چین و چروک‌های پولساز

فقط کافی است یکی از همین مجلات تبلیغاتی را که ماهانه در خانه‌ها می‌اندازند، یا نگرانی‌های دیگران را درباره از دست رفتن طراوت چهره‌هایشان چند باری ببینید و بشنوید تا در ذهنتان ثبت شود که کرم‌هایی ساخته شده برای رفع چین و چروک زیر چشم، کاری به نام بوتاکس هست تا...، راهی برای رفع چروک‌های دست و گردن هست تا... دقیقا همین نتیجه‌گیری مهم است، تا چه اتفاقی بیفتد؟ تا جوان شویم یا جوان به نظر رسیم؟
کد خبر: ۶۴۵۱۱۰
چین و چروک‌های پولساز

پشت این همه تبلیغات برای جوان نشان دادن ما چه افکاری پنهان است؟ اگر در زندگی آنجایی ایستاده باشیم که دوستش داریم و اگر هر سال از زندگی‌مان به گونه‌ای بگذرد که آرزویمان بوده است یا در حال رسیدن به آرزوهایمان هستیم، آن هنگام سال‌های زندگی ما ارزشمند می‌شوند و دیگر نیازی به پنهان کردنش نداریم.

کودکی که آرزو می‌کند همیشه بزرگ‌تر از سنش باشد، یعنی نه خودش و نه اطرافیان نزدیکش، هیچ‌کدام کودکی او را به رسمیت نشناخته‌اند و فقط به بزرگی یا شِبه بزرگی اعتبار می‌دهند.

نوجوانی که دوست دارد سریع‌تر از دوران بلاتکلیف مدرسه بگذرد و آن دوی زیبا در عدد سنش ظاهر شود، یعنی نوجوانی‌اش به سخره گرفته شده و ندانسته همان روزهاست که می‌تواند مهم‌ترین تصمیم‌های زندگی‌اش را پایه‌ریزی کند و بعد نزدیک سی سالگی که می‌شود یا کمی بیشتر، دوباره آرزوی بازگشت آن دوی دوست‌داشتنی به سراغش می‌آید.

در گذشته‌های عمر، طلب بزرگ‌تر شدن خواه ناخواه برآورده می‌شد ولی برهه‌ای می‌رسد که دیگر بازگشت، آرزویی محال می‌شود.

این رقم‌ها و آن چروک‌ها می‌توانست برق شادی در نگاه فرد بنشاند که: «امروز فلان سن را دارم و چقدر خرسندم از کوشا بودنم در زندگی و چقدر دلشادم از تمام آنچه به دست آورده‌ و ‌‌از کف داده‌ام.»

دروغ‌های الگو شده

صحبت از کرم‌های تبلیغاتی و بوتاکس و ماسک بود؛ محصولاتی که از آنها با نام کالاهای مصرفی یاد می‌شود، آن هم با این هدف پنهانی که پیری را بد نشان دهند و تلاشی مذبوحانه برای دوری از یک پدیده کاملا طبیعی کنند تا فقط پول بیشتری از مردم دلداده به این باورهای دروغین دریافت کنند و بعد محصولی جدید و سمت و سوی متفاوت به افکار مخاطبان دادن و کسب پول بیشتر و... این چرخه ادامه دارد و تبلیغات چنان قوی است که اگر شخص نتواند خودش را خارج از این گود تصور کند، تمام سال‌هایی که می‌توانست چین‌های صورتش را نشان خردمندی و رشدهای فردی بداند، به بطالتی منفعت‌طلبانه برای دیگران بدل می‌شود و در نهایت با افسوسی دو چندان مواجه می‌شود: هم بیهوده گذشتن روزهای دلدادگی به تبلیغات و هدر رفتن سرمایه‌ای که می‌توانست برای او تفریحات و دلخوشی بسیار حاصل کند و هم وسعت نیافتن تجربه‌ها و ابعاد زندگی تا جایی که باید افسوسی مدام را با خود حمل کند.

اتفاق دیگر برای خریدارانی که روند طبیعی پیر شدن چهره را طی می‌کنند، آن است که کم کم الگوهای آنان رسیدن به تصویر پوست‌های صاف و بدون هیچ لک و چروک می‌شود که همان‌ها نیز خود واقعی نیستند.

پوست ما زنده است و نشان زنده بودنش این است که گاهی لک می‌افتد، گاهی جوش می‌زند، گاهی تیره و بعد کم کم چروک می‌شود.

اگر عامل بیماری باشد، باید در مسیر منطقی درمان اصلاح شود ولی اگر طبیعی باشد، چه الگوی حقیری برای خود انتخاب کرده‌ایم! فقط یک تصویر، آن هم تصویری که با بهترین دوربین، با بهترین گریم، با هزار و یک نورپردازی و تغییرات در پوست‌ به دست آمده است! حتما جواب این است که: «نه، ما هم می‌دانیم که اینها ساختگی است». این انکاری طبیعی است. اگر می‌دانیم پس با کدام امید دست به خرید کالایی می‌زنیم که ما را نه از یک امر «ناگهانی» بلکه از یک امر «طبیعی» دور نگه می‌دارد؟

حذف صورت‌مساله مرگ

اگرهای زیادی وجود دارد که یادمان بیندازد پیر شدن بی‌اشکال است، اگر باور کنیم زندگی در حال گذران است و باید دارایی عمیق فردای ما بیش از امروزمان باشد، اگر باور کنیم در دوره‌ای نه‌چندان دور باید آرام گرفت و حکیمانه با دنیایی از تجربه به جهان پیرامون نگریست و اگر باور کنیم مرگ بخشی از روند زندگی ماست.

علم (به معنای امروزی آن) در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، توهم قدرتمندی برای نجات از مرگ و بیماری و ترس بود تا حدی که اگر در همین دوران از هنرپیشه‌ای سی‌ساله می‌پرسیدند: «آیا پیر می‌شوی؟» می‌گفت: «هرگز پیر نخواهم شد، زیرا علم در آینده نزدیک و قبل از آن‌که من به پیری برسم، مساله پیری را حل خواهد کرد.» شهید مرتضی آوینی در مقاله بهشت زمینی ضمن اشاره به این نکته می‌گوید: «از آن روز که علم، مرگ را نوعی بیماری می‌دانست که بر اعضا عارض می‌شود و معتقد بود می‌تواند در آینده بر آن فائق آید، این توهم به ضعف گراییده و از اعتبار و اطلاق آن افتاده است، اما صورت آرمانی آن هنوز باقی است.» هنوز گمان می‌کنیم می‌توان به اتوپیایی رسید که در آن مرگ و بیماری و پیری راه ندارد و به عبارت دیگر جاودانگی محض در آن جاری است!

وقتی دور از تمام این تبلیغات و باورهای آرمانی آن هم در سطح دروغینش در خلوت می‌اندیشیم و بعد مثل هزاران امر ناگهانی دیگر، ولی از سنخ یک واقعیت آگاه‌کننده، خبر وفات دیگران به گوشمان می‌رسد، چقدر در خود فرو می‌شکنیم! و چقدر گذشته سرشار از دویدن در پی رویایی پوچ برای جوان ماندن ما را خجالت‌زده می‌کند!

حورا نژادصداقت / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها