کوچ ستارههای فوتبال ایران و مهره تاثیرگذار تیم ملی به لیگ سوت و کور قطر برای فوتبال ایران که جامجهانی 2014 را پیشرو دارد، آغاز ماجرای تازهای است. در روزهایی که اهالی فوتبال ایران و محافل رسانهای، تیرهشدن مناسبات سیاسی ایران و امارات را که به مسدودشدن جاده ترانسفر فوتبالیستهای نخبه ایرانی به لیگ بیکیفیت این کشور منجر شد، یک توفیق اجباری میدانند، این بار لیگ 14 تیمی قطر است که ستارههای فوتبال ایران را یکی پس از دیگری میبلعد.
پس از مجتبی جباری، پژمان منتظری هم حدود یکماه قبل به تیم امصلال قطر ملحق شد و آندرانیک تیموریان هم تا آستانه امضای قرارداد با الاهلی پیش رفت، اما در نهایت تصمیم گرفت تا انتهای فصل استقلال را همراهی کند. این اما پایان ماجرا نیست و سید جلال حسینی هم که هفته قبل به قطر سفر کرده بود برای پیوستن به جمع بازیکنان ایرانی لیگ این کشور به صرافت افتاده است. باشگاههای لیگ برتری این روزها به لحاظ مالی روزهای نزاری را سپری میکنند و کفگیر اغلب تیمها به تهدیگ خورده است. طبیعی است که در چنین بستری بازیکنان دانه درشتی که به دلیل حضور در ویترین پرزرق و برق تیم ملی، زیر ذرهبین تیمهای متمول عربی میروند و معمولا پیشنهادهای اغواکنندهای در جیب دارند، عطای کلنجار رفتن با مدیران بیپول را به لقایش میبخشند و به لیگ دیگر کشورها پناه میبرند. کوچ تدریجی ستارهها اما برای فوتبال باشگاهی ایران که این روزها با حداقل تماشاگر برگزار میشود یک هشدار جدید و خطری بالقوه محسوب میشود. آنچه تیمهای لیگ برتری این روزها به تماشاگران عرضه میکنند فرسنگها با آنچه در لیگهای حرفهای دیده میشود تفاوت دارد و قابل پیشبینی است که چنانچه بازیکنان محبوب و دانه درشت مقصد تازهای را برای ادامه فوتبالشان انتخاب کنند، اندک تماشاگرانی که این روزها به استادیوم میروند هم خانهنشین خواهند شد.
پیش به سوی قطر
خروج بازیکنان اسم و رسمدار از لیگ باشگاهی فوتبال ایران، اما با شرایط اقتصادی کشور و افزایش سرسامآور نرخ ارز بیارتباط نیست. آنچنان که شمار فوتبالیستهایی که پس از بحرانیشدن شرایط اقتصادی به تیمهای خارجی پیوستند در مقایسه با دو سال قبل به شکل قابل ملاحظهای افزایش یافته و به نظر میرسد پیوستن به تیمهای خارجی بیکیفیت، سرنوشت محتوم ستارههایی باشد که بهواسطه احترام به هوادار حاضرند تا پایان لیگ سیزدهم به تیمهای خود وفادار بمانند. با یک حساب سرانگشتی ارزش قرارداد بازیکنان شاخص لیگ برتری برای هر فصل کمتر از دو میلیارد تومان نیست، اما دست آخر 50 درصد این مبلغ دست آنها را میگیرد. اوضاع در لیگ فوتبال قطر اما بکلی متفاوت است و به طور مثال بازیکنی مانند پژمان منتظری که کمتر از 20 بازی ملی در کارنامه دارد با یک قرارداد چهار میلیارد و 500 میلیون تومانی به ام صلال پیوست و قرارداد مجتبی جباری هم آنقدر پر و پیمان بود که تا ریال آخر ضرر و زیان جداییاش از سپاهان را به این باشگاه پرداخت کرد. آندرانیک تیموریان هم پیشنهاد دو میلیون و 200 هزار دلاری الاهلی قطر را در جیب داشت، اما پیوستن به این تیم را به پس از پایان لیگ سیزدهم موکول کرد. از سوی دیگر جواد نکونام هم در ازای دریافت 500 هزار دلار (معادل 5/1 میلیارد تومان) برای چهار ماه به تیم الکویت پیوست.
هادی عقیلی، مدافع سابق تیم ملی که دو فصل قبل در لیگ قطر به میدان میرفت، میگوید: وقتی قیمت هر دلار به حدود 3000 تومان میرسد، چرا بازیکن ایرانی نباید به پیشنهاد میلیون دلاری جواب مثبت بدهد؟ او پر بیراه نمیگوید. حدود دو سال قبل که حضور در یک تیم قطری را به پوشیدن پیراهن سپاهان در لیگ قهرمانان آسیا ترجیح داد، قیمت هر دلار 1200 تومان بود و دو میلیون دلار مبلغی حدود دو میلیارد و 400 هزار تومان میشد. در همان برهه فوتبالیستهای مطرح بیش از 1.5 میلیارد تومان در لیگ برتر ایران درآمد داشتند و طبعا به دلیل چند هزار دلار بیشتر زندگی دشوار در شرایط آب و هوایی قطر را انتخاب نمیکردند.
ابراهیم قاسمپور، بازیکن سالهای دور تیم ملی که سابقه بازی کردن در لیگ فوتبال امارات را دارد، پول را دلیل اصلی جدایی ناگهانی بازیکنان کلیدی تیمهای مدعی میداند و میگوید: «وقتی میگوییم فوتبال حرفهای باید تمام مولفههای فوتبال حرفهای را هم در نظر بگیریم. در فوتبال امروز دنیا پول در اغلب موارد حرف اول و آخر را میزند، اما در فوتبال ایران بازیکن با زحمت به حق و حقوق و مطالباتش میرسد.
نگاهی به فهرست تیمهای مقروض لیگ برتری و پرونده قطور بازیکنان خارجی که از تیمهای ایرانی به فیفا شکایت کردهاند، نشان میدهد که فوتبال ایران به لحاظ انضباط مالی چه اوضاع اسفناکی دارد. بجز سپاهان، ذوبآهن، نفت و تراکتورسازی دیگر تیمهای لیگ برتری با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکنند و بازیکنان برای دریافت اقساط قراردادشان مدام با مدیران باشگاهها سر و کله میزنند. متاسفانه حجم قابل توجهی از انرژی بازیکنان صرف همین رفتن و آمدنها به دفتر مدیران میشود و طبیعی است که بازیکنان اسم و رسمدار چنین شرایطی را برنمی تابند.»
بسکتبال در مسیر فوتبال
کوچ ستارهها به تیمهای متمول آسیایی صرفا به لیگ برتر فوتبال ایران محدود نمیشود و بسکتبال ایران هم این روزها شرایط مشابهی را تجربه میکند. پیوستن صمد نیکخواه بهرامی و حامد حدادی به تیمهای چینی نمونه روشن این ماجراست. کاپیتان تیم ملی بسکتبال پیش از پیوستن به تیم فوجیان چین در زمره ستارههای گرانقیمت لیگ برتر بسکتبال که هر فصل حدود یک میلیارد تومان دستمزد میگیرند قرار داشت، اما وسوسه قرارداد یک میلیون و 300 هزار دلاری، او را برای جدایی از مهرام به تکاپو انداخت.
حامد حدادی هم پس از بازگشت به لیگ بسکتبال ایران پیشنهاد یک میلیارد تومانی مهرام را در جیب داشت، اما سرانجام پای قرارداد دو میلیون دلاری با تیم سی چوان چین را امضا کرد. اکنون ارزش بازیکن شاخص و ملیپوش در لیگ برتر بسکتبال ایران بین 600 تا 700 میلیون تومان برآورد میشود و پیش از بالا رفتن قیمت ارز، پیشنهاد تیمهای خارجی هم از چنین ارقامی تجاوز نمیکرد. این روند اما قیمت بازیکنان مطرح و ملیپوش را به شکل قابل توجهی افزایش داده و گفته میشود حامد حدادی پس از بازماندن تیم چینی از صعود به مرحله نیمه نهایی لیگ این کشور با قراردادی یک میلیارد و 200 میلیون تومانی به مهرام پیوسته و فصل آینده عنوان گرانقیمتترین بازیکن تاریخ لیگ برتر بسکتبال ایران را یدک خواهد کشید.
***
شرایط اقتصادی کشور و تهیشدن خزانه باشگاهها را میتوان به عنوان مهمترین دلایل پیوستن بسکتبالیستها به لیگ چین برشمرد، اما داستان فوتبالیستها کمی متفاوت است و آبشخور اصلی کوچ ناگهانی آنها را باید در بندهای قراردادهای آماتور گونهای که با مدیران غیرفوتبالی امضا میکنند جستجو کرد. در قرارداد پژمان منتظری قید شده بود که این بازیکن در صورت دریافت پیشنهاد خارجی میتواند در پایان نیم فصل از استقلال جدا شود. از آنجا که لیگ باشگاهی ایران بیوقفه و بدون تعطیلات نیم فصل برگزار شد، منتظری چند بازی هم در نیم فصل دوم برای استقلال انجام داد، اما پس از بازشدن پنجره نقل و انتقالات لیگ قطر، طبق یکی از بندهای قراردادش جدا شد و به امصلال پیوست. قرارداد جواد نکونام هم به گونهای بسته شده بود که این بازیکن در صورت دریافت پیشنهاد خارجی با پرداخت صد هزار دلار میتوانست از استقلال جدا شود. نکته جالبتر اینکه در قرارداد آندرانیک تیموریان هم قید شده که اگر این بازیکن تا اول بهمن ماه 40 درصد مطالباتش را دریافت نکند، میتواند به صورت خودکار از استقلال جدا شود و به یک تیم خارجی بپیوندد، اما پیشنهاد تیم قطری پنجم بهمن به دست او رسید.
آماتورترین مدیر هم میداند که امضای چنین قراردادهایی در نهایت محصولی جز هرج و مرج در بر نخواهد داشت، اما علی فتحاللهزاده که در پنجره نقل و انتقالات با دست خالی به جنگ رویانیان رفته بود، ناچار امتیازهایی مثل افزودن بندهای نامتعارف در قراردادها را به بازیکنانش داد تا از قافله عقب نماند. برآیند تمام این ماجراها هر مخاطبی را به این نتیجه میرساند که فوتبال ایران صرفا عنوان حرفهای را یدک میکشد و به لحاظ تشکیلاتی تا رسیدن به حد استاندارد فاصله زیادی دارد.
حمید رضا رسولی / جامجم