شاید بزرگترین ضعف فیلم در پایانبندی آن و سرانجامی است که برای موسی، قهرمان قصه رخ میدهد. موسی که به دلیل ولنگاری و بیبند و باری در دوران جوانی دچار عذاب وجدان شده و سر همین موضوع همسر خود را از دست داده، بهدلیل منفور بودن نزد اهالی محل نمیتواند آنچنان که میخواهد موفق به توبه شود. او که با اسبش زیبا قبل از انقلاب در کنار دریا به سواری دادن مشغول بود، اینک میخواهد زیبا را به ذوالجناح بدل کند تا روز عاشورا مراسم ذوالجناح را خودش برگزار کرده و از این طریق موفق به توبه شود، اما موانع بسیاری سر راه اوست که مهمترینش ذهنیت اهالی محل بویژه برادر همسرش است که کینه دیرینه از او دارد. واقعیت این است که من و زیبا در لایه درونیتر از این سطح ظاهری قصه به دنبال آسیب شناسی برخی اعتقادات و باورهای سنتی و غلط است که با انگارههای دینی تنیده شده و از فهم و درک درست احکام الهی جلوگیری میکند. در واقع من و زیبا تلاش میکند در بستر روایت خود از قصه موسی وجوه رحمانی خداوند و دین را به تصویر بکشد و به مخاطب یادآوری کند خدا، رحمان و رحیم است اما گاهی تعصبات غلط یا کینهها و کدورتهای شخصی مانع از فهم درست دین شده و برخی عقاید شخصی خود را عین دینورزی میدانند. مثلا در سکانسی از فیلم میبینیم روحانی محل نمیتواند اهالی مسجد را قانع کند که توبه موسی پذیرفتنی است و خداوند بخشندهتر از آنی است که ما در ذهن خود ترسیم کردهایم.
وقتی عاطفه و احساس جای عقیده و احکام را میگیرد، نمیتوان به تجلیات مثبت و سازنده دین دل بست. نه دین، که فهم نادرست از دین موجب میشود آدمی نتواند در بستر باورهای الهی به رشد و بالندگی برسد و لذت ایمان را تجربه کند. این وجه فیلم که درونمایه اصلی قصه را تشکیل میدهد خیلی خوب است و شاید کمتر فیلمی در سینمای دین محور ساخته شده که از این زاویه به مساله توبه پرداخته باشد، اما ساختار دراماتیک فیلم و فرآیند تطور داستانی آن چندان منطقی به نظر نمیرسد.
جعفر (شهاب حسینی) تنها پسر موسی تلاش میکند از طرق مختلف نظراهالی محل را جذب کند که امسال روز عاشورا مراسم ذوالجناح را پدرش موسی برگزار کند تا توبهاش پذیرفته شود و او با آرامش خیال و بدون عذاب وجدان از این دنیا برود. کشش داستانی و تعلیقهای قصه نیز محصول همین چانه زنیها و تلاش جعفر است که موقعیتهای دراماتیک متعددی را به شکل پازل گونه در فرآیند قصه خلق میکند اما پایانبندی فیلم محصول طبیعی و منطقی این پروسه نیست و حضور ناگهانی و بدون مقدمه موسی در مراسم ذوالجناح بدون نسبت منطقیاش با درام، عقلانیت نهفته در پس قصه را کمرنگ میکند و بیش از آنکه به زعم کارگردان غافلگیرکننده باشد با دافعه مخاطب همراه میشود، ضمن اینکه موقعیت پایانی فیلم با یک نوع سانتیمانتالیسم مذهبی همراه میشود که با توجه به استفاده از موسیقی خارج از متن به یک کلیپ تصویری بدل میشود. من و زیبا از زیباییشناسی بصری خوبی برخوردار است و حسن پور بخوبی توانسته از فضای سرسبز شمال و جنگل و دریا در قاب بندی تصویرش بهره بگیرد. از این حیث قصه فیلم با اینکه در یک فضای روستایی اتفاق میافتد، اما فضاسازیهای دلنشین و تعلیق درونی که در ذات داستان وجود دارد، مخاطب را خسته نمیکند. برخی داستانکهای فرعی مثل عشق رعنا به جعفر نیز جذابیت و تلطیف قصه را بیشتر کرده است. به این موارد میتوان تیتراژ متفاوت فیلم را هم اضافه کرد که در حقیقت فصل اول و ورودی داستان را نیز به مخاطب نشان میدهد.
آلبوم عکس موسی از دوران جوانیاش در کنار دریا درباره شخصیت اصلی فیلم اطلاعاتی به مخاطب میدهد، هرچند به نظر میرسد این اطلاعات باید از طریق نمایش موقعیتهای سینمایی نه صرفا عکس به مخاطب منتقل میشد. البته کارگردان فقط به یک سکانس که فلاشبکی مربوط به چگونگی مرگ همسر موسی است، بسنده میکند. من و زیبا تلاش میکند مفهوم رحمانیت و بخشندگی خداوند را با حضور ماریه و یک خانواده مسیحی به ادیان الهی تعمیم دهد و بر این نکته تاکید کند که همه ادیان الهی تصویری رحمانی از خداوند ارائه میکنند و این باور مشترک همه مذاهب است که خداوند آسان توبه بندهاش را میپذیرد و فقط کافی است انسان قلبا اراده کند تا به سوی او برگردد.
چهره تلخ و مستاصل پرویز پرستویی در کنار شخصیت درونگرا و عصبی شهاب حسینی و البته لهجه شمالی این دو، تصویر متفاوتی از توانمندی این بازیگر را در من و زیبا به نمایش میگذارد که فارغ از فراز و نشیبهای فیلمنامه و ضعفهایی که برای آن برشمردیم تماشای فیلم را دلچسب میکند.
سید رضا صائمی / جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد