شرق: معرفی رسمی مشاغل جدید
یک اختلاف حساب جزیی بین مسعود نیلی، مشاور اقتصادی حسن روحانی و وزارت کار دولت آقای محمود احمدینژاد وجود دارد. مدتها پیش نیلی توی تلویزیون گفت: «در هشتسال گذشته در کل سالی 14هزار شغل ایجاد شده.»
14هزار را ضربدر هشت سال بکنیم میشود 112هزار شغل.ولی دولت مهرورزی پاسخ محکم و مستدل و منطقی و مستند داد که «نخیر هم.ما پنج میلیون و 200 هزار شغل درست کردیم.»
معلوم نیست مهرورزی چطوری 112هزارتا را گرد کرده که شده پنجمیلیونو200هزارتا. ولی به نظر ما منطقی است.
خلاصه، ما از آن روزی که این حرفها شد، یک گروه را مامور کردیم پنجمیلیونو200هزار شغلی که مهرورزی میگوید ساخته را کشف و ثبت کنند.
نتیجه شد این؛ پارکبان (از مشاغل تازهتاسیس، اختراعشده توسط دانشمندان وطنی) 25هزارتا. البته قرار بوده به تعداد هر ماشین در تهران یک پارکبان استخدام شود که متاسفانه این مهم با تغییر دولت از بین رفت.
هیات همراه (سفرهای خارجی) 500تا. که بهعنوان شغل ثابت حقوق میگرفتند و الان بیکار شدهاند متاسفانه.
هیات همراه (سفرهای استانی) 3500 تا.
بازکننده نامههای مردمی 800 نفر.
خواننده نامههای مردمی 200 نفر.
مسوول درستکردن موشک با نامههای مردمی 172 نفر.
دکتر (تحت لیسانس فتوشاپ) 2000نفر.
هنرمند 63 نفر. (که هنرشان این بود که بهعنوان هنرمند حقوق و بودجه بگیرند و الان بیکار شدهاند متاسفانه.)
هنرمند جوان 73 نفر. (که برای جوانگرایی به فرزندان جوان مسوولان و آشنایان عنوان هنرمند داده شد تا فیلم بسازند یا مشاور و رییس و مدیرعامل شوند.)
واردکننده پورشه (بهصورت تخصصی) دونفر.
فروشنده ارز دولتی در بازار آزاد (بهصورت تخصصی) ششنفر.
نویسندگان نامه مردمی به رییسجمهور سهمیلیونو450هزارنفر.
مسوول خیسکردن پشت تمبر برای چسباندن پشت نامه مردمی 723نفر.
دوندگان پشتسر ماشین 2000نفر.
گیرنده وام 500هزارنفر. (که بهصورت تخصصی گرفتن وام و تسهیلات خُرد شغلشان شده بود.)
شرکتکننده لاتاری، ایستاده در صف سفارتخانه، اپلایکننده دانشگاه خارجی و... سرجمع 14970نفر.
فیسبوکچی 1200001 نفر. (که کار در فیسبوک را بهعنوان شغل حساب کردند و بههرحال کار که عار نیست.)
تهران امروز : «دوبیتیهای بابا ناصر»
ندونُم ایور و او ور کدام است
ز بس سرگرم کارم سر کدام است
به هر شو که به خانه پا گذارم
ندونم دل که و دلبر کدام است
به سینه آتشی دیرُم خدایا
جوانی عینهو پیرُم خدایا
ز بس که گشنگی دادُم به این دل
دیَه از زندگی سیرُم خدایا
ته که ناخواندهای علم سماوات
ته که کارِت درسته در خرابات!
چه دونی آسمون ما چه رنگه
بَرو او لا وینیم ارواح بابات!
شدم حیرون من از کار محبت
زدم بیرون ز بازار محبت
محبت چون نداره پول، لازم
دلی دیرٌم خریدار محبت
خدا را شکر اقلّاً این سبد هست
شدی مست و به دنبالت شدم مست
قدح از دست تو افتاد و بشکست
سبد از دست مو افتاد و نشکست!
نه دشمن می شناسه ما رِ، نه دوست
دیه حتّی قیافه م عین لولوست
فقط یک مشتِ پُر از استخونُم
اگر قصابُم از تن واکره پوست
به غیر از پُست امدادی مبیناد
دیه وضعیت عادی مبیناد
ز بس که دوده تهرون از دو متری
چشام میدان آزادی مبیناد!
یکی محصول رفسنجان پسندد
یکی هم پسته ی کرمان پسندد
یکی هم مثل من چون «بچه قم هِه!»
برا پُز شُم شده ،سوهان پسندد
میاد نزدیک لب جونم شب و روز
نمیجوشه ولی خونم شب و روز
کف دستم گرفتم آبرومو
پیِ یک لقمه ی نونم شب و روز
تو که حتی یه دوزاری نداری
گواهینامه ی گاری نداری
با مو هرگز سر یاری نداری
بَرو او لا با مِه کاری نداری!
برای عدهای نان آفریدند
چرا نان بلکه ناندان آفریدند
نه سر دارم نه سامان با چه رویی
برایم بانک سامان آفریدند!
کیهان : نَفَس!(گفت و شنود)
گفت: وزیر خارجه آمریکا بار دیگر ادعا کرده است که همه گزینهها روی میز است!
گفتم: مگر طی سی و چند سال گذشته، همه گزینهها و از جمله گزینه نظامی روی میز نبوده است؟! در این سی و چند سال چه غلطی کردهاند که حالا لاف حمله نظامی میزنند؟!
گفت: از سران فتنه هم حمایت کرده است.
گفتم: خودش را به آن راه زده است که مرگ فتنه 88 را به روی خود نیاورد!... یارو کنار استخر نشسته بود و میگفت؛ آفرین، آفرین، بنازم به این نَفَس! پرسیدند به چه کسی آفرین میگویی؟! گفت؛ رفیقم را میگویم، چند ساعته که رفته زیر آب هنوز بیرون نیامده! ایول! بنازم به این نَفَس!
قدس :مش غضنفر و اتوبوس های بخش خصوصی
تو دنیا از هیچّه به اَندِزه دیدنِ رویِ ناشورِ رئیسُم اوَختاییکه دیر به سَرِ کارُم مِرِسُم، نِمِتِرسُم.
امروزَم که واز دیر رِسیدُم ادارَما، هَم لِنگُم رِ گذاشتُم تو اتاقُم، رئیسُم جولوم سبز رَفتُ گفتِگ بِریچی وازَم دیر آمَدی؟ گفتُم بُخُدا تَخصیرِ ای اُتوربوسِ بود که ایقذَر فِس فِس کِرد. گفتِگ دُرُغ نِگو یَره. تو هَمِّشه با اُتوربوس میِی پس بِرِیچی قَبلَنا ایقذَر دیر نِمِرِسیدی؟
گفتُم بِرِیکه قَبلَنا اُتوربوسا دولتی بودُ رارَنده ها یَک حوقوقِ ثابتی از اُتوربوسرانی مِگیریفتَن بِرِیهَمی سَرِ وَختِشا میِمَدَنُ فِقَطَم تو ایسگایا وایمِستادَنُ هَم مسافراشایَم سِوارُ پیِده مِکِردن جینگی را میُفتادنُ مویَم هَمِّشه سَرِوَخت مِرِسیدُم ولی از وَختی اُتوربوسارِ دِدَن به بخش خوصوصی، ای رارَنده ها عینِ تاکسیا هَم هرجا یَک مسافری رِ مِبینَن که دِره از تو میلانی جایی مُدُوه، مِزِنَن رو ترمز تا یَرِگه بیه سِوار بِره. تو رایَم لِخ مِکیشَنُ راه مِرَن تا مسافرا بیشتر تو ایسگایِ بعدی لوکّه بِرَن.
بِرِیهَمیَم هَستِگ که هَرچیَم زود راه میُفتُم وازَم دیر مِرِسُم.حالا مویِ مَش غضنفر موندُم سازمانِ اُتوربوسرانیما کِی مِخه بفهمه که سُپُردَنِ اُتوربوسا به بخش خوصوصی به ای معنا نیستِگ که دِگه هیچّه نظارت روشا نِدِشته بِشه تا رارَنده ها هَرجور که دِلِشا مِخه کار کُنَن.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد