دیگر موارد نیز تعمیم یابد. رئیسجمهور حافظ حقوق مردم است و باید هم چنین واکنشی نسبت به اتفاقاتی که در کشور میافتد، از خود نشان دهد.
اما آیا این اتفاق را باید تبدیل به یک تسویه حساب سیاسی کرد؟ و از آن برای فشار به شهرداری استفاده نمود؟
اصلاحطلبان در انتخابات شورای شهر تهران، بسیار تلاش کردند تا بتوانند اکثریت اعضای این شورا، هم طیف و هم عقیده آنها باشد، اما اینگونه نشد. ترکیب شورای شهر تهران باعث شد تا قالیباف برای یک دوره دیگر به عنوان شهردار تهران انتخاب شود. انتخاب محمد باقر قالیباف باعث شد اصلاحطلبان از این اتفاق ناخشنود و ناخرسند شوند. از همان زمان بود که آنها سعی کردند تا قالیباف را به عنوان شهردار تهران تضعیف کنند.
حتما یادتان است در جریان رای برای انتخاب شهردار تهران چه برسر یکی از نمایندگان شورای شهر تهران آوردند و چه فضایی را علیه او ایجاد کردند. خانم الهه راستگو که البته از طیف اصلاح طلب شورای شهر تهران است، در جریان انتخاب شهردار به قالیباف رای داده بود و همین رای او باعث شده بود که همفکران او علیه وی بسیج شوند، چون تلاش آنها برای انتخاب شدن محسن هاشمی رفسنجانی به عنوان شهردار تهران بود.
پس از آن، مشکلات بسیاری برای او و خانوادهاش درست شد. دخترش جرات مدرسه رفتن نداشت. تعابیر نامناسبی از سوی نمایندگان اصلاحطلب شورای شهر نسبت به وی به کار برده شد، رسانهها و روزنامههای آنها هم به تخریب او همت گماردند. اما هیچکس به داد او نرسید و از حقوق او دفاع نکرد.
اما ماجرای آتشسوزی وجان باختن آن دو شهروند تهرانی. البته چنین اتفاقات ناگواری در هر سطح و حوزهای در کشور میافتد که از این گونه موارد نمونههای بسیاری در دست است. به سالهای دور اگر بازگردیم، حادثه ناگوار قطار نیشابور در زمان وزارت آقای خرم در دوران دولت اصلاحات، نتیجه آن چه شد؟ آیا وزیر استعفا کرد؟ حادثه جانگداز دریاچه پارکشهر تهران را که یادتان نرفته، این حادثه در سال ۱۳۸۱ اتفاق افتاد اتفاقی که درست روبهروی ساختمان شهرداری تهران باعث مرگ چندین دانشآموز دختر شد. در آن زمان هم شورای شهر در دست اصلاحطلبان بود و هم شهرداری تهران. نتیجه آن اتفاق ناگوار چه شد؟
برخی رسانههای اصلاحطلب موجی را علیه شهرداری تهران به خاطر این اتفاق آغاز کردهاند و در آن بحث استعفای قالیباف را پیگیری نمودهاند.
همزمان با آتشسوزی خیابان جمهوری، اتفاقات مهم و ناگوار دیگری هم افتاده است.
این راهکار رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست کشور است برای این که آلودگی هوای تهران برطرف شود! شهروندان تهرانی کجا میتوانند بروند خانم ابتکار؟ مردمی که از همین هوای آلوده بیمار میشوند، میتوانند خواستار رسیدگی وپیگیر شکایت خود از این بابت باشند؟ سالانه چند هزار نفر به خاطر آلودگی هوا در ایران فوت میکنند؟!
شهرداری تهران چندین بار رسما اعلام کرد که میتواند برای رفع آلودگی هوای تهران کمک حال دولت باشد اما پاسخی از طرف مقابل دریافت نکرد.
این فضاسازیها و تخریبها در راستای مخالفت و مقابله برخی اصلاحطلبان با مدیریت جهادی شهرداری تهران است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای شورای شهر و شهردار تهران با ایشان با قدردانی از خدمات شهرداری تهران در سالهای اخیر فرمودند؛ «با وجود برخی مشکلات همچون آلودگی هوا و حمل و نقل و تراکم جمعیت در تهران، اما اقدامات شهرداری در بخشهای مختلف همچون تمیزی شهر، فضای سبز و بوستانها، ساخت بزرگراهها و پلها، گسترش مترو و ایجاد فضاهای ورزشی، کاملا برجسته و خوب بوده است.»
حضرت آیتالله خامنهای رمز این موفقیتها را مدیریت جهادی دانستند. فضاسازی و تخریب شهرداری تهران مشکلات کلان شهر تهران را دو چندان میکند. دست به کار شدن فوری اصلاحطلبان به تخریب پس از آتشسوزی و ناتوانی آتشنشانان برای نجات آن دو شهروند هم خود جای سوال دارد!
تهران امروز:آتشبازی سیاسی ممنوع!
«آتشبازی سیاسی ممنوع!»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است که ر ان میخوانید؛حادثه آتشسوزی تلخی که روز یکشنبه همین هفته در خیابان جمهوری رخ داد دارای وجوهی است که برای بررسی ابعاد دقیق این حادثه چارهای نیست مگر اینکه طبق اصول کارشناسی پیش برویم. به این معنا که اگر واقعا دنبال شناخت ریشههای حادثه و دلایل جان باختن تاثرانگیز دو بانوی زحمتکش در این حادثه هستیم، میبایستی فضا را به سمتی پیش ببریم که کارشناسان فارغ از هر نوع موج هیجانی یا احیانا آلوده به انگیزههای سیاسی بتوانند نظر کارشناسی خود را اعلام کنند. در این راستا مراکز ذیربط مدیریت شهری وارد بررسیهای کارشناسی شده و آنگونه که شهردار تهران خبر داده است نتیجه تا 15 روز دیگر منتشر خواهد شد.
با این خبری که ارشدترین مدیر شهری پایتخت اعلام کرده است، قاعدتا تمام کسانی که مشتاق روشن شدن ابعاد ماجرا هستند باید صبر پیشه کنند تا نتیجه بررسیهای کارشناسی روشن شده و اگر احیانا اشکالی در کار وارد بود یا نتیجه را قابل نقد دانستند، با استدلالهای کارشناسی مورد نقد مجدد قرار دهند. اما با این حال در چند روز گذشته فضایی رسانهای درباره این ماجرای تلخ بهراه افتاده است که گویی محرکان پیدا و پنهان چنین موج رسانهای نه دنبال حقیقت ماجرا و روشن کردن ابعاد حادثه، که بهدنبال اهداف دیگری میگردند. اهدافی که در یکی دو روز اول نشانههایی از آن پیدا بود اما از دیروز با صراحت بیشتری دیده میشد. و در این میان تنها چیزی که دیده نشد ابعاد کارشناسی حادثه تلخ رخ داده در خیابان جمهوری بود.
گویی این آتشسوزی برای عدهای جرقهای بود تا با آن آتشسوزی سیاسی راهاندازی کنند و برسند به آنچه که طی ماههای گذشته نتوانسته بودند برسند! اگر امواج سنگین رسانهای را که راه افتاده مورد تحلیل محتوایی قرار بدهیم خطی مسموم و آلوده به اهدافی خاص را میبینیم که از دل یک آتشسوزی تاثر برانگیز خارج شده و به یک میدان سیاسی میرسد. دقیقتر این است که بگوییم شاید عدهای با دیدن این آتشسوزی به ناگهان آتش درونشان روشن شده و به فکر گرفتن ماهی از این آب گلآلود افتادند. هجمه کنندگان رسانهای اینگونه بازیهای سیاسی توجه ندارند که چنین خطی با خاموش شدن آتشبه پا کنیهای سیاسی عریان شده و کنه ماجرا را بهصورت فیلمی باور نکردنی به مخاطبان نشان میدهد. کسانی که این چندروزه برای دو بانوی از دست رفته چنین سینه چاکانه وارد ماجرا شدهاند چرا پس از گذشت تنها دو روز آنان را فراموش کرده و به فکر رسیدن به اهدافی افتادهاند که در جریان انتخابات شورای شهر و انتخاب شهردار نتوانستند به آن برسند؟ آیا این جوانمردانه است که برای یک هدف سیاسی حتی از مرگ غمانگیز دو بانوی محترم هم پلکانی بسازیم و تمام اصول اخلاقی و انسانی، نادیده بگیریم؟ به نظر میرسد در این ایام، سیاسی شدن فضای رسانهای محیط را به قدری آلوده کرده است که عدهای فضا را برای خود مهیا میبینند تا هرگونه که میخواهند جولان سیاسی بدهند.
با این حال به نظر میرسد مدیریت شهری تهران راه خود را پیدا کرده و با محور قرار دادن منویات رهبر معظم انقلاب مبنی بر حل مشکلات و معضلات با روحیه جهادی نه تنها وارد چنین بازیهای سیاسی نخواهد شد بلکه با واکاوی عمیق حادثه، سیاسی کاران را در رسیدن به اهدافشان ناکام خواهد گذاشت.
وطن امروز:بانکیمون حیا کن!
«بانکیمون حیا کن!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم محمد نادرپور است که در آن میخوانید؛ بانکیمون دعوتنامه ایران برای شرکت در نشست ژنو 2 را پس گرفت. تحلیل همین خبر یکخطی و کوتاه که میتوان از جهات مختلفی به آن پرداخت بر پیچیدگی اصل ماجرا افزوده است. برای دستیابی به تحلیل صحیح بیایید جوانب صحنه بازی را با یکدیگر مرور کنیم.
الف- دولت کشورمان به اندازهای از قطعی شدن حضور ایران در نشست ژنو 2 مطمئن بود که پیشاپیش در روزنامهها و رسانههای همسو این خبر را همچون پیروزی و دستاوردی بزرگ در تعامل با غرب اعلام رسمی کرده بود. کار تا آنجا پیش رفت که کارشناسان دولتی یک روزنامه تیتر زدند «اگر دولت احمدینژاد بر سرکار بود هرگز چنین دعوتی از ایران صورت نمیگرفت!» خلاصه! دستکم از طرف ایران ماجرای ژنو 2 و دعوت از ایران «قطعی» بوده است.
ب- بانکیمون به عنوان دبیرکل سازمان ملل، برخلاف آنچه دیروز و امروز در ایران تبلیغ شد پیش از این بارها درباره مفید بودن حضور ایران در نشست ژنو 2 موضعگیری مثبت داشته است. طبیعی هم هست چرا که همه طرفهای درگیر در سوریه به خوبی میدانند ایران به عنوان قدرتی فرامنطقهای به آسانی توان برهم زدن معادلات غیردلخواه را دارد. پس چطور شد که دعوت رسمی سازمان ملل به فاصله 24 ساعت از ایران پس گرفته شد؟ آیا واقعا فشار آمریکا و اسرائیل چنین رویه بیسابقهای را به وجود آورد؟ به همین راحتی اولین تحلیل آشکار شد! بانکیمون برای دولت ایران دعوتنامه فرستاد اما بر اثر فشار «کدخدا» حرف خود را با تخریب شدید وجهه خود در جهان با سر و صدای بسیار پسگرفت! این نتیجهگیری بسیار ساده تنها در یک صورت درست از آب درمیآید. پیشزمینه آن این است که بپذیریم دبیرکل سازمان ملل تصمیم دعوت از ایران را پیش از این به «تنهایی» و بدون در نظر گرفتن رأی سایرین همچون آمریکا و عربستان و فرانسه و... اتخاذ کرده است!
کلید گرهگشایی از این ماجرا در بیانیه صادر شده از سوی دبیرکل است. بان کیمون در بیانیه رسمی خود مدعی شده است «به دلیل اظهارات «علنی» اخیر مقامات ایرانی ناامید شده و دعوت از این کشور برای شرکت در ژنو 2 را پس میگیرد. سخنگوی سازمان ملل ادعا کرده است اظهارات عمومی ایران با «گفتوگوهای دوجانبه» با دبیرکل سازگار نیست و ژنو2 بدون حضور ایران برگزار خواهد شد». پس براساس بیانیه آقای دبیرکل این موارد قابل برداشت است:
1- قطعا میان طرف ایرانی و سازمان ملل گفتوگوهایی پیش از این درباره نشست ژنو یک و دو برگزار شده است.
2- گفتههای طرف ایرانی مورد مذاکره با مواضع اعلامی آمریکا و سازمان ملل درباره موضوعات مطروحه در نشست ژنو 2 هماهنگی داشته است. یعنی طرف ایرانی درباره پیششرط کنارهگیری اسد از قدرت و تشکیل حکومت انتقالی توسط مخالفان در اسرع وقت نظر مثبت خود را اعلام کرده است.
3- در فاصله 24 ساعت پس از ارسال دعوتنامه برای ایران برخی مسؤولان دیگر، صحبتهایی متفاوت با گفتوگوهای پنهانی مطرح شده درباره آینده سوریه بیان کردهاند.
پس معما ساده شد. تنها مسؤول ایرانی که به صورت مستقیم و علنی در همین زمان کوتاه 24 ساعته به اعلام موضع درباره سوریه اقدام ورزیده دکتر ولایتی است. علیاکبر ولایتی در گفتوگو با تسنیم در پاسخ به سوالی راجع به دعوت از ایران برای شرکت در ژنو2 از سوی بانکیمون و این گفته دبیرکل سازمان ملل مبنی بر اینکه دعوت از ایران به معنای پایبندی ایران به بیانیه ژنو1 است، تاکید کرد: «نکته بسیار مهم و منفی مصوبه اجلاس ژنو 1 این است که اگر آن پذیرفته شود، دولت قانونی سوریه که عضو رسمی سازمان ملل بوده و سابقه بسیار ارزشمندی در پایبندی به مقررات بینالمللی دارد باید یک طرف میز مذاکره بنشیند».
ولایتی افزود: انسان نمیداند به چه حقی بیانیه ژنو 1 به تروریستهایی که از کشورهای دیگر تفنگ به دست گرفته و توسط رژیم صهیونیستی و برخی کشورهایی که سابقه استعماری در منطقه دارند، از برخی کشورهای اروپایی گرفته تا آمریکا، حمایتهای مالی و تسلیحاتی میشوند، این حق را میدهد که یک طرف مذاکره باشند و با دولت رسمی و قانونی سوریه، دولتی انتقالی تشکیل دهند که در این صورت حداقل 50 درصد از این دولت باید جزو حامیان تروریستها باشند.
این موضعگیری صریح که با گفتههای اعلامی پیش از این سخنگوی دستگاه سیاست خارجی کشور و دولت تفاوتی در کلیات و جزئیات ندارد «ظاهرا» موجبات برآشفتگی جان کری و بانکیمون را فراهم کرده است. به نحوی که مناسبات رسمی روابط بینالملل را زیر پا گذاشته و دعوتنامه رسمی صادر شده را پس گرفتهاند.
میرسیم به موضعگیری وزارت امور خارجه در برابر این بدعهدی عجیب و غریب که مستقیما «عزت جمهوری اسلامی» را نشانه رفته است. ظریف با بیان اینکه بانکیمون در هفته گذشته چندینبار با من تماس گرفت، اظهار داشت: «در همه این تماسها صریحا به ایشان گفتهام هیچگونه پیششرطی را نمیپذیریم و هرگونه اظهارنظری از طرف ایشان که متضمن این باشد که ایران شرطی را برای حضور پذیرفته، خلاف واقع میدانیم و ایشان کاملا از این موضوع مطلع بود و از دیدگاه ما اطلاع داشت». وی همچنین ضمن ابراز تاسف بانکیمون را به نداشتن شهامت برای اعلام دلیل پس گرفتن دعوت متهم کرد و گفت: «من این رفتار را در شأن دبیرکل سازمان ملل نمیدانم و باعث تاسف است که این رفتار را از خود بروز داده است».
براساس اظهارات شخص وزیر امور خارجه کشورمان؛
1- گفتوگوهای دوجانبه مطرح شده در بیانیه دبیرکل سازمان ملل واقعا میان وی و ظریف به عنوان نماینده ایران صورت گرفته است. پس نماینده ایران در بیانیه بانکیمون نیز پیدا شد.
2- دبیرکل سازمان ملل یک بیمار است که قولهای الکی میدهد و حتی مسؤولیت اقدامات خود را نمیپذیرد!
3- بانکیمون یک دروغگوی بزرگ است چرا که وزیر امور خارجه کشور ما را متهم به موضعگیری پنهانی برخلاف سیاستهای کلی نظام در حوزه سیاست خارجی کرده است.
4- فشار آمریکا و سایرین بر دبیرکل به صورت ناگهانی بالا گرفته اما پیش از این زمانی که وی برای ایران دعوتنامه میفرستاد فردی مسؤول، صاحب اختیار و احتمالا از مبارزان با جبهه «افراطگرایی» در جهان بوده است!
هدف ما بررسی همه تحلیلهای مطرح پیرامون یک افتضاح دیپلماتیک در سطح جهانی بود که کمترین هزینهاش بیاعتبار شدن اقوال دبیرکل سازمان ملل بود. مگر اینکه بپذیریم این فرد کذاب گاهی قابل اطمینان است و گاهی اوقات با حیثیت و آبرو و عزت دستگاه سیاست خارجی ما بازی میکند! البته ترویج مدل «دکتر جکیل» مستر هاید از شخصیت دبیرکل سازمان ملل در حال حاضر در دستور کار وزارت خارجه قرار دارد.
حال ناچاریم به جمعبندی برسیم؛ اگر دبیرکل سازمان ملل به این راحتی شخص وزیر خارجه و دستگاه سیاست خارجی ما را به خلافگویی و قول کذب متهم میکند چرا پاسخی درخور از جانب ایران دریافت نمیکند؟ چرا این موضوع که مستقیما با عزت جمهوری اسلامی رابطه دارد و موجبات ناراحتی ملت ایران را فراهم آورده این طور سطح پایین و با بیاهمیتی حتی بدون صدور یک بیانیه رسمی، رتق و فتق میشود؟ همین رفتار مشکوک و موضعگیری سطح پایین وزارت امور خارجه است که مجال پر و بال گرفتن تحلیلهای مبتنی بر راستگویی سازمان ملل به عنوان نهادی رسمی را فراهم میکند. در آن صورت چه کسی تطابق رفتارهای دولت در حوزه سیاست خارجی با اصول اساسی «عزت، حکمت و مصلحت» را خواهد سنجید؟ جای مجلس شورای اسلامی در چنین مناقشات بینالمللی بیسابقهای حقیقتا خالی است. ما بهرغم برخی دولتیها هیچ علاقهای به مقایسه دولتها نداریم اما چون خودشان شدیدا به این موضوع اعتیاد دارند میگوییم. اگر چنین اتفاقی در دوره احمدینژاد رخ داده بود کدام طرف متهم به دروغگویی و آبروبری از ایران و ایرانی در جهان میشد؟
حمایت:باجخواهی از جهان
«باجخواهی از جهان»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛در روزهای اخیر منطقه شاهد تحولات قابل تاملی بوده است که محور آن را تشدید تحرکات گروههای تروریستی و بحران های امنیتی جاری در منطقه تشکیل میدهد. در این چارچوب عراق شاهد انفجارهای خونینی بوده که دهها کشته و زخمی بر جای گذاشته است. در سوریه نیز همزمان با پیشرویهای ارتش و آشکار شدن تزلزل بیشتر شبهنظامیان، گروههای تروریستی بار دیگر در کنار انفجارهای تروریستی دهها شهروند غیرنظامی سوری را با فجیعترین وضعیت به قتل رساندند. در لبنان نیز از یک سو در منطقه شیعهنشین جنوب بیروت تروریستها انفجاری خونین را به پا کردند و از سوی دیگر در منطقه سنینشین شمال لبنان نیز درگیریهای مسلحانه دهها کشته و زخمی بر جای گذاشت.
هر چند که مجموع این جنایات برگرفته از ساختار و تحرکات گروههای تروریستی عنوان شده است که به دنبال فضای آشوب در منطقههستند اما در ورای آن یک اصل مهم وجود دارد و آن تقارن این جنایتها با اجلاس ژنو 2 درباره سوریه است؛ نشستی که با حضور 40 کشور در مونتروی سوئیس برگزار شد تا به بررسی تحولات سوریه بپردازد. بررسی کارنامه کشورهای غربی نشان میدهد که آنها در حالی به دنبال تحمیل خواستههای خود به این نشست بودهاند که در حوزه سیاسی و نظامی با ناکامیهای شدیدی مواجه شدهاند زیرا در حوزه نظامی گروههای مسلح تحت حمایت آنها نتوانستهاند دستاورد چندانی داشته باشند و از سوی دیگر در حوزه سیاسی نیز آنها نتوانستند گروهی واحد از معارضان را به ژنو 2 اعزام کنند و به حضورصرف برخی از آنها بسنده کردند. غرب که می داند برای هدایت ژنو 2 به سمت منافع خود ابزار چندانی ندارد، بار دیگر به حربه فضای امنیتی و بهرهگیری از گروههای تروریستی روی آورده است.
آمریکا تلاش کرده است تا چنان وانمود سازد که بحرانهای منطقه به دلیل ادامه حضور نظام سوریه و نیز فعالیتهای حزبالله لبنان و سایر ارکان مقاومت منطقه است در حالی که راهکار پایان ناآرامیها را نیز حذف آنها از صحنه عنوان میکند.به عبارتی دیگر آمریکا با استفاده از مقوله تروریسم و گره زدن آن به امنیت منطقه و ژنو 2 تلاش کرده تا با این ابزار جامعه جهانی را به سمت پذیرش طرحهای خود که همان حذف نظام سوریه و نیز مقابله با جبهه مقاومت است وادار سازد. آمریکا با حربه گسترش تهدیدهای تروریستی در منطقه رسما به دنبال باجگیری از جامعه جهانی است؛ رفتاری که نشانگر استمرار نگاه یکجانبهگرایانه آمریکا به معادلات جهانی است حال آنکه روند تحولات جهانی از جمله در سوریه نشانگر شکست این توهم و حرکت آمریکا در مسیر انزوا و زوال است.
آفرینش:دنیا منتظر دیدن ایران جدید در داووس
«دنیا منتظر دیدن ایران جدید در داووس»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛نشست سالانه مجمع جهانی اقتصاد 2014 با شعار "شکلدهی مجدد جهان" ، در داووس سوئیس تشکیل می شود. مجمع جهانی اقتصادی داووس از ژانویه 1971 پایه ریزی شد و سالانه رهبران و کارشناسان سیاسی و اقتصادی از کشورهای مختلف با حضور در این نشست به بحث و تبادل نظر درباره مسائل سیاسی و اقتصادی مهم جهان میپردازند.
"کلاوس شواب"، بنیانگذار اجلاس داووس، 43 سال پیش اجلاس داووس را به راه انداخت تا محلی برای مدافعان و مدیران سرمایهداری اروپا و آمریکا باشد و راهحلهایی برای بهینه سازی نظام سرمایه داری و یافتن راه کارهایی برای مسائل و مشکلات مالی واقتصادی بیابند.
با این همه با گسترش تدریجی شرکت کنندگان در این نشست ، دایره موضوعات مطرح شده در آن بتدریج وسیع تر شد تا بدانجا که اکنون مسائل مختلف سیاسی و اقتصادی با حضور رهبران و مقامات کشورها ، روسای شرکتهای بزرگ و کارشناسان برجسته در این نشست مطرح می شود.
اما امسال درپی دعوت از ایران برای شرکت در این اجلاس در سطح ریاست جمهوری، توجهات به سیرتحولات و دیدارها در داووس دوچندان شده است. باتوجه به مطرح بودن پرونده هستهای ایران به عنوان مهمترین پرونده دیپلماتیک جهان و اوضاع امنیتی سوریه، حضور و واکنش ایران دراین اجلاس حائز اهمیت خواهد بود.
این اجلاس یکی از گردهماییهای مؤثر در جهان است که در آن سیاستمداران، صاحبنظران، اساتید دانشگاه، مدیران بنگاههای اقتصادی جهان و مسئولان کشورهای جهان شرکت میکنند، لذا بهترین مکان برای همفکری و تبادل نظرات در ارتباط با مسائل و مشکلات موجود میباشد.
همچنین باتوجه به رویکرد متفاوت مردم ایران درانتخابات 24 خرداد و مشارکتی سیاسی، دنیا خواستار شنیدن و دیدن رویکردهای نظری و عملی ایران می باشد.
این موقعیت فرصت بسیار مناسبی را در اختیار دولت ایران قرار می دهد تا مواضعش را به گونه ای شفاف و روشن برای کسانی اعلام کند که افراد صاحب نفوذی در حوزههای اقتصادی و سیاسی محسوب می شوند.
ضمن اینکه اخیرا طرح "دنیای عاری ازخشونت" از سوی ریاست جمهوری کشورمان در سازمان ملل تصویب شده، انتظار میرود تا گفتمان جدید ایران در اثبات نیات صلح جویانه و حمایت ازحقوق بشر به سمع و نظر افکارعمومی جهان و نخبگان سیاسی و اقتصادی برسد.
ازسوی دیگر برگزاری ژنو2 برسر مسئله سوریه و حضور بسیاری از مقامات سیاسی در سوییس و سپس شرکت آنها دراجلاس اقتصاد جهانی، اهمیت نشست داووس را دوچندان نموده است. باتوجه به عدم حضور ایران در ژنو2، اجلاس داووس فرصت مناسبی برای دیدارهای دیپلماتیک و ابراز نظر ایران درمورد سوریه میباشد، تا کشورهای دنیا از اهداف و خواستههای کشورمان درمورد مشکلات منطقه مطلع شوند.
نقطه عطف دیگر اجلاس امسال، رفع و تعلیق برخی از تحریمهای اقتصادی ایران میباشد. باتوجه به حضور رییس جمهوری به عنوان عالی ترین مقام اجرایی کشور دراین اجلاس، میتوان ظرفیتهای اقتصادی کشور را به عالی ترین مقامات اقتصادی دنیا عرضه کرد و زمینه مراودات استراتژیک اقتصادی برای آینده را رقم زد.
مسلماً عرضه افکار و گفتمان جمهوری اسلامی درمیان صاحبنظران و بزرگان عرصه اقتصاد وسیاست، فرصت مناسبی درجهت خنثی سازی پروژه ایران هراسی و انزواطلبیهای سیاسی و اقتصادی خواهد بود. دنیا باید چهره جدید ایران بعد از انتخابات 24 خرداد را ببیند، نظرات مسئولان جمهوری اسلامی ایران نسبت به پیوند اقتصاد ایران با جهان و چشمانداز اقتصادی ایران را بشنود و مورد توجه قرار دهد.
شرق:فرصت طلایی داووس
«فرصت طلایی داووس»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم غلامعلی خوشرو است که در آن میخوانید؛اجلاس «داووس» سوییس، اجلاسی غیردولتی و غیررسمی است که حدود 40سال از ایجاد آن میگذرد و دارای ماهیت بینالمللی است. در این اجلاس بهنوعی تصمیمات کلان اقتصادی و استراتژیک جهانی اتخاذ شده و بهتعبیری نوعی فرآیند تصمیمسازی است. خاصیت آن این است که تقریبا از همه نخبگان جهانی دعوت میشود و حاضران از نهادهای غیردولتی گرفته تا اقتصاددانان، تجار، سرمایهداران، نخبگان علمی و همینطور سیاستمداران و دولتمردان فرصت گرانبهایی به دست میآورند تا پیرامون آخرین تحولات جهانی و آخرین دیدگاههای صنعتی، سیاسی و استراتژیک به تبادل دیدگاه بپردازند. فرصت شرکت رییسجمهور ایران در این اجلاس، از آن جهت حایزاهمیت است که وی با شعار تعاملگرایی، همکاری جهانی و نیز اعتدال، خردورزی و احترام به منافع متقابل در عرصه سیاست خارجی، روی کار آمده است و این ویژگیها به دولت یازدهم کمک میکند تا در روابط بینالمللی، از موضع برابر و عزتمند با جهان به تعامل و همکاری متقابل بپردازد که همان خواست مردم صلحطلب و متمدن ایران است. اینکه در رسانههای فرامنطقهای و معتبر جهان، تحلیلهای گوناگون و توجه ویژهای به رییسجمهور ایران شده است بهدلیل تحولات داخلی و البته خارجی پیرامون ایران است. دکتر روحانی در حوزههای زیر میتواند با حاضران در اجلاس، به گفتوگو بپردازد. متاسفانه در هشتسال گذشته نحوه تعامل رییس دولت با جهان به شکلی بود که بیشتر جنبه تقابلی داشت و این مساله به حاشیهنشینی منجر شده بود.
از طرفی سخن از مدیریت جهانی بود اما ایران در تعاملات جهانی، با محدودیتهای نگرانکنندهای مواجه شده بود. امروز دولت یازدهم با پشتوانه میلیونی، در پی اعتمادسازی جهانی است و شرکت در چنین جلساتی زمینهساز این مهم است که توانسته چهره ایران را به چهرهای تعاملگرا، باثبات و امنیتآفرین تبدیل کند.
مساله دوم، مساله پرونده هستهای است که عاملی برای تقابل جهانی با ایران بود و حال که راهحل مرضیالطرفین در گام اول آن بین ایران و ششقدرت جهانی قرار دارد، فرصت ذیقیمتی دست داده تا ایران به همه دنیا اعلام کند کشوری نیست که به سمت تهدید صلح جهانی برود بلکه کشوری قانونگرا و حقگراست و تنها به حقوق قانونی متناسب با مقررات بینالمللی اصرار دارد و در زمینه هستهای نیز بهدنبال خاورمیانه عاری از سلاحهای کشتارجمعی است. مساله دیگر، مساله همکاریهای اقتصادی است. همانطور که دکتر ظریف و ریاستجمهوری اعلام کردند، توافق ژنو سبب ترکبرداشتن سازمان تحریم و رفع تدریجی محدودیتهای ظالمانه اعمال شده بر ضد ایران شد و حال زمینههای سرمایهگذاری و تعاملات مشترک فراهم است. داووس محل تجمع صاحبان سرمایه، شرکتهای عظیم و شاخص بینالمللی در زمینههای مختلف است که باید توانمندیهای ایران به آنها بهطور کامل معرفی شود. ایران از لحاظ موقعیت انرژی، نیروی انسانی، سطح علمی و... توانایی تبدیلشدن به یک قطب اقتصادی مهم در منطقه را داراست بهویژه اینکه ایران از ثبات امنیتی بسیار خوبی برخوردار است و اگر این توانمندی به ثبات سیاسی متصل شود و ثبات در تصمیمگیریهای اقتصادی را نیز بههمراه داشته باشد- که با دولت تعاملگرا، چشمانداز خوبی برای اقتصاد مدرن ایران به چشم میخورد- اجلاس داووس بیش از هر جای دیگری میتواند این فرصت را فراهم کند.
مساله دیگر، مساله بیثباتی و ناامنی در منطقه و مقابله با افراطیگری و گروههای تروریستی تکفیری است که خطر عمدهای برای منطقه و برای کل جهان بهشمار میروند. رییسجمهور ایران طرح «جهان عاری از خشونت» را به جهانیان ارایه داده و با اجماع به تصویب رسیده است. ایشان فرصت مناسبی را در داووس در اختیار دارد تا برای به ثمر رسیدن این طرح، نقش محوری ایفا کند. اگر ایران بتواند در این اجلاس ثبات و امنیت خود را به شرکتکنندگان اجلاس که نماینده جهان هستند معرفی کند، ایرانهراسی و شیعههراسی خنثی میشود و ایران بهعنوان کشوری حامی صلح منطقهای و جهانی معرفی میشود.
اجلاس امسال داووس تمرکز خود را روی تکوین مجدد عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فناوری قرار داده است. به هر حال «نظام سلسله مراتبی قدرت متمرکز» رنگ باخته و دیگر یک قدرت نمیتواند به تنهایی برای اقتصاد و سیاست جهان تصمیمگیری کند بلکه شبکه گستردهای از روندها و ابتکارات وجود دارد که باید از آنها بهرهبرداری شود و همه میتوانند به رشد آن کمک کنند. در این جهان شبکهای است که پیشنهاد دکتر روحانی هم در سازمان ملل مورد توجه قرار میگیرد و نقشی در جامعه جهانی ایفا میکند. باید از این پتانسیل استفاده بهینه کرد و جامعه مدنی ایران، تجار، دانشگاهیان، نخبگان علمی و فناوری میتوانند نقش خود را در زدودهشدن تمرکزگرایی از جهان، ایفا کنند. حضور آقای دکتر روحانی یک فرصت و امید برای بازسازی چهره ایران در جهان امروز است.
قانون: آموزش زبان مادری، آری آموزش به زبان مادری، نه
«آموزش زبان مادری، آری آموزش به زبان مادری، نه»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم مسعود لقمان است که در آن میخوانید؛ایرانزمین و تمدن برآمده از آن، بسان فرش رنگارنگِ شگفتانگیزی ست که ایرانیان در درازای تاریخ کهنسالشان از هر دهکده، شهر و استان و با هر فرهنگ، آیین و باور، گویش و زبانی در ساخت و بالیدنش نقشی به سزا داشتهاند.
زبان پارسی دری که ادامه نیای خود: پارسی باستان؛ مادربزرگش: پهلوانیک؛ و مادرش: پارسیگ یا پهلوی ست، نه تنها زبان فرهنگ و شهرآیینیِ ایرانی ست که «خانه وجود» و «هستی» ماست. زبانی ست که ایرانیان در درازای 2500 سال با هر گویش یا زبانی و با هر دین و باوری، بدان نوشته، سروده و خواندهاند و همه اندیشه خود را با آن پرداخته و معنا بخشیدهاند و ایرانیبودن را با فرهنگ و فرهنگ را با زبان پارسی شناساندهاند.
پارسی، برخلاف سایر زبانهای مدرنیت، نه از روی زور و فشار سردمداران که با خواست همه باشندگان حوزه تمدنیاش، زبان وحدتبخششان بوده است. از رودکیِ سمرقندی و سیفِ فرغانهای تا جامی و مولانای بلخی و خواجه عبدا... انصاریِ هراتی تا عطار نیشابوری و فردوسی و اسدیِ توسی و فرخی سیستانی تا اقبال لاهوری و بیدل دهلوی هندی تا سعدی و حافظ شیرازی تا هاتف اصفهانی و محتشم و کلیم کاشانی تا باباطاهر و عینالقضات همدانی و عبید زاکانیِ قزوینی تا نظامی گنجهای و خاقانی شروانی تا اوحدی مراغهای و شمس و قطران تبریزی و مستوره کردستانی و هزاران فرزانه دیگر در درازای سدهها، این زبان را در جایجای ایران، پرورانده و زبان تمدن ایرانی کردهاند و در سده اخیر و از جنبش مشروطیت به اینسو هم به یاری صدها نویسنده و مترجم کوشا و زبردست، با بهرهای از پیشینه غنی و پربار این زبان، فارسی به یکی از زبانهای پویا در زمینه دانش و فناوری در دانشگاهها بدل شده است.
امروزه نیز اصل 15 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر این مهم تاکید ورزیده و به روشنی نوشته است: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران، فارسی ست. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد؛ ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.»
همانگونه که نمیتوان از ایرانیبودن گفت و نقش تمدنی و وحدتبخش و فرهنگآفرین زبان فارسی را نادیده گرفت، نمیتوان از نقش گویشها و دیگر زبانهای این سرزمین به عنوان پشتوانه تمدنی و پربار شدن فرهنگ ایرانی سخن نگفت. همانگونه که قانون اساسی به روشنی میگوید آموزش ادبیات زبانهای محلی و قومی در مدرسهها در کنار زبان فارسی آزاد است و طبعا هم «آموزش زبان مادری» بایسته است و هر ایرانی نیز باید از این حق دفاع کند و آن را به رسمیت بشناسد. مشکل، اما در اینجا بروز میکند که سخن از «آموزش به زبان مادری» و کنار نهادن زبان فارسی مطرح میشود و این مخالف نص صریح قانون اساسی است؛ چراکه آموزش باید به زبان فارسی باشد و ادبیات زبانهای دیگر تنها در کنار زبان وحدتبخش ایرانیان میتواند آموزش داده شود؛ اگر غیر از این باشد، پس از یکی دو نسل، ایرانیان ملتی خواهند شد که از هر شهری به شهری دیگر و از هر استانی به استانی دیگر به گویش و زبانی متفاوت و غیر قابل فهم برای یکدیگر سخن خواهند گفت و در این صورت، دیگر چیزی از ملیت ایرانی باقی نخواهد ماند؛ آنهم در زمانهای که دشمنان تاریخی ایرانیان برای نیستی تمدن ایرانی، نقشهها در سر میپرورانند و از در زبان، انواع پانهای قومگرا را در برابر تاریخ و هویت ایرانی عَلَم کردهاند، سخنان حجتالاسلام و المسلمین علی یونسی، دستیار ویژه رئیسجمهور در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی، که در آخرین روز دیماه به مهر گفتهاند: «آموزش «به زبان مادری» برای سایر زبانها در دستور کار است» نه تنها برخلاف نص صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است که زمینههای بایسته برای فروپاشی وحدت ایرانیان را در راستای آمال دشمنان این مرز و بوم، آماده میکند.
همچنین مشاوران ایشان به بسیاری از نکتهها در این میان توجه نمیکنند. بگذارید مثالی بزنم. زبان کردی که بسان فارسی از زبانهای هندواروپاییست، به زبانها و گویشهای گوناگونی چون هورامی، سورانی و بادینان یا کرمانجی، گروسی، کرمانشاهی، لکی، کلهری، اردلانی و جلالی و… شاخهبندی میشود؛ حال دستیار ویژه رئیسجمهور در امور اقوام و اقلیتها چگونه میتواند یکی از اینها را به عنوان معیار برای کتابهای درسی برگزیند تا به سایر گویشوران زبان کردی جفا نکند؟! یا مثلا آیا بناست به زبانهای کرانه کاسپین چون: تالشی، گیلکی، دیلمی، مازندرانی، شهمیرزادی و ... هم کتابهای درسی نوشته شود؟! دیگر اینکه بنا به پیشینه تمدنی، دیوانی و تاریخی-فرهنگی، تنها زبان ایرانی که میتواند حامل مدرنیت جدید باشد، زبان فارسی ست و دیگر زبانهای این پهنه برای چنین آرمانی پرورده و آزموده و صیقلخورده نشدهاند و در انتقال مفاهیم مدرنیت ناتوانند و بهره از آنها به عنوان زبان آموزشی، ایرانیان را از قافله تمدن دور میکند و عقب نگه میدارد.
در فرجام بار دیگر تأکید میکنم که «آموزش زبان مادری» در کنار زبان فارسی که زبان رسمی، تمدنی و دیوانی ست، خواستهای ست بحق که باید از سوی همگان پیگیری شود؛ اما «آموزش «به» زبان مادری» و حذف زبان فارسی از سامانه آموزشی برخلاف نص صریح قانون اساسی و همچنین مؤلفههای وحدتبخش ایرانیان است.
ابتکار:عزادار چه هستند؟
«عزادار چه هستند؟ »عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم اشکان بنکدار جهرمی است که در آن میخوانید؛یک نماینده اصولگرای مجلس اجرای توافق ژنو که از سی ام دی آغاز شده را تسلیت گفت. حمید رسایی نماینده تهران در مجلس گفت:” من در ابتدا روز 30 دی ماه 1392 را تسلیت میگویم، این روز، روزی است که دستاورد دانشمندان هسته ای از دست رفت ولی ما فعلاً مامور به سکوت هستیم."
بر اساس گزارش رسانهها شمار نمایندگان امضا کننده نامه ای به رئیس مجلس در موضوع نارضایتی از آن چه ایشان «پنهان کاری تیم اتمی» در مورد توافق ژنو نامیده اند به 150 نفر رسیده است. امضا کنندگان نامه خطاب به علی لاریجانی رئیس مجلس به دلیل نبود اطلاع رسانی درباره مفاد توافق ژنو اعتراض کرده اند. بر اساس گفته محمد سلیمانی از نمایندگان تهران در مجلس، امضا کنندگان نامه از آقای لاریجانی خواسته اند تا شرایط مورد نیاز برای برگزاری جلسه با دولتمردان مهیا شود. نویسندگان این نامه خواستار دسترسی به اطلاعات توافق اتمی ژنو هستند.
روزنامه «وطن امروز» نیز در شماره روز دوشنبه، سیام دی، نارضایتی خود از اجرای توافق ژنو را با سیاهپوش کردن صفحه اول که رسم روزهای عزاداری ست و انتخاب تیتر «هولوکاست هستهای»(!) ابراز کرد. (البته مسؤولان این روزنامه که متعلق به مهرداد بذرپاش از نمایندگان اصولگرای طرفدار احمدی نژاد است مشخص نکرده اند که قصدشان از آوردن کلمه «هولوکاست» به معنی قتل عام در کنار صفت «هسته ای» به چه منظور بوده است. البته شاید ممنوعیت پرسشگری از قضیه هولوکاست که در اروپا مطرح است به زعم ایشان در مورد توافق هسته ای ژنو نیز وجود دارد!)روزنامه اصولگرای کیهان نیز که با بودجه عمومی منتشر میشود در شماره روز سهشنبه یکم بهمن خود در خبری با عنوان «توافق نامتوازن ژنو با توقف غنیسازی 20 درصد کلید خورد» به انتقاد از این اقدام پرداخته است.دیگر روزنامه اصولگرا که با نام «سیاست روز» منتشر میشود نیز روز سهشنبه با درج خبری با عنوان «مجلس ایران همچنان بیاطلاع است، کنگره آمریکا از همه چیز آگاه» نارضایتی نمایندگان مجلس شورای اسلامی از بیاطلاع ماندنشان نسبت به مفاد توافقنامه ژنو را بازتاب داد.
بر اساس توافق ژنو که روز سوم آذر به دست آمد، ایران و کشورهای عضو گروه پنج به علاوه یک توافق کردند که در ازای تعلیق غنیسازی بالای پنج درصد اورانیوم توسط ایران و همکاری با بازرسان آژانس، چهار میلیارد و 200 میلیون دلار از داراییهای ایران که در زمان دولت دولت احمدی نژاد در این کشورها مسدود شده بود، آزاد شود.واکنش غمبار افراطیون داخلی در همنوایی با بنیامین نتانیاهو رئیس دولت اسرائیل و لابیستهای طرفدار صهیونیسم در حالی صورت میپذیرد که مقام معظم رهبری بارها پشتیبانی خود را از تیم مذاکره کننده با عنوان فرزندان انقلاب به صراحت اعلام داشته است. کاش این گروه که با دستاویز قرار دادن ولایت پذیری خویش دائم برای طرد رقبای سیاسی خود تلاش میکند و از سرمایه رهبری به نفع جریان خویش خرج میکند بداند که محک پذیرش سخن رهبری وقتی است که خلاف نظر شما گفته ای از سوی ایشان بیان شود.
اکنون اقلیت افراط بجای این که پاسخگوی این سوال مهم شود که چرا برای چند صباحی بیشتر بر سر قدرت ماندن تیشه به ریشه زندگی مردم زدند و آنقدر لجبازی کردند که هم در زمینه داخلی و هم در عرصه خارجی با بحرانهای عدیده ای روبرو شدیم و به خاطر فرصت طلبیها و سوء مدیریتها و اهداف مرموزی که شرق و غرب را بر علیه ملت ایران تحریک کردند محاکمه و یا حداقل مورد بازخواست قانون و ملت قرار بگیرند، دوباره رسانههای زر وزور و تزویر خود را به کار انداخته اند و این بار با رنگ سیاه و اعلام عزا هیاهو راه میاندازند که وطن از دست رفت. فاتحه! چه دادیم و چه گرفتیم؟! مگر ثمره دولت اصولگرا برای وطن چه بود؟ مگر ادعای پوچ مدیریت جهانی، تلاش در جلب دشمنی جامعه بینالمللی، هدر دادن منابع ملی در مقیاس فوق کلان، اقتصاد فاسد و سرازیر نمودن میلیاردها دلار از کیسه مردم به جیب نو کیسههای میلیاردر، هفت ملیون و پانصد هزار بیکار، تورم 40 درصدی و شاخص فلاکت 50 درصدی و هزاران هزار مورد دیگر نامی جز وطن سوزی و وطن فروشی داشت که در حمایت برای آن هورا میکشیدید؟ شما که از وطن بجز مقام و جیب خود تعبیر دیگری ندارید به چه رویی اکنون جنجال وطن پرستی به راه انداخته اید؟ وطن شما یعنی حمایت از بابک زنجانیها و رانت خواران هشت سال گذشته و مقابله با دولتی که قصد دارد جبران مافات کند و برای گرفتن پول خودمان مجبور به چانه زنی میباشد. کاش گردانندگان روزنامه وطنی واقعاً مردم وطن امروز را میدیدند که چگونه از توافق هسته ای کشورشان خوشحالی میکند. البته گروه افراط نشان داده که با گریه مردم خندیده و هورا کشیده و با خنده مردم هم اخیرا اعلام عزاداری کرده است و تسلیت گفته.هشت سال ملت ایران در عزای بی تدبیری و بی مسئولیتی دولت احمدی نژاد سیاه پوش بود. هشت سال باران قطعنامه و تحریم بر سر ملت مظلوم و نجیب ایران میبارید و شخص اول اجرایی مملکت با خنده و شوخی، پاره شدن قطعنامه دان جهان را پیش بینی میکرد و در خوشبینانه ترین حالت درک آن را نداشت که این رگ امید ایرانیان است که به لطف کاردانیهای او(!) دارد پاره میشود.
هشت سال ایران از ابتدایی ترین حقوق حقه خود ظالمانه محروم شد و هیچ اقدام مؤثری از سوی دولت وقت صورت نگرفت. هشت سال لبوفروشان و تاکسی داران این مملکت شرمنده زن وبچه خود میشدند. هشت سال هموطنان هزینه دارو و درمانشان را با فروختن طلا و فرش و یخچال تأمین میکردند و چه مادرانی از همین جماعت که عزادار جوان ناکام خود در برهوت بی دارویی شدند. ملت ایران در طول این هشت سال روز و شب را به زیارتنامهخوانی مشغول بودند که فردا قیمت گوشت، مرغ، روغن و برنج سه برابر نشود. ملت نجیب ایران با همه حیف و میل بیت المال و سوء مدیریت دولت وقت از یک سو و تحریمهای قدرتهای غربی – که آن هم حاصل سوء مدیریت همان دولت بود- از سوی دیگر در این هشت سال روبرو بود ولی از هیچ هولوکاستی علیه خود حرف نزد. صبورانه پای کشور و نظام ایستادند تا جوانکهای آقازاده و تازه به دوران رسیده یا مدیران همهکاره اقتصاد شوند، یا وکیل و وزیر و...! آن روزها شما بخشی از مردم را خس و خاشاک و بزغاله و گوساله و... میخواندید و در حمایت از بی تدبیریهای احمدی نژاد در عزای ملت، پای میکوبیدید وهورا میکشیدید و هر کس که از سر دلسوزی سخن نه به مراد شما بر زبان میراند را متهم به وطن فروشی میکردید.بیست و چهار خرداد که شد اما مردم ایران به روش یک ملت متمدن درخواستهای خود را با انتخاب مردی که میگفت چرخ زندگی شان باید بچرخد اعلام کردند. حسن روحانی محبوب ملت شد و مطلوب رهبری و بر آن شد تا دنیا را با ایران و ایران را با زندگی آشتی دهد و امید رخنه دواند در پیکر عزادار ملت.اما سکوت آرامش بخش و شادی آفرین این صحنه را عدهای شکستند همانها که امروز در خوشحالی ملت سیاه پوش شدند و فریاد واایرانا سر دادند.همانها که، معجزه هزاره سوم ساختند، هاله نور دیدند، تورم کمر شکن را بر دولت بخشیدند، اختلاس و رانت خواری را مورد اغماض قرار دادند و منافع نظام را به منافع جیب خود گره زدند، هشت سال در راه آلماتی و ژنو و استانبول رفت و آمد کردند و به جای استیفای حقوق ملت، در سفرهای چند صد نفری خانوادگی خود به خرج مردم رنج کشیده مانیفست جهانی! ارائه دادند. سیاه پوشی در شادی وطن چه مفهومی میتواند داشته باشد وقتی مردم و رهبری به تیم هستهای اعتماد دارند؟
اما این گروه عزادار اقتدار و قدرت خود است که آرام آرام رو به افول میگذارد. میتوان گفت این گروه عزادار این است که دیگر هم پیمانان آنان در سایه بحران نمیتواند اختلاس چند هزار میلیاردی کنند، ویژهخواری کند ؟. آیا این که قرار است صادرات نفت ایران، توسط شرکت نفت ایران و نه امثال زنجانیها، انجام شود، موجب عزای این افراد شده است؟ این که رئیس جمهور کشور، که برخلاف نظر آنها از صندوق انتخابات بیرون آمد و به واسطه به گردش درآوردن چرخ امور مردم به محبوبیت در داخل و خارج دست یافت موجب سیاه پوشی این گروه شده است؟ این گروه عزادار کدام حق هستند که از ملت ایران سلب شده است؟ پلمپ غنی سازی بیست درصد که به گفته مسئولان نیازی به آن نداریم و هر زمان که اراده کنیم میتوانیم باز این کار را انجام دهیم جای هیچ عزاداری ندارد. شاید بسته شدن دهان اسرائیل و به وجود آمدن نگرش مثبت در جامعه بین الملی به جای نگرش منفی که در طول این هشت سال روز به روز بر دامن آن افزوده میشد این گروه را عزادار کرده؟
اعتقاد این گروه بر رفع تحریمها نیست چون نان این گروه درتنور تحریم بهتر پخته میشود و در هشت سال گذشته با پای فشردن بر فرضیه مضحک عدم ارتباط با جهان باعث شده ما ایرانیان منت چین و روسیه بکشیم که آیا قطعنامهای را علیه ایران وتو میکنند یا خیر؟ که البته هیچ گاه وتو نکردند. روسیه تا میتوانست با تأخیر در راه اندازی رآکتور بوشهر و عدم تحویل موشکهای اس 300 به باج خواهی پرداخت تا دوباره خاطرات تاریخی و تلخ عهدنامههای گلستان و ترکمانچای زنده شود. چین نیز از همتای خود عقب نماند و شرکتهایش با سوء استفاده از تحریمها، جنسهای بنجلشان را به ما قالب کردند و اما پول نفت ما را پیش خود نگه داشتند. کار به جایی رسید که حتی هند و پاکستان و هر کشور ریز و درشتی مترصد باج خواهی از ایران میگشت. نفت زیر قیمت آن هم از طریق دلالان نفتی میدادیم تا آرد آلوده پاکستان و برنج آرسنیک دار هندی به بهای گزافتر وارد کنیم. البته رانت خوران و آقازادهها شیفته این نوع تحریمها هستند پس بر افراشتن پرچم عزا از سوی ایشان تعجبی ندارد. امروز اما غول تورم شش ماهه به زانو درآمده و پول ملی قدری جان گرفته است. مردم اندکی از زیر بار گرانیهای کمر شکن قد راست کرده اند و امیدوار روزهای بهتر میباشند و از بهبود رابطه با جهان خوشحالند. آیا سیاهپوشی بر این شادی فرسنگها واقعاً دور از انصاف نیست؟
آرمان: جبران نامعقول ناتوانی برخی نمایندگان!
«جبران نامعقول ناتوانی برخی نمایندگان!»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم مرتضی مبلغ است که در آن میخوانید؛با اینکه هنوز عمر دولت به 6 ماه نرسیده است، آمار برخورد با مدیران این دولت از سوی نمایندگان مجلس بسیار بالا و تا حدی نگرانکننده است. رفتار برخی نمایندگان مجلس در برخورد با مدیران ارشد دولت روحانی دلایل متعددی میتواند داشته باشد. اولین دلیل اینکه کارنامه دولتهای نهم و دهم نشان میدهد نمایندگان مجلس در دولت گذشته به عناوین مختلف از سوی وابستگان به دولت و حتی مقامات عالیرتبه دولتی مورد بیمهری واقع میشدند و دولت بعضا جایگاه مجلس را نادیده میگرفت. گرچه سیاست دولت روحانی در برخورد با مجلس تا امروز سیاستی متفاوت بوده و سعی در برخوردی معقول و دو طرفه با نمایندگان مجلس دارد اما این افراد به جای آنکه در مقابل احترام و کرامتی که این دولت در برابر مجلس به کار گرفته تقدیر و تشکر کنند، ناشیانه سعی کردند تقصیرها را به گردن دولت گذشته بیندازند و با برخوردهای نامعقول با دولت تدبیر و امید، گذشته خود را جبران کنند. دوم اینکه برخی نمایندگان نتوانستند در گذشته وظایف نمایندگی خود را به صورت کامل انجام دهند و در حالی که سیاستهای دولت قبل آسیبهایی را در پی داشت، عموما این افراد برخوردی انفعالی با دولت داشتند. این افراد اکنون میخواهند به نحو ناعادلانهای جبران رفتار خود را با دولت جدید بکنند. دلیل دیگر برخوردهای نمایندگان تندروی مجلس با دولت از این روست که به نظر میرسد آنها نگران از دست دادن اعتماد عمومی از دست رفته خود در آینده نزدیک هستند.وقتی همه این دلایل را کنار هم میگذاریم، به این نتیجه خواهیم رسید که بهترین شیوه برای برخورد با این دست نمایندگان همین شیوهای بوده که دولت تا به حال داشته است؛ یعنی با بزرگواری از کنار این برخوردهای تند بگذرد و به هیچ وجه با این جریانها همراهی نکند و رفتار دولت واکنشی در برابر این فشارها نشود. دولت باید با قدرت، عزت و احترام به سیاستها برنامههای کارسازی که به مردم وعده داده بود ادامه دهد. بیتردید جایگاه این جریانهای افراطی و مشکلساز به زودی در هیاهوها و غوغاسالاریها افت میکند و بیش از گذشته از مردم فاصله خواهند گرفت.
دنیای اقتصاد: محیط زیست و امنیت ملی
«محیط زیست و امنیت ملی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم روزنامه دنیای اقتصاد است که در آن میخوانید؛امنیت ملی ما شامل چیست؟ بهنظر میرسد امنیت ملی میتواند تعابیر مختلفی داشته باشد؛ اما اجزای آن تقریبا ثابت هستند: امنیت ملی با حفظ ثبات و تعادل اجتماعی، زمینه پیشرفت جامعه را با کمک به پیوستگی فعالیتهای اقتصادی فراهم میکند. در نتیجه آنچه تداوم فعالیتهای اقتصادی جامعه را بههم میزند، میتواند خلاف امنیت ملی قلمداد شود. از این منظر، گروه یا کسانی که صادرات نفت را مختل میکنند یا فعالیت بنادر و فرودگاههای کشور را دچار مشکل میکنند، متهم به اقدام علیه امنیت ملی کشور میشوند.
آنها مسیر رشد اقتصادی کشور را دچار اخلال کردهاند. از این منظر هر گونه اقدام برای تخریب منابع و استعدادهای اقتصادی کشور را میتوان اقدام علیه امنیت ملی دانست.
بیایید فرض کنیم ظرف ماههای گذشته، یک لوله انتقال نفت هفت بار دچار آتشسوزی میشد، دو یا سه بار بهخاطر آنکه رانندگانی سهلانگار خود را به آن کوبیده بودند، چند بار بهخاطر آنکه چند نفر برای تفریح در کنار آن آتش بزرگی برافروخته بودند و یک بار هم برای آنکه عدهای تصمیم گرفته بودند از آن برای تمرین تیراندازی استفاده کنند. سوالی که مطرح میشود این است که آیا مراجع قانونی کشور و مقامات امنیتی میپذیرفتند که این عده از روی سهلانگاری و بهخاطر سطح فرهنگ پایینشان این کار را کردهاند؟ آیا دادگاههای صالحه کشور این عده را بیگناه میدانستند یا با جریمه مختصری آزادشان میکردند؟ فکر نمیکنم کسی باور کند این افراد به راحتی آزاد میشدند. آنها متهم به خرابکاری و اخلال در امنیت ملی میشدند و سهلانگاری و بیتوجهی جنایتکارانهشان به قوانین و مقررات بهانه تبرئه ایشان نمیشد.
حالا بیایید بهجای لوله نفت بگذاریم پلنگ ایرانی یا گوزن زرد؛ گونههای کمیاب جانوری که در معرض انقراض هستند و با هویت ایران و چهره کشور ما در جهان گره خوردهاند. یکی را در محوطه پارک پردیسان در پایتخت کشور کشتهاند و از گونه دیگر تاکنون حداقل هفت راس در تصادفات کشته شدهاند، یا سنگباران شدهاند یا هدف گلوله شکارچیان قرار گرفتهاند. آیا بهنظر اینها تصادفی میآید؟ یا چون درباره محیط زیست صحبت میکنیم، قرار است، این اتفاقات تصادفی باشند؟ درست است که کلیشه فرهنگی ما این است که در جامعه ما، بهرغم تاکید بر ارزشهای انسانی، فرهنگ حفاظت از محیط زیست قوی نیست، ولی آیا این رویدادها دلیل وجود یک روند و نیت جنایتکارانه برای نابودی منابع اقتصادی و درآمدزایی از طریق محیطزیست نیست؟ درست است که محیطزیست ما مانند منابع نفتی ما از زیرساخت اقتصادی پیشرفتهای برای تولید درآمد و افزایش فعالیتهای اقتصادی برخوردار نیست، ولی شکی نیست که پتانسیل درآمدی بالایی دارد.
در سراسر جهان گردشگرانی که برای کشف زیبایی محیط زیست به سفر میپردازند، درآمدهای هنگفتی را نصیب کشورهای میزبانشان کردهاند. بهعنوان نمونه پارکهای طبیعی ایالت فلوریدا در سال 2010، حدود 2/9 میلیون بازدیدکننده جذب کردند که درآمدی معادل 553 میلیون دلار در سال 2009 نصیب این ایالت کرده است. پارک اورگلیدز این ایالت که با سابقهای 14 ساله نسبتا تازهتاسیس به شمار میآید، تاکنون برای بیش از پنج هزار نفر ایجاد اشتغال کرده است و کمک بزرگی به اقتصاد ایالتی بوده است. در کشورهای آسیای جنوبشرقی طبیعتگردی بهعنوان محرک اقتصادی عمل کرده و باعث شده است صنعت توریسم در برخی از این کشورها نرخ رشدی سریعتر از متوسط جهانی داشته باشد. در کشورهای در حالتوسعه نپال، اکوادور، کاستاریکا و کنیا طبیعتگردی یکی از منابع اصلی درآمدهای ارزی کشور بهشمار میآید و هم در اشتغالآفرینی نقش مهمی ایفا میکند.
در کشور کاستاریکا دولت با اجرای برنامههای آموزشی، افراد بسیاری را بهعنوان راهنما آموزش داده است. تشویق فعالیتهایی مانند تماشای پرندگان و طبیعتگردی در گلزارهای طبیعی برای جهانگردان باعث شدهاست تا صدها خانوار منبع درآمدی مناسب داشته باشند. زمانی که از پتانسیل درآمدزایی طبیعتگردی صحبت میکنیم از یک رویا یا توهم حرف نمیزنیم؛ بلکه از واقعیتی صحبت میکنیم که در کشورهای مختلفی در سطوح مختلف توسعه وجود دارد.
از این منظر، کسانی که پلنگ نادر ایرانی را میکشند تنها سهلانگار یا بیتوجه نیستند، آنها دهها هزار دلار درآمد ممکن برای اهالی آن منطقه را نابود کردهاند و آسیب جبرانناپذیری به زیرساختهای اقتصادی و روند توسعه کشور وارد کردهاند. آیا وقت آن نرسیده است که با متخلفان نه از دیدگاه محیط زیستی؛ بلکه از منظر امنیت ملی برخورد کنیم؟ محیط زیست ما برای ویران شدن آفریده نشده است، نعمت و امانتی است که به دست ما سپرده شده است تا وسیله و ابزار عزت ملی و رشد جامعه ما باشد. بیایید مفهوم امنیت ملی را به این رکن حیات اجتماعیمان تعمیم دهیم.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد