گزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح سه شنبه

بی‌توجهی به گزینه روی میز ملت

گزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح دوشنبه

مُشت مانکن‌ها بسته ماند

روزنامه‌های صبح امروزایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «مُشت مانکن‌ها بسته ماند»،«فجری که آفریدیم»،«چالش‌ها و چشم اندازهای انقلاب اسلامی»،«ایرانیان حماسه‌ساز»،«انقلابی‌تر از بهمن 57»،«35 سال نفی هر گونه استبداد داخلی و استکبار جهانی»،«درباره توزیع سبد کالا»،«تذکر نادر به وزیر» و... که برخی از آنها در زری می‌آید.
کد خبر: ۶۴۴۸۲۸
مُشت مانکن‌ها بسته ماند

خراسان:پیشنهادی به افرادی که تردید دارند

«پیشنهادی به افرادی که تردید دارند»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم محمدسعید احدیان است که در آن می‌خوانید؛سال پیش بعد از راهپیمایی 22 بهمن یادداشتی نوشتم که در آن به این نکته اشاره کردم که با وجود اینکه شرایط اقتصادی کشور مساعد نیست و مردم با مشکلات اقتصادی عدیده دست و پنجه نرم می کنند، وقتی در راهپیمایی حضور پیدا می کنی و با کاوشی دقیق‌تر، ویژگی های افرادی که در راهپیمایی 22 بهمن شرکت کرده اند را بیشتر مورد بررسی قرار می دهی و با آن ها هم کلام می شوی، می بینی که عمده افرادی که در این راهپیمایی شرکت کرده اند از قشر مرفه جامعه نیستند. منظور از آن یادداشت این نبود که مشکلات اقتصادی وجود ندارد یا مشکل اقتصادی در اولویت مسائل کشور نیست، بلکه هدف ذکر این مساله بود که حمایت مردم از انقلاب از جنس باور به اصول و اهدافی کلان مبتنی بر گفتمان امام(ره) و رهبری است.

همچنین در مطلب مذکور اشاره ای کردم به آیه 54 سوره مائده که مومنان را مورد خطاب قرار می دهد که اگر شما از دین خود برگشتید خداوند قومی دیگر را برای یاری دینش خواهد آورد و با یادآوری روایتی که پیامبر این قوم را از نسل سلمان دانستند این نوید داده شد که مردم عصر ما با توجه به این روحیه خداباوری که باعث شده است در عین وجود مشکلات عدیده اقتصادی در استقامت خود بر راه خدا باقی بمانند، ان شاءالله همان قومی هستند که مورد اشاره قرآن هستند که «خدا آن ها را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند؛ دربرابر مومنان متواضع و دربرابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آن ها در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند.»

بعد از این یادداشت یک نفر از مخاطبان درباره واقعی بودن ادعای من ابراز تردید کرد، من این تردید را نه صرفا برای این مخاطب بلکه برای عده ای از مردم به دلیل بی اعتمادی که نتیجه رفتار غیرحرفه‌ای رسانه ها است، طبیعی می دانم اما برای بررسی صحت و سقم ادعای خودم راه ساده‌ای به این مخاطب نشان دادم که حضور در راهپیمایی سال بعد و بررسی حضور و عینی توسط خود فرد بود.

الان که یک روز مانده به راهپیمایی 22 بهمن به نظرم رسید این پیشنهاد را برای هرکسی که نسبت به میزان وفاداری مردم به انقلاب تردید دارد یادآوری کنم. ادعای ما یک جمله است: با گذشت 35 سال از پیروزی انقلاب و علی رغم اینکه طبیعت انقلاب ها این است که با گذشت زمان شور انقلابی آرام می گیرد، در انقلاب اسلامی ایران بخش اصلی از بدنه مردم همچنان به راهی که آمده اند باور دارند و با این که شرایط اقتصادی و معیشتی کشور در شرایط نامناسبی قرار دارد، اتفاقا بیشترین کسانی که صرفا برای استمرار اهداف انقلاب همچنان به میدان می آیند، جزو طیفی از جامعه هستند که بیشترین مشکلات معیشتی را دارند و براساس نظریات مطرح در جامعه شناسی سیاسی، این حجم حضور و مخصوصا کیفیت حضور، تضمینی قطعی برای استمرار رو به رشد انقلاب است فردا فرصت خوبی است که افرادی که با این ادعا موافق نیستند با مشاهدات عینی خود صحت و سقم این ادعا را بررسی کنند.

کیهان:مُشت مانکن‌ها بسته ماند

«مُشت مانکن‌ها بسته ماند»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛ویترین حاکمیت ایالات متحده آمریکا، به غایت فریبنده است. این حاکمیت، استراتژی و اصول ثابتی دارد که هرگز از آنها کوتاه نیامده است. با این وجود، ویترین حکومت آمریکا بسیار گول‌زنک است. یکی از این تاکتیک‌های چشم‌بندی، ایجاد تنوع در دولتمردان و استفاده حاکمیت از مهره‌ها و کارگزاران زن یا سیاه‌پوست است. دور از ذهن می‌آمد در حاکمیتی که نماد سرکوب صاحبان رنگین پوست (سیاه‌پوست و سرخ‌پوست) سرزمین آمریکاست، روزی یک سیاه‌پوست‌ رئیس‌جمهور شود. اما اوباما رئیس‌جمهور شد تا تحمل در حاکمیت آمریکا را تداعی کند. هرچند کمتر پرسیده شد که تفاوت اوبامای سیاه‌پوست با بوش و کلینتون و ریگان و کارتر سفیدپوست در راه‌اندازی انواع جنگ‌ها و جنایت‌ها- برای مثال در افغانستان و بحرین و یمن و سوریه و لبنان و فلسطین و مصر- چیست و آیا اوباما جز بردگی و کارگزاری سیستم سیاسی غالب در آمریکا کار دیگری هم کرده است؟ یا مثلا دشمنی و خباثت دولت 5 ساله اوباما علیه ملت ایران کمتر از دوره 8 ساله دولت جرج بوش بوده است؟

همین سیستم سیاسی غالب، در چینش ویترین حاکمیت آمریکا از زنان نیز استفاده می‌کند. مادلین آلبرایت، کاندولیزا رایس و هیلاری کلینتون از جمله کارگزاران و مهره‌هایی بودند که در جایگاه وزیر خارجه به کار گرفته شدند بی‌آنکه ذره‌ای از خشونت و خوی تعدی‌گری آمریکا در حوزه سیاست خارجی کاسته شود. افکار عمومی منطقه غرب آسیا و جهان از خاطر نمی‌برند که خانم رایس در بحبوحه بمباران جنوب بیروت از سوی رژیم صهیونیستی (سال 2006) و به خاک و خون کشیده شدن روزانه ده‌ها زن و کودک، با خونسردی تمام گفت «این درد زایمان خاورمیانه جدید است»! 10 سال قبل از این سخنان (21 می 1996- 22 اردیبهشت 1375) مادلین آلبرایت وزیر خارجه دولت بیل کلینتون در برنامه 60 دقیقه شبکه CBS پاسخی سرراست و صریح به یک سوال داد. لزلی استال مجری سی‌بی‌اس از آلبرایت پرسیده بود «ما شینده‌ایم که نیم میلیون کودک عراقی در اثر تحریم‌ها جان باخته‌اند.

این تعداد، از کودکان کشته شده در هیروشیما هم بیشتر است. آیا رسیدن به اهداف آمریکا با چنین هزینه و بهایی می‌ارزد؟» آلبرایت که بعدها به جانور سیاسی معروف شد در پاسخ گفت «این سوال سختی است اما در مورد بهای آن فکر می‌کنم بله می‌ارزد. The Price is worth it». به همین سادگی! خلف این دو جانور سیاسی، خانم هیلاری رودهام است که به نام همسر خود (بیل کلینتون) شناخته می‌شود. او 2 سال پیش تاکید کرد باید با تحریم‌های فلج‌کننده و گزنده ایران را به زانو درآورد. آماج اصلی این تحریم‌ها، ملت ایران بودند.

سیاه‌پوست اگر در نگاه افکار عمومی جهانی نماد مظلومیت و معصومیت است، در ساختار مافیایی حاکمیت آمریکا به عنوان گلادیاتور جنایتکار استفاده می‌شود و صرفا دستکشی مخملین بر روی دست چدنی است. و زن اگر در نگاه عمومی، نماد عاطفه و نرم‌خویی و مهربانی و لطافت طبع است، در این ساختار مافیایی تنها به کار ویترین‌آرایی و گمراه‌سازی ذهن مخاطب از واقعیت پشت ویترین می‌آید. درست در همین دوره زرق و برق ویترین آمریکا با مانکن‌هایی نظیر باراک اوباما و هیلاری کلینتون- و در حالی که برخی تحلیلگران ساده‌دل یا مامور وطنی مسحور این ویترین بودند- شیطان بزرگ به سیم آخر زد و طبیعت درنده خود را پدیدار ساخت. 3 سال پیش، سوخت 20 درصد رآکتور اتمی تهران به پایان رسید. آمریکایی‌ها خیال کردند نقطه ضعف مهمی را در ما به دست آورده‌اند. جان 800 هزار بیمار در گرو رادیوداروهای رآکتور تهران بود و شیطان بزرگ همین را به گروگان گرفت. سبُعیت از این آشکارتر؟ این همان آمریکای خوش‌خط و خال دوره اوباما و هیلاری کلینتون بود. اما کمر شیطان بزرگ شکست وقتی دانشمند گمنام شهید دکتر شهریاری و یاران سختکوش وی، سوخت 20 درصد را روی میز گذاشتند. مشابه همین اتفاق در ماجرای تحریم فروش بنزین به ایران تکرار شد.

3 سال از ماجرای سوخت 20 درصد و بنزین و تحریم دارو و سپس تحریم نفت و بانک و بیمه و کشتیرانی می‌گذرد. شاید ابهامی در این میان وجود داشت و سازمان غول‌پیکر ناتوی فرهنگی به کمک برخی تحلیلگران رسانه‌های وطنی «خوش خیال» یا «مامور و معذور» به این تردید و ابهام دامن می‌زد که نکند علت این همه خصومت، سرسختی طرف ایرانی در عدم نرمش و مذاکره و تفاهم و توافق است. آنچه در 6-7 ماه اخیر پس از روی کار آمدن دولت جدید در حوزه سیاست خارجی پدید آمد، در حقیقت تخلیه همین تصورات انباشته اما به دور از واقعیت بود و فرصتی فراهم کرد که ابهام فربه شده، تن به تیزاب واقعیت بسپارد. مکالمه تلفنی رئیس‌جمهور محترم با اوباما و 4 دیدار وزیر خارجه کشورمان با جان کری در کنار چند و چون تفسیر توافق ژنو و نقض متواتر آن از سوی طرف آمریکایی در کنار شکسته شدن رکورد تعداد تهدید به حمله نظامی علیه ایران در یک مدت زمانی کوتاه، با همه تلخی‌ها و ابهاماتش فرصتی را پدید آورد تا افکار عمومی جهان را به یک باور استراتژیک رهنمون سازد و همین باور را نزد ملت ما، عمیق‌تر از گذشته سازد مبنی بر این که در برابر شیطان بزرگ و روحیه تعدی‌گرانه وی، نه دو گزینه بلکه تنها یک گزینه وجود دارد؛ راه استقلال و پیشرفت و صراحت و قاطعیت به موازات انسجام و اقتدار درونی.

گذشت زمان هرچه بیشتر برای این مدعا سند روی سند خواهد گذاشت که شیطان بزرگ یک بار دیگر در مصاف با حکمت و تدبیر نظام ولایت فقیه، در تله خود چیده گرفتار شد، همان‌گونه که 14سال پیش در ماجرای اردوکشی به شرق و غرب ایران- افغانستان و عراق- به دام خودساخته فرو افتاد. چند سال بعد، از وزیر خارجه آل سعود گرفته تا روزنامه واشنگتن پست و دانیل پایپس مشاور ارشد بوش و رئول مارک گرکت افسر عالی‌رتبه سیا و... گویا که سوزنشان روی چند عبارت کلیدی قفل شده باشد، به تواتر گفتند «آمریکا، عراق را روی یک سینی طلا گذاشت و تقدیم دشمن خود ایران کرد»، «ما در عراق هزینه و تلفات دادیم، اما فرزندان معنوی آیت‌الله خمینی روی کار آمدند»، «آمریکا در عراق و افغانستان از یک ژنرال سپاه پاسداران به نام قاسم سلیمانی شکست خورد» و...
انبوهی از این تعابیر که می‌توان با جمع‌آوری آنها چند جلد کتاب نوشت. 10 سال بعد، آمریکا سیاست اغوا و فریب را جایگزین پتک، و پتک را چاشنی فریب کرد؛ راهبرد فشار و مذاکره! مذاکره، عامل سرآمدن همه تهدیدها و فشارها تلقی می‌شد اما در این 6 ماه، تهدید و توهینی نبود که یانکی‌های بی‌سرو پا نثار ملت ایران نکرده باشند. از فریبکار خواندن ژن ایرانیان، تا تاکید بر این که با ایران به عنوان یک طرف قابل اعتماد مذاکره نمی‌کنند بلکه ایران را متهم می‌شمارند. هنوز ساعتی از اعلام توافق بر سر بیانیه ژنو- بیانیه‌ای که در عالم واقع هرگز امضا نشد- نگذشته بود که جان کری اعلام کرد «ما حق غنی‌سازی را برای ایران به رسمیت نمی‌شناسیم.»

مشت دولت دورو، بی‌صداقت، عهدشکن و خودبرتربین آمریکا در همین 6-7 ماه به اندازه همه 35 سال گذشته نزد ملت ایران باز شد. بی‌تردید از فشار روانی افکار عمومی و انزجار و نفرت پدید آمده نسبت به رفتار آمریکا بود که یکی از نشریات زنجیره‌ای اصلاح‌طلب بعد از ماه‌ها تبلیغات و نشان دادن «در باغ سبز» در حوزه مذاکره و القای تابوشکنی، 6 بهمن‌ماه جاری در سرمقاله‌ای به قلم مدیر مسئول خود اذعان کرد:« با درایتی که ایران در مذاکرات 5+1 از خود نشان داد اکثر تحلیلگران بر این باور شدند که این رویکرد مثبت و سازنده، بهانه را برای ادامه ادبیات بی‌ادبانه، توهین‌آمیز و تهدیدآمیز از سیاستمداران آمریکایی خواهد گرفت. پیش‌بینی می‌شد آنان هم مثل وزیر خارجه مودب و رئیس‌جمهور محترم ایران، محترمانه با طرف مقابل صحبت خواهند کرد. متاسفانه سخنان تهدیدآمیز سیاستمداران آمریکایی که هر از چند گاهی بیان می‌شود، نشان می‌دهد تحلیلگران سیاسی تصور و تصویر اشتباهی از اوضاع و احوال و رویکرد آمریکاییان داشته‌اند...اگر کسانی حرف کریمانه و محترمانه ملت ایران را نفهمند، فرزندان این مرز و بوم که در طول 34 سال گذشته با عوامل و واسطه‌های آمریکا دست و پنجه نرم کردند، آمادگی دارند امروز درس رشادت و قهرمانی را به خود آمریکایی‌ها نشان دهند.»

حکیمان گفته‌اند ضربه‌ای که تو را نکشد حتما قدرتمندتر می‌کند. به تصریح لس‌آنجلس تایمز قرار بود تحریم‌ها مانند شوک باشد و فلج کند نه اینکه ملت ایران را واکسینه نماید. این نشانه روشن عداوت و خباثت، از پشت ویترین خوش‌نمای آمریکا بیرون زد و بسان ضربتی سخت بود که هم بر استحکام جبهه ملت ایران ‌افزود و هم مشت دشمن پنهانکار را گشود و می‌تواند ذهن‌های خواب‌زده و خوش‌باور را از خیال و رویا به حقیقت واقعیت رهنمون کند. اینها به انضمام مذاکرات چند ماه اخیر هر چند بی‌هزینه نبود اما در سرجمع محاسبه هزینه و فایده، به سود استراتژیک ملت ایران تمام شده است. این معنای همان حکمتی است‌که رهبر معظم انقلاب فرمودند ما باذن الله در این مذاکرات ضرر نمی‌کنیم و سود می‌کنیم. فردا که آفتاب سی و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب کبیر اسلامی از مشرق ایمان و اراده و امید بدمد، رصدگران دقیق سیاسی و اطلاعاتی غرب در جشن خودجوش ملت ایران خواهند دید که حقیقت تابناک ملت ایران در پس همه وارونه ‌نمایی‌ها و کوچک نمایی‌ها و تحقیرها کدام است. فردا همه گمانه‌زنی‌ها و تخمین‌های خام دشمنان ملت ایران در برابر حقیقت قدرت‌نمایی ولی‌نعمتان و صاحبان اصلی انقلاب اسلامی، رنگ خواهد باخت.

فردا دشمنان به محتوای این حکمت جاری بر زبان رهبر انقلاب پی خواهند برد که انقلاب اسلامی هر چند با چالش‌های بزرگی روبرو شده اما واقعیت بزرگتر، غلبه انقلاب اسلامی و ملت ایران بر همین چالش‌ها و تندبادها در 35 سال گذشته است. ملت ما به تأسی از امام خمینی(ره) باور کردند که بن‌بست و گم شدن مقصد در مسیر حق معنا ندارد. «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.» همانا راه در پیش چشمان ما نمایان خواهد بود اگر که اهل عزم و اراده و سخت‌کوشی در پیشرفت متکی به پروردگار و مستقل از طاغوت‌ها و ابرقدرت‌ها باشیم. فردا هنگام سخن گفتن صریح و از سر عزت با دشمن است. فردا، روز طلوع دوباره مرگ بر آمریکاست.

جمهوری اسلامی:دیپلماسی چند وجهی ایران عامل نگرانی مخالفان توافق ژنو

«دیپلماسی چند وجهی ایران عامل نگرانی مخالفان توافق ژنو»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛این روزها و همزمان با آشکار شدن تدریجی آثار اجرای توافق نامه 6 ماهه ژنو میان ایران و کشورهای 1+5 در حوزه دیپلماسی و اقتصاد کشورمان، دامنه مخالفت‌ها و سنگ‌اندازی‌ها از جانب برخی مقامات آمریکایی بر سر راه احیا و گسترش مجدد مناسبات اقتصادی و تجاری ایران و اروپا افزایش می‌یابد.

به نظر می‌رسد مقامات آمریکائی قصد ندارند اجازه دهند هیچکس غیر از خودشان از این فرصت شش ماهه به شیوه مطلوب و بهینه برای معرفی ظرفیت‌های اقتصاد و سرمایه‌گذاری استفاده کند. به همین خاطر با استفاده از حربه مقطعی و برگشت‌پذیری شرایط به پیش از توافق ژنو، سعی دارد کشورها و شرکت‌های اروپایی را از همکاری با ایران باز دارد.

اکنون سؤال اینست که آیا مقامات آمریکائی گذشته از دشمنی دیرینه‌ای که با انقلاب و نظام اسلامی ایران دارند، دلیل و انگیزه دیگری برای این مخالفت‌ها دارند؟ یافتن پاسخ برای این پرسش زمانی دشوارتر به نظر می‌رسد که بدانیم تفاهم بوجود آمده در جریان مذاکرات ژنو تحت تأثیر اصرار و پیگیری خود آمریکایی‌ها حاصل شده است بنابر این منطقاً باید احتمال داد، این کشور بیش از پیش از سایر طرف‌های مذاکره با ایران یعنی کشورهای اروپایی و چین برای نتایج این توافق برنامه و امیدواری داشته باشد.

به نظر می‌رسد پاسخ را باید در فضای دیگری جستجو کرد. نکته نخست تفاوت شرایط اقتصاد آمریکا و کشورهای اروپایی است. همان گونه که پیش از این نیز کارشناسان تحلیل کرده بودند اگرچه نقطه آغاز بحران مالی سال 1387، آمریکا و شبکه بانکی این کشور بود اما دولت آمریکا توانست در انتقال و کانون بحران به خارج از اقتصاد خود موفق عمل کند. از این رو کشورها و شرکت‌های اروپایی به عنوان اصلی‌ترین شریک اقتصادی آمریکا با شدت و دامنه بیشتری گرفتار پیامدهای بحرانی شدند که از اقتصاد آمریکا به آنها سرایت کرده بود.

در این میان ضعف‌های بنیادین برخی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا خصوصاً کشورهای حوزه یورو عملاً این دشواری‌ها را بیشتر کرد و بحران مالی در عمق اقتصاد عمده کشورهای قاره سبز نفوذ یافت.

پیامدهای این شرایط را می‌توان به وضوح در رشد آمار بیکاری، نوسان تراز تجاری و گسترش رکود در اقتصاد بسیاری از کشورهای اروپایی مشاهده کرد. در چنین وضعیتی اعمال تحریم‌ها علیه ایران توسط آمریکا و تبعیت کشورهای اروپایی از این تحریم‌ها، شرایط را برای فعالان اقتصادی این کشورها به شدت دشوارتر کرده است. با در نظر گرفتن این مختصات، طبیعی است که استقبال فعالان اقتصادی این کشورها و به تبع آن برخی دولت‌های آنان برای برقراری روابط قابل مقایسه با آمریکا نباشد. به عبارت دیگر، اروپایی‌ها ضرورت بیشتری برای از سرگیری روابط اقتصادی با ایران احساس می‌کنند. چنانکه دولت آمریکا بیش از بعد اقتصادی بر حوزه سیاسی و امنیتی این توافق و پیامدهای آن تمرکز دارد چرا که امیدوار است با حل و فصل موضوع هسته‌ای ایران بتواند بخشی از انرژی خود را از خاورمیانه خلاص و متوجه آسیای جنوب شرقی کند. از این رو طبیعی است که راهبرد آمریکا در مدیریت فضای ارتباطی اروپا و ایران پس از توافق ژنو عمدتاً سلبی است نه ایجابی.

نکته مهم دیگری که در تحلیل رفتار آمریکایی‌ها نباید مورد غفلت قرار گیرد، جنس نگرانی‌ها و دغدغه‌های آن هاست. اگر مروری بر روز شمار اظهارات مقامات آمریکایی در مورد روابط اقتصادی ایران و اروپا داشته باشیم، مشخص می‌شود که پس از اجلاس داووس و راهبرد هوشمندانه‌ هیأت کشورمان در این اجلاس، نوع و دفعات اظهارات آمریکایی‌ها تغییر معناداری کرده و این سخنان از تندی و افراط بیشتری برخوردار شده است.

علت اصلی این تغییر رو به افراط را باید در راهبرد ایران طی اجلاس داووس جستجو کرد. درست است که وجهه اصلی این اجلاس و گروهی که رئیس‌جمهور روحانی را در این سفر همراهی می‌کردند عمدتاً اقتصادی بود اما واقعیت این است که دولت ایران هوشمندانه و حساب شده تمام ظرفیت‌های خود را در حوزه "دیپلماسی چند وجهی غیررسمی" بکار گرفت. این نوع دیپلماسی به اعتبار غیررسمی بودنش محصور در روابط دولت‌ها نیست بلکه طیف وسیعی از مخاطبان را هدف می‌گیرد. دولتمردان، فعالان اقتصادی غیردولتی، پویشگران مدنی، اساتید و پژوهشگران دانشگاهی این ارتباط چند وجهی، این ظرفیت را دارد که به شدت در حوزه ایجاد ظرفیت ارتباطی و تصویرسازی مثمرثمر باشد. هیأت ایرانی در اجلاس داووس که اساساً ماهیتی غیررسمی دارد و توسط بخش غیردولتی برگزار می‌شود توانست با در پیش گرفتن دیپلماسی چند وجهی غیررسمی، تصویری متفاوت از ایران ارائه دهد؛ متفاوت با آنچه به غلط طی سال‌های اخیر ساخته شده بود. از سوی دیگر ترکیب هیأت و گفتمان طرح شده در این اجلاس به صورت بالقوه مخاطبان گسترده‌ای داشت چنانکه اخبار رسیده از جلسه هیأت ایرانی در داووس از ازدحام مخاطبان در محل نشست حکایت داشت.

نگرانی و تکاپوی مقامات آمریکایی از این جنبه قابل درک و تحلیل است. به نظر می‌رسد مقامات این کشور با اطلاع از دامنه اثرگذاری دیپلماسی چند وجهی غیررسمی، نگران این هستند که مجموعه دولت و فعالان بخش خصوصی ایران چنان تصویر مناسب و دقیقی از فرصت‌های اقتصادی، ظرفیت‌های همکاری‌های سیاسی و امنیتی و... ارائه دهند و چنان افکار عمومی دنیا را از صلح طلب بودن مردم ایران مطمئن کنند که این باور به برگ برنده دیگری در ادامه مذاکرات هسته‌ای برای ایران تبدیل شود. پیش کشیدن دوباره موضوع نخ نما شده حقوق بشر و تروریسم توسط مقامات آمریکایی و هشدارهای پی در پی مقامات آن کشور به فعالان اقتصادی اروپایی از همین دغدغه نشأت می‌گیرد. در چنین شرایطی به نظر می‌رسد مقامات جمهوری اسلامی ایران باید با ادامه همین رویکرد و تأکید بر تصویرسازی و ایجاد فضای ارتباطی، اهدافی گسترده‌تر از مسائل اقتصادی را دنبال کنند چرا که در این صورت سایر اهداف نیز محقق خواهد شد.

قدس:چالشها و چشم اندازهای انقلاب اسلامی

«چالش‌ها و چشم اندازهای انقلاب اسلامی»عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم جواد منصوری است که در آن می‌خوانید؛سالگرد هر پدیده و تحول اجتماعی، فرصت مناسبی برای تحلیل رخدادها و جمع بندی و برداشت از نکات مثبت و شناسایی ضعفهاست.

از این روست که ارایه عملکرد بویژه برای نهادها و دستگاه های بزرگ در مقاطع تعریف شده بسیار اهمیت دارد و بیانگر موفقیت یا شکست و روشن کننده نقاط قوت و ضعف یک سیستم است.

عملکرد یک نظام نیز باید در ادوار مختلف مورد بررسی و نقد علمی و بیطرفانه قرار گیرد؛ زیرا اگر قرار است آن نظام مسیر خودش را با قدرت طی کند، قطعاً باید ضعفهایش شناخته شود، همانطور که لازم است نقاط قوت و مزیتهای یک نظام یا انقلاب برجسته شود.

اگر این ارزیابی ها و اصلاحات انجام نشود، نظامها ممکن است در طول زمان با مشکلات و انحرافهای جدی روبرو شوند و لطمات سنگینی را از نقاط ضعف خود متحمل شوند. به طور مثال، بودجه هایی که دولتها به مجلس ارایه می‌دهند، در مقدمه اش اشاره و تحلیلی از عملکرد گذشته دولت در سال قبل دارد و چالشها و فرصتهای پیش روی دولت و کشور را با توجه به ظرفیتها و امکانات برای سال آینده ترسیم می‌کند.

پس این مسأله، یعنی ارزیابی عملکرد و مسیر طی شده برای رسیدن به اهداف و شناسایی انحرافها از مسیر و عواملی که به حرکت نظام سرعت داده اند، یکی از وظایف دولتهاست.به نظر می‌رسد در ساختار حکومتی جمهوری اسلامی ایران نیز لازم است نهادی مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام بنابر قاعده هر ساله چنین گزارشی را ارایه دهد که گزارش عملکرد محتوایی نظام جمهوری اسلامی است و نه دولت که متأسفانه تا کنون این مهم انجام نشده است.

در سالهای اخیر به دلیل بی توجهی نسبت به این مسأله، کشور دچار مشکلات در برخی از بخشها شده است. اگر چه انقلاب اسلامی روند تکاملی خود را طی کرده و آثار و نتایج خودش را بتدریج، نه تنها در مرزهای ایران اسلامی نشان می‌دهد که در سطح جهانی شاهد آثار انقلاب اسلامی ایران هستیم، به نحوی که دشمنان ما هم به تأثیر انقلاب ایران در منطقه و فراتر از آن اذعان دارند.

از جمله این آثار می‌توان به نقش انقلاب ایران در سیاسی شدن دین، بویژه در کشورهای مسلمان، مطرح شدن این اسلام سیاسی به عنوان یک قدرت، معرفی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت معنوی جدید، ارایه یک الگو برای تکامل معنوی و اسلامی جوامع منطقه اشاره کرد که کم و بیش برای کل منطقه و جهان جا افتاده و پذیرفته شده است. اینکه می‌بینیم آمریکا و رژیم صهیونیستی بطور دایم در حال القای ایران هراسی در منطقه و جهان هستند، جمهوری اسلامی ایران را یک خطر برای منافع خود می‌دانند، حتی وقتی با ما به توافقی می‌رسند، بلافاصله آن را به شکل دیگری تفسیر کرده و علیه ما صحبت می‌کنند، این نشانه‌ای از قدرت و هژمونی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران است.

موضوع دیگری که باید به آن توجه کرد، لزوم پرداختن متوازن و متعادل به ابعاد مختلف جامعه شناختی انقلاب است. به هر یک از این وجوه و ابعاد باید به اندازه خودش اهمیت داده شود و این اهمیت در عمل و اجرا به کار گرفته شود، اما متأسفانه این تعادل گاهی در برخی از حوزه ها و در مسیر توسعه و حرکت انقلاب در این سالها حفظ نشده است.طی این سالها و شاید بنابر برخی جبرهای موجود و شرایط محیطی به ابعاد سیاسی، اقتصادی و گاه امنیتی انقلاب بدون توجه به آثار عمیق ضعف در حوزه فرهنگی بیشتر بها داده شده است.

دولتهای ما بویژه بعد از جنگ تحمیلی، بیشترین تلاش خود را صرف مسایل اقتصادی و سیاسی کرده اند و در نتیجه به دلیل بی توجهی به مسأله فرهنگ، در حوزه های سیاسی و اقتصادی، کشور را متحمل خسارات زیادی کرده اند. این موضوع یکی از ضعفها و مسایلی است که در سالهای آینده باید به طور جدی به آن پرداخته شود. اگر چنین کاری انجام نشود، مشکلات سیاسی و اقتصادی ما نه تنها کاهش نخواهد یافت که بیشتر هم خواهد شد، زیرا بقای روحیه انقلابی و اتکای به نفس حاصل از آن ریشه در حفظ فرهنگ انقلابی و اسلامی دارد و اگر توازن در ابعاد مختلف نظام و جامعه حفظ نشود، تعادل جامعه بر هم خواهد خورد. برای آینده، کشور حتماً باید یک مرکز مسؤول نظارت دایمی بر روند تصمیم گیری‌ها و حفظ تعادل و تناسب بین تمام ابعاد تصمیم گیری‌ها داشته باشد و عملکردهای بخشهای مختلف نظام، دولت و جامعه مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد تا نقاط قوت شناخته شده و نظام با استفاده از آنها به مقابله با ضعفها و کاستی ها برخیزد.

خوشبختانه جمهوری اسلامی ایران از نظر سرعت رشد و پیشرفت در عرصه های علمی، پژوهشی، اندیشه‌ای، فناوری و در حوزه اجرایی و زیر بنایی رشد بسیار خوبی داشته است، اما تغذیه فکری، معنوی، اعتقادی و اخلاقی جامعه در این سالها متناسب با این امکانات و ظرفیتها نبوده و همین امر مسایلی را بوجود آورده که دلسوزان نظام را نگران می‌کند.

سیاست روز:ایرانیان حماسه‌ساز

«ایرانیان حماسه‌ساز»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛آمریکا، در انتظار فرداست. کاخ سفید، رسانه‌های غربی، رژیم صهیونیستی، به فردا چشم دوخته‌اند. معادلات بسیاری از مسائل سیاسی و اقتصادی در روز ۲۲ بهمن دستخوش تحولات گسترده‌ای خواهد شد.

سیاست‌های اعمالی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، به ۲۲ بهمن گره خورده است. همه این فشارها، تهدیدات و تحریم‌ها، بی‌ادبی‌ها و دروغ‌پردازی‌هایی که در شش ماه گذشته علیه ایران اسلامی، اتخاذ شده است، برای این است که در چنین روزی یعنی ۲۲ بهمن ماه ۱۳۹۲، آن خروش و حضور میلیونی در خیابان‌ های شهرهای ایران، دیده نشود.
اقتدار ملی ایران اسلامی، به سه ویژگی مهم و حیاتی بستگی دارد. ولایت فقیه، اقتدار مردمی ، قدرت دفاعی و نظامی، که این هر سه ویژگی باعث چالش جدی و دردسر بزرگ برای آمریکا و غرب شده است.

تضعیف جایگاه هر یک از این ویژگی‌ها، آرزوی بزرگی برای آمریکاست تا بتواند، زبونی و ناتوانی خود را در این ۳۶ سال گذشته برطرف سازد.

۲۲ بهمن امسال از آن جهت اهمیت ویژه و حیاتی دارد که، جمهوری اسلامی ایران براساس یک فرایند سیاسی و دیپلماسی به توافقات اولیه‌ای با غرب بر سر موضوع هسته‌ای رسیده است. این مهم از دیدگاه غرب گرچه یک اتفاق و دستیابی به خواسته‌های خود و عقب راندن جمهوری اسلامی ایران از حقوق هسته‌ای ادعا شده است، اما هماوردی برای اثبات حقانیتی است که ۳۶ سال است با سیاست مقاومت مردمی، این توطئه‌ها به نتیجه نرسیده است.

اکنون در مقطع حساس و سرنوشت‌سازی قرار داریم. هر آنچه که آمریکا و هم‌پیمانانش در این سال‌ها علیه ایران به کار برده‌اند، نتیجه مطلوب برای آنها نداشته است. سخت‌ترین تحریم‌های اقتصادی علیه ایران اعمال شده است، که اگر همین تحریم‌ها علیه کشوری دیگر پیاده می‌شد، بدون شک، باعث فروپاشی و سرنگونی آن نظام و دولت می‌گردید.
اما این اتفاق که خواسته و آرزوی قلبی آمریکایی‌ها بوده است، به سرانجام نرسیده ونخواهد رسید، چرایی آن هم بسیار روشن و مبرهن است. آمریکایی‌ها از درک بسیاری از مسائل عاجزند. عجز آنها از خوی شیطانی سرچشمه می‌گیرد.

انقلاب اسلامی ایران، یک انقلاب ارزشی، الهی و معنوی است، این که این انقلاب بر پایه‌های استوار آموزه‌های پیامبر اعظم(ص) و ائمه معصومین(س) گام برمی‌دارد قابل درک فرهنگ غربی نیست.

این که این انقلاب با توجهات حضرت ولی‌عصر(عج) همراه است از درک و فهم آنها بیرون است.
اما این اعتقادات قلبی و الهی، در میان ایرانیان حماسه‌ساز که شیعیان واقعی امیرمؤمنان(ع) و سربازان و یاران مهدی موعود(عج) هستند، جایگاه و پایگاه والای خود را دارد و همین اعتقادات است که ایران اسلامی را از گزند بسیاری از دشمنی‌ها و حباثت‌های آمریکا مصون داشته است.

معادلات سیاسی و دیپلماسی غرب و آمریکا با همین سیاست‌ها و اعتقادات به هم ریخته است. مقاومت عاشورایی مردم ایران، در۳۶ سال گذشته این ادعا را اثبات کرده است که ایران اسلامی با همین اعتقادات واقعی و قلبی، توانسته جبهه استکباری آمریکا را در مقاطع گوناگون به شکست بکشاند.

فرزندان و رهروان ایران اسلامی بارها کام آمریکا و رژیم صهیونیستی را با طعم شکست آشنا کرده‌اند.
حضور میلیونی مردم در ۲۲ بهمن ۹۲، پشتوانه‌ای محکم برای دستگاه دیپلماسی کشور در جریان مذاکرات هسته‌ای با ۱+۵ است.

در این کارزار سخت و دشوار، بزنگاه و آزمایش دیگری در راه است تا بار دیگر با نشان دادن اقتدار مردمی در صحنه حماسه سیاسی، هر آنچه که آمریکا در اندیشه پلید خود دارد، به خودش باز گردد. این وعده الهی است که می‌فرماید، خداوند مکر و کید دشمنان را به خودشان باز می‌گرداند و مومنان را از توطئه‌ها و مکر ایشان، ایمن می‌کند.»

فردا حضور شما مردم مومن وسیله‌ای است برای بازگرداندن مکر و کید دشمنان علیه ایران اسلامی. ایرانیان حماسه‌ساز، فردا، به حماسه سیاسی رنگ و بوی دیگر خواهند داد و تفاوت ۲۲ بهمن سال ۹۲ را به آمریکایی‌ها و نوچه‌های «دون» واشنگتن نشان می‌دهند.

تهران امروز:فجری که آفریدیم

«فجری که آفریدیم»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم مرتضی طلایی است که در آن می‌خوانید؛وقتی که از زاویه بسته پنجره اتاق بیمارستانی که در آن بستری بودم به بیرون نگاه می‌کردم و درد جراحی ترکش‌هایی را که یادگار سال‌های دفاع‌مقدس بود را زیر زبان تنم مزه مزه می‌کردم، به فجری فکر می‌کردم که سال‌ها پیش در کوچه پس کوچه‌های این شهر شلوغ پیر و جوان، مرد و زن زیر تازیانه‌های دیکتاتور زمانه به‌دنبال تحقق آن بودند. فجری که شاید برای برخی از ما تنها سایه‌ای از آن در خاطراتمان باقی مانده باشد. برای مایی که شاید بپنداریم که جوانه‌های آن پیش از آنکه درخت تناوری شوند در سرمای خزان زمستان سرد روزگار به خاطره‌ها پیوسته است.

بی‌شک این چنین نیست امروز می‌خواهم با زبان درد با زبان ترکش‌هایی صحبت کنم که امانم را بریده‌اند. می‌خواهم از انقلابی بنویسم که فارغ از جنجال‌های حزبی و داعیه‌داری و میراث‌خواهی با گوشت و خون مردمی رقم خورد که زندان رفتند، اعدام شدند، شهید دادند و مجروح گشتند، مردمی که در بستر همین اجتماع زندگی می‌کنند و هرروز با رنج‌هایی دست و پنجه نرم می‌کنند که شاید از آن غافل باشیم و شاید نتوانیم برای آن کار کنیم؛ مردم صبوری که صبر می‌کنند و با صبرشان سعی می‌کنند تا بستر رشد و پیشرفت انقلاب را فراهم آورند.

مردمی که همه چیزشان را به انقلاب و ارزش‌های آن واگذار کرده‌اند با ایمان به باورهایی که دارند. باورهایی که امام بزرگوارمان آن را جهت‌دهی می‌کردند و در قلب و جان مان استوار کردند و امروز رهبر عزیزمان آن را تشریح و جهت‌دهی می‌کنند. امروز این باورها به قدری تنومند گشته‌اند که می‌توان به جرأت ادعا نمود که دیگر این مردم سر تعظیم پیش هیچ دیکتاتوری فرو نخواهند آورد.

دیگر هیچ قدرت زورگو و سلطه‌گری نخواهد توانست عنان جامعه را در دست گرفته و فرسنگ‌ها آن طرف‌تر برایش تعیین تکلیف کند و منابع و سرمایه‌هایش را به تاراج برد این پاسخ کسانی است که ناسنجیده و غرض ورزانه سعی در القای تفکری دارند که به آسانی به آن اشاره شد. فجری که سال‌ها پیش آفریدیم ارزان به دست نیامد و آسان نیز از بین نخواهد رفت زیرا بهای آن تن‌هایی بودند که در هشت سال جنگ نابرابر تکه تکه شدند و در آتش نفرت دشمن سوختند ولی جاویدان شدند تا به ما بگویند: شماهایی که مانده‌اید پیش خدا رو سفیدمان کنید نگذارید که با ندانم کاری هایتان نزد حضرت سیدالشهدا(ع) شرم زده باشیم. نگذارید که هوای دنیا بر نفستان غلبه کند و بیت‌المال را نابود کنید. نگذارید که نسل آینده به تبع ندانم کاری‌های امروزتان، ما را محکوم کنند که بی‌شک حق خواهند داشت اگر امروز به اشتباهاتمان فکر نکنیم.

اگر امروز تنها به فکر این باشیم که فلان پست، فلان جایگاه مدیریتی، فلان میز و صندلی ارث و میراث من است و همواره سعی کنیم که خود را معیار و میزان انقلاب قرار دهیم و در هیاهوی سیاسی و ژست‌های دشمن ستیزی دست تاراج بر سرمایه‌هایی دراز کنیم که متعلق به آینده است. آیندگان حق خواهند داشت که از همه سوال کنند چه آنان که زیرشکنجه‌های ساواک به شهادت رسیدند و چه آنان که شربت شهادت را در جبهه‌ها سرکشیدند و چه آنان که امروز سعی می‌کنند بار سنگین پیشرفت کشور را بردوش گیرند که عمودهای خیمه انقلاب پابرجا بماند.

سی وپنج سال از انقلاب مقدس‌مان می‌گذرد. انقلابی که تازه جوانه زده است، تازه ریشه در بستر خاکی زده است که تبر به‌ دستانی فرصت‌طلب چشم انتظارند که تیشه به ریشه‌هایش زنند اگر برگ خزانش را دیدند که بس خیالی خام است. این انقلاب مقدس، این نظام اسلامی، تا زمانی که شهدا را دارد، تازمانی که روحانیت مسلمان و دلسوز را دارد تا زمانی که مردم آگاه و همیشه در صحنه را دارد، تا زمانی که رهبر مدبر و شجاع را دارد؛ می‌داند که چگونه در گذرگاه‌های سخت روزگار بسان کشتی عظیم از تلاطم‌های اقیانوس متحول جهانی رد شود و در افق ترسیم شده در سند چشم‌انداز، برنامه‌های مدون رشد و پیشرفتش را تحقق بخشد.

این انقلاب با افتخار به فجری می‌بالد که آن را آفرید و با افتخار به جوانان تحصیلکرده و کارآمدی ایمان دارد که قلب و جانشان برای عزت و سربلندی آب و خاکشان می‌تپد. بیایم به این جوانان، به این نور چشمان حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری فرصت دهیم و باور داشته باشیم که آنها می‌توانند. باور داشته باشم که اگر انرژی و سرمایه جوانی و فکری‌شان درست مدیریت شود خواهند توانست فجرها رقم زنند و خواهند توانست بیست و دوی بهمن‌هایی خلق کنند که زبان از بیانش قاصر خواهد بود.

امروز جوانان ما، پنجره‌های فرصتی هستند که در دنیا و در توسعه یافته‌ترین کشور‌ها نظیر آن را نداریم. امروز استکبار چشم طمع به این سرمایه‌ها را دارد. به آنها فرصت دهیم تا بیایند و در انقلاب شریک شوند، مسئولیت بگیرند و کارها را پیش ببرند و فرصت‌های بیشتر و بیشتر ایجاد کنند. به امید روزی که قلم این جوانان، فکر‌های شکوفایشان، تبر دشمنان این مرز و بوم را در هم شکند و به همه معیار خواهان و معیار سنجان نشان دهند که اگر دیروز پدرانشان در جبهه‌های حق علیه باطل جنگیدند و شهید شدند، امروز آنها در جبهه پیشرفت و توسعه کمر جهل و نادانی را خواهند شکست.


وطن امروز:انقلابی‌تر از بهمن 57

«انقلابی‌تر از بهمن 57»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن می‌خوانید؛الله، الله، لا الله الا الله. خدایا! ما به نام تو انقلاب کردیم. فردا هوای ما را، هوای انقلاب خودت را داشته باش. داری. می‌دانم. اصلا ما که هستیم؟ شیاطین، بغض از قدرت تو دارند. بیش از ما، با خودت دشمنی دارند. مشکل ابلیس، هستی تو است، نه هسته‌ای ما. خدایا! فردا یک طرف تویی، و طرف دیگر، همه فراعنه، همه ابوسفیان‌ها، همه اشرار، همه دشمنان بشریت. ما با انقلاب اسلامی، دیری است که طرف تو را گرفته‌ایم. طرفداری از تو، همه جرم ماست. خدایا! انقلاب ما اگر خدایی نبود، دشمنان تو کاری به کار ما نداشتند. فردا، یک طرف، انقلابی است به نام تو و کمی آن سوتر، کسانی که حاکمیت حق را بر جهان نمی‌خواهند. تو را نمی‌خواهند.

در نبرد خدا و کدخدا، ما ایمان به قدرت تو داریم. تو بالاتری. مکر تو کاری‌تر است. خدایا! به سرودهای انقلاب ما نگاه کن! همه‌اش نام توست. کجا ما خرمشهری آزاد کرده‌ایم، بی‌آنکه فراموش کنیم نقش تو را؟ و کجا خمینی و خامنه‌ای، از فتوحات سخن گفته‌اند، الا آنکه سجده بر درگاه تو را نشانمان دهند؟ خدایا! هر کجا این انقلاب، علیه دشمنان تو، خودی نشان داده، ولی‌فقیه، دست قدرت تو را به ما نشان داده. نشانی محراب تو را، مِهر تو را، مُهر تو را. خدایا! در سی و پنجمین تولد انقلاب، چه سخنی زیباتر از سخن گفتن با تو؟ و چه کاری بهتر از حمد و ستایش خدای انقلاب؟ خدایا! 35 سال بعد از 22بهمن 57 ما همچنان انقلابی هستیم؛ قلب انقلاب اسلامی، جای تو است.

درون سینه ما که سرشار از محبت، بلکه ولایت توست، چگونه دوستی با آمریکا بگنجد؟! و چرا نمی‌فهمند بعضی‌ها که خدا و کدخدا، با آن همه دشمنی با هم، هرگز به بازی «برد- برد» نمی‌رسند؟! بعضی‌ها از ما می‌خواهند دشمن را درک کنیم! اگر بنا بر درک دشمن بود، اصلا چرا انقلاب کردیم؟ آن هم به نام خدا؟ مگر دشمن، خدای ما را درک می‌کند، نهاد بشریت را درک می‌کند، انقلاب اسلامی را درک می‌کند، خون شهدای ما را درک می‌کند، خون دل مادران شهدای ما را درک می‌کند که ما او را درک کنیم؟! دلی که خدا را درک کرده، به کار درک کدخدا نمی‌آید! و حنجره‌ای که «مرگ بر آمریکا» گفته، همچنان هر چه فریاد دارد، بر سر آمریکا می‌کشد. ما همان انقلابی‌های بهمن پنجاه و هفتیم، بلکه تندتر! صراحت ما علیه دشمن، بیشتر شده.

ما بیشتر از پدرانمان، خشم داریم نسبت به آمریکا، چرا که بیشتر از شهدا، شاهد عداوت دشمن بوده‌ایم. تنفر ما از آمریکا، بسی بیشتر از شهدای دهه 60 است چرا که بعد از رفتن شهدا، ذره‌ای از خباثت دشمن، کم نشده. اگر ما بدی‌ها و بی‌ادبی‌های بیشتری از دشمن دیده‌ایم، حق داریم رساتر از قبل و بلندتر از قبلی‌ها، فریاد برآوریم «مرگ بر آمریکا». روز 22 بهمن 57 ما بلکه دهه 60 ما، همه دنیا با شعار «مرگ بر آمریکا» موافق نبودند. اینک 35 سال بعد از انقلاب، «مرگ بر آمریکا» بدل به شعار همه ملت‌ها شده.

دشمنی با نظام سلطه در نهاد بشریت است. ذات آدمی، تنفر از سلطه‌گری است و وقتی دشمنی سلطه‌گران، فزونی می‌گیرد، خشم جهانیان هم از او بیشتر می‌شود. با این حساب، آیا ما نیاز به اصلاح چهره انقلاب خود نزد جهانیان داریم یا آمریکای منفور؟! آنکه باید دستی اساسی بر قیافه کریه‌المنظر، وحشی، بی‌ادب و منفور خود بکشد، رژیم آمریکاست و الا تصویر جمهوری اسلامی در امهات و اصول، خدایی‌تر از آن است که نیاز به اصلاح داشته باشد.

اگر منتهی‌الآمال ما، دست دادن با سران کاخ سفید بود، این کار را به طریق اولی، محمدرضا پهلوی گور به گوری داشت انجام می‌داد! و اگر دست دادن با دشمن و توافق با شیطان، گره‌گشا بود، شاه نگون‌بخت، اساسا سقوط نمی‌کرد! من در شگفتم که چرا بعضی دوستان دیپلمات، کدخدا را بیش از خدا، در محاسبات خود راه می‌دهند! انقلاب متکی به خدا و متکی به 300هزار شهید، زیباتر از آن است که نیاز به تغییر چهره داشته باشد. کدخدایی که دیگر نیست، باید اصلاح کند چشم و ابروی خود را! خدا جای حق نشسته، کدخدا باید اصلاح کند موضع خود را! خدایا! تو شاهد باش که ما انقلابی باقی مانده‌ایم و از انقلاب با نام و یاد تو، ذره‌ای پشیمان نگشته‌ایم.

ما انقلابی حرف می‌زنیم، انقلابی عمل می‌کنیم، انقلابی فکر می‌کنیم و همچنان انقلابی، از انقلابمان پاسداری می‌کنیم. انقلابی بودن، یعنی جمع آرمانخواهی و واقع‌گرایی، یعنی جمع تکلیف و نتیجه. نقطه مقابل افراط و تفریط، صراط مستقیم انقلاب اسلامی است، نه اعتدال. اعتدال، نوعی میانه‌روی کاریکاتورگونه است که حتی این توانایی را هم دارد که در تقابل خدا و کدخدا، میانه را بگیرد و دم از بازی «برد– برد» بزند! اعتدال، نوعی ژست سیاسی است که گاهی در برابر دشمن، لال می‌شود اما علیه دوست، سرشار از قیل و قال!

شعار ما را دولت‌هایی که می‌آیند و می‌روند، تعیین نمی‌کنند، انقلاب اسلامی معین می‌کند. ما شعار انقلاب، یعنی شعار استقلال را به هیچ شعاری من‌جمله شعار اعتدال نمی‌فروشیم، چرا که اینک دیگر بر ما ثابت شده، اگر استقلال، دشمن را پس می‌زند، اعتدال، دشمن را جلو می‌آورد. اگر استقلال، ضامن امنیت، پیشرفت و آرامش است، اعتدال، دشمن را هارتر می‌کند. خدایا! تو شاهد باش دفاع ما را از شعار شهدا، و شهادت بده ایستادگی ما را بر موضع انقلابی که به جای تعصب به کدخدا، روی شعائر بلند تو حساس است و نسبت به دین تو غیرت دارد. خدایا! تو شاهد باش که ما دولتی نبوده و نیستیم، بلکه انقلابی بوده و هستیم. ما در نامه‌های خصوصی و البته موهوم، از انقلاب دفاع نمی‌کنیم، بلکه صریح و صحیح، پشت انقلابمان هستیم. فردا ما با صراحت هر چه تمام‌تر، از اصل مسلم ولایت فقیه و از مصداق مقتدر آن، دفاع خواهیم کرد. فردا هر «مرگ بر آمریکا»ی ما ان‌شاء‌الله تیری است بر قلب کاخ سفید. فردا معلوم خواهد شد برخلاف نظر بعضی‌ها، این کاخ روسیاه سفید است که نیاز به تغییر چهره دارد، نه حسینیه خدایی امام خمینی(ره). فردا معلوم خواهد شد طرف حساب آمریکا، انقلاب اسلامی است، نه این دولت یا آن دولت.

و به این عبارت، هر توافقی، کاغذپاره است! فردا ان‌شاءالله شعارهای غرّای ملت، ماشین زخم‌خورده دیپلماسی دولت را روی چال خواهد برد و آن را تعمیر خواهد کرد! فردا کدخدا خواهد فهمید که در مصاف با خدا، چاره‌ای جز شکست ندارد. فردا اوباما و جان کری خواهند فهمید که بیهوده توافق بسته‌اند، چرا که طرف حسابشان، یک انقلاب اسلامی 35 ساله است، نه دولت‌های 4ساله! فردا در جشن تولد استقلال، باید آزادی و آزادی بیان سخن براند، نه اعتدال، که فردا روز همه ملت است، نه روز دولت. فردا بیش از آنکه روز این قوه و آن قوه باشد، روز فرمانده کل قواست. فردا روز دست خدا، روز خداست. خدایا! فردا حلقوم ما در تصرف تو است؛ فردا روز توست.

مگر نه آنکه ما از آن به «یوم‌الله» یاد می‌کنیم؟! فردا، این تویی که می‌آیی. این تویی که اثبات می‌شوی. این تویی که حماسه می‌آفرینی. در خط مقدم فردا، فرمانده تویی... و ما از تو خط می‌گیریم. خدایا! فردا، یک ملت، لشکر خواهی داشت... اگر هر روز، یک روز به ظهور حضرت منتقم نزدیک‌تر می‌شود، فردا چون «یوم‌الله» است، گویی یک فصل به آمدن بهار نزدیک‌تر می‌شود. خدایا! بهترین فردا را تو به ما وعده داده‌ای. آن ملتی که قرار بود از مشرق زمین، با انقلاب خود، قیام منجی را نزدیک‌تر کند، اینک به جشن سی و پنجم رسیده.

تا فردای ما، فردایی داشته باشد، گمانم وقت خوبی است. خدایا! برای کدام برگ از این سررسید، نقشه ظهور کشیده‌ای؟! تا آن روز رویایی، نگهدار انقلاب ما باش، نگهدار فردای ما باش، نگهدار فریاد ما باش، نگهدار مولای خراسانی ما باش. سران کاخ‌سفید، انقلاب ما را از چشم تو می‌بینند. این یکی را درست فهمیده‌اند. دارند با تو دشمنی می‌کنند. خدایا! فردا «روز حضور» است اما این فردا، خود، فردایی دیگر می‌خواهد؛ «روز ظهور». فردا ما با حضور خود، بر دهان دشمن تو می‌کوبیم. باشد که فردایی دیگر، «الله» اذن بر آمدن

«بقیه‌الله» دهد... و تسکین دهد این دل بی‌قرار را. خدایا! قول حضور از ما، قول ظهور با تو. از این تقسیم کار، دند شیطان نرم، چشم کدخدا کور!

حمایت:35 سال نفی هر گونه استبداد داخلی و استکبار جهانی

«35 سال نفی هر گونه استبداد داخلی و استکبار جهانی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛رهبر معظم انقلاب اسلامی در آستانه سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران در دیدار با جمعی از فرماندهان و پرسنل نیروی هوایی بر این امر تاکید کردند که کشورهای مختلف ضمن تکیه همه جانبه بر استقلال خود و تحکیم این باور که بدون وابستگی به قدرتهای بزرگ نیز می شود توسعه یافت و پیشرفت کرد و مشکلات بزرگ را حل نمود، خطاب به فعالان مختلف در کشورهای اسلامی که در پی مبارزه با استبداد داخلی هستند و برخی ملتها که در پی بیداری اسلامی بپا خاستنه اند تاکید کردند که مراقب باشید پیگیری مبارزه با استبداد داخلی با نفی استکبار جهانی توام باشد وگرنه یک فرد را از صحنه خارج می کنید ولی عاملان سلطه گری، فرد دیگری را بر شما غالب می کتتد وهم چنان امکان آزادی واقعی و رشد و توسعه فراهم نمی شود. تاکید یاد شده به برخی واقعیات عینی بوقوع پیوسته در کشورهای اسلامی وغیر اسلامی در ماههای اخیر نیز اشاره ظریفی دارد در سالگرد پیروزی انقلاب جا دارد قدری بیشتر پیرامون این موضوع تامل کنیم.

در نیم قرن گذشته معمولا در کشورهای مختلف ملتها خواهان تعیین سرنوشت خود هستند وکمتر ملتی را می توان یافت که حاضر به ذلت و پذیرش نوکری دیگران شود ولی متاسفانه به شکل های مختلف آزادی ملتها مخدوش یا محدود شده است. یک شکل برجسته آن در نیم قرن اخیر این بوده است که در داخل یک کشور عناصری با روشهای مختلف روی کار آیند که در واقع نسبت چندانی با رای مردم ندارند ولی هماهنگی لازم را با مدارهای قدرت جهانی برقرار کنند تا باقی بمانند. این هماهنگی برای آنها حاشیه امنیتی ایجاد کرده و می کند که حتی اگر سرکوب وجنایت داخلی نیز انجام دهند فشار چندانی از بیرون بر آنها وارد نمی شود. نمونه بارز این گونه حکمرانی را در ایران قبل از انقلاب اسلامی ومصر وتونس و لیبی قبل از انقلاب های اخیر و اکثر کشورهای حاشیه خلیج فارس به ویژه بحرین می توان یافت.این روش چپاول در انقلاب ایران بدرستی شناسایی شد وحضرت امام(ره ) با تصریح بر نقش آمریکاوجنایات دولتمردان آمریکائی نشان دادند که اصل درد ومشکل را باید شناسایی کرد و بر همین اساس لازم است که ملتهای دیگر نیز به جای سرگرم شدن به عوامل دست چندم سراغ عامل اصلی بروند.

همزمان با معرفی این الگوی استقلال طلبی وآزادی خواهی، حضرت امام(ره ) از همان بدو پیروزی انقلاب تاکید داشتند که همه دستگاهها و نهادها از حیث شرعی وظیفه دارند که حقوق مردم را رعایت کنند.این صراحت کلام امام(ره) بخوبی نشان می دهد که بنیانگذار انقلاب اسلامی در دفع کوچک ترین علائم سلطه جویی مسئولان در داخل کشور به شدت حساس بوده وآنرا نفی کرده اند و بارها تاکید نموده که اگر در شرائط جدید مسئولانی خلاف کنند نه تنها در محدوده معین خود مرتکب آثار منفی شده اند بلکه آبروی اسلام را برده وبه دیانت مردم لطمه زده اند. اهمیت این نگرش باعث شد که حضرت امام (ره ) از همان بدو پیروزی انقلاب اسلامی همواره بر رای ونظر مردم تاکید کرده وهمه امور کشور را در چارچوب قانون اساسی ساماندهی نمایند و با دفاع از حاکمیت قانون ، زمینه برگزاری انتخاباتهای مختلف در کشور را فراهم ساخته و بدین ترتیب به همه درس دموکراسی واهمیت رای و مطالبه مردم را بدهند. در روند سی وپنج ساله انقلاب اسلامی بارها کشور برای ایستادگی بر منش وروشی که حضرت امام (ره ) به همه آموخت هزینه های سنگین را متحمل شد از جمله تحمل جنگ هشت ساله یا انواع تحریم ها وفشارها . این مدل آزادی خواهی واستقلال طلبی امروزه پس از سی وپنج سال به یک مدل شناخته شده جهانی تبدیل شده است و تفاوت آشکاری با سایر مدلهای مشابه دارد خصوصا که در این مدل زیست اجتماعی وحکمرانی جامعه، معنویت ودیانت نیز جایگاه برجسته ای پیدا می کند.در تمام این سی وپنج سال حیات جمهوری اسلامی ، دو آسیب کلان فراروی جامعه ایران ودست اندرکاران اداره کشور بوده است وآن اینکه از دو اصل مبنایی انقلاب فاصله بگیرند ومشکلاتی را برای کشور وجامعه ایجاد کنند.

در برخی دوره ها افرادی بوده اند که موضوع استکبار ستیزی و حساسیت نسبت به زورگویان عالم را ساده گرفته اند و اسیر باغ سبز نشان دادن برخی قدرتهای جهانی شده اند که این نحو نگرش مشکلاتی برای جامعه ایجاد کرده وتنشهایی را به بار آورده است که نمونه آن را در سالهای آغازین انقلاب از سوی برخی دولتمردان ویا برخی گروههای سیاسی می توان به نحو برجسته مشاهده کرد . نقطه مقابل این رویکرد ، حرکت افرادی بوده که با تمرکز بر استکبار ستیزی وضرورت مبارزه با زورگویان عالم از رفع اشکالات داخلی و موارد مورد اعتراض مردم غافل شده وهمه چیز را به گردن عوامل بیرونی انداخته اند هر دو رویکرد یاد شده مسیرهای نادرستی بوده که برخی پیموده وبدان دل بسته اند حال آنکه انقلاب اسلامی از ابتدا تاکید بر این داشته که باید حقوق مردم را به بهترین وجه در داخل رعایت کرد ودر عین حال نسبت به هر زورگوی اجنبی و فریب های مختلف آنان حساس بود تا مبادا از طرق حیله گرایانه سیطره خود بر کشور ما را مجددا بدست آورند.

در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران ضمن بزرگداشت یاد وخاطره رهبر بی نظیر انقلاب وشهدایی که برای پیروزی یا دوام انقلاب جان خود را نثار کردند جا دارد بر الگوی انقلاب اسلامی پافشاری کنیم وتوجه داشته باشیم که هر دو ضلع یاد شده را باید به صورت جدی وتوامان مورد پیگیری قرار داد و تحت هیچ شرایطی از هر دو سوی ماجرا غفلت ننمود. این روزها که روند مذاکرات حساس ایران با غرب جریان دارد بسیار بیشتر از گذشته لازم است که بر هر دو معیار فوق الذکر تاکید کنیم.

در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب بار دیگر باید بر وحدت وهمدلی همه طیف های فکری تاکید کرد که اگر می خواهیم دچار مرض تنگ نظری داخلی نشویم ودر مقابل استکبار جهانی سرافرازانه بیرون آییم باید همه با هم باشیم وهر گروهی سهم خود را بخوبی ایفا کند وهمه نقد پذیر باشیم وشرح صدر خود را افزایش دهیم و از پذیرش اشتباهات خود نهراسیم . واقعیت این است که هنوز مشکلات متعددی داریم که باید رفع کنیم ودر عین حال هر روز صحنه های نبرد و هماوردی فراروی ماست که باید در مواجهه با زورگویان عالم با تدبیر وهوشمندی پشت سر بگذاریم.

آفرینش:مردم و انقلاب پلکان پیشرفت نیستند

«مردم و انقلاب پلکان پیشرفت نیستند»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که ر آن می‌خوانید؛سی وپنج سال از انقلاب اسلامی گذشت و بار دیگر مردم وحدت و انسجام خود را درسالروز پیروزی انقلاب مردمی ایران را به منصه ظهور خواهند گذاشتند. حضور به خاطر ارزش ها و آرمان هایی که بسیاری از عزیزان و جوانان خود را فدای آن کردند. اما نکته مهم و ضروری انتقال این باورها به نسل های بعد می باشد. نسل جوان امروز ما چیزی از وقایع و رخدادهای آن دوران را ندیده اند و دانسته‌هایشان به خواندن کتاب های درسی و برنامه هایی که در ایام دهه فجر از طریق رسانه ها پخش می‌شود محدود می‌گردد.

با این وصف که ممکن است برخی کتاب ها و برنامه های تهیه شده در مورد انقلاب از کیفیت و قابلیت کافی برخوردار نباشد و نتواند شناخت کافی را درمورد علل و اهداف انقلاب در جوانان ایجاد کند. بدتر از این حالت اینکه متاسفانه بعضاً تعاریف درمورد اهداف و رخ دادهای انقلاب به دلایل سیاسی و جهت گیری های حزبی مورد تحریف و تغییر قرار می گیرد.

جوان امروز در میان این تعاریف مختلف درمورد حقیقت انقلاب باید به کدام تفسیر اعتماد کند؟!

در مصاحبه هایی که هرساله از شرکت کنندگان در راهپیمایی 22 بهمن صورت می گیرد اکثر جوانان علت حضورشان را افزایش قدرت کشور در مقابل قدرت های جهانی عنوان می کنند. شاید هم دلیل حضورشان را حفظ ارزش های انقلاب عنوان کنند، اما در واقع درک چندانی از باورهای انقلاب ندارند. نسل امروز دچار سوالات فراوانی است که با نگاه به واقعیت های کنونی، نوعی تعارض در حقایق را برای او به بار آورده است. در کتاب ها و تاریخ نگاری ها مشاهده می کند که مردم از جان و مال خود گذشتند و از خود گذشتگی محور اصلی حرکت انقلاب بوده است یا در مطالعه رزومه کاری اشخاص متوجه می‌شود که در دوران انقلاب ملاک اصلی مسئولان برای تصدی یک پست خدمت به کشور و ملت بوده است.

اما امروز با چه واقعیاتی مواجه است؟! وقتی دردهه چهارم انقلاب شاهد انواع رابطه‌های پنهانی و غیرقانونی برای رسیدن به یک منصب را مشاهد کرده، چه تفسیری برایش به وجود خواهد آمد؟ وی درباور خود می‌پذیرد که در زمان انقلاب ملاک تصدی امور اخلاص بوده، اما الان معتقد است که تخصص باید ملاک گزینش باشد. اما وقتی مشاهده می‌کند که امروز روابط برضوابط الویت داده شده چه تفکری در ذهنش نقش خواهد بست؟

وی مشاهده می کند که بهترین و موثرترین راهکاری که درزمان انقلاب و جنگ، کشور را در سخت ترین مشکلات داخلی و خارجی حفظ کرده وحدت و یکپارچگی میان خدمت گزاران ملت بوده است. برای او قابل هضم نیست که چگونه آن یک پارچگی و وحدت جای خود را به تفرقه و درگیری در میان برخی اشخاص و گروهای سیاسی داده و افراد به راحتی به توهین و تخریب یکدیگر می پردازند.

امروز متحیر مانده اند که چه طور می شود اشخاصی که در زمان انقلاب جزء مبارزین بوده‌اند، امروز به خاطر اهداف ومنافع شخصی و گروهی نسبت به بسیاری از ارزشها و آرمان‌هایی که به آن ایمان داشتند سست و بی تفاوت شده اند. او دوگانگی میان گفتار و عملکرد برخی سیاسیون نظام را درک نمی کند. نسل امروز صاحب اندیشه و نگاهی واقع بینانه می باشد و نمی توان شکاف به وجود آمده میان ارزش ها و حقایق را با تهیه برنامه ها، کتاب ها و همایش‌های مختلف پر کرد. نسل امروز توقع دارد هرآنچه از تاریخچه انقلاب می‌شنود را در عالم واقع ببیند و آن را درک کند. تناقض میان گفتار و کردار سیاسیون آفتی است که خواسته یا ناخواسته به خرمن پرحاصل انقلاب انداخته شده و مایه سوختن ارزش‌های آن خواهد شد.

اما باتمام این تناقضات رفتاری، حضور همه ساله مردم در راهپیمایی پیروزی انقلاب، نقطه اتکایی است که می‌تواند نسل امروز را به تامل وادارد. تفکر دراین مورد که با حضورخود پایه‌های امنیت کشور را محکم‌تر از همیشه می‌بینند. جوان امروز آنچه را که می‌بیند باور می‌کند، اگر عملکرد مسولان و سیاسیون نتواند پاسخگوی سوالات ذهنی او باشد، به طور قطع حضور مردمی در راهپیمایی 22 بهمن پاسخگوی بسیاری از منویات ذهنی وی خواهد بود. درحقیقت این آینه زلال وحدت و حضور مردم است که نشانگر چهره اصلی انقلاب می‌باشد.

مسولان، سیاسیون، احزاب و گروه‌هایی که امروز توانسته‌اند به واسطه انقلاب اسم و رسمی برای خود پیدا کنند، توجه داشته باشند که سلب اعتماد مردم از آنها به معنای بی هویت شدنشان خواهد بود. پس مراقب عملکرد خود باشند تا به واسطه نوع برخورد آنها در فضای کنونی کشور، نگاه نسل امروز به داشته‌ها و ارزش‌های انقلاب اسلامی مکدر و مخدوش نگردد و این باور برای آنها تداعی نشود که از نام انقلاب و انقلابی سو استفاده می شود!. در غیر این صورت تاوان سنگینی خواهند داد...

شرق:گروه‌های مرجع و انقلاب

«گروه‌های مرجع و انقلاب»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم غلامرضا ظریفیان است که در آن می‌خوانید؛انقلاب اسلامی حاصل یک پویش اجتماعی، سیاسی و فرهنگی صدساله در جامعه ایران است. به بیان دیگر انقلاب، انباشت عظیمی از تجربیات فرهنگی و اجتماعی کوچک و بزرگ در نهضت‌ها و تحولات گذشته بود که از جنگ‌های ایران و روس و اشغال سفارت روسیه در ایران تا فعالیت‌های گسترده سیدجمال‌الدین اسدآبادی و نهایتا نهضت ترکیبی و تلفیقی جامعه‌شناسی نهضت تنباکو را شامل می‌شد. از سوی دیگر انقلاب توانست مردم روستا و شهر و خصوصا زن‌ها را به اعتراضات اجتماعی وارد کند.

به این موارد باید قیام نهضت بزرگ مشروطه که درواقع نهضتی متکثر به لحاظ اجتماعی و سیاسی بود و پیام‌های بسیار مهم تولیدشده به لحاظ نرم‌افزاری و سخت‌افزاری و تدوین قانون‌اساسی را افزود که برای نخستین‌بار مفهوم آزادی، عدالتخانه، تفکیک قوا و... را وارد فضای سیاسی کشور کرد. این نهضت نیز با فرازونشیب‌های متعدد و چالش‌های متفاوت در دوران پهلوی مواجه شده و در نهایت، به نهضت ملی‌شدن نفت منجر شد که بنیان‌های ملی کشور را تقویت کرد.

در ادامه، قیام 15خرداد42 توانست با تکیه بر این تجربیات گرانبها و بهره‌گیری از تمرین گونه‌های مختلفی از نهضت‌های اجتماعی البته با فرازوفرودهای دوران 15ساله منجر به پیروزی انقلاب‌اسلامی، آسیب‌های مختلف فرهنگی و اجتماعی را رصد کرده و حاصل آن به تحول تاریخی سال57 بینجامد. انقلاب اسلامی به‌عنوان آخرین انقلاب قرن بیستم، از تبار انقلاب‌های پیش از خود است که از انقلاب‌کبیر فرانسه شروع شد و با انقلابات 1917 روسیه و 1948 چین ادامه یافت که حاوی دو پیام اصلی است؛ نخست «آزادی» و دیگری «عدالتخواهی».

انقلاب‌اسلامی این دو پیام اصلی را با رویکردی متفاوت دنبال کرد و اگرچه رویکرد «زمینی بود» اما انقلاب‌های پیشین را نفی نکرد اما آن را تعالی بخشید و مضامین آزادی و عدالتخواهانه را علاوه بر زمینه‌های مادی، به حوزه‌های معنوی نیز تعمیم داد چراکه اهداف بلندتری مدنظر انقلابیون بود. رهبر فقید انقلاب‌اسلامی به‌عنوان رکن اساسی انقلاب، عصاره و تجارب نهضت‌های گذشته را بررسی کرده بود، جهت والاتری به اعتراضات مردم ایران بخشید. ویژگی‌های شخصیتی امام، مطالعات عمیق در تاریخ است.

اشاره به شواهد تاریخی و پندواندرزدادن با تکیه به این تجربیات، در جای‌جای سخنرانی‌های ایشان چه قبل و چه پس از انقلاب به‌چشم می‌خورد. ایشان از عوامل شکست نهضت‌های گذشته بهره گرفت و بر این اساس بر نقش‌آفرینی همه نیروهای سیاسی و اقشار جامعه که معتقد به ایران و اسلام بودند تاکید کرد. امام تلاش کرد انگشت اشاره خود را به سمت همه نیروهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و گروه‌های مردم بگیرد.

در راس هرم نهضت، نخبگان دانشگاهی و حوزوی قرار دارند و بیان امام با این اقشار ارتباط وثیقی یافت و نقش اصلی توزیع پیام‌های انقلابی را همین دو قشر فرهیخته برعهده داشتند. امام به این اکتفا نکرد و در سطوح مختلف از نیروهای سیاسی و اجتماعی گرفته تا معلمان، کارگران، بازاری‌ها، زنان، دانش‌آموزان و روستاییان ارتباط موثر برقرار کرد و آنچه رخ داد حاصل و برآیند همه نهضت‌های گذشته در کنار بهره‌گیری از قوت‌های آن با توجه به نقش‌آفرینی همه نیروهای سیاسی معتقد به ایران و اسلام بود.

ایشان عنایات ویژه الهی را نیز در پیروزی انقلاب همواره مدنظر داشت. درواقع عامل شکست مخالفان انقلاب این بود که نتوانستند گروه‌های مرجع و اقشار و گرایش‌های مختلف جمع‌شده در کنار یکدیگر را متفرق کنند. اینکه نیز هرگونه تلاش برای حذف نیروهای مختلف سیاسی و اجتماعی یا ایجاد تصور در یک گروه که خود را صاحب انقلاب بدانند، مخل تداوم انقلاب است. به یاد دارم در یکی از انتخابات مهم این موضوع مطرح شد که فقط روحانیون کاندیدا معرفی کنند.

امام خطر این اتفاق را بیشتر از خطر دیدگاه عدم دخالت روحانیت در سیاست دانستند. «بازنگری» در رفتارهای حذفی نادرست، سعه‌صدر، شرح صدر و توجه به دیدگاه همه گروه‌های وفادار به ایران و اسلام، «الگوی زیست مسلمانی»، دوری از هر نوع خودرایی و استعمارزدگی و توجه به عدالت با رویکرد توزیع و توازن قدرت و توزیع عادلانه ثروت و ایجاد تامین‌اجتماعی برای همه اقشار جامعه و مهم‌تر از اینها، توزیع عادلانه احترام و کرامت انسانی، این‌روزها بیش از گذشته مورد نیاز است. اینها باید در شکل‌گیری احزاب قوی، سازمان‌های مردم‌نهاد، شکل‌گیری اصناف و اتحادیه‌های قدرتمند و حضور سازمان‌یافته‌تر جامعه تجلی یابد تا توسعه و «اتحاد اجتماعی» موردنظر انقلاب را محقق کند.

آرمان:تذکر نادر به وزیر

«تذکر نادر به وزیر»عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم دکتر حشمت‌ا... فلاحت‌پیشه است که در آن می‌خوانید؛
مجلس شورای اسلامی بر اساس قانون وظایف و اختیاراتی دارد که یکی از آنها نظارت است و نمایندگان در انجام وظیفه نمایندگی حق دارند با استفاده از ابزارهای چهارگانه‌ای که در اختیار دارند بر حوزه‌های مختلف نظارت کنند.

اما روز گذشته خبری منتشر شد که نشان می‌داد عده‌ای از نمایندگان مجلس در سوال خود به وزیر خارجه آورده‌اند «علت عدم حمایت شما از پیشرفت‌های دفاعی جمهوری اسلامی ایران و جلوگیری از سفر هیات‌های کارشناسی کشورهای دیگر در جهت توسعه توان موشکی به ایران چیست؟» و در تذکری به رئیس‌جمهور ایران نیز پیرامون عدم حمایت از برگزاری رزمایش‌های نظامی و موشکی به ایشان انتقاد کرده‌اند. تذکراتی که بیشتر مربوط به مسائل نظامی است و در انتقاد به اقداماتی است که بدون شک با هماهنگی و تصویب شورای عالی امنیت ملی انجام شده و به این ترتیب می‌توان گفت پیکان انتقاد جدید نمایندگان مجلس از این نهاد بوده است.

البته نمی‌توان نمایندگان مجلس را از تذکر دادن درباره موارد مختلف منع کرد اما مسائلی که به شورای عالی امنیت ملی مربوط می‌شود و درباره مصوبات این شوراست، باید با دقت بیشتری مورد بررسی قرار بگیرد و شاید وارد کردن مباحث و مصوبات این شورا به سطح جامعه کار درستی نباشد. درست است که جلسات شورای عالی امنیت ملی به ریاست رئیس‌جمهوری تشکیل می‌شود و در حال حاضر نیز اختلاف دیدگاه سیاسی میان بعضی از نمایندگان مجلس با دولت وجود دارد اما طرح بعضی مسائل حساسیت‌برانگیز می‌تواند برای کل کشور آسیب‌زا باشد.

در گذشته هم سابقه داشته که نمایندگان مجلس نسبت به عملکرد شورای عالی امنیت ملی واکنش داشته باشند. یکی مربوط به مواردی بود که مسئولان شورای عالی امنیت ملی به مجلس نمی‌آمدند و مجلس نسبت به بی‌توجهی این اعضا تذکر می‌داد و مورد مهم دیگر در زمان مجلس ششم بود که نمایندگان مجلس درباره عملکرد شورای عالی امنیت ملی در مورد مسائل داخلی به مسئولان آن تذکر می‌دادند و پیگیر مسائلی از قبیل به هم خوردن سخنرانی‌ها و برنامه‌های سیاسی و اجتماعی دیگر می‌شدند.

عموم این تذکرات به صورت موضوعی بود و به مصوبات شورای عالی امنیت ملی بازنمی‌گشت اما اقدام اخیر نمایندگان مجلس اقدامی نادر در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی به شمار می‌رود. هر چند بارها به این موضوع تاکید شده که نمایندگان باید سعی کنند در انتقاد کردن منصف باشند اما در موارد حساسی مثل این موضوع نیاز به دقت بیشتر نمایندگان وجود داشت تا شرایط داخلی کشور تحت تاثیر اختلاف میان قوا قرار نگیرد.

دنیای اقتصاد:درباره توزیع سبد کالا

«درباره توزیع سبد کالا»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قل دکترتیمور رحمانی است که در آن می‌خوانید؛دولت محترم در تلاش برای تخفیف فشارهای ناشی از 2 سال تورم حاصل از تحریم‌های بین‌المللی و مجموعه سیاست‌های اقتصادی اتخاذشده در گذشته، اقدام به توزیع سبد کالا در میان بخش‌هایی از مردم کرد که واکنش‌های بسیاری را برانگیخت. در این نوشتار به هیچ وجه به تحلیل نحوه توزیع سبد کالا و شیوه اجرای آن که بسیار مورد انتقاد قرار گرفته است، پرداخته نمی‌شود. آنچه هدف اصلی این نوشتار است نفس انجام کار، غیرضروری بودن و زیانبار بودن آن و ناسازگاری با سیاست‌های کلی اقتصادی دولت محترم است.

تردیدی نیست که به‌دلیل فشارهای عمدتا ریشه گرفته از تحریم‌های بین‌المللی (بدون آنکه نحوه اجرای سیاست‌های اقتصادی در گذشته مبرا شود) که زندگی روزمره مردم و بیش از همه اقشار آسیب‌پذیر را به‌طور ناجوانمردانه و همراه با زورگویی نشانه رفته است و دولت محترم نیز در شرایطی اداره امور را به عهده گرفته است که شدیدترین آثار تورمی آن ظاهر شده است تا حدی تصمیم‌گیری‌های اقتصادی دشوارتر از شرایط عادی می‌شودکه همین عامل می‌تواند منجر به درپیش گرفتن اقدامات احساسی شود و انتظار بر آن نیست که هیچ تصمیم عاری از نقصی انجام نشود. اما نکته آن است که ما به‌دلیل در معرض دشواری قرار گرفتن ناشی از جنگ تحمیلی و انواع تحریم‌ها در گذشته، تجربه‌های بسیاری از انجام سیاست‌های حمایتی و توزیعی داریم که می‌تواند مانع از اتخاذ سیاست‌های همراه با نقص شود؛ در عین حال که فرصت ارتکاب اشتباه هم چندان نداریم.

تعدادی از بهترین اقتصاددانان کشور در دولت محترم حضور دارند و بسیار بعید است که بر اساس آنچه در اقتصاد آموخته‌اند و تدریس کرده‌اند، اجرای سیاستی مانند توزیع سبد کالا را تایید کنند. ما نزد برخی از آنها آموخته‌ایم که یارانه غیرنقدی روش معقولی برای حمایت از اقشار آسیب‌پذیر نیست؛ گرچه ظاهرا طرح توزیع سبد کالا به‌طور مشخص اقشار آسیب‌پذیر را هدف نگرفته است. اجرای چنین سیاستی تنها برای مواقع بسیار غیرعادی مانند جنگ توجیه دارد. به‌طور قطع، توزیع سبد کالا که نوعی یارانه غیرنقدی است برای کل اقتصاد و حتی برای دولت پرهزینه‌تر از یارانه نقدی است. اگر دولت قصد دارد به برخی از یارانه‌بگیران معادل یک میلیون ریال به شکل سبد کالا کمک کند، بهتر است معادل ریالی آن را در حساب آنها واریز کند. آن‌گاه، هزینه‌های سازماندهی و توزیع سبد کالا، هزینه رفت و آمد‌های اضافی، هزینه‌های اتلاف وقت دریافت‌کنندگان سبد کالا و مهم‌تر از همه، هزینه‌های اجتماعی آن و خدشه‌دار شدن حرمت انسان‌ها ایجاد نمی‌شد و از به نمایش گذاشتن نشانه‌های کشورهای کمونیستی که به شدت باید از آن پرهیز شود، خودداری می‌شد.

در ضمن، توزیع سبد کالا سبب ایجاد موقعیت انحصاری برای شرکت‌های درگیر در تهیه و توزیع سبد کالا نسبت به موسسات مشابه می‌شود و سبب ایجاد رانت، درست در شرایطی می‌شود که ریاست محترم جمهوری دستور ویژه‌ای برای شناسایی و مقابله با ویژه‌خواری صادر کرده‌اند. نیت خیر و احساس مسوولیت برای کاهش رنج مردم توجیه‌کننده هر اقدامی نخواهد بود. توزیع سبد کالا حتی اگر به عنوان یک اقدام حمایتی توجیه اقتصادی پیدا کند (که بعید است) نیازمند شناسایی دقیق اقشاری است که به آن نیاز مبرم دارند و نه یک اقدام گسترده و نحوه اجرای آن نیز احتیاج به قدرت انتخاب بیشتری برای کسانی دارد که به آنان تعلق می‌گیرد. در شرایطی که مجموعه اقدامات و سیاست‌های اقتصادی در جهت ایجاد شفافیت، حذف رانت‌خواری، بهبود فضای کسب‌و‌کار و افزایش بهره‌وری تدوین می‌شود اقدامی از نوع توزیع سبد کالا توجیه ندارد و حرکتی رو به عقب است.دولت محترم ضمن آنکه در حال حاضر بهتر است تا زمان جمع‌آوری اطلاعات و شناسایی نسبی یارانه‌بگیران نقدی به هر ترتیبی شده است وضع موجود را ادامه دهد و اجازه دهد تورم و افزایش سطح قیمت‌ها به تدریج از فشار مالی ناشی از پرداخت یارانه‌های نقدی بکاهد. در قدم بعدی، دولت لازم است با شناسایی دهک‌های آسیب‌پذیر به تدریج با قطع یارانه‌های نقدی بخش قابل توجهی از جمعیت به یک سیاست حمایتی جامع روی آورد که اقشار آسیب‌پذیر را مورد حمایت جدی قرار دهد که ممکن است شامل توزیع کوپن عام تهیه مواد غذایی آنها نیز شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها