نرگس محمدی بازیگر مجموعه تلویزیونی «ستایش» در پاسخ به این سوال که آیا سری دوم این سریال از کشش داستانی سری اول آن برخوردار است، گفت: من فکر میکنم داستان سری دوم ستایش چیزی از سری اول آن کم ندارد اما شاید لازم بود تا به لحاظ بصری سری دوم از جذابیتهای بیشتری برخوردار باشد. اگر این زیباییها در گریم، لباس و صحنه اعمال میشد، جذابیت سریال بیشتر میشد اما به طور کلی و با توجه به بازخوردهایی که از مردم و در میان اطرافیان میبینم مردم کار را دوست داشتهاند و آن را دنبال میکنند.
وی سری دوم این سریال را در راستای داستان «ستایش1» دانسته و ادامه داد: سری اول ستایش دقیقا در مقطعی تمام میشود که ستایش با بچههای خود فرار میکند و میرود اما طبیعی است که شخصیتهای کار در طول 20 سالی که گذشته، تغییراتی داشتهاند و ذات هر انسانی بر تغییر و تحول است. همه آدمها هم خوبی دارند و هم بدی.
به نظر من این سریال باید ادامه پیدا میکرد. فکر میکنم در قصه ستایش یک اتفاق واقعی که باید نیافتاد و بنابراین لازم بود سریال سری دومی هم داشته باشد. هنوز گرههای زیادی به داستان «ستایش2» وارد نشده است.
در ستایش 1 هم کشش قصه از قسمت نهم و از جایی بیشتر شد که محمد، برادر ستایش میمیرد. فکر میکنم بینندگان انتظار داشتند که در قسمت اول این سری یک اتفاق مهم بیافتد و در حالی که من معتقدم دو یا سه قسمت دیگر ماجراهای جذاب تری در داستان رقم میخورد.
قصه «ستایش» فعلا شل است!
محمدی در همین رابطه افزود: البته «ستایش1» در مقایسه با «ستایش 2» گرههای بیشتری داشت و بار دراماتیک آن بیشتر بود. تا حدی که خود ما هم هنگام خواندن قصه شوکه میشدیم اما در دو هنوز قصه کمی شل است.
بازیگر سریال «ما فرشته نیستیم» درباره ریتم کار نیز نظر خود را این طور بیان کرد: به نظر من سریال ریتم خوبی دارد اما میشد تا با اضافه کردن جذابیتهای تصویری به کار کمک کرد و ریتم را هم نادیده گرفت. موسیقی میتوانست بیشتر به فهم محتوای کار کمک کند. همانطور که در «ستایش1» موسیقی بسیار تاثیرگذار بود و در مقاطعی حتی به فهم بهتر داستان از سوی مخاطب هم کمک میکرد.
گریم ستایش را قبول دارم
محمدی در پاسخ به این که آیا گریم کاملا نشان دهنده مرارتها و گذر عمر نقش ستایش است یا خیر، اضافه کرد: به نظرمن گریم ستایش قابل قبول است. حتی میتوانست کمتر از این هم باشد. چرا که ستایش چهل و چندساله است و زنان چهل و چند ساله هر چقدر هم که سختی کشیده باشند آنقدر چهره شکستهای ندارند.
وی درباره شاخههای فرعی و داستانهای جانبی که در دل قصه اصلی پرورانده میشوند، گفت: «ستایش1» بر داستان زندگی خود ستایش تاکید داشت و او هم همه توانش را برای رفاه و آرامش فرزندانش صرف میکرد اما در سری دوم 20 سال زمان گذشته است.
حالا دیگر فرزندان او بزرگ شدهاند و زندگی ستایش به ماجراهای دخترش نازگل و پسرش محمد تقسیم میشود. من به قلم سعید مطلبی ایمان دارم. او نویسندهای است که حتی یک پشه بی جهت به داستان وارد نمیشود و همه چیز به هم ربط پیدا میکند.
بازیگر سریال «میلیاردر» ستایش میانسال را درگیر در خاطرات گذشته خود دانسته و عنوان کرد: وضعیت فعلی ستایش و فلاش بکهایی که به گذشته میزند به خاطر دروغهایی است که به اطرافیانش گفته و فقط و فقط خودش از آنها خبر دارد. او هنوز در گذشته مانده است. آن را برای خودش مرور میکند. میداند که محمد گاهی شبیه داییاش است و گاهی هم شبیه پدربزرگش اما به او نمیگوید و فقط یک بار اشارهای به این شباهت میکند.
البته فلش بکها در ستایش 2 به بینندگانی که سری 1 مجموعه را ندیده اند، کمک میکند و آنچه را که شاید یادشان رفته باشد دوباره یادآوری میکند.
وی ستایش را نقشی مثبت ارزیابی کرده و اظهار کرد: به نظر من ستایش کاراکتری مثبت، زنی باایمان و خوب است اما هر آدم خوبی ممکن است در موقعیت به بدترین عمل ممکن هم دست بزند. هیچ چیز مطلق نیست و هیچ وقت هیچ کس را نمیتوان سفید خالص یا سیاه مطلق دانست. آدمها در شرایط و موقعیتهای خاص ممکن است کارهایی بکنند که حتی خودشان هم روزی انجام آن را محال میدانستند. همه شخصیتهای این قصه همین ویژگی را دارند. حشمت فردوس هم همین طور است. میبینیم بعد از 20 سال با عروس خود که در همه مشکلات و حتی مرگ پسرش مقصر بوده است، رفتار خوبی دارد. روزگار همه انسانها را تغییر میدهد.
ساخت سری سوم ستایش ضرورت دارد
این بازیگر در پاسخ به اینکه آیا ساخت سری سومیرا هم میتوان برای این مجموعه در نظر گرفت یا نه، گفت: فکر میکنم ساخت سری سوم ستایش حتی ضرورت بیشتری نسبت به سری دوم دارد. چراکه قصه در جایی تمام میشود که دقیقا نیاز به شروع دوباره است و بیننده منتظر قسمت بعدی میماند.
مجموعه تلویزیونی «ستایش 2» به تهیه کنندگی آرمان زرین کوب و کارگردانی سعید سلطانی کاری از گروه فیلم و سریال شبکه سه سیما است که در ادامه سری اول آن داستان زیر را در بر میگیرد: 22 سال از فرار ستایش و فرزندانش میگذرد.
اینک هر سه با هویتی دروغین و با نام فامیل رودباری زندگی میکنند. ستایش آسوده خاطر از اینکه با تغییر هویت خود و فرزندانش برای همیشه ازچنگ حشمت فردوس گریختهاند. او حالا صاحب رستورانی در رامسر است و اعتبار و شهرتی نیکو دارد و هرگز تصور نمیکند که سرنوشت، یکبار دیگر او و حشمت فردوس را رودرروی هم قرار دهد. (مهر)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد