خراسان:مسئولان برای تحقق اقتصاد مقاومتی شاخص های کمّی ارائه کنند
«مسئولان برای تحقق اقتصاد مقاومتی شاخص های کمّی ارائه کنند»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسنزاده است که در آن میخوانید؛مروری بر بیانات رهبر انقلاب از سیاست های اقتصاد مقاومتی که اواخر سال گذشته در جمع مسئولان نظام عنوان شد، نشان می دهد که ایشان فراتر از توصیف ویژگی ها و مولفه های اقتصاد مقاومتی الزامات ۸ گانه ای را برای تحقق این سیاست ها مشخص کرده اند. بر این اساس مروری بر اظهارنظرها و حرف های بعضاً کلی مسئولان درباره اجرای سیاست های اقتصاد مقاومتی نشان می دهد که ضروری است طرح ها و اقدامات مسئولان با ملاک و معیار این الزامات ۸ گانه سنجیده شود تا سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی صرفاً در حیطه توصیه باقی نماند. به ویژه این که هنر برخی مسئولان و حتی نخبگان این است که چنین رویکردهای راهگشا برای اقتصاد را به سرعت شعاری می کنند!
در این میان مجلس از ابتدای سال هر جلسه میزبان یکی از مسئولان اقتصادی دولت بوده است تا برنامه های بخشی از دولت برای تحقق سیاست های اقتصاد مقاومتی اعلام شود.
روز گذشته وزیر امور اقتصادی و دارایی با حضور در صحن علنی مجلس ضمن اعلام ۷ اولویت این وزارتخانه برای اجرای سیاست های اقتصاد مقاومتی برخی اهداف کمّی این وزارتخانه برای تحقق این سیاست ها را اعلام کرد.
آن چه در ابتدای این یادداشت درباره الزامات ۸ گانه اجرای اقتصاد مقاومتی عنوان شد ناظر به اعلام همین اهداف کمّی است چرا که رهبر انقلاب در جلسه تبیین سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی، تدوین برنامه های زمان بندی شده را جزو الزامات اجرای این سیاست ها برشمردند.
به نظر نگارنده نیز آن چه که بیش از هر چیز دیگری می تواند اقتصاد مقاومتی را از نزول به ورطه شعار خارج و آن را به برنامه راهبردی اقتصاد کشور تبدیل کند، تعیین اهداف کمّی برای تحقق این سیاست هاست چرا که سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی به ریز در عرصه های مختلف از جمله صادرات غیرنفتی، کاهش سهم نفت از درآمدهای دولت، ارتقای درآمدهای مالیاتی، افزایش بهره وری، افزایش خودکفایی در تولید محصولات استراتژیک، اقتصاد دانش بنیان و بسیاری از موارد دیگر توصیه های مشخصی دارد که ضروری است در هر یک از این موارد برای ارتقای کشور از وضعیت فعلی به وضعیت بهتر یک برنامه زمان بندی با اهداف کمّی مشخص شود تا بتوان با صراحت مسئولان مربوطه را در قبال عملکردشان در راستای مقاوم سازی اقتصاد پاسخگو کرد.
بر این اساس ضروری است مسئولان ۳ قوه تمهیداتی بیندیشند تا بخش های مختلف به صورت شفاف برنامه کمّی و هدفگذاری شده خود را برای تحقق سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی اعلام کنند و این اهداف به صورت منظم رصد و پیگیری شود تا پس از گذشت مدت زمانی مشخص کارنامه قابل نقد مسئولان درباره اجرای سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی در برابر دیدگاه ملت، رهبری و کارشناسان باشد.
کیهان:یارانه نقدی دریافت یا انصراف؟
«یارانه نقدی دریافت یا انصراف؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛این روزها، دریافت و یا انصراف از دریافت یارانه نقدی به یکی از پردامنهترین مسائل روز تبدیل شده و بخش قابل توجهی از اخبار و گزارشها و دغدغه مسئولان به ویژه دولتمردان را به خود اختصاص داده است. دولت از چند ماه قبل، تبلیغات گستردهای را با تاکید بر ضرورت اختصاص یارانه به اقشار محروم و کم درآمد و تشویق خانوارهای بینیاز به انصراف از ثبتنام آغاز کرده بود. این تبلیغات طی چند روز گذشته و با آغاز مهلت ده روزه ثبتنام اینترنتی سرپرست خانوارها، حجم و شتاب بیشتری گرفته است. دیروز وزیر اقتصاد و دارایی با حضور در مجلس شورای اسلامی اعلام کرد نزدیک به 10میلیون نفر از صاحبان ثروت و بینیاز از دریافت یارانه را شناسایی کردهایم که در صورت ثبت نام از لیست یارانهبگیران حذف خواهند شد و یک خبر اعلام نشده دیگر حکایت از آن دارد که تاکنون تعداد انصرافدهندگان، کمتر از رقمی است که انتظار میرفت. هرچند اعلام رسمی این رقم به بعد از پایان ثبت نامها موکول شده است.
و اما، در این باره اشاره به نکاتی ضروری تلقی میشود؛
1- طرح هدفمندی یارانهها، نیاز مبرم و گرهگشایی بود که دستکم طی 25سال گذشته هیچیک از مسئولان برجسته نظام و صاحبنظران در ضرورت اجرا و عملیاتی شدن آن کمترین تردیدی نداشتند ولی دولتهای مدعیاصلاحات و سازندگی علیرغم این احساس نیاز، حاضر به اجرای طرح یادشده نبودند و پیآمدهای اولیه اجرای این طرح یعنی، افزایش قیمت حاملهای انرژی و به تبع آن افزایش بهای سایر کالا و خدمات را با منافع حزبی و گروهی و سازمان رأی خود ناسازگار میدانستند. این طرح نهایتا در دولت احمدینژاد و با جسارت قابل تقدیر ایشان به عرصه عمل وارد شد که هرچند برخی از دستاوردهای حاصل از اجرای آن را نمیتوان نادیده گرفت ولی متاسفانه به دلایلی در ادامه راه از مسیر اصلی و پیشبینی شده خارج شد و به نتیجهای که انتظار میرفت نرسید. درباره علت ناتمام ماندن طرح هدفمندی یارانهها در دولت قبلی میتوان به چند عامل اشاره کرد.
بعد از آغاز مرحله اجرایی طرح، دو جریان اصلاحات و سازندگی که از یکسو، جرأت و جسارت اجرای آن را در دوران حاکمیت خود نداشتند و از سوی دیگر، دستاوردهای طرح یادشده را کسب یک پیروزی چشمگیر برای دولتی میدانستند که چشم دیدن آن را نداشتند، به سنگاندازی در مسیر اجرای طرح روی آوردند و بیاعتناء به منافع ملی و نیاز حیاتی کشور، تبلیغات سنگین و پرحجمی را علیه آن سامان داده و به میدان آوردند.
بعد از اجرای طرح هدفمندی یارانهها همانگونه که از قبل انتظار میرفت و پیشبینی شده بود، بهای حاملهای انرژی افزایش یافت که دولت با سهمیهبندی سوخت موفق به مهار آن شد و در همان حال پروژه جمعآوری اطلاعات برای خوشهبندی و توزیع عادلانه یارانهها متناسب با توان و بضاعت مالی مردم را در دست اجرا داشت که در صورت عملی شدن میتوانست نقش تعیینکنندهای در سامانبخشی به اقتصاد کشور و پیشگیری از هرز رفتن منابع مالی در پرداخت بیرویه یارانهها را در پی داشته باشد.
اما همزمان با افزایش بهای حاملهای انرژی قیمت بسیاری از کالا و خدمات مورد نیاز مردم نیز به گونهای غیرطبیعی و در مواردی به صورت جهشی افزایش یافت و عرصه را بر مردم، مخصوصا اقشار محروم و کمدرآمد تنگ کرد. در این هنگام، متأسفانه دولت دهم به آفت ویرانگر حلقه انحرافی مبتلا شده بود و بیشترین وقت و ظرفیت خود را به جای آن که صرف ادامه طرح هدفمندی یارانهها و چارهاندیشی برای مقابله با سختی معیشت مردم کند، به امور حاشیهای و نه فقط غیر ضروری بلکه بازدارنده و خسارتآفرین اختصاص داده بود.
هجوم تبلیغاتی سنگین شرکت سهامی اصلاحات و کارگزاران که از سوی رسانههای بیگانه و مافیای اقتصادی نیز به شدت پشتیبانی میشد، با وادادگی دولت و حاشیهسازیهای مشکوک حلقه انحرافی در هم آمیخت و دولت دهم را از ادامه اجرای طرح هدفمندی یارانهها دور کرد و در مقابل هجوم تبلیغاتی مجموعه مورد اشاره که سمت و سوی تبلیغات انتخاباتی نیز داشت، به مقابله به مثل تبلیغاتی روی آورد، تا آنجا که شعار افزایش مبلغ یارانهها از 45 هزار تومان به 250 هزار تومان را پیش کشید و...
2- امروزه اما، برخی از سردمداران همان جریانی که هجوم تبلیغاتی سنگین علیه طرح هدفمندی یارانهها را در دولت احمدینژاد سامان داده بودند، در یک چرخش یکصد و هشتاد درجهای- شاید به دلیل قانونی بودن طرح و الزام به اجرای آن- از ضرورت اجرای طرح سخن میگویند و با فراموش کردن عمدی سنگاندازیها و تخطئههای قبلی خود علیه همین طرح، از جمله این که حذف یارانه برخی از اقشار - حتی پردرآمد- را پایمال کردن حق آنها میدانستند!
مردم را به انصراف از دریافت یارانه تشویق میکنند. این چرخش یکصد و هشتاد درجهای و برخورد متناقض اگر چه درخور ملامت است ولی طرح هدفمندی یارانهها یک طرح ملی است که اجرای آن میتواند نقش تعیینکنندهای در ساماندهی اقتصاد کشور و حمایت نهایی از اقشار محروم و کمدرآمد داشته باشد، از این روی باید همراهی با دولت در پیشبرد و اجرای این طرح را یک وظیفه دینی و ملی تلقی کرد.
3- دولت برای تشویق به انصراف از دریافت یارانه، دست به تبلیغات بسیار گسترده و کمسابقهای زده است که بیشترین حجم این تبلیغات را رسانه ملی و دهها شبکه رادیویی و تلویزیونی آن بر عهده دارد ولی در تنظیم و ارائه این تبلیغات کاستیها و کجسلیقگیهایی دیده میشود که در پارهای از موارد تبلیغات یاد شده را به ضدتبلیغ تبدیل میکند. از جمله آن که؛
الف: حجم انبوه تبلیغات آنهم با سوژههای تکراری در بسیاری از موارد، نقشکاهندهای در پذیرش و اقناع مخاطب دارد و علاوه بر دلزدگی، تردیدآفرین نیز هست. به بیان دیگر، دو، دو تا فقط در ریاضیات است که چهار تا میشود.
ب: در کلیپهای تبلیغاتی صداوسیما- مخصوصا سیما- برخی از کسانی جلوی دوربین آمده و ضمن اعلام انصراف از دریافت یارانه دیگران را هم به انصراف تشویق میکنند که اساسا یارانه گرفتن آنها عجیب و غریب است. مثلا؛ فلان فوتبالیست یا هنرپیشه، یا کارخانهدار و بوتیکدار و در یک مورد، مدیر فلان بانک و... که معمولا از درآمدهای کلان برخوردارند و اعلام انصراف آنها نمیتواند برای دیگران الگو و قابل استناد باشد.
ج: در برنامههای تبلیغاتی سفارش شده به صدا و سیما و نیز مصاحبههای دولتمردان بر ضرورت انصراف خانوارهای بینیاز تاکید میشود که اقدام شایستهای است ولی کمتر به نتیجه و دستاورد این انصراف اشاره میکنند و حال آن که آنچه انگیزهآفرین است، اطلاع مخاطب از نتیجهای است که انصراف وی و امثال او در پی دارد. به عنوان مثال، قرار است درآمد حاصل از هدفمندی یارانهها، صرف ساماندهی بهداشت و درمان و تدارک امکانات مورد نیاز مراکز درمانی باشد. از این روی، اشاره به مشکلات درمانی مردم و مثلا تهیه فیلم از دشواریهای یک بیمار مستضعف میتواند بسیاری از افراد را در مقیاس گستردهای به انصراف از دریافت یارانه تشویق کند.
د: برخی از مفاسد کلان اقتصادی، وجود دهها هزار میلیارد تومان بدهی معوقه بانکی، پرداخت دستمزدهای کلان به شماری از افراد، نظیر تعدادی از فوتبالیستها، ریخت و پاشهای غیرضروری و... باعث شده که طیفی از مردم نسبت به محل هزینه درآمد حاصل از هدفمندی یارانهها دچار تردید شوند. در همین زمینه باید به برخی از هنجارشکنیهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی دولت و بیتوجهی به باورهای دینی و ملی مردم نیز اشاره کرد که امروزه، اعتماد ملت به دولت را با آسیب جدی روبرو کرده است.
مجموعه این موارد اعتمادسوز میتواند در بیرغبتی مردم به همکاری با دولت موثر باشد و هست و جا دارد که دولت محترم، مثلا رئیسجمهور و یا سخنگوی دولت، ضمن محکوم کردن ناهنجاریهای یاد شده قول مقابله جدی با آن را بدهند و یا به مردم اطمینان بدهند که قصد مبارزه با مفاسد اقتصادی، پیشگیری از ریخت و پاشها و اجتناب از هزینه بیتالمال در موارد غیرضروری و... را دارند.
4- بیاعتمادی مورد اشاره به دولت باعث شده است که طیفی از مردم، ضمن اعلام بینیازی از دریافت یارانه و یا به دلیل مناعت طبع- و علیرغم نیاز- تصمیم بگیرند یارانه را دریافت کرده و سپس مبلغ آن را به نفع نیازمندان هزینه کنند! این طیف باید توجه داشته باشند- و برای آنان توضیح داده شود - که اولا؛ کمک به دولت در اجرای طرح هدفمندی یارانهها، یک وظیفه دینی و ملی است که انصراف بینیازان از دریافت یارانه نقش موثری در اجرای موفق آن خواهد داشت و نتیجه این موفقیت مستقیما به سبد منافع ملی - مخصوصا اقشار نیازمند - ریخته میشود و از اتلاف بیتالمال پیشگیری میکند و ثانیا؛ خزانه دولت، با کشوی دخل فلان مغازه بقالی متفاوت است و برداشت از آن در یک چرخه قانونی و تحت نظارت مراکز نظارتی، از جمله مجلس شورای اسلامی صورت میپذیرد . البته گفتنی است بخشی از هزینههای غیرضروری از حساب در اختیار و یا ردیف بودجهای که به برخی مراکز اختصاص داده شده پرداخت میشود که دولت محترم میتواند از آن جلوگیری کند.
5- اساس و مبنای طرح هدفمندی یارانهها، همانگونه که از نام آن پیداست، پرداخت یارانه به کسانی است که نیازمند آن هستند و به طور طبیعی و منطقی افراد بینیاز نمیتوانند و نباید در آن سهمی داشته باشند. به عنوان مثال چرا باید خانواری که در تنگی معیشت به سر میبرد، سهم خود از بیتالمال را برای تأمین بنزین و آب و برق و سایر امکانات عمومی خانوارهای بینیاز هزینه کند و خود از این مواهب که متعلق به همگان و عموم مردم است، غیر از پیآمدهای ناگوار و خسارتبار آن، نظیر هوای آلوده، ترافیک سنگین، تحمل کمآبی و... سهمی نداشته باشد؟!
جمهوری اسلامی:سوریه، عبور از بحران
«سوریه، عبور از بحران»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛جفری وایت، افسر سابق سازمان اطلاعات آمریکا در گزارشی که "مرکز سیاست شرق" آن را منتشر کرده، تأکید نموده ارتش سوریه، سه چهارم از مراحل پیروزی بر شورشیان را طی کرده است.
پیشرویهای ارتش سوریه علیه مواضع تکفیریها که این روزها باقوت ادامه دارد، درحالی صورت میگیرد که شورشیان مسلح و تروریستهای تکفیری با برخورداری از حمایتهای گسترده مالی و تسلیحاتی غرب و ارتجاع عرب، که رویای ساقط کردن حکومت سوریه را در سر داشتند. به ضدانسانیترین شیوهها متوسل شدند و دست به بدترین جنایتها زدند تا بلکه بتوانند مناطقی را در اختیار بگیرند و از آن طریق به تحقق اهداف اربابان خود کمک کنند ولی در نهایت ناکام ماندند.
همانگونه که سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان نیز به درستی بر این نکته مهم و تعیین کننده تاکید کرد خطر سقوط نظام سوریه و تجزیه این کشور به پایان رسیده و گزینه نظامی کاملاً شکست خورده است.
پس از گذشت سه سال از جنگ ویرانگری که با تبانی غرب و شیوخ عرب به سوریه تحمیل شد، نشانههای شکست جنگافروزان کاملاً پدیدار گشته است و شاخصترین نشانه آن نیز بروز بحرانهای داخلی در کشورهای مخالف نظام سوریه همچون ترکیه، قطر و عربستان و بحران در روابط میان این کشورهاست.
همانگونه که از ابتدا مشخص بود، اکنون حتی برای عامیترین افراد نیز ثابت شده که هدف ایجاد جنگ در سوریه، برخلاف ادعاهای تبلیغاتی، ایجاد دموکراسی یا مقولههایی مانند برقراری عدالت و مبارزه با فساد نبوده بلکه هدف اصلی ساقط کردن حکومت سوریه و خارج ساختن این کشور از محور مقاومت ضد صهیونیستی بوده است. طرح جنگ افروزان و توطئه گران این بود که با بهرهبرداری از موج قیامهای جاری در منطقه و سوار شدن بر این موج، حکومت سوریه را فرو بپاشند و یا دست کم، آنرا وادار به پذیرش شروط مورد نظر خود، از جمله دست برداشتن از دشمنی با رژیم صهیونیستی و همچنین قطع رابطه با جمهوری اسلامی ایران سازند.
شکستهای پی در پی شورشیان، حامیان آنها را نیز به شدت دچار یأس و سرخوردگی کرده است.
روزنامه آمریکایی "لس آنجلس تایمز" در تازهترین گزارش خود از اوضاع سوریه، ضمن اشاره به شکست به اصطلاح انقلابیون سوری در مقابل اسد، اعتراف میکند ارتش سوریه در صحنه میدانی پیروزیهای پی در پی کسب میکند.
"ورلد تریبون"، دیگر روزنامه آمریکایی، تاکید میکند نبرد "حلب" پس از پاکسازی 80 درصد این شهر مهم از وجود گروههای تروریستی به کنترل ارتش سوریه درآمده و ارتش درحال یکسره کردن جنگ است. در شرایط کنونی، آمریکا، رژیم صهیونیستی و دولتهای مرتجع عرب چارهای غیر از پذیرش شکست در سوریه ندارند. نکته مهم اینست که جبهه ضد سوری، به سبب حمایت از تکفیریها و تروریستهایی که بدترین جنایات دوران معاصر را در سوریه مرتکب شدند و به ضدانسانیترین اقدامات دست زدند، لکه بزرگی از ننگ و رسوایی را بر پیشانی دارند و این، بر عمق سرخوردگی و رسوایی آنها میافزاید.
دولت سوریه با تکیه بر مواضع مستقل و ایستادگی مردم و ارتش و همچنین حمایتهای محور مقاومت و کشورهای مخالف دخالتهای سلطهگران جهانی، در مسیر اعلام پیروزی بزرگ بر این توطئه پلید قرار گرفته است و ناظران پیشبینی میکنند مردم سوریه به زودی پایان روزهای سخت و پررنج کشور خود را مشاهده کنند. جالب اینکه دولت سوریه اعلام کرده است انتخابات را در موعد مقرر یعنی خرداد ماه برگزار خواهد کرد و هیچ مانعی نمیتواند بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه را از نامزد شدن در انتخابات باز دارد.
به اذعان منابع عربی، در صورت برگزاری انتخابات و شرکت بشار اسد، وی بدون تردید پیروز انتخابات خواهد بود.
چشم انداز روشن برای حکومت سوریه درحالی است که جبهه مقابل و دولتهایی که علیه حکومت سوریه متحد شده و دست به توطئه زدند، همانند مزدورانشان در وضعیت به شدت آشفتهای قرار دارند و همانگونه که یک رسانه عربی نوشته است نزاع میان این دولتها، به ویژه قطر و عربستان سعودی، کشتی آنها را به تونل تاریکی کشانده است.
رسالت:نماز جمعه و نوسازی روشها
«نماز جمعه و نوسازی روشها»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سیدباقر پیشنمازی است که در آن میخوانید؛یکی از ظرفیتهای ممتاز فرهنگی کشور، نماز جمعه است(1) و در سالی که پرچم فرهنگ را به عنوان شعار خود بر افراشتهایم در این حوزه نیز باید چند گام اساسی به جلو برداریم.
دست خدا با جماعت است و اجتماع مسلمانان از عناصر مهم اقتدار و پیشرفت آنان است.
جلوههای باشکوه عظمت و معنویت در مسجد الحرام (2)، عرفات، مشعر و سرانجام توانمندی برای طرد شیطان در منا و نمازهای جمعه و جماعت و اجتماع در زیارتگاههای معصومین علیهمالسلام و اعتکاف و اجتماعات محرم و صفر و رمضان و روز جهانی قدس و... از جمله مواردی است که به مسلمانان اقتدار و عظمت بخشیده و در دل دشمنان آنان نیز رعب ایجاد کرده است.
قرآن کریم، مسلمانان را مامور به ساماندهی عناصر قدرت کرده است. (3) قدرت در نگرش اسلام، خاستگاه فرهنگی دارد (4) و برای دفاع و مقاومت در برابر سپاه باطل به کار گرفته میشود تا پرچم دین حق در اهتزاز بماند. (5)
شناخت و بهرهگیری صحیح و جامع از ظرفیتهای فرهنگی از جمله زمینههای پرورش و حفاظت انسانهای مومن، آگاه و متعهد است (6) و همین انسانهای پرورش یافته نظام تربیتی و فرهنگی اسلام هستند که عناصر اصلی قدرت را به وجود میآورند. هشت سال دفاع مقدس در برابر همه قدرتهای دنیا و سربلند بیرون آمدن از آن فقط به دلیل انسانهای بصیری بود که هم جبهه حق و امام آن را خوب میشناختند و هم جبهه باطل و امام کفر را.
هنر بزرگ انسانشناسی امام خمینی (ره) از تهدید، یک فرصت ساخت و عرصههای دفاع مقدس به عرصه رشد و شکوفایی استعدادها و پرورش رزمندگان و سردارانی تبدیل گردید که همچنان نام و جهادشان به عنوان نشان افتخار بر سینه ملت بزرگ ایران میدرخشد.
نماز جمعه از ظرفیتهای ارزشمندی برای تحصیل دستاوردهای فرهنگی بزرگ برخوردار است و نباید به حداقل بهرهوری آن بسنده کرد. (7)
آنچه که در سیمای نماز جمعه امروز ما قابل مشاهده است (صرف نظر از برخی کلانشهرها) جمعیت غالب (از همان تعداد محدود شرکت کننده) جمعیت سالمندان و میانسالان هستند. در صورتی که نسل آیندهساز و مورد تهاجم دشمن به بهرهگیری از فضاهای فرهنگی سالم و موثر که بتواند آنها را در تدبر و تفکر و توانمندی تشخیص حق و انتخاب صحیح، ورزیده سازد (8) نیازمندترند چرا که در آینده نزدیک مدیریت کشور به آنها سپرده میشود و باید بتوانند در اقیانوس پرتلاطم و پرخطر فعلی، کشور و میراث انقلاب را به ساحل آن برسانند.
اگر نماز جمعه و نحوه برگزاری آن از جاذبههای لازم برخوردار باشد (9) شاهد غالب شدن جمعیت جوان و حضور خودجوش و داوطلبانه آنان خواهیم بود.
مخاطب شناسی، اعتمادسازی، نیازسنجی، نظرسنجی و اثرسنجی از جمله عوامل زمینهساز شناخت صحیح نسبت به نیازها، دغدغهها، پرسشها و مسائل جوانان است و در صورت به دست آمدن این شناخت و بهرهگیری از آن برای مهندسی نحوه برگزاری نماز جمعه و نحوه انتخاب موضوع و اولویتهای خطبهها، میتوان به بازگشت جوانان به نماز جمعه شهرشان امیدوار شد.
اگر چه در سالهای گذشته اقدامات خوبی در شورای مرکزی سیاستگذاری در جهت جوانگرایی در انتخاب ائمه جمعه و ساماندهی ستادها آغاز شده اما به دلیل پیچیدگیها و برخی ملاحظات هنوز به شتاب و شمول مورد انتظار نرسیده است و لذا نماز جمعهای که باید حقایق را برای جوانان بیان کند (10) و راههای عملی رسیدن به تقوا و پرهیزکاری را ترسیم نماید (11) و با ایجاد امید به موتور محرک فرهنگی جامعه (12) تبدیل شود به دلیل عدم اهتمام کافی به مطالبات و اقتضائات حضور نسل جوان و ساز و کارهای جلب اعتماد آنان، با نقطه مطلوب فاصله جدی دارد.
اکنون شورای مرکزی سیاستگذاری ائمه جمعه با توجه به عزم ملی برای تحقق شعار سال، میتواند در امر تحول و نوسازی روشها پیشقدم شده و با آسیبشناسی وضع موجود و بهرهگیری از صاحبنظران و خصوصا جوانان نخبه و تعمیم تجربههای موفق بعضی از استانها، گامهای بلندی را برای افزایش جاذبه نحوه برگزاری نماز جمعه بردارد و ستادهای نماز جمعه در سراسر کشور را به جهت کیفی برای تحول پیش رو متناسبسازی نماید.
برای برداشتن اولین گام چند پیشنهاد دیگر ارائه میشود:
1- اتخاذ تدابیر مناسب برای افزایش محبوبیت و جاذبه رفتاری امام جمعه محترم از طریق ارتباط گستردهتر با جوانان و حضور در اجتماعات آنان و تشکیل جلسات مشورتی و فرصتسازی برای ارتباط آسان جوانان با ایشان قبل از شروع مراسم نماز جمعه و در همان محل.
برخی از ائمه جمعه محترم هم اکنون و در اجرای رهنمود مقام معظم رهبری مبادرت به ورزش از جمله کوهپیمایی میکنند و این یک نمونه فرصتسازی برای ارتباط صمیمیتر نمازگزاران و خصوصا جوانان با ایشان است و میتواند توسط شورای سیاستگذاری مورد تقدیر واقع شده و تعمیم یابد.اولین امام جمعه و نماینده ولی امر مسلمین که از سوی پیامبر اکرم (ص) به شهر مدینه اعزام شد مصعب بن عمیر 17 یا 18 ساله بود. قبل از مراجعه میانسالان و سالمندان، جوانان مدینه به او روی آوردند چون زبان یکدیگر را بهتر میفهمیدند. گرایش جوانان به مصعب زمینه گرایش خانوادههای آنان را نیز فراهم کرد و مصعب خیلی زود اختلافات ریشهدار یثرب را از میان برداشت و با برپایی اولین نماز جمعه به دستور نبی مکرم (ص) وحدت و همبستگی و همگرایی را به وجود آورد. مصعب اضافه بر جاذبه رفتاری و اشراف به قرآن و معارف اسلامی از قامتی بلند و چهرهای زیبا بهرهمند بود و در عین حال از سادهپوشی برخوردار بود به گونهای که این سادهپوشی و لباسهای کهنه او که در پی ترک خانواده ثروتمند به خاطر اسلام اتفاق افتاد، موجب تاثر نبی اکرم اسلام (ص) و جاری شدن اشک در چشمان مبارکشان گردید.
2- انتخاب موضوع خطبهها براساس نیازهای اساسی و اصلی جوانان صورت گیرد. پرسشهای جوانان و نوجوانان و موضوعها و دغدغهها و نیازهایشان از طریق اعلام شماره پیامک یا پست الکترونیکی و یا حداقل صندوقی که در محل نماز جمعه یا محل اجتماعات جوانان در محیطهای آموزشی یا ورزشی نصب میشود قابل استعلام است.
3- مراسم اصلی نماز جمعه در حداقل زمان ممکن برنامهریزی و اعلام و رعایت گردد. کلیه فوق برنامهها به قبل از شروع مراسم منتقل شود تا در صورت برخورداری از جاذبه لازم علاقهمندان خود را به صورت داوطلبانه جذب کند.
برنامههای اقماری و جانبی قبل از نماز و بین نماز جمعه و عصر و بعد از نماز عصر، مراسم را برای نمازگزاران و خصوصا جوانان، طولانی،خسته کننده و ملالآور نسازد.
در احادیث ما بر کوتاه بودن زمان خطبهها تاکید شده و در قرآن کریم نیز به خاتمه مراسم بلافاصله بعد از اتمام نماز جمعه تصریح گردیده است. (13)
در صورتی که اکنون بعد از نماز جمعه اطلاعیههای متعدد قرائت میشود، اعانه جمعآوری میگردد و گاهی میهمانان ویژه سخنرانی میکنند و بعد، نماز عصر خوانده میشود!
4- خطبهها کاملا به زبان مخاطب ارائه شوند و لذا امام جمعه محترمی که عبارات عربی در آغاز خطبهها و دعاهای عربی پایان خطبهها را بدون ترجمه به فارسی بیان میکند و در میان خطبهها گاهی تکیه کلامها، ضربالمثلها و نقل قولهای بدون ترجمه بیان میکند نمیتواند با مخاطب جوان خود ارتباط برقرار کند و او را اقناع نماید.
5- زیبایی، نظافت، نظم و تهویه مناسب محل برگزاری نماز جمعه و نحوه رفتار با جوانان و نوجوانان و حتی کودکان و تکریم آنان در نگرش نسبت به نماز جمعه و دل بستن به آن بسیار موثر است.
6- بهرهگیری از مشورت جوانان در مورد احیای ظرفیتهای گوناگون فرهنگی اجتماعی نماز جمعه و نقش سپاری جدی و متناسب با کرامت و همت و توان آنان در اداره نماز جمعه و انجام حمایتهای لازم، و شناور بودن این فرصت برای سایر جوانان و نوجوانان، زمینه اقبال بیشتر به نماز جمعه را فراهم میسازد.
7- زمان و مکان برگزاری نماز جمعه به عنوان ستاد پشتیبان جوانانی که به صورت خودجوش در طول هفته در سطح شهر اقدام به فعالیت فرهنگی میکنند، ایفای نقش کند و زمینه همبستگی و همگرایی و همافزایی بین آنان را فراهم نماید.البته ائمه جمعه و ستادهایی که از قبل زمینههای لازم برای حضور خودجوش و داوطلبانه جوانان را فراهم کردهاند شایسته تقدیر هستند و چقدر مناسب است که شورای مرکزی سیاستگذاری هر سال طی مراسمی از ستادهای موفق تقدیر به عمل آورده و اطلاعرسانی نماید.
پینوشتها:
1- مقام معظم رهبری: یکی از بهترین ابزارهای فرهنگی نماز جمعه است، نماز جمعه یک تریبون فرهنگی است. 21/6/73
2- جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس... سوره مائده آیه 97
3- و اعدوالهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم... سوره انفال آیه 60
4- ولاتهنوا ولاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین. سوره آلعمران آیه 139
5- هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون سوره توبه آیه 33
6- مقام معظم رهبری: در نگرش به عرصه فرهنگی کشور ما باید به تربیت نیروی انسانی توجه کنیم. 21/9/68
7- مقام معظم رهبری: اگر یک ملتی به خود نیاید، خود را قوی نکند دیگران به او زور میگویند... ما اولا استعداد قوی شدن داریم. امکانات و ظرفیتها هم زیاد داریم. 1/1/93
8- مقام معظم رهبری: منبر نماز جمعه میتواند نقش مهمی را در واداشتن مردم به تدبر و تفکر ایفا کند. 30/2/78
9- مقام معظم رهبری: ائمه جمعه و دیگر دستاندرکاران هم باید جاذبههای نمازجمعه را روز به روز بیشتر کنند. 5/5/81
10- مقام معظم رهبری: نسل جوان ما تشنه حقیقت، فهمیدن و آگاه شدن است، نمازهای جمعه باید بتواند این تشنگی را به نحو نیکوتر رفع کند. 5/5/81
11- مقام معظم رهبری: یکی از مهمترین سرفصلهای نماز جمعه توصیه به تقوا است البته اینگونه تقوا فقط با گفتن و توصیه کردن تحقق پیدا نمیکند. 5/5/81
12- مقام معظم رهبری: خطبه باید به مردم امید ببخشد، اگر امید نبود حرکت نخواهد بود. 21/6/73
13- فاذا قضیت الصلاه فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضلالله و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون سورهجمعه آیه10
قدس:انتخابات عراق و صف آرایی احزاب
«انتخابات عراق و صف آرایی احزاب»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم حسن هانی زاده است که در آن میخوانید؛صف آرایی ودسته بندی جریانهای سیاسی عراق در آستانه بر گزاری انتخابات پارلمانی این کشوردر پرتو رقابتهای فشرده احزاب کاملاً پررنگ شده است.
چهار طیف عمده در انتخابات عراق وارد صحنه رقابتهای نفسگیر انتخاباتی شده اند که ائتلاف نهایی این جریانها، دور نمای سیاسی عراق را رقم خواهد زد.
نخستین طیف پر قدرت موجود در عراق، ائتلاف دولت قانونی نوری مالکی است که از یک پایگاه مهم در حوزه شیعیان تکنوکرات بر خوردار است که پیروزی او بستگی مستقیم به توان دولت وی برای سرکوب تروریستهای داعش در استان الانبار دارد.
نوری مالکی فعالیت تبلیغاتی خود را بشدت آغاز کرده، اما دستاورد نظامی دولت وی در مهار تروریستهای غرب الانبار می تواند پازلهای پیروزی ائتلاف وی را در انتخابات پارلمانی عراق تکمیل کند.
طیف دوم، مجلس اعلای اسلامی عراق به رهبری سید عمار حکیم است که در میان طیف شیعیان مبارز و متعهد از نفوذ بالایی بر خوردار است که حوزه نفوذی این طیف در استانهای فرات میانه وجنوب عراق پررنگتر است.
عمار حکیم هنوز برگهای برنده خود را آشکار نکرده، اما به نظر می رسد در دقیقه 90 انتخابات پارلمانی عراق، ناچار خواهد شد با جریان دولت قانون به رهبری نوری مالکی ائتلاف کند.
استراتژی کلی رئیس مجلس اعلای عراق حرکت به سمت وفاق ملی وحفظ وحدت عراق است وهمکاری با سایر طیفهای سیاسی ملی و دموکراتیک است که تا اندازه ای این سیاست کفه ترازوی انتخاباتی را به سود مجلس اعلای اسلامی تغییر داده است.
طیف سوم، جریان مقتدی صدر است که جنجالی ترین طیف سیاسی عراق تلقی می شود، اما در میان توده های فرو دست جامعه عراق از یک پایگاه مهم مردمی برخوردار است. مقتدی صدر رهبر این جریان اخیراً اعلام کرده که از سیاست کناره گیری می کند، اما ظاهراً پس از مدت کوتاهی از موضع خود عدول کرد و به سرعت در صدد باز سازی جریان صدر بر آمد.
طیف چهارم جریان اصلاح ملی به رهبری ابراهیم جعفری قرار دارد که این جریان در میان شیعیان روشنفکر و اعتدالگرا از محبوبیت بالایی بر خوردار است، زیرا ابراهیم یک شخصیت مورد احترام مراجع واز مبارزان نسل قدیم عراق تلقی می شود.
طیف اصلاح ملی یک آلتر ناتیو مناسبی برای دولت قانون نوری مالکی بشمار می رود ومی تواند دولت مالکی را به چالش بکشاند، اما این اعتقاد وجود دارد که به دلیل شخصیت اعتدال گرای ابراهیم جعفری، او نمی تواند در این مرحله نخست وزیر مناسبی برای عراق تلقی شود.
طیف پنجم ائتلاف ملی العراقیه به رهبری ایاد علاوی «شیعه لاییک» است که در میان بعثی ها، سنی ها و شیعیان لاییک از نفوذ بالایی بر خوردار است و پشتوانه عربستان، قطر، امارات واردن را پشت سر دارد.
ایاد علاوی در میان توده های مردمی هیچگونه پایگاهی ندارد، اما رسانه های عربستان و قطر از وی یک چهره ملی و نجات بخش عراق ترسیم کرده اند و تاکنون کمکهای مالی زیادی از کشورهای عرب حوزه خلیج فارس دریافت کرده است.
جریانهای ائتلاف الکرامه به رهبری خمیس الخنجر، ائتلاف المحور العراقی به رهبری سعد البزاز ائتلاف المتحدون به رهبری صالح المطلک، ائتلاف ملی دموکراتیک با شرکت احزاب ملی، دموکراتیک، سوسیالیست وکمونیست، ائتلاف الرافدین با شرکت احزاب مسیحی و در نهایت ائتلاف کردستان عراق به رهبری جلال طالبانی ومسعود بارزانی هستند که وارد صحنه انتخاباتی عراق شده اند.
آنچه مسلم است چندین سناریو برای انتخابات عراق پیش بینی می شود که نخستین سناریو ناظر بر این است که احزاب شیعه عراق مانند مجلس اعلای اسلامی، مقتدی صدر و جریان اصلاح ملی در آخرین لحظه با جریان دولت قانون ائتلاف خواهند کرد.
سناریوی دیگر این است که جریانهای بزرگ شیعه در مقابل ائتلاف دولت قانون قرار خواهند گرفت و شخصیت دیگری غیر از نوری مالکی را برای نخست وزیری عراق معرفی خواهند کرد.
اما در نهایت رأی مردم عراق شاید 50 در صد از نتایج انتخابات عراق را رقم بزند و50 در صد دیگر به سیاست بازیگران منطقه ای بستگی دارد و به تعبیری «تا یار که را خواهد ومیلش به که باشد».
سیاست روز:یارانه استحقاق میخواهد
«یارانه استحقاق میخواهد»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم سیاوش کاویانی است که در آن میخوانید؛«طیب نیا اطلاعات حاصل از این مرحله هدفمندی یارانه ها را زمینه ساز پردازش های بعدی خواند و اظهار کرد: حدود ۱۰ میلیون نفر از افراد پردرآمد شناسایی شدند، که اگر برای دریافت یارانه ثبت نام کنند زمینه حذف آنها از سوی دولت فراهم است.»
روز گذشته وزیر اقتصاد و دارایی در جلسه علنی مجلس در کنار ارائه گزارشی درباره برنامه این وزارتخانه برای اقتصاد مقاومتی، به موضوع هدفمندی یارانهها هم پرداخت که در میان سخنان او شناسایی ۱۰ میلیون نفر پر درآمد که از دریافت کنندگان یارانه نقدی هستند مهم جلوه کرد.
این خبر خوبی است که وزارت اقتصاد و تیم اقتصادی دولت توانسته است به این سرعت افراد پردرآمد را شناسایی کند و طبق گفته طیب نیا برای حذف آنها از لیست یارانه بگیران اقدام کند.
۱۰ میلیون نفر را اگر سرپرست خانوار در نظر بگیریم که احتمالاً چنین است، چون وزیر اقتصاد در سخنانش اشارهای به این موضوع نکرده که این افراد سرپرست خانوار هستند یا نه، اما اگر سرپرست خانوار در نظر بگیریم میانگین افراد تحت تکفل آنها را هم ۲ نفر محاسبه کنیم جمعیتی بالغ بر ۳۰ میلیون نفر را شامل میشود که این تعداد جمعیت را ضرب در ۴۵ هزار و پانصد تومان کنیم مبلغی با این رقم به دست میآید(۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۵۶۳/۱) که منهای ۳۴۰۰ میلیارد تومانی که دولت ماهانه به مردم بابت یارانه پرداخت میکند رقم(۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۵۳۰/۲) به دست میآید که البته اگر چنین اتفاقی بیفتد یعنی این تعداد یارانه بگیر حذف شوند، هزارو سیصد و شصت و پنج میلیارد تومان برای دولت باقی میماند تا بتواند بر اساس برنامه ریزی که کرده است آن مبلغ را هزینه کند.
اما اگر این تعداد را ۱۰ میلیون نفر محاسبه کنیم نه سرپرست خانوار، ۱۰ میلیون نفر ضرب در ۴۵ هزارو ۵۰۰ تومان میشود ۴۵۵ میلیارد تومان که رقم قابل توجهی نخواهد بود.
موضوع هدفمندی یارانهها اکنون انرژی زیادی را از دولت به خود اختصاص داده است. ساماندهی و ایجاد فضای لازم در اینترنت، به کار گیری نیروی کار برای این منظور، پرداختها و هزینههایی که بابت اجرای آن انجام میشود و بار روحی روانی برای مردم وحتی برای دولت و مسئولان از همه مهمتر است، همه اینها هزینههایی است که دولت و مردم بابت اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها پرداخت میکنند.
پرسش در اینجاست که اگر دولت به همین آسانی که وزیر اقتصاد اعلام کرده تاکنون ۱۰ میلیون نفر از پردرآمدها را شناسایی کرده که همچنان یارانه دریافت میکنند، چه نیازی به ثبت نام دوباره و استفاده از ابزارهایی برای انصراف مردم از دریافت یارانه بوده است؟
دولت میتوانست به آسانی با شناسایی این گروه پردرآمدی آنها را از گردونه دریافت یارانه حذف کند و چنین فضای روانی را در میان دیگر مردم ایجاد نکند؟ اکنون امنیت روانی و روحی مردم از هر چیزی برای کشور مهمتر است.
غالب مردم کشورمان در حد و اندازه متوسط قرار دارند و قشر دیگر جامعه را ثروتمندان تشکیل دادهاند که بخشی از آنها از راه تلاش و کوشش و کار اقتصادی به ثروت رسیدهاند که این ارزشمند است و بخشی از آنها هم یا به خاطر شرایط اقتصادی به وجود آمده با سوء استفاده از امکانات به نان و نوایی رسیدهاند یا مفسد اقتصادی و رانت خواری بودند که برای خود ثروتی اندوختهاند.
این قشر از جامعه با توجه به سیاست اقتصادی حضرت امیر (ع) گروهی هستند که باید بیشتر خراج هم بپردازند چون بخشی از درآمد بیت المال از دریافت خراجی است که ثروتمندان به حکومت میپردازند.
اما قشر متوسط و نیازمند نیز در حکومت حضرت علی(ع) در همان مدت زمان کوتاه حکومت از توجه ویژه ایشان برخوردار بود.
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در زمان حکومت کوتاه مدت خود، برخلاف روش دیگران، در تقسیم بیتالمال کوچکترین تبعیضی قائل نمیشد و هیچ کس را بیجهت بر دیگری ترجیح نمیداد و اگر گزارش میرسید که یکی از فرمانداران، در این مورد تخلف نموده، او را شدیداً مورد مؤاخذه قرار میداد.
امیرمؤمنان علی علیه السلام ضمن نامهای به «قثم بن العباس» (فرماندار مکه) چنین نوشت:«آنچه از بیتالمال نزد تو جمع میشود، در میان مستمندان و عیالمندان آن محل تقسیم کن و مواظب باش که این اموال حتماً به مصرف بیچارگان و درماندگان برسد و اگر چیزی از آن اضافه ماند، برای ما بفرست تا در میان نیازمندان اینجا تقسیم کنیم».
پردرآمدها همواره به خاطر استفاده از امکانات بیشتر، از یارانه بیشتری هم بهره بردهاند.آیا الگوی مصرف یک خانواده نیازمند یا متوسط با یک خانواده پردرآمد و ثروتمند یکسان است؟ قطعاً چنین نیست. برای این که گوشه کوچکی از عدالت در جامعه پیاده شود نیازمند اصلاح ساختار مالیات و مالیات بر مصرف هستیم. قشر پردرآمد به خاطر سبک زندگی خود بیشترین مصرف را هم به خود اختصاص داده است.
یک خانواده پردرآمد و ثروتمند امکان دارد از جمعیت کمتری هم در خانواده خود برخوردار باشد، اما در مقابل یک خانواده متوسط و کم درآمد،ثروتمندان از بیشترین مصرف و امکانات برخوردارند.
استفاده قشر ثروتمند از امکانات در همه زمینهها از جمله برق، گاز، بنزین، بهداشت و درمان، آموزش و... از کل جمعیت کشور بیشتر است. این موضوع را رئیس دولت پیشین مطرح کرده بود که ۱۰ درصد جامعه که از پردرآمدها هستند بیش از ۹۰ درصد دیگر قشر جامعه از یارانهها استفاده میکنند. که اگر چنین باشد باید گفت که فاجعهای است برای سیستم اقتصادی کشور که نتوانسته تعادل را در این زمینه برقرار سازد. علاوه بر این طبق آماری که سازمان امور مالیاتی کشور ارائه داده بیشترین درآمد مالیاتی کشور از قشر حقوق بگیر بوده است که این هم نشان دهنده ضعف مالیاتی در دریافت مالیات از ثروتمندان است.
تجربه دیگر کشورهایی که در زمینه توزیع یارانهها در کشورشان اقدام کردهاند اختصاص یارانه برای خدمات و کالاها است به گونهای که بیمههای اجتماعی و حمایت از اقشار آسیب پذیر در جامعه به طور پرداخت غیر مستقیم بیشتر مورد توجه قرار دارد تا پرداخت نقدی.
دکتر مسعود نیلی مشاور اقتصادی رئیس جمهور چندی پیش در برنامه گفتوگوی ویژه خبری تلویزیون با اشاره به تجربه برخی از کشورها در هدفمندی یارانه ها گفته بود: تفاوت هایی در اجرای این طرح در کشورما با سایر کشورها وجود دارد مانند اینکه در کشور ما تقریباً به کل جمعیت کشور یارانه پرداخت می شود، ولی در سایر کشورها اینگونه نیست و یا اینکه غیر مشروط است و همچنین قید زمانی نیز ندارد.
اما اکنون دولت که تلاش دارد تعداد بیشتری از مردم منصرف شوند، برای این کار هم هزینههای زیادی را متحمل میشود. در میان اقشاری که در جامعه وجود دارند قشر متوسط و پایینتر از آن همواره بدنه اصلی جامعه را تشکیل دادهاند که در این میان صلاحیت بیشترین حمایت را نیز دارند. دولت با صراحت و قاطعیت افراد پردرآمد را بدون اغماض از لیست دریافت کنندگان حذف کند و اگر قرار است جریمهای هم تعلق بگیرد قشر پردرآمد جامعه خواهد بود که بدون رودربایستی باید به خاطر استفاده دوجانبه از یارانهها جریمه مضاعف شامل حالشان شود چون استحقاق دریافت آن را نداشتهاند.
وطن امروز:همه مظاهر قدرت ایرانی
«همه مظاهر قدرت ایرانی»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم دکتر مجتبی اصغری است که در آن میخوانید؛ براساس قانون اساسی، دولت موظف است در فضای بینالمللی از عزت و قدرت و منافع ملت دفاع کند. حق مسلم ما «انرژی هستهای» است اما همین حق نیز در سایه حاکمیت مردم و عزت و خودباوری ملی به دست آمده است. وزارت امور خارجه در جریان مذاکره با غرب تن به امضای توافقنامهای داده که عطف به همه نقدهای منتشر شده دلسوزان و متخصصان، «چارچوبی مخدوش» را به عنوان مسیر دستیابی به حقوق هستهای ایرانیان به رسمیت شناخته است. به نظر میرسد وزارت امور خارجه به سبب جدی گرفتن شعارهای نظام سرمایهداری تصویر یک وزارتخانه غیرملی و به عبارت خود ظریف در کتاب آقای سفیر، یک «دیپلمات مدرن جهانی شده» را در فضای بینالملل به نمایش گذاشته است. وزیری که بنا بود حافظ منافع ملی باشد به واسطه عقبنشینی پیاپی در برابر غرب، رشته کار را داوطلبانه از دست داده و اکنون نیز صحبت از امضای توافق نهایی براساس همان مدالیته کذایی میکند! پیشبینی ما این است که بازی وزیر امور خارجه با اعتبار و آبروی رئیسجمهور در فضای بینالملل بزودی منجر به دوئل وزیر و رئیس خواهد شد اما آنچه در این میان از اهمیت بیشتری برخوردار است، حفظ روحیه خودباوری و وحدت ملی است که تا اینجای کار غرب را در تضعیف قدرت درونی ایرانیان ناکام گذاشته است.
مظاهر قدرت ایرانیان
یک کشور برای پذیرفته شدن در باشگاه قدرت جهان نیازمند ملزومات توأمان سخت و نرم در فرهنگ بینالملل است. قدرت سخت برآمده از زور نظامی یک کشور است پس شامل پیشرفتهای تکنولوژیک، اندازه و تعداد ناوها و کشتیهای جنگی، نیروی نظامی آماده به خدمت و مسائلی از این دست است اما قدرت نرم را میتوان به گلوله درون این ادوات نظامی تشبیه کرد. وحدت ملی، ایدئولوژی فکری، میزان محبوبیت و مشروعیت حاکمیت، فرهنگ خودباوری و استقلالطلبی و رهبر مقتدر و ملی است که تعیین میکند یک کشور در مقابله فرضی فرهنگی، سیاسی، اقتصادی یا حتی نظامی با دیگران چه میزان دوام خواهد آورد. پس اندازه قدرت نرم دیگر کشورها را نمیتوان به سادگی و از راه دور محاسبه کرد. اینگونه میشود که رژیم غاصب صهیونیستی در حالی که خود را صاحب «سومین ارتش پرقدرت جهان» معرفی میکند در تقابل با یک حزب مسلمان لبنانی دستکم در 3جنگ رسمی و جدی شکست میخورد! یا به طور مثال جمهوری اسلامی ایران 8 سال با دیکتاتوری وحشی که مستقیما از جانب قدرتهای هژمونیک غرب و شرق تجهیز و حمایت میشد، جنگید و دست آخر به اذعان دوست و دشمن با پیروزی از معرکه سخت و طاقتفرسای نبرد همهجانبه بیرون آمد. اینها همه تنها در صورتی توجیهپذیر خواهد بود که به جز ادوات نظامی، عامل مهم «قدرت نرم» را نیز در تداخلات بینالمللی به حساب بیاوریم اما «انرژی هستهای» را در کدام دسته باید قرار دهیم؟
قدرت نرم هستهای!
قدرت هستهای را اگر مثل آمریکا، روسیه و هند، پاکستان و رژیم صهیونیستی خلاصه در «جنگ افزار هستهای» یا همان «بمب» ببینیم قطعا مصداقی بیمصرف از قدرت سخت در دنیای کنونی خواهد بود. جهان دوران تهدیدات هستهای جنگ سرد میان قدرتهای قدیمی را سالهاست پشت سر گذاشته اما آیا دیگر «هستهای شدن» اهمیتی ندارد؟ قدرت نرم هستهای در مجوزش برای ورود به باشگاه قدرت جهان است. البته منظور این نیست که هر که سر تراشد قلندری داند... میشود در این بازی بزرگ پاکستان، ژاپن یا هند بود اما تفاوت ایران هستهای با چنین کشورهایی بسیار زیاد است چرا که مثالهای بیان شده در باشگاه هستهایهای جهان از مولفههای «قدرت نرم» جمهوری اسلامی ایران بیبهره هستند. قدرت نرم ایران علاوه بر مسائلی مثل عزت و دیسیپلین ملی، وحدتکلمه، استقلالطلبی و فرهنگ خودباوری، در توانایی ایران به عنوان الگویی فراملی نیز موج میزند. در خبرها داشتیم که دکتر فیصل القاسم در روزنامه القدس العربی مقالهای با این تیتر تکاندهنده خطاب به کشورهای عربی منطقه نوشته است: «ایرانیها اورانیوم غنیسازی میکنند و ما تنباکوی قلیان!» ذیل همین خبر، جوانان و پیران عرب منطقه برای قدرتمند باقی ماندن ایران به عنوان الگویی استکبارستیز دعا کرده بودند. برخی به مقایسه شیوخ حاکم در کشورهای عربی و رهبران ایران پرداخته بودند و عدهای دیگر پیروزی ایران بر صهیونیسم جهانی را پیشبینی کرده بودند.
فروپاشی نظم نوین جهانی؟!
همین است که موجب میشود نتانیاهو خطاب به دولت آمریکا بگوید: «ایران هستهای را متوقف کنید تا با دولت فلسطینی موافقت کنیم!» توجه دارید؟ کلید صلح خاورمیانه حقیقتا در دست قدرتمند ایران است. دستی که هم مجهز به قدرت سخت است و هم از مولفههای متنوع قدرت نرم بهره میبرد.
پس الان خوب میدانیم که چرا برای تجهیز دولت پاکستان به بمب هستهای جنجال جهانی نشد اما «انرژی هستهای صلح آمیز ایران اسلامی» برای نظام سرمایهداری تا این اندازه مخاطرهآمیز است. مسیر هستهای شدن ایرانیان یکطرفه و بیبازگشت است پس غرب چارهای جز به رسمیت شناختن حقوق مسلم ما ندارد چرا که مسدود ساختن عمدی «مسیر قانونی» ارتقای هستهای ایران در مقابل چشم ملتهای جهان برابری میکند با سوق دادن عمدی دیگران به سمت تغییر ساز و کارهای بینالمللی و این یعنی کمک به فروپاشی سریعتر نظم نوین تعیینکننده منافع و مصالح جهان سرمایهداری! آنچه از اصل ماجرا هم شاید مهمتر مینماید «ریلگذاری» ایران برای آینده جهانی نوین است. جهانی که ناظم بینالمللی آن چند کشور از پاافتاده در معرض فروپاشی نیستند. همه این مطالب را خطاب به ملت شریف ایران نوشتیم تا از صحیح بودن مسیر مذاکره با غرب برای رسمی شدن و قطعی شدن حق قطعی ایران در پذیرفته شدن در باشگاه قدرت جهان اطمینان حاصل کنند. اما چند جمله خطاب به دولت محترم!
تصویر یک رئیس در تاریخ
به واسطه امضای بدون تعقل و مشورت و دوراندیشی یک سند رسمی، تا اینجای کار در فضای بینالملل متضرر شدهایم. این وظیفه رئیس دولت است که دقت کند مبادا به واسطه امضای توافق نهایی بر همین منوال عقبگرد کنیم و به کل خدای ناکرده «استقلال و عزتملی» را به صورت مقطعی هم که شده به فنا بدهیم. محمدجواد ظریف را همین امروز- بدون امضای توافق نهایی- به عنوان «ظریف الممالک» میخوانند و تصویر میکنند. مباد که رئیسجمهور روحانی اوقات تلخ و روزگار سرد تعلیق در سعدآباد را این بار در کسوت «ریاست بر جمهور» تجربه کنند. دوران 4 ساله قدرت به سرعت سپری میشود کما اینکه امروز تنها پس از چند ماه از امضای توافقنامه ژنو هیچ کسی پیدا نمیشود که از «پیروزی دیپلماسی» ایران صحبت کند و به مناسبت فرضا سالگشت پذیرفتن این مدالیته ضعیف و غیرحقوقی از شادی گریبان چاک دهد یا حتی یک لبخند کوچک بر لب آورد. آبروی رئیسجمهور ایرانیان را به ظریفالممالک نسپارید قربان! وزرا میآیند و میروند اما شأنیت رئیسجمهور باید صدها برابر بیش از خبطهای آنها ارزشگذاری شود. رئیسجمهور روحانی میتواند ناظم جهان جدیدی باشد که ایران در آن بیش از امروز سروری میکند. فرصتی که میتواند از رئیسجمهور امروز شخصیتی ماندگار در تاریخ هزار سال آینده ایرانیان باقی بگذارد. روحانی سعدآباد را بایگانی خواهیم کرد اگر رئیسجمهور امروز آنگونه عمل نکند.
جوان:کدام یک از شما اجازه مییابید کنار پل بروکلین دفن شوید؟!
«کدام یک از شما اجازه مییابید کنار پل بروکلین دفن شوید؟!»عنوان غلامرضا صادقیان
دفن ریچارد فرای، مستشرق امریکایی در کنار زایندهرود این روزها در میان روشنفکران وطنی سینه چاکان زیادی پیدا کرده است و این جنابان با برخی وکلای ملت و عدهای از درون وزارت خارجه و نهادهایی مثل مرکز دایرهالمعارف اسلامی به تکاپو افتادهاند تا مگر این جسد را پای پلخواجو دفن کنند.
دفن ریچارد فرای، مستشرق امریکایی در کنار زایندهرود این روزها در میان روشنفکران وطنی سینه چاکان زیادی پیدا کرده است و این جنابان با برخی وکلای ملت و عدهای از درون وزارت خارجه و نهادهایی مثل مرکز دایرهالمعارف اسلامی به تکاپو افتادهاند تا مگر این جسد را پای پلخواجو دفن کنند.
در این باره از برخی گفتهها نظیر اینکه این فرد جاسوس بوده و نباید در خاک وطن دفن شود، میگذریم و به دلایل دیگری اشاره میکنیم. شاید برای کسانی که وکیلمدافع و عاشق شیطان بزرگ هستند و هر وصلهای که به دم شیطان آویزان باشد، آنان را وسوسه میکند تا آنجاکه جاسوس و غیر جاسوس برایشان علی السویه میشود، این دلایل تازه قابل قبول باشد.
اول اینکه کدام انگیزه و تصمیم ملی و داخلی در این باره وجود دارد که مخالفت گروهی از مردم اصفهان با این موضوع را کم اهمیت میگیرید و به آن تصمیم ملی و انگیزه بزرگ توجه میکنید؟! هر چه که هست صرفا یک تقاضای شخصی از سوی فرای برای دفن در ایران بوده و حالا تقاضای مردم اصفهان در مخالفت با آن است. آن هم در برههای حساس که مسئله هستهای را در برابر امریکاییها آنچنان کردید و حالا میخواهید جسد یک امریکایی را اینچنان کنید. بین این دو تقاضا چه شده که برخی ساز امریکایی میزنند؟!
یک احتمال کوچک بدهید که این فرد برای دفن خود در کنار پل خواجو انگیزههایی غیر از مثلاً عشق به فرهنگ ایرانی داشته باشد. با دفن او ظاهراً کار تمام میشود و شما باید عواقب آن را تا گور او باقی است، تحمل کنید. در این باره داستان وزیر یهودی آن پادشاه ظالم را از مثنوی مولانا مرور کنید که وزیر برای آنکه به جامعه مغضوبان پادشاه ورود کند و خود را یکی از آنها جا بزند تا بتواند علیه آنها فتنه کند، از پادشاه میخواهد که دست و گوش و بینی او را ببرد و از دربار براند تا مغضوبان پادشاه بپذیرند که او واقعا مورد خشم پادشاه قرار گرفته است و بدین ترتیب او را بپذیرند و در کنار خود بگیرند.
باید بپذیریم که مستشرقین ابزارهای اصلی تسلط غرب بر مشرق زمین در 200 سال اخیر بودهاند، حتی اگر صرفا کاری علمی کرده و علاقهای هم به آن آب و خاک شرقی پیدا کرده باشند. اما اگر مثل بیشتر همین مستشرقین با هدف اولیه « تسلط » پا به شرق گذاشته باشند، دور نیست که در ادامه همان اهداف نیز بخواهند اینجا مقبرهای داشته باشند. تقاضا برای دفن در میان دشمن بسیار آسانتر از تقاضا برای بریدن دست و گوش و بینی برای نفوذ در دشمن است !
دلیل دیگر اینکه وقتی کار از روال عادی خارج و با عکسالعملهای مردم روبهرو میشود، چرا کشور را برای آن به هزینه بیندازیم؟ فرض کنید این نامهنگاریها و تلاشهای غیر معمول سرانجام به دفن فرای در کنار زایندهرود منجر شود، آیا میخواهید یک گردان نیروی ویژه به پاسبانی گور فرای بگمارید؟! یا اینکه آن زبان بسته هر شب و روز منتظر مردم اصفهان باشد که او را محترمانه از کنار پل خواجو به جایی که دست دولت به آن نرسد- مثلاً یکی از باغات اطراف اصفهان - ببرند و شر را بخوابانند؟! این پاسخ مردم اصفهان طبیعیترین واکنش به جریحه دار شدن احساساتشان است. پس با دفن فرای فقط ظاهراً کار تمام میشود.
اما دلیل دیگر « غیرت » است! چرا اندکی غیرت وجود ندارد تا این مسئله را با شاخص غیرت حل کنیم؟! باید بارها به روح آنانی که گفتند روشنفکران ملت ما غربزدهاند و بر اساس « الناس علی دین ملوکهم» بدنه اجتماع نیز غربزده شدهاند، درود فرستاد. چرا برای چنین موضوعی که اتفاقا مدافعانش آن را حاشیهای میخوانند، وزیر خارجه به دفتر رئیسجمهور نامه مینویسد، رئیس مرکز دایره المعارف اسلامی – که نمیدانم کیست- تقبل زحمت و هزینه میفرماید، نمایندگان مجلس وقت و هزینه صرف میکنند و روزنامه دولت جلوداری میکند و روشنفکران خواب شبشان حرام میشود؟! قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ آیا یکی از شما روشنفکران اجازه پیدا میکنید که حتی در خیال خود از دولت امریکا بخواهید به پاس این همه غربزدگی و وادادگی در برابر فرهنگ غربی و تلاشهایی که به پیشبرد بهتر کار امریکا در این سوی کره زمین میکنید، در کنار پل بروکلین دفنتان کنند؟! شاید هم اصلا در شأن خود نمیدانید که در کنار چنین پل با عظمتی دفن شوید؟! میتوانید همین حالا امتحان کنید، از رئیس آن مرکز یعنی اسلامی گرفته تا دیگران وصیتنامهای بنویسید و تقاضا کنید در کنار پل بروکلین دفن شوید تا روحتان نظاره گر رفت و آمد خودروها بین منهتن و نیویورک باشد. بعید است وزارت خارجه و سنا و نخبگان امریکایی حتی به اندازه فرصت بین نوشیدن دو جرعه از یک فنجان قهوه برای شما وقت بگذارند، دفن در خاک امریکا پیشکش. آیا میتوان از راه غیرت این مشکل را حل کرد؟
حمایت:پروندهسازی در شورای امنیت
«پروندهسازی در شورای امنیت»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛
شورای سازمان ملل بار دیگر شاهد برگزاری جلسهای درباره سوریه بود. این نشست در حالی برگزار شد که کشورهای غربی با محوریت فرانسه تلاش کردند با پخش تصاویری ادعایی درباره شکنجه افراد در سوریه چنان وانمود کنند که این افراد توسط نظام سوریه شکنجه شدهاند. آنها با این ادعا خواستار اقدام شورای امنیت برای دخالت در امور سوریه و البته با نسخه حذف نظام سوریه شدهاند. با توجه به اینکه در طول سه سال اخیر غربیها بارها چنین ادعایی را مطرح کرده و واهی بودن ادعاهای آنها نیز آشکار شده این سوال مطرح است که چرا غربیها بار دیگر به اجرای سناریوهای سوختهای روی آوردهاند که در نهایت نیز به ناکامی و رسوایی دیگر برای آنها مبدل خواهد شد.
در پاسخ به این پرسش چند نکته قابل توجه است: گروههای تروریستی و حامیان خارجی آنها در هفتههای اخیر با شکستهای سنگینی مواجه شدهاند که نبرد در قلمون از مهمترین آنهاست. در این میان رسوایی استفاده دوباره گروههای تروریستی از سلاحهای شیمیایی علیه زنان و کودکان به رسوایی برای حامیان خارجی آنها مبدل شده است بویژه اینکه اسناد و گزارشهای جدید نشان میدهد آمریکا عامل تأمین گاز سارین برای تروریستها بوده است.
با توجه به این اوضاع میتوان گفت که کشورهای غربی با وجود آنکه میدانند ادعای آنها مبنی بر شکنجه مردم توسط نظام سوریه امری واهی است، سعی دارند تا با برجسته سازی مسائل حاشیهای نظیر انتشار عکسهای شکنجه و کشتار مردم در شورای امنیت، از یک سو افکار عمومی را از پیروزهای ارتش سوریه منحرف کنند در حالی که از سوی دیگر شکستهای گروههای تروریستی را نیز کمرنگ میکنند و حتی تلاش میکنند تا حمایتهای تسلیحاتی از این گروهها را توجیه کنند. آنها که در جدایی مردم از ارتش ناکام ماندهاند با ایجاد فضای رعب و وحشت سعی دارند تا با تضعیف روحیه مردم و ارتش، به زعم خود، از ادامه حمایت آنها از نظام سوریه جلوگیری کنند تا شاید با این حربه از گستردهتر شدن شکستهای خود پیشگیریکنند.
غربیها در همین حال بر آنند تا با تخریب چهره حزبالله و مقاومت منطقه، سناریوی تکراری خود مبنی بر لزوم خروج حزبالله از سوریه را پیگیری کنند. آنها به دنبال رویارو قرار دادن مردم با حزبالله هستند تا شاید با این حربه از ادامه پیروزیهای مقاومت جلوگیری کنند. نکته مهم آنکه غرب با فرافکنی در شورای امنیت سعی دارد تا پرونده جنایات غرب از جمله آمریکا در تسلیح تروریستها به سلاحهای شیمیایی را پنهان سازد.
در جمعبندی کلی از آنچه ذکر شد میتوان گفت که غرب با ایجاد فضای حاشیهای به دنبال پنهانسازی جنایات خود و تروریستها است حال آنکه تاکید ملت و ارتش سوریه بر همراهی با نظام این کشور در مبارزه با تروریسم و ترفندهای دشمنانشان، در نهایت این سناریو غرب را نیز با شکست همراه خواهد ساخت.
آفرینش:راههای دیگری هم برای خدمت و مطرح شدن هست!
«راههای دیگری هم برای خدمت و مطرح شدن هست!»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛همواره سعی براین داشتیم با تکیه برمعضلات و مشکلات اجتماعی، زبان گویای مردم در قبال مسئولین باشیم و دغدغههای جامعه را به "درودها" و "مرگ بر ها" الویت ندهیم و نخواهیم داد.
درچند روز گذشته موضوع دفن "ریچارد فرای" ایران شناس و صاحب کرسی دانشگاه هاروارد درزمینه مطالعات ایران، در اصفهان فضای سیاسی و اجتماعی کشور را پرهیاهو کرده است.
به طوری که برخی افراد و گروهها، به جوسازیهای بی مورد دست زده و با جاسوس خواندن این دانشمند دوستدار ایران، توجه و شانتاژهای رسانههای خارجی را به سمت کشورمان معطوف ساختهاند.
بحث ما درمورد حمایت از دفن ریچارد فرای و یا حمایت از جریان سیاسی خاصی نیست، چون جسم فرای درهرکجای این کره خاکی که دفن شود، بازهم نام و آثار او و خدماتی که وی در تعالی و شناساندن فرهنگ و تمدن ایران زمین داشته ازبین نخواهد رفت.
خدماتی که ارزش آن بیش از اقدامات بسیاری از کرسی نشینان و سیاسیونی است که به دنبال منافع شخصی و حزبی خود هستند، تا آرامش و صلابت کشور...!
قصد پرداختن به ادعاهای برخی افراد که فرای را جاسوس خواندهاند و یا اینکه چطور این شخصیت علمی در سفرهای متعددش در چند سال گذشته به ایران به عنوان جاسوس شناخته نشد و حتی از سوی دولت قبل مورد تقدیر قرار گرفت را نداریم، چون ناگفته قصد و نیت سیاسی هوچی گران دراین زمینه اظهرمن الشمس است.
اما دغدغه ما دفاع از آبرو و حیثیت ایران و ایرانی است که از سوی برخی مورد هجمه و سیاه نمایی قرار گرفته است. امروز تمام دنیا درحال نظاره ایران است و دشمنان در پی این هستند که ایرانیان را ملتی خشونت طلب و افراطی جلوه دهند، و یک عده با گرایشات خاص سیاسی با این دست اقدامات خود آب به آسیاب دشمن میریزند.
موضوع دفن شدن و یا نشدن ریچارد فرای در خاک ایران نیست!، بلکه نوع نگاه مجامع علمی و افکار عمومی دنیا به عملکرد ایرانیان است و مشاهده میکنند که ما هیچ احترامی برای امثال فرای که تمام عمر خود را صرف شناساندن تمدن ایرانی به جهانیان کرده، قائل نیستیم.
جدای از این بحث بسیاری از استادان و دانشمندان کشورمان که در دانشگاههای خارجی به تحقیق و تدریس ایران شناسی مشغول هستند، چگونه میتوانند در مقابل دانشجویان و دیگر اساتید خارجی سربلند کنند و این عمل ناپسند در داخل ایران را توجیه کنند؟!
متاسفانه سیاست درکشورما در تمام حیطههای علمی، ورزشی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی، رسوخ کرده و سیاسیون ما برای رسیدن به اهداف و منافع خود از دست یازیدن به هر اقدامی ابایی ندارند و حاضرند از حیثیت و آبروی یک ملت بگذرند ولی به اهداف خود که همانا تخریب رقیب سیاسی است، برسند.
اما باردیگر ازجانب مردم به این افراد و گروههایی که باعملکرد خود درپی سیاه نمایی حس و عواطف انسانی و ایرانی هستند، عرض میکنیم که راههای بسیاری برای مطرح شدن و یا رسیدن به منافع حزبی و گروهی وجود دارد.
خدمت به ایران صرفاً داشتن پست و مقام رسمی نیست، بلکه یک دانشمند و فرهیخته با یک کتاب و یا یک بیت شعر، صلابت و اصالت ایرانی را برای یک عمر ماندگار میکند.
کمی در اعمال خود تامل و مرز بین خدمت و خدشه به حیثیت ایران و ایرانی را واکاوی کنید، راههای دیگری هم برای مطرح شدن هست...!
مرا سر نهان گر شود زیر سنگ از آن به که نامم بر آید به ننگ
به نام نکو گر به میــرم رواست مرا نام باید که تن مرگ راست
آرمان: روحانی جواب اعتماد مردم را داد
«روحانی جواب اعتماد مردم را داد»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم علی اوسط هاشمی است که در آن میخوانید؛در جریان انتخابات ریاستجمهوری، بیش از 70 درصد مردم استان سیستان و بلوچستان به دولت تدبیر و امید رای دادند و حالا با آمدن منتخب خودشان به استان از وی استقبال پرشوری به عمل آوردند. وجود مشکلات اقتصادی، بیکاری، امنیت، مسائل زیست محیطی، بهداشتی و آموزشی در استان کاملا مشهود است و بیتردید خواسته اغلب مردم از دکتر روحانی این است که با تدبیر و درایت خود جهت رفع این مشکلات برنامههای مشخصی را در پیش بگیرد.
عده دیگری از مردم استان رفع مشکلات تالاب هامون و حقابه ایران را خواستار شدند، چراکه با خشکسالی تالاب هامون و رودخانه هیرمند بخش کشاورزی منطقه دچار مشکلات زیادی شده است. بنابراین برای توسعه استان نیازمند اقدامات متعددی هستیم.
بیتردید مردم و مسئولان استان حضور رئیسجمهور را فرصتی مغتنم برای توسعه شرق کشور تلقی میکنند. حضور هیات دولت در سیستان و بلوچستان فرصتی است برای طرح مشکلات مردم استان که بیتردید شرایط مناسبی را در اختیار نمایندگان استان، مسئولین و مردم قرار داده است.
ایجاد منطقه آزاد اقتصادی و تجاری، دریافت حقابه دریاچه هامون، استفاده از انرژیهای نو و استفاده قانونمند و بهینه از مرز مهمترین خواستههای مردم منطقه سیستان از رئیسجمهور است. دکتر روحانی در جریان سفر به استان مشکلات مردم را از نزدیک لمس و بر رفع آنها را تاکید میکند.
از یک ماه پیش کار هماهنگی و رایزنیها برای حضور رئیسجمهور و اعضای هیات دولت در استان آغاز شده و مردم استان نیز مشتاقانه آماده حضور آقای روحانی بودند. نخستین روز سفر به مرکز استان اختصاص داشت که شاهد استقبال مردمی در محل میدان خاتم و حضور مردم از یک ساعت قبل از حضور ریاستجمهوری بودیم. دیدار با معتمدان، علمای شیعه و سنی و فعالان عرصه صنعت برنامه پایانی رئیسجمهور در روز نخست بود.
آقای روحانی امروز به زابل میرود و با مردم دیدار خواهد داشت و پایان سفر وی نیز دیدار مردمی و بازدید از چابهار خواهد بود. تعدادی از اعضای هیات دولت و معاونان وزرا نیز همراه رئیسجمهور در استان حضور یافتهاند که به همه شهرستانها سفر میکنند و استان شاهد دستاوردهای این سفر برای چهار سال آینده فعالیت دولت خواهد بود. در واقع آقای روحانی در روز نخست جواب اعتماد مردم را داد.
شرق:لزوم توجه به کار اجرایی
«لزوم توجه به کار اجرایی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم جعفر کامبوزیا است که در آن میخوانید؛سفر مسوولان کشور به استانهای مختلف دارای جنبههای گوناگون است. در دولت گذشته، رویه این سفرها به شکلی شد که انتقاداتی را از جانب خود نمایندگان همجناح رییس دولت، در پی داشت. آنان بههمراه کارشناسان کشور به کاستهشدن از کارآیی سفرها، پرداختن به آن بهشکل «رفعتکلیف»، زیادبودن سفرها و هزینهها، نوع نگاه به حضور مردم در استقبال، مصوبات بسیار زیاد که فاقد کار کارشناسی لازم بود و غیرقابلاجرابودن برخی از آنها انتقاد داشتند. مسوولان دولت جدید میتوانند فهرستی از میزان اجراییشدن مصوبات و پیشرفت آنها ارایه کنند تا درستی یا نادرستی این انتقادات مشخص شود. آنگاه میتوان به جنبههای مثبت سفر یک مقام ارشد دولت به یک استان، توجه ویژه داشت و از جنبههای منفی آن کاست.
همچنین مسوولان دولت جدید میتوانند با بررسی پروژههای ضروری که مغفول مانده، برای اجراییشدن آنها برنامهریزی لازم را صورت دهند. نگارنده در مجلس ششم، افتخار نمایندگی مردم عزیز مرکز استان را داشتم. تلاش نمایندگان مردم و دولت اصلاحات این بود که با مصوباتی ویژه، در کوتاه، میان و بلندمدت به رفع کاستیهای این استان کمتربرخوردار اقدام کنند. این روند پس از سفر مقاممعظمرهبری، با جدیت بیشتری نیز دنبال شد و مصوباتی با صدهاساعت کار کارشناسی برای توسعه استان، در دستور کار قرار گرفت.
بیشترین وزن پیگیریها به «ترانزیت کالا» اختصاص داده شد که با توجه به آزادی افغانستان از دست طالبان، فرصتهای تجاری جدیدی را پدید آورده بود. در جنوب استان، از چابهار، دسترسی مطلوبی به دریای آزاد وجود داشت و خطوط ریلی نیز بهدنبال اتصال مرکز استان تا سرخس بود. ایده دولت و مجلس اصلاحات این بود که اگر قرار است در این استان به توسعه صنعتی دست یابیم، ابتدا جنبههای زیرساختی آن دیده شود.
اقداماتی هم آغاز شد که از جمله آن، تسهیل در گمرکات استان بود. اما گمرکات عمر دولت اصلاحات کفاف نداد و پس از آن نیز بسیاری از این رویهها معکوس یا تعطیل شد. اگر به این نکات توجه شود و پروژههای زیربنایی که دارای اولویت هستند به اتمام برسند آنگاه در کنار آن میتوان به بازدهی هرچه بیشتر سفر مسوولان کشور به نقاط مختلف خوشبین بود. مواضع مثبت دولت یازدهم آنگاه تاثیرات لازم را خواهد داشت که همراه با آن، برای پیشرفت پروژهها برنامه زمانبندی داشت.
میتوان برای تاکید هرچه بیشتر بر وجهه کارشناسی سفرها، ابتدا مسوولان هر یک از استانها در تهران با حضور وزرای مربوطه تشکیل جلسه داده و با فهرستشدن کارهای زیربنایی ضروری و عقبافتاده، برای پیشرفت آن راهحل ارایه کرد. آنگاه رییسجمهور برای اطلاع مستقیم از میزان پیشرفت این پروژهها، سفرها را ساماندهی کنند. این شیوه بیانگر آن خواهد بود که دولت همانطور که تاکنون اعلام کرده، برای حل مشکلات مردم کمر همت بسته و مسوولان استانی نیز همین کارها را پیگیری میکنند.
باید به سمت اجراییشدن مواضع مثبت رییسجمهور رفت و امور اجرایی را با جدیت به پیش برد و گزارش کار آن را صادقانه با مردم و افکارعمومی در میان گذاشت. مطابقتنداشتن گزارشها و وضعیت مردم در دولت گذشته، یکی از عوامل نارضایتی مردم از رییس دولت وقت بود. توسعه سیستانوبلوچستان باید بهگونهای باشد که در آن سوی مرزهای مشترک، اقوام بلوچ آرزوی زندگی در ایران را داشته باشند.
استفاده از پتانسیل نیروهای باارزش محلی و علما و بزرگان استان- همانگونه که در ماجرای آزادی مرزبانان وطن خود را نشان داد- بسیار بااهمیت است. در عین حال همسویی افکارعمومی در سطح ملی در شبکههای اجتماعی و رسانههای مستقل بود که سبب شد گروه تروریستی گروگانگیر، از انزجار عمومی بهراسد. این انسجام ملی برای سازندگی استانهای محروم نیز، کارگشا خواهد بود.
مردم سالاری:بهانه برای هجمه به دولت
«بهانه برای هجمه به دولت»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم نجفقلی حبیبی است که ر آن میخوانید؛
شایع شده بود که وزیر نفت در یک سخنرانی در جمعی محدود گفته بوده، آقای روحانی رئیسجمهور به من گفت که «یکی از وزرای دولت پیشین نزد من آمد و گفت که من رفتم امارات و مقداری پول از آنها گرفتم و به ایران آوردم»، آقای روحانی گفتند وقتی این وزیر رفت من نشستم گریه کردم که چرا وضع کشور باید به گونهای باشد که وزیر ما برود از شیخ اماراتی خواهش کند 4 قران پول به ما بدهد.بیان این موضوع از سوی وزیر نفت موجب شد که در جلسه علنی مجلس تعدادی از نمایندگان منسوب به یک گروه خاص از بیژن زنگنه وزیر نفت در این خصوص سوال کنند. این نمایندگان تهران از وزیر نفت پرسیدند: دلیل اظهارات خلاف واقع که سیاهنمایی مطلق است، چیست؟
نگاهی به این اتفاقات و طرح این موضوع در صحن مجلس، جای تامل بسیار دارد. مطرح کردن چنین سوالاتی از سوی تعداد محدودی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، بیشتر بهانهگیری سیاسی تلقی میشود تا یک موضوع اساسی. زیرا باید بپذیریم بیان وضعیت کشور سیاهنمایی نیست زیرا همگان از جمله مسوولان کشور باید از وضعیت کنونی کشور مطلع باشند تا تصمیمات مناسبی از سوی مسوولان اتخاذ شود. از سویی وزیر هم حق دارد تا مواضع خود را مطرح کند و درباره وضعیت کشور اطلاعرسانی کند و نمایندگان نمیتوانند از وزیر بخواهند که اظهار نظر نکند.
البته تعدادی از نمایندگان مجلس با طرح چنین سوالی مخالف بودند و معتقد بودند باید از وظایف وزیر سوال کرد. زیرا اگر اینطور باشد انحرافی در رویه مجلس ایجاد میشود . ضمن اینکه فراموش نشود با طرح این موضوع در صحن مجلس، حال میلیونها نفر این اظهارات را شنیدهاند و اگر نمایندگان سوالکننده معتقدند این موضوع سیاه نمایی است، که عملا با این اقدامات، این نظر گسترش پیدا کرده است.
بهتر بود ابتدا اگر مطلبی برای گفتن دارند، در جلسات داخلی بررسی میشد. در واقع نمایندگانی که اینگونه سوالات را مطرح میکنند باید شان نمایندگی خود را حفظ کنند. از سوی دیگر یکی از نمایندگان در مجلس مطرح کرده است که «آقای زنگنه گفتند که روزنامهها در این باره شیطنت کردند این همان روزنامههایی است که آقای روحانی از آنها حمایت میکند حرف ما این است که چرا اجازه میدهید این روزنامهها شیطنت بکنند. ما در سال 90 و 91 صادرکننده نفت بودیم اما ما را وارد کننده نفت کردند. آیا این کار گریه دارد اما به حراج گذاشتن دستاوردهای خون شهدا گریه ندارد؟ آیا توزیع سبد کالا به شکلی که باعث سیاهنمایی و اعتراض نمایندگان شد اعتراض ندارد؟»
این کاملا درست است که به حراج گذاشتن خون شهدا گریه دارد اما باید ببینیم چه کسی خون شهدا را به حراج گذاشته است.این نمایندگان همچنان از مذاکرات و توافقنامه ژنو ناراضی و ناراحت هستند. در حالی که این مذاکرات زیر نظر مقام معظم رهبری انجام گرفت و اجماعی هم در بین مسولان برای انجام این مذاکرات حاصل شد. در واقع مطرح کردن چنین مواضعی جای بررسی دارد. البته یک نکته را فراموش نکنیم، نباید دولت مانع مطرح شدن سوالات نمایندگان شود زیرا این امر به استبداد میانجامد. دولت باید طبق قانون با مجلس شورای اسلامیتعامل کند.زیرا اگر اجازه داده نشود نمایندگان سوالات خود را مطرح کنند خسارات زیادی به کشور وارد میشود اما از سویی نمایندگان هم باید متوجه باشند که وظیفه نمایندگی آنها چیست.
ابتکار:شبه مردمیها و دهان بسته گفتوگو
«شبه مردمیها و دهان بسته گفتوگو»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم شایان ربیعی است که در آن میخوانید؛اساسنامهها، مرامنامهها و الگوهای وجودی بیشتر احزاب و گروههای سیاسی در ایران تفاوت قابل توجهی با یکدیگر ندارد، با این وصف تعدد این احزاب و گروههای سیاسی چه علتی میتواند داشته باشد؟
به نظر میرسد بیراه نباشد اگر پاسخ این پرسش را حول یک مقوله محوری به نام «منفعت گروهی» جستجو کنیم.
در سادهترین کلام ممکن، افرادی که منافع مشترک دارند یا اینکه میتوانند برای خود منافع مشترکی دستوپا کنند، گرد هم میآیند و ضمن اشتراک نظر بنیادین با تمام احزاب و گروههای سیاسی دیگر که در متن مانیفستهایشان به آن اشاره کردهاند، از فرصتها، لابیها و نفوذ اعضای خود در ساختار سیاسی برای تأمین منافع جمعی یا گروهی خود تلاش میکنند، سپس این سیر ادامه مییابد و در نهایت حزب سیاسی از دل این مناسبات متولد میشود.
حال با فرض وجود تعداد پرشماری از این دسته احزاب سیاسی، آیا میتوان قائل به گفتوگو در سپهر سیاسی کشور و در میان احزاب و گروههای سیاسی بود و یا حتی دستکم به شکلگیری فضای گفتوگو محور در این فضا امید داشت؟
بدیهی است در میان مجادلههای سیاسی احزاب آنجا که سخن منافع گروهی به زبان میآید، گفتوگوها – اگر شکل بگیرند- سوگیرانه و دیگریناپذیر میشوند زیرا آنچه واقعا در معرض گفتوگو و نظریهپردازی چنین احزابی است نه منفعت عام و یا حتی منافع ملی که بیشتر منافع درون گروهی و خاص است.
به نظر، ایجاد و رشد برخی گروههای سیاسی قارچی - به ویژه در یک دهه اخیر- بیشتر با هدف اعمال فشار در مناسبات سیاسی و اقتصادی و به منظور تأمین منافع خاص گروهها است اما آنچه بیش از هرچیز دیگری جالب توجه است تلاش هرچه بیشتر این گروهها برای مردمی نشان دادن پایگاه خود و یا مهندسی رفتارهای مردم در جهت منافع ذکر شده است.
شاید پر بیراه نباشد اگر در کنار اصطلاح جالب «شبه دولتی» - که همه مباحث خصوصیسازی را در دولتهای نهم و دهم دستخوش شبهه و ایراد کرد- از اصطلاح دیگری با عنوان «شبه مردمی» پردهبرداری کرد که گویا تحلیل مراودات و رفتارهای سیاسی برخی گروههای سیاسی بدون توجه به این کلیدواژه چندان قابل اتکا نیست.
موضوع جالب توجه دیگر هم این است که دم زدن از خطوط رنگی –قرمز، صورتی، نارنجی، زرد و بنفش- برای محدود کردن فضای بحثها و گفتوگوها به ویژه در میان جامعه مدنی و رسانهها، بیش از آن که منشأ قانونی یا عرفی داشته باشد، دستساز همین گروههای سیاسی «شبه مردمی» است و این تناقض میان مردمی جلوه دادن و محدود کردن فضای رسانهها و جامعه مدنی خود نمایانگر چهره و نقاب این گروهها است.
این در حالی است که چه در دوره اصلاحات و چه در زمان حاضر که فضای باز فرهنگی و سیاسی در سیاستها و برنامههای دولت پررنگتر شده است و امکان بروز تضارب آرای موجود در بدنه جامعه و انعکاس آن در رسانهها و محافل سیاسی و فرهنگی وجود دارد، چیزی که در خطر نادیده گرفته شدن و تأمین نشدن است، منافع خاص گروههاست.
طبیعتا این گروهها همزمان با ایجاد چنین فضای باز در کشور سعی دارند تا آن را با توسل به منشأ شبه مردمی خود، تغییر داده و با توسل به این نقاب، منافع گروهی خود را شبه مردمی و شبه ملی جلوه بدهند و آن را جایگزین منافع ملی کنند.
به هر حال تردیدی نیست که در فضای سیاسی کنونی، تحقق اهداف توسعهمحور- از سیاسی و اقتصادی تا فرهنگی و اجتماعی- نیاز به همدلی و گفتوگوهای واقعی به دور از سهمخواهیهای گروهی دارد.
آنچه در یک، دوماه اخیر بیشترین هجمه انتقادی و شانتاژ خبری مخالفان دولت را به خود اختصاص داده یکی بحث اجرای فاز دوم هدفمندیها و دیگری موضوع مذاکرات هستهای است؛ چیزی که مستقیم و بیواسطه تمامیت دولت و جامعه مدنی را نشانه میرود.
نباید اشتباه کنیم که منظور از نقد مذاکرات در این نوشته صرفا نقدهای حاشیهای و سوگیرانه است نه نقدهایی که محتوا و دستاوردهای سیاسی مذاکرات یا اجرای قانون هدفمندی یارانهها در فاز دوم را مورد توجه قرار میدهد.
سخن آخر این که مردم بیتردید گروهها و احزاب برخاسته از نهاد مدنی خود را بیش از آنچه رهبران گروههای «شبه مردمی» فکر کنند، میشناسند و تشخیص سره از ناسره در اینباره برای جامعه، کار دشواری نیست.
براین اساس نباید نگران محدودیتهای احتمالی بود که ممکن است در آینده از سوی این گروهها برای جامعه مدنی ایجاد شود.
دنیای اقتصاد:نگرانی از افزایش دخالت دولت در بازار کالا پس از هدفمندی
«نگرانی از افزایش دخالت دولت در بازار کالا پس از هدفمندی»عنوان سرمقاله روزنامه اقتصاد به قلم رضا بخشیانی است که در آن میخوانید؛یکی از نقاط ضعف عمده فاز اول هدفمندسازی یارانهها در دولت دهم، افزایش حجم مداخلات دولت در بازار محصول – به ویژه مداخلات قیمتی- بود؛ گرچه این حجم مداخلات به بهانه کنترل قیمتها در دوره اجرای طرح هدفمندی و بهعنوان سیاستی کوتاهمدت اعلام شده بود، اما به دلیل ناتوانی دولت در کنترل نرخ تورم، افزایش تحریمها و افزایش ناگهانی نرخ ارز، عملا مداخلات دولت در بازار کالا از حالت کوتاهمدت خارج شد.
اینگونه مداخلات سبب شد تا صرفه اقتصادی بنگاههای تولیدی که از یک طرف با افزایش غیرمترقبه هزینههای تولید مواجه شده و از طرف دیگر اجازه اتخاذ سیاستهای لازم جهت پوشش این هزینهها را نداشتند، کاهش محسوسی یابد. در مقابل بنگاههای تولیدی به منظور پوشش این هزینههای رو به افزایش، متوسل به اتخاذ رویههایی مانند کاهش کیفیت، کاهش حجم محصول و... شدند که خود سبب نارضایتی مصرفکنندگان و مردم را فراهم ساخت.
حال با آغاز مرحله جدید طرح هدفمندی یارانهها توسط دولت محترم، این نگرانی وجود دارد که سیر مداخلات دولت در بازار کالا مجددا روندی صعودی به خود بگیرد و بهرغم مزایایی که اجرای این طرح میتواند برای بخش تولیدی داشته باشد، به دلیل فقدان برنامه مشخص برای نحوه مداخلات قیمتی دولت در بازار، زیان اجرای این سیاست همچون گذشته متوجه بخش تولیدی شود.
چه در گذشته و چه در زمان کنونی از سوی کارشناسان خبره کشور بارها این موضوع مورد تاکید قرار گرفت که عمده تورم دو رقمی که کشور طی سالهای گذشته با آن مواجه بوده، ریشه پولی داشته و مداخله قیمتی دولت – از طریق ابزارهای نظارتی و پلیسی– نمیتواند کنترلکننده چنین تورمی باشد. روند نزولی نرخ تورم طی ماههای گذشته که در نتیجه اتخاذ سیاستهای صحیح پولی از سوی بانک مرکزی بوده، این نظر کارشناسان را مورد تایید قرار داده است.
بنابراین انتظار آن است که سیاستگذاران اقتصادی دولت برنامه روشن و شفافی برای کاهش مداخلات دولت در بازار کالا تهیه و اجرایی سازند؛ بهگونهای که بنگاههای تولیدی کشور– چه در بخش صنعت و چه در بخش کشاورزی– بتوانند بر اساس سازوکارهای طبیعی و منطقی اقتصاد، تصمیمات لازم را برای ارتقای سطح فعالیت خود اتخاذ کنند.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد