علیرضا میگوید: هنوز همسر مناسب من ساخته نشده است. مساله ازدواج و یافتن همسر مناسب مشغله ذهنی خیلی از جوانان و البته برخی میانسالان است. روانشناسان اعتقاد دارند هرچه سن بالاتر میرود وسواس شخص نسبت به مورد مناسب برای ازدواج بیشتر میشود و همین وسواس عاقبت به تجرد قطعی میانجامد. اما همسر مناسب را از کجا میتوان یافت؟
کفش سیندرلا
اول از همه شما یک قالب کفش آماده میکنید. این قالب تفکر کلیشهای است که شما درباره شوهر یا زن آینده خود در ذهنتان دارید. گاهی این قالب آنقدر تنگ است که به پای هیچ کسی نمیخورد و سیندرلای شما هرگز پیدا نمیشود، اما کافی است به این فکر کنید که هیچ کس انسان کاملی نیست. مشاوران خانواده اعتقاد دارند، تطابق 60 درصدی یک شخص با آنچه ما در نظر داریم برای یک وصلت موفق کافی است. چون اگر فرض کنیم بعد از ازدواج شما از 10 درصد ایدههایتان پایین میآیید و همسرتان هم 10 درصد دیگر به ایدههای شما نزدیک میشود و 10 درصد جذابیتهای غیرمنتظره نیز در هریک از شما یافت میشود میتوان گفت به ازدواج ایدهآلی دست یافتهاید.
این کاملا به خودتان بستگی دارد که بعد از ازدواج بایکدیگر سازگارتر شوید یا رفتهرفته با خودخواهیها و تکبرهایتان از یکدیگر فاصله بگیرید.
خانه دوست کجاست؟
مطمئن باشید جای دوری نیست. از قدیم و ندیم میگفتند عقد دختر عمو و پسر عمو را در آسمانها بستهاند. ما نمیگوییم وقت ازدواجتان که رسید مستقیم بروید سراغ دختر عمو یا پسر عمویتان. اصلا از کجا معلوم که آنها برای زندگیشان برنامه دیگری نداشته باشند؛ اما نکته مهم این پند قدیمیها این است که وقتی همسری میجویید بهتر است از محیطی نزدیک به خودتان باشد و از فضایی آشنا او را انتخاب کنید.خیلی از افراد از ازدواج فامیلی پرهیز میکنند اما از این نکته غافلند که اقوام راحتتر محیط اجتماعی ـ خانوادگی و ارزشهای حاکم بر آن را تحمل میکنند و با یکدیگر مانوسترند.
اما یکی از معایب ازدواجهای فامیلی نزدیکی نژادها و تشابه ژنهاست که اگر بخواهید چنین ازدواجی صورت دهید بهترین کار آن است که قبل از ازدواج مشاوره ژنتیک و تستهای لازم را انجام دهید.
سالها پیش در همه کشور، همسایهها مثل قوم و خویش بودند و باهم رفت و آمد داشتند، اما امروز در بسیاری نقاط شهری این روابط به همسایگی صرف یا حتی حدی پایینتر از آن تنزل کرده است.
اما آنها که دارند زیر سایه همسایهشان زندگی میکنند و بچههایشان با هم بزرگ میشوند باید به احتمال ازدواج این بچهها در سالهای آتی بیشتر توجه کنند. اگر شما فضای خانوادگی یک همسایه را میپسندید لزومی ندارد بعد از اینکه از آن محل رفتید، رفت و آمد خود را با آن خانواده قطع کنید. همین رفت و آمدها بود که در سالهای گذشته ازدواج جوانان را سادهتر میکرد. شما هم به عنوان یک جوان بدون همسر اگر فکر میکنید کسانی که با آنها بزرگ شدهاید قابل اعتنا نیستند و فقط همبازی دوران کودکی بودهاند، اشتباه میکنید. گاهی این افراد بهترین همسران برای زوج خود خواهند بود، زیرا شناخت خوبی از یکدیگر دارند.
محیط دیگری که در آن باید با دقت بیشتری به اطراف خود نگاه کنید، اداره و محیط کار است. هرچه سالهای ماندگاری شما در یک محیط شغلی بیشتر میشود، آشنایی شما با افراد آن محیط نیز افزایش مییابد. شما میتوانید یکی از دختران مناسب محل کار خود را انتخاب کنید و از عواقب آن هم نترسید. اگر نمیتوانید در مجاورت همسر خود کار کنید، میتوانید محل کار خود را عوض کنید و از دست انداختن همکاران هم نترسید.
ذوقزده نشوید
سهیلا داشت به چهل سالگی نزدیک میشد که با احمد آشنا شد؛ احمد پنجاه ساله و نسبت به سنش افتاده حال بود. او هنوز به سالمندی نرسیده اضافه وزن پیدا کرده بود و چند نوع بیماری داشت؛ اما وضع مالیاش خوب بود. احمد را یک آشنا به سهیلا معرفی کرده بود و او قبل از اینکه خواستگار سهیلا شود یک ازدواج منجر به طلاق هم داشت.
الان 5 سال از آن زمان میگذرد و سهیلا خیلی از این پاسخگویی شتابزده پشیمان است. سهیلا میگوید: همسرم مرا با 19 سال سابقه کاری وادار کرد خانه نشین شوم تا از او پرستاری کنم. ما هرگز بچهدار نشدیم و او هر روز از روز قبل بداخلاقتر میشود و همه چیز را تقصیر سن بالای من میاندازد نه بیماریهای خودش. او آنقدر خودخواه و متکبر است که حتی یک بار هم برای درمان نزد دکتر نرفته است و فقط معتقد است من باید از نظر ناباروری درمان شوم. هیچ کس توصیه نمیکند که شما باید یک شناخت نسبی از همسر آیندهتان به دست آورید. بعضی از خانوادهها این دوره را با صیغه محرمیت میگذرانند و برخی دیگر اعتقاد دارند اگر دختر و پسر محرم نباشند، فاصلهها را بیشتر حفظ میکنند و این بهتر است. تصمیم بر عهده شما و خانوادهتان است اما شناخت برای ازدواج ضروریترین عامل است.
دل باز و چشم بسته
نرگس با دیدن احمد نفسش بند آمد. همهاش دعا میکرد که او از در عبور کند و در یکی از صندلیها در دید او بنشیند و او نگاهش را بپاید که متوجه او هست یا نه.
همه فکر و ذکر نرگس در کلاس، افشین بود و عاقبت او هم متوجه این علاقه نرگس شد. نرگس هم دختر زیبایی بود و هم وضع خانوادگی خوبی داشت، اما با دلباختگی که پیدا کرده بود چنان دلباخته بود که همه چیز را با چشم بسته قبول میکرد.
وقتی افشین از او خواستگاری کرد نرگس ذوق زده شد و قبول کرد، برایش اهمیت نداشت که همسر آینده اش بیکار است و وضع مالی مناسبی ندارد. او حتی ضعف های اخلاقی همسرش را هم ندیده گرفت. وقتی میخواستند ازدواج کنند مهریه اندکی برایش در نظر گرفتند و با وجود مخالفت والدینش نرگس با گریه و التماس خواست که قبول کنند.
خیلی زود نرگس فهمید که شوهرش هیچ قید و بندی به زندگی و در آمد خانواده ندارد. آنها در خوابگاه متاهلی زندگی را شروع کردند و بعد از مدتی پدر نرگس برای آنها خانهای خرید و آن را به اسم نرگس کرد. مغازهای نیز در محل مناسبی برای آنها اجاره کرد تا همسر نرگس در اوقات فراغت آن را بگرداند؛ اما افشین هرگز به مغازه سر نمیزد و مغازه فقط ضرر میداد. عاقبت پدر نرگس مغازه را پس داد و ناچار شد یک مغازه بخرد و آن را هم به نام نرگس کند و آنها از پول اجارهاش روزگار بگذرانند.
حالا چند سال از آن ماجرا میگذرد. اکنون هم مغازه و هم خانه به نام همسر نرگس است و نرگس میداند که همسرش حتی به او وفادار هم نمیماند؛ چون بعد ازازدواج به دنبال یک مشاجره شدید او صراحتا به نرگس گفت که هرگز نمیتواند دوستانی را که قبل از او سالها در زندگیاش بودهاند کنار بگذارد فقط چون یک دختر پولدار بی هنر پیدا کرده است.
بیایید به خودتان قول دهید اگر عاشق کسی شدید برای او تخفیف قائل شوید، ولی نه در حد تمام زندگی. اگر نمیتوانید محکم باشید قول و قرار ها را به خانوادهتان بسپارید و به همسر آیندهتان بگویید که قرار نیست من وارد مقولههای جدی شوم و در این مورد خانواده ها تصمیم میگیرند./ ضمیمه چاردیواری
زهره زیارتی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
ازدواج موفق داشتن خلق خوی خوب
و داشتن یكی كه بتونی با او آرامش را احساس كنی..