خراسان:کویت به دنبال روابط دوجانبه یا نمایندگی شورای همکاری خلیج فارس
«کویت به دنبال روابط دوجانبه یا نمایندگی شورای همکاری خلیج فارس»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم صباح زنگنه است که در آن میخوانید؛شیخ صباح آل احمد الصباح، امیر کویت٬قرار است امروز برای اولین بار به منظور انجام سفری دو روزه وارد تهران شود.سفر امیر کویت پس از مدت زمان طولانی در این مقطع یعنی در دولت تدبیر و امید به عنوان نقطه عطفی در روابط دو کشور و گویای تمایلات کشورهای منطقه در گسترش روابط با جمهوری اسلامی تلقی می شود.این حرکت در برابرسیاست ها ورویه های ایران هراسی که در منطقه و جهان از سوی برخی کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای پیگیری می شود به مثابه آب سردی براین آتش افروزی ها است و می تواند در نزدیک کردن دیدگاههای کشورهای منطقه نقش مهمی ایفا کند.
سفرامیر کویت به تهران را می توان سفر یک دوست به کشور دوستی دانست که با وجود حساسیت و بحران های منطقه ای و به دلیل همسایگی و مشترکات فراوانی که بین دوکشور وجود دارد از اهمیت فراوانی برخوردار است. کویت با سیاست معتدلی که در مسائل خارجی در پیش گرفته و در مسائل داخلی هم گام هایی را درجهت پیاده کردن دموکراسی برداشته است از جمله کشورهایی است که می تواند در نزدیک کردن دیدگاههای کشورهای منطقه نقش داشته و از سوی دیگر در مقابله با جریان های افراطی وخشونت طلبی که در منطقه رشد کرده گام های مثبتی بردارد.
کویت به طور مستقل دارای جایگاه ویژه ای در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است و حال به عنوان عضوی از اعضای شورای همکاری خلیج فارس دارای اعتبار دیگری است و باید دید که کویت می خواهد در کدام یک از این دو جایگاه نقش بازی کند یعنی کدام یک از این دو جایگاه برایش اولویت دارد.
کویت در طول سه دهه بعد از انقلاب اسلامی، ایران را آزموده و ایران را کشوری قوی و دوستدار همسایگان و مسئولیت پذیر یافته است به همین دلیل به نظر نمی رسد روابط دوجانبه اش با ایران را دستخوش نوسانات کند ،اما علاقه مند است که ضمن داشتن روابط دوجانبه خوب به رابطه چند جانبه در منطقه هم بپردازد . نباید فراموش کرد کویت کشوری است که محاسبات خود را دارد و قطعا در نوع ارتباطش با ایران نیز به این موضوع توجه خواهد داشت . در همین راستا برخی منابع و رسانه های منطقه ای یکی از اهداف این سفر را درراستای میانجیگری کویت در روابط ایران و عربستان ارزیابی کرده اند. جمهوری اسلامی ایران همواره آماده شنیدن حرف ها ، مشورت ها و توصیه های کشور های دوست است و میانجی گری بین ایران و عربستان از این قاعده مستثنی نیست، البته باید منتظر ماند و دید که امیر کویت تا چه حد در این حوزه عمل کرده و وارد می شود.
اما سوال این است که آیا می توان به کویت به عنوان کشوری مطمئن در روابط دوجانبه نگریست ؟ اگر تعریف ما از کشور قابل اطمینان این است که خطری از سوی آن متوجه ما نباشد و هم چنین ما نیز خطری برای آن نداشته باشیم باید گفت که کویت کشور قابل اطمینانی است اما اگر کشور قابل اطمینان برای ما کشوری است که به سایر کشورها اجازه ندهد علیه ما اقدام کنند تا حدودی کویت توانسته در این راستا عمل کند اما اگر پرسیده شود که روابط دو کشور در حد دو کشور دوست ، صمیمی وهمسایه است باید گفت خیر هنوز به این مرحله نرسیده است. کویت باید این اعتماد سازی را توسعه بدهد تا مانع دخالت دیگران در توسعه روابط دو کشور شود.
با این حال نباید این نکته را نادیده انگاشت که کویت در مقایسه با سایر کشورهای منطقه در موضوع سوریه علی رغم اینکه سعی کرده با کشورهای شورای همکاری هماهنگ عمل کند اما جانب اعتدال را هم حفظ کرده و تلاش کرده آتشی که دیگران در منطقه افروخته اند بر روابطش با کشورهای دیگر تاثیر منفی نداشته باشد به عبارت دیگر با عقلانیت و تدبیر بیشتری رفتار کرده است و در بحث هسته ای نیز از مذاکرات جمهوری اسلامی ایران با گروه 1+5 استقبال کرده ومی کند .
در این میان در حوزه روابط اقتصادی، کویت و جمهوری اسلامی ایران مشترکات فراوانی را دارا هستند یعنی حوزه اقتصادی یکی از مواردی است که باید دو کشور توجه خاصی به آن نشان بدهند. در این حوزه زمینه همکاری های دوجانبه فراوانی وجود دارد که دوکشور می توانند با عقد قراردادها، موافقتنامه ها و توافقنامه های دوجانبه زمینه اقدامات و طرح های عملی زیادی در زمینه نفت ،توسعه پتروشیمی ،توسعه مسائل مرتبط به این انرژی وهمچنین مسائل مربوط به حمل و نقل ریلی ،هوایی ، زمینی و دریایی ،صادرات خدمات مهندسی ،انرژی برق ومحصولات کشاورزی را فراهم کنند . حضور دوکشور در منتهی الیه خلیج فارس این روابط را حیاتی تر می کند همچنین مسائل محیط زیستی دریایی و خاکی بین دو کشور از جمله مباحثی است که باید مورد توجه دو طرف قرار بگیرد.
کیهان:در تراز خط امام(ره)
«در تراز خط امام(ره)»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛
1- چگونه ممکن است قلب یک پیرمرد 80 ساله مانند قلب جوان 20 ساله شاداب و پرانرژی کار کند؟ قلب حضرت روحالله- هر چند ملول از بیمهری نارفیقان و عهدشکنان- خرّم از وعدههای صادق الهی بود که در طلیعه پیام پذیرش قطعنامه 598، آیه بشارت پیروزی در سوره فتح را مرقوم فرمود «ملت ایران. لقد صدق الله رسوله الرویا بالحق لتدخلنّ المسجد الحرام ان شاءالله آمنین». شهید مطهری در بحبوحه انقلاب درباره شخصیت آن پیر برنادل چنین روایت میکند: «من به تدریج این امید در دلم زنده میشود که این انقلاب به ایران محدود نمیماند، هفتصدمیلیون مسلمان را دربرخواهد گرفت... چند روز، پیش کارتر به آیتالله خمینی راجع به بختیار اخطار کرد که هر دو ابرقدرت بر روی این دولت توافق دارند و شما حساب کار خودتان را بکنید اما این مرد بزرگ اعتنایی به این تهدید نکرد. من که قریب 12 سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کردهام، باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز افزود».
علامه شهید استاد مطهری در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی ادامه میدهد: «وقتی برگشتم، دوستانم پرسیدند چه دیدی گفتم چهار تا «آمَنَ» دیدم. آمن بهدفه؛ به هدفش ایمان دارد، دنیا اگر جمع بشود نمیتواند او را از هدفش منصرف کند. آمن بسبیله؛ به راهی که انتخاب کرده ایمان دارد، امکان ندارد بتوان او را از این راه منصرف کرد شبیه همان ایمانی که پیغمبر به هدفش و به راهش داشت. آمن بقومه؛ در میان همه رفقا و دوستانی که سراغ دارم احدی مثل ایشان به روحیه مردم ایران ایمان ندارد. به ایشان نصیحت میکنند که آقا کمی یواشتر، مردم دارند سرد میشوند، مردم دارند از پای در میآیند. میگوید نه مردم این جور نیستند که شما میگویید، من مردم را بهتر میشناسم. و ما همگی میبینیم که روز به روز صحت سخن ایشان بیشتر آشکار میشود. آمن بربه؛ در یک جلسه خصوصی ایشان به من گفت فلانی این ما نیستیم که چنین میکنیم، من دست خدا را به وضوح حس میکنم. آدمی که دست خدا و حقانیت خدا را حس میکند و در راه خدا قدم برمیدارد، خدا هم به مصداق ان تنصروا الله ینصرکم ویثبت اقدامکم بر نصرت او اضافه میکند... چنین هدایتی را من به وضوح در این مرد میبینم. او برای خدا قیام کرده و خدای متعال هم قلبی قوی به او عنایت کرده است که اصلا تزلزل و ترس در آن راه ندارد. اطباء فرانسه که اخیرا این پیرمرد هشتاد و چندساله را که لااقل 15 سال است دچار جنگ اعصاب و ناراحتی روحی است و اخیرا هم جوانی آن چنان برومند را از دست داده، معاینه کردند، نظر دادند که قلب او نظیر قلب یک جوان بیست ساله است.او که در راه خدا قدم برداشته، آنچه را قرآن وعده داده، به تجربه دریافته است... این مرد درست نمونه علی علیهالسلام است.»
2- اگر امام نبود، انقلاب مفهومی نداشت همچنان که امروز اگر مکتب و مرام و خط امام را از انقلاب بگیریم چیزی از انقلاب اسلامی باقی نمیماند. امام خمینی به تعبیر امام خامنهای، «روح خدا بود در کالبد زمان و روح خدا جاودانه است». بقای انقلاب به ماندگاری راهی است که امام خمینی(ره) در مقابل ملت ایران گشود. با این همه آن مقتدای بینظیر به اعتبار شناخت ذات حق فرمود نهضت اسلامی قائم به شخص نیست تا این توهم القایی دشمنان را که انقلاب 57 با رفتن «یک خدمتگزار» به پایان و بنبست میرسد بزداید. «بدانند که با رفتن یک خدمتگزار در سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالاتر و والاتر در خدمتند». نایب امام زمان(عج)، عصاره و خلاصه دهههای مجاهدت پر مرارت خویش را در ولایت فقیه میدید و با اطمینان تمام فرمود «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد». به عبارت دیگر ملاک دقیق شناخت خط امام و وفاداران به آن، میراث بزرگ آن حضرت به عنوان ولایتفقیه است. خط امام اگر هم متشابهاتی داشته باشد، محکمات روشنی دارد که با آنها شناخته میشود. محکماتی مانند پایبندی بدون مداهنه به نص اسلام، حمایت از محرومان و ستیز با مستکبران و مفسدان، نهضت جهانی اسلام و بسیج جهانی مستضعفان، وحدت کلمه و... در راس همه اینها که مفسر امروزین همه این اصول میباشد، ولایتفقیه.
قرآن کریم درباره نزدیکی امتها به حضرت ابراهیم(ع) بیان لطیفی دارد که بیشباهت با امروز ما نیست.
یهودیان و نصرانیها به اعتبار قدمت و سابقه، حضرت ابراهیم(ع) را به خود نسبت میدادند اما خداوند در پاسخ آنان، به حضرت ختمیمرتبت(ص) اشاره میکند و میفرماید «ابراهیم یهودی و نصرانی نبود بلکه موحدی خالص و مسلمان بود و از مشرکان نبود. همانا سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنانند که از او پیروی کردند و این پیامبر (حضرت محمد«ص») و کسانی هستند که ایمان آوردند. و خدا سرپرست مؤمنان است» (آیات 67 و 68 سوره آلعمران). بله یهودیانی بودند از نسل حضرت ابراهیم و منتظر پیامبر آخرالزمان که حتی به امید درک محضر پیامبر خاتم(ص) کوچیدند و در مدینه ساکن شدند شاید که از نسل آنان باشد! اما چون پیامبر اعظم(ص) ظهور کرد و بدعتها و منافع نامشروع آنها را تأیید نکرد، به انکار او برخاستند و بنای ستیزهجویی گذاشتند.
3- یک سال پیش (5 خرداد 92) سایت فتنه سبز که از لندن توسط شبکه مشترک بهائیت و افراطیون مدعی اصلاحات به روزرسانی میشود، تحلیلی قابل تأمل تحت عنوان «آیتالله خمینی در برابر آیتالله خمینی» منتشر کرد و ضمن اسم بردن از 4 نفر از سران فتنه تاکید کرد باید با استفاده از آنان به سمت تحریف مواضع امام و سپس از این طریق به جنگ جانشین امام رفت. این نسخه همان نسخه انگلیسی- آمریکایی است که صرفا عملیاتی شده است: «ما محتاج نظریهای مناسب با فضای سیاسی برای گذار هستیم. این گذار باید بر گسل شکاف میان اطرافیان آیتالله خمینی رخ دهد. یک دسته از شاگردان آیتالله خمینی همراه آقای خامنهای هستند.
دسته دیگر در عوض، چند سال است (خصوصا پس از جنبش سبز) به دموکراسیخواهی ]!![ نزدیک میشوند. در این دسته موسوی و کروبی و ]...[ و ]...[ و بیت ]...[ هستند. استراتژی ما باید مانور روی این شکاف باشد. باید کمک کرد تمایز این دو دسته هر روز واضحتر شود. در این دید نباید با آیتالله خمینی همان معاملهای را کرد که با آقای خامنهای میکنیم. آقای خمینی را باید به عنوان بخشی از تاریخ نقد کرد، منتها توجه کرد که او به همراه بیتش همچون متنی است که دو قرائت هرمنوتیکی کاملا متضاد از آن میشود کرد... البته که دموکراسی تعریف مشخصی دارد و یحتمل، دموکراسی دینی بیمعناست. با این حال آقای خمینی و مجموعه سخنان او در وضعیت کنونی سیاست ایران، حکم متن مقدس قرآن یا انجیل را دارد. در قرآن و انجیل هم آیاتی داریم که به خونریزی و قتل تشویق میکند و هم آیاتی که به رحمت و بخشش و نوعی انسانگرایی توصیه میکند. یک راه برخورد این است که نگاهی ذاتگرا داشته باشیم و بگوییم این متون کلا تولیدکننده خشونتاند. یک راه دیگر هم همین است که همچون نواندیشان دینی بر آیات انسانگرایانه این متون مقدس بیشتر تاکید کنیم و به عنوان مثال آیات جهاد و خونریزی را تاویل کنیم (مثلا آنها را فقط مربوط به زمان خاص نزولشان بدانیم) در یک جامعه مذهبی روش دوم بیشتر جواب میدهد»!
جرس در توضیح بیشتر مینویسد: «محتملا در وضعیت خاص ایران تا اطلاع ثانوی آیتالله خمینی حکم متن مقدسی را دارد که باید آن را به نفع خود تأویل کرد. هیچ اندیشیدهایم چرا عده زیادی در میان اندیشمندان دنیا از لاک گرفته تا مارتین لوتر و سروش و مجتهد شبستری کوشیدهاند بگویند دین با دموکراسی یا حقوق بشر سازگار است، به جای اینکه بر تضاد این دو به نحوی ذاتگرایانه انگشت نهند؟ یکی از توجیههای مهم این رویکرد آن است که توجه شود دین از منظر هویتی برای بسیاری از انسانها مهم است، و بر این اساس بهتر است دموکراسیخواهان یا حقوق بشر دوستان بهجای آنکه خود را در برابر دین قرار دهند، از نیروی آن استفاده کنند.
هکذا است داستان آقای خمینی در وضعیت بغرنج کنونی ما در ایران... قرار نیست دموکراسی را با معیار خاتمی و هاشمی بسنجیم. البته که دموکراسی معیارهایی مستقل دارد. بلکه قرار است کوشش کنیم شکاف طرفدار دموکراسی- استبداد را عمیقتر کنیم. در این نگاه اصلاحطلبانی چون هاشمی یا خاتمی در حال شدن و تغییر به واسطه فشار از سوی بدنه حامیشان نگریسته میشوند نه هویتهایی لزوما ثابت. برای این شدن و تغییر البته آنان را باید مورد خطاب قرار داد و نقد کرد. تغییرات موسوی و کروبی پس از جنبش سبز، مثالهای امکان چنان تغییری است.»
اما این بار برخلاف 14 قرن پیش، جنگ مذهب علیه مذهب، صحابه علیه صحابه، امام علیه امام و رهبری(!) نگرفت. حماسه 9 دی 88 تا ابد مایه اعتزاز و افتخار ملت ایران خواهد ماند آنجا که نیویورک تایمز اعتراف کرد «این راهپیمایی بزرگترین راهپیمایی در ایران پس از راهپیمایی تشییع آیتالله خمینی در 20 سال پیش بود.»
4- محکمات خط امام، انکارناپذیر است. یکی از آن محکمات پیام بلندی است که حضرت روحالله به مناسبت پذیرش قطعنامه در تاریخ 29 تیر 1367 و در آخرین سال حیات مبارک خویش مرقوم فرمودند: «ما درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کمکردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم، حال اگر نوکران آمریکا نام این سیاست را توسعهطلبی و تفکر تشکیل امپراتوری بزرگ میگذارند، از آن باکی نداریم و استقبال میکنیم. ما درصدد خشکاندن ریشههای فاسد صهیونیزم، سرمایهداری و کمونیزم در جهان هستیم... مسلمانان باید بدانند تا زمانی که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدم میشود و هر روز شیطان بزرگ یا شوروی به بهانه حفظ منافع خود حادثهای را به وجود میآورند. راستی اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدی با جهانخواران حل نکنند آسوده خواهند بود؟ ... پس راهی جز مبارزه نمانده و باید چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصا آمریکا را شکست... ملت عزیز ما به خوبی دریافتهاند که مبارزه با رفاهطلبی سازگار نیست و آنها که تصور میکنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایهداری و رفاهطلبی منافات ندارد، با الفبای مبارزه بیگانهاند و آنهایی هم که تصور میکنند سرمایهداران و مرفهان بیدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه میشوند، آب در هاون میکوبند... و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و استضعاف را چشیده باشند... امروز خمینی آغوش و سینه خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهای دشمنان باز کرده است... جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمیشناسد... و چه شیرینی بالاتر از اینکه ملت بزرگ ایران مثل صاعقه بر سر آمریکا فرود آمده است. چه شیرینی بالاتر از اینکه ملت ایران سقوط ارکان و کنگرههای نظام ستمشاهی را نظاره کرده و شیشه حیات آمریکا را در این کشور شکسته است... ما میگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم...»
رحمت و رضوان بیکران الهی نثار چنین امامی باد که ملتی را زنده کرد و بشارت سرآمدن روزگار غیبت مصلح کل مهدی موعود(عج) را با ایمان و حرکت خویش داد.
جمهوری اسلامی:نظام سلامت در مسیر تحول
«نظام سلامت در مسیر تحول»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛این روزها هر چند شنیدن اخبار چشمگیر از پیشرفتهای دارویی و اجرای برنامههای امیدوار کننده در زمینه ارتقاء نظام سلامت و بهداشت و درمان کشور به امری عادی و متوالی تبدیل شده ولی به واقع منعکس کننده عزم دولت یازدهم در ساماندهی این بخش حیاتی و پاسخگویی به مطالبات زمین مانده مردم است.
خبر آغاز تولید دستاوردهای بزرگ دارویی در کشور از جمله رویدادهای مسرت بخشی است که این روزها یکی پس از دیگری از حوزه بهداشت و درمان شنیده میشود و از توسعه کمی و کیفی این بخش و وجود یک برنامه منسجم و عزم جدی برای جبران کمبودهایی حکایت دارد که در سالهای اخیر گریبان مردم را گرفته و اقشار ضعیف و کم درآمد جامعه را به ستوه آورده بودند.
آنچه در سالهای اخیر بر اثر عملکرد نامناسب دولت گذشته بر بخشهای مختلف حاکمیتی و اجرایی رفته بود، در بخش بهداشت و درمان، کار را به جایی رسانده بود که همزمان با اجرای قانون هدفمندی یارانهها و واقعی شدن قیمتها، به جای تحقق اهداف برنامه پنجم توسعه که در آن تاکید شده بود سهم مردم در پرداخت هزینههای درمان به 10درصد کاهش یابد، مردم مجبور بودند علاوه بر گرانیهای روزافزون، 70 درصد هزینههای درمان را نیز از جیب خود بپردازند و از این رهگذر چه خانوادههایی که برای بستری کردن بیمار خود در بیمارستانهای دولتی و انجام یک عمل جراحی، خط فقر را تجربه کرده و چه بسیار بیمارانی که باید علاوه بر تحمل درد و رنج بیماری، به دلیل کمبود و گرانی دارو دچار معضلات لاعلاج شده و یا برای تهیه داروهای گران قیمت و حیاتی زندگی خود را نیز از دست بدهند.
در این گیر و دار، آنچه باعث تأسف بود اینکه سهم وزارت بهداشت از درآمد حاصل از هدفمندی یارانهها در دولت به وزارتخانههای دیگر منتقل میشد و ارز اختصاص یافته برای واردات دارو نیز در سایر اقلام غیرضروری و لوکس، کارپردازی میگشت! آنچه در این میان هول انگیزتر بود اینکه به صورت نمایشی و شعاری ادعا میشد که حمایتهای لازم از بخش بهداشت و درمان صورت میگیرد و جای هیچگونه نگرانی وجود ندارد!
خوشبختانه از اوائل امسال و با اجرای مرحله دوم هدفمند کردن یارانهها، دولت یازدهم تصمیم گرفت به عنوان اولویت نخست، از محل منافع حاصل از قانون هدفمندی، بخش بهداشت و درمان کشور را به طور ویژه مورد حمایت قرار داده و آنرا احیاء کند. از این رو از 15 اردیبهشت ماه مرحله اول بسته نظام سلامت در کشور اجرایی گردید و گام مهمی در مسیر اجرای عدالت در دسترسی آحاد مردم به خدمات بیمارستانی و مراقبتهای پزشکی برداشته شد.
به موجب این طرح، اکنون همه کسانی که به بیمارستانهای دولتی مراجعه میکنند تنها 10درصد و افراد روستایی و کسانی که تحت پوشش حمایتی کمیته امداد و بهزیستی هستند فقط 5 درصد از هزینهها را میپردازند. در این طرح همچنین بیمارستانها و مراکز درمانی موظف شدهاند دارو و وسائل پزشکی و بیمارستانی را برای افراد بستری و تحت معالجه فراهم کرده و به هیچ وجه از همراهان بیمار نخواهند که آنرا از خارج بیمارستان تهیه کنند و این یعنی کاستن از دغدغه بیماران و همراهان آنها که از این پس مجبور نباشند با رفتن از این داروخانه به آن داروخانه سرگردان شوند.
در مرحله بعدی اجرای طرح جامع سلامت، کار صدور بیش از 4 میلیون دفترچه بیمه رایگان برای افرادی که تاکنون از خدمات بیمهای محروم بودند آغاز شد و به این ترتیب برای نخستین بار این فرصت فراهم آمد تا پوشش کامل بیمهای برای تمام ایرانیان محقق گردد.
مرحله سوم اجرای بسته حمایتی دولت از سیستم سلامت، طرح ماندگاری پزشکان در مراکز بهداشتی مناطق محروم است که از ابتدای ماه جاری کار ستادی آن آغاز شده و بدین ترتیب مناطق دور افتاده کشور به تدریج از وجود پزشکان به طور عملی بهرهمند شده و قطعاً با اجرای دیگر مراحل هفتگانه این طرح تا پایان سال، مردم بویژه اقشار آسیب پذیر از حلاوت و شیرینی آن استفاده بیشتری خواهند برد.
آنچه خوشبختانه در اجرای طرح جامع سلامت، محور قرار گرفته، ارتقای عادلانه سلامت جامعه و اجرای عدالت در استفاده از خدمات عمومی برای همه مردم است و این درست نقطه مقابل تفکر صدقه دادن است که در گذشته تعقیب میشد و معتقد به توزیع مستقیم پول بین همه مردم اعم از نیازمند و مرفه بوده و با این اقدام، عملاً مراکز ارائه خدمات عمومی و اجتماعی را به حاشیه و قهقرا برده بود. اکنون مردم امیدوارند که در دولت یازدهم سهم سلامت از هدفمندی یارانهها که سالها متروک و مهجور مانده بود، به تدریج محقق شود.
بنابر این اگر امروز موضوع سلامت و رسیدگی فوری به مسائل این حوزه به عنوان یک دغدغه ملی مطرح میشود، هرگز ادعایی به گزاف نیست، زیرا نه تنها براساس اصول و موازین علمی، این "انسان سالم" است که میتواند محور توسعه پایدار واقع شود بلکه سلامتی به دلیل دارا بودن ابعاد مختلف جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی و اثرات متقابل آنها بر یکدیگر میتواند سلامت روحی جامعه را نیز تحتالشعاع قرار دهد.
از سوی دیگر اهمیت لزوم اجرای طرح جامع سلامت از آنجا مشخص میشود که حوزه سلامت سالها به ردیف اولویتهای پائین و درجه چندم تنزل یافته و جای آنکه نگاه سرمایهای به آن شود، در زمره ردیفهای هزینهای قرار گرفته و از چرخه توجه و اولویت خارج شده بود. از این رو امروزه لازم است سیاستهای عمومی کشور مجدداً حول محور سلامت تعریف شده و به جایگاه اصلی خود باز گردد.
وجه دیگر اهمیت اجرای طرح سلامت در مقطع کنونی و در اولویت قرار گرفتن آن از آنجا مشخص میشود که این موضوع عملاً به یکی از بزرگترین معضلات کشور پس از اجرای قانون هدفمندی یارانهها تبدیل شده و به دلیل عدم توجه کافی دولت گذشته به این بخش، طبق برخی گزارشهای مستند، هزینه کمرشکن درمان به طور متوسط سالانه حدود 5 درصد از جمعیت کشور را به زیر خط فقر کشانده و در واقع با تنزل دادن طبقه اجتماعی مردم باعث فقیرتر شدن اقشار جامعه شده بود.
از این رو کاملاً بجاست که موضوع ارتقاء سلامت و اختصاص منابع مالی قانون هدفمندی یارانهها به این بخش، بیش از پیش در اولویت مجموعه نظام تصمیم گیری کشور قرار گرفته و با تجمیع توجهات به این سمت، پس از سالها بیمهری و کم توجهی که در حق سیستم سلامت رواداشته شد، موجبات تحول و پوست اندازی بخش بهداشت و درمان کشور را همانگونه که انجام میشود فراهم آورد تا آرامش روحی، جسمی و روانی مردم و توزیع عادلانه ثروت عمومی تأمین گردد.
رسالت:مسئله ازدواج!
«مسئله ازدواج!»عنوان سرمقاه روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن میخوانید؛خانواده، حلقه وصل ادامه حیات و استمرار هویت ملی جامعه است و ازدواج پیشنیاز و عامل برپایی خانواده، ازدواج بیتالغزل سیاستهای کلی جمعیت است، ازدواج برنامه اسلام برای مبارزه با مفاسد اخلاقی است و کانون خانواده مستحکمترین دژ دفاع از هویت اسلامی - ایرانی در برابر تهاجم هویتستیز بیگانه میباشد و محیط گرم خانواده، فضایی برای آرامش و تخلیه اضطرابهای روحی و تنشهای روزمره زندگانی پرتلاطم جامعه کنونی را فراهم میسازد.
با این همه جای بسی شگفتی است که ازدواج به عنوان کلیدیترین و اصلیترین مسئله اجتماعی، تقریبا در برنامهریزیهای مسئولان جایگاه قابل اعتنایی ندارد و صرفا در حد توصیه اخلاقی در مصوبات قانونی یا ضوابط اداری به وزارت ورزش و جوانان و دیگر دستگاهها، مواردی یادآور میشود.
جالب آنکه حتی شخصیتهایی که خداوند متعال به آنان پایگاه اجتماعی مستحکمی عنایت فرموده است و نفوذ کلامی دارند هم ترجیح میدهند از درگیر شدن با مسئله ازدواج و تبلیغ و فرهنگسازی در این زمینه طفره بروند و گسترش فرهنگ حجاب و نماز و قرآن و مهدویت و زکات و اخلاق اسلامی و ... که البته هرکدام ارزش والایی دارند را سرلوحه فعالیتهای خود قرار دهند و از ورود به مقوله ازدواج پرهیز کنند تا مبادا بر دامان مقدس آنان گردی بنشیند و به همین دلیل خلأ وجود بنیاد ازدواج معتبر و فراگیر و مورد تایید نظام اسلامی، یکی از مهمترین موانع ازدواج میباشد که در هر حال واقعیت آن است که برای ایران اسلامی به عنوان کشوری با جمعیت جوان، مسئله ازدواج اگر نگوییم مهمترین مسئله، بیتردید یکی از مهمترین مسائل کشور است و اگر در شرایط حساس کنونی، مسئولان موفق نشوند از الگوی نهاد مقدس ازدواج در اسلام، به عنوان مستحکمترین پیوند الهی، چنانکه باید دفاع کنند، سرنوشت آینده کشور را به دست توفان حوادث و تهاجم بیگانه سپردهاند.
در سال 1393 که با نام اقتصاد و فرهنگ مزین شده است، بیتردید دفاع از فرهنگ ازدواج در برابر امواج شیطانی و الگوهای حیوانی زندگانی مشترک که نظام سلطه جهانی آن را تبلیغ میکند، یکی از مهمترین مسئولیتهای دولتمردان نظام اسلامی و مهمترین مطالبه نسل جوان امروز میباشد و روشن است که پاسخگویی به این مطالبه با سخنرانی امکانپذیر نیست و همچنانکه در ماده 2 سیاستهای کلی جمعیت مورد تاکید قرار گرفته است باید "موانع ازدواج مرتفع گردد و تشکیل خانواده تسهیل و ترویج شود و زوجهای جوان مورد حمایت قرار گیرند و برای توانمندسازی آنان در تامین هزینههای زندگی برنامهریزی شود".
هرچند موانع ازدواج شفافتر از آن است که یادآوری آنها ضرورت داشته باشد اما اشاره به برخی از این موانع و نیز ارائه برخی راهکارها هم به نوعی میتواند بازخوانی اهمیت مسئله ازدواج تلقی گردد:
1- اگرچه از اشتغال به عنوان اساسیترین مانع ازدواج نام برده میشود اما اینکه در روزگار کنونی آیا الزاما باید جوان پس از اشتغال ازدواج کند را نمیتوان به عنوان یک اصل خدشهناپذیر مبنا قرار داد زیرا چه بسا جوانان شاغلی که ازدواج نکردهاند و علاوه بر آن، جوان متاهل، توقعاتش از نوع شغل و درآمد آن تعدیل میشود و چه بسا با حمایت خانوادهها زمینه اشتغال وی فراهم گردد.
ذکر این نکته ضروری است که در درازمدت باید نظام تربیتی آموزش و پرورش در زمینه مسئولیتپذیری نسل آینده و بلوغ اقتصادی جوانان و آمادهسازی آنان برای کسب درآمد و کارآفرینی بیشتر سرمایهگذاری کند تا تخیلات آنان از اشتغال و آن را در محدوده ریاست و مدیریت و کسب درآمدهای هنگفت پنداشتن را اصلاح نماید.
2- گسترش مفاسد اخلاقی در جامعه نیز بیتردید یکی از موانع اصلی ازدواج میباشد و فرصت را برای افراد مسئولیتناپذیر فراهم میسازد تا از پذیرش بار سنگین مسئولیت خانواده شانه خالی کنند و علاوه بر آن رواج مفاسد اخلاقی و بیبندوباری، ثبات خانوادههای موجود را نیز تهدید میکند و در این ارتباط، شیوع اختلاط زن و مرد در جامعه و بخصوص در ادارات و موسسات را باید از عوامل تهدیدکننده ازدواج برشمرد.
3- عدم حاکمیت نگاه عدالت محور بر ضوابط استخدام، چه از نظر جنسیتی و چه از نظر میزان نیاز متقاضیان به استخدام. به تعبیری روشنتر و جسورانهتر به دلیل آنکه در اسلام مرد، مسئولیت اداره زندگی را از نظر اقتصادی برعهده دارد، باید در ضوابط استخدام نیز مورد حمایت قرار گیرد همچنانکه برای دختران و زنان سرپرست خانوار و کسانی که مسئولیت تامین معیشت خانواده برعهده آنان است نیز باید این اولویت مورد توجه قرار گیرد.
4- عدم حاکمیت الگوی سادهزیستی در جامعه و نگاه ارزشمدارانه به تجملات، در این زمینه بخصوص مسئولان و دولتمردان وظیفهای سنگین دارند و بیتردید تجملگرایی یکی از موضوعاتی است که درباره آن مورد بازخواست الهی قرار خواهند گرفت.
5- تخفیف منزلت و جایگاه مقدس ازدواج در جامعه و سبکشماری طلاق را نیز باید از آسیبهای هجوم فرهنگ بیگانه و موانع ازدواج دانست و برای مقابله با آن چارهاندیشی کرد.
کلام آخر آنکه در نظام اسلامی، درد مسئولان باید درد مردم باشد و رفع دغدغههای مردم در اولویت کاری آنان قرار بگیرد و مبادا دغدغههای سیاسی و گروهی و قدرتطلبانه، مسئولان را از تلاش شبانهروزی برای کاستن بار مشکلات از دوش مردم، باز دارد و امروز که میلیونها دختر و پسر جوان در سنین ازدواج قرار دارند، شیطان و دشمن بیش از دیگر گروههای سنی به آنان چشم طمع دارد. در این شرایط آیا ضرورت ندارد دولت، مجلس، قوه قضائیه و همه دستگاههای مسئول، با همکاری و همافزایی یکدیگر و در صورت نیاز تشکیل ستاد یا شورای عالی ازدواج، برای دفاع از خانواده و تحکیم بنیاد ازدواج، اقدامی انقلابی انجام دهند؟ امروز پاسخ به این مطالبه نسل جوان و تسهیل ازدواج، تکلیف دولتمردان است، همچنانکه برخورد قاطع با عوامل گسترش مفاسد اخلاقی به عنوان یکی از مهمترین موانع ازدواج، مقدمه انجام این تکلیف دولتمردان میباشد و نباید با تعابیری نظیر "با زور و شلاق مردم را به بهشت بردن" از زیر بار این تکلیف شانه خالی کرد و اجازه داد معدودی بیفرهنگ و فریفته فرهنگ بیگانه، با زور و شلاق فساد و حریمشکنی، محیط جامعه ایران اسلامی را آلوده کنند و حاکمیت امنیت اخلاقی مردم را مورد خدشه قرار دهند. از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل شده است که اگر دیوانهای در وسط دریا بخواهد کشتی را سوراخ کند، چنانچه همسفرانش مانع او نشوند، همگی غرق خواهند شد.
سیاست روز:آری! حکایت همچنان باقی است
«آری! حکایت همچنان باقی است»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست وز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛سهم برنامههای خوب و ارزشمند در کنداکتورهای شبکههای گوناگون صدا و سیما همچنان کم است و نسبت به دیگر برنامهها ناچیز.
هنگامی هم که یک برنامه متفاوت با محتوای محکم و پر و پیمان پخش میشود، استقبال از آن نشان دهنده آن است که مردم تشنه چنین برنامهها، سوژهها و محتواهایی هستند که، تلنگری به آنها بزند و یادآور خاطراتی باشد که چندی پیش با آن زندگی میکردند و یا، نسلی که آن را ندیده و نچشیده، تشنه آن است تا بداند.
حال این برنامهها در قالب سریال است که عرضه میشود یا مستند و گفتوگو محور یا روایی. فرم و محتوا که باشد، مخاطب را مقابل این جعبه جادو مینشاند و میخکوب میکند و تا «ته» برنامه میبرد و آنگاه حسی خوب از دریافت یک برنامه جذاب در وجود مخاطب شکل میگیرد.
برخی از این برنامهها نه فیلم سینمایی است نه سریال پرخرج، شاید هزینه ساخت آن از یک فیلم تلویزیونی، سینمایی یا سریال بسیار کمتر باشد، اما جذابیتش آنقدر زیاد است که به اندازه دهها فیلم و سریال بر روی روح ، روان ، عقل و دل مردم تاثیر میگذارد.
چند شب، برنامهای از شبکه یک سیما پخش شد با نام «حکایت همچنان باقی است.» آری! حکایت همچنان باقی است و برای روایت این حکایت باید نشان داد و گفت تا بدانند آنها که نمیدانند و برای آنهایی که از یادشان رفته یادآوری شود که چه بود و چه شد و چه خواهد شد.
مقاومت و انقلاب اسلامی، مقولهای است که با انقلاب زاده شده و اکنون ۳۵ ساله است. جنگ تحمیلی، دفاع مقدس را ساخت، مقطعی از تاریخ این سرزمین که اکنون با عبور از ۲۵ سالگی پایان آن، جوانان و نوجوانانی را در خود دارد که آن قطعهای از بهشت را ندیدهاند و طعمش را نچشیدهاند. بچههایی که آن زمان به جنگ میرفتند، برای رفتن به سرزمینی که جنگ و خون، تنها ارمغانی بود برای آنها، سر و دست میشکستند، تاریخ تولد کوچکشان را، بزرگ میکردند تا بتوانند جواز ورود بگیرند، شلاقی هم نبود که آنها را برای رفتن تازیانه بزند تا بهشت را برای خود واجب گردانند. عشق بود و عشق بود و عشق. فقط همین. آنها بهشت برایشان واجب شده بود.
سخت بود دوری از آسایش و رفاه در کنار خانواده بودن، دشوار بود دوری از چرب و شیرین زندگی، اما ارزشش را داشت، پس بیاجبار و اکراه رفتند تا، انقلاب بماند، خیلیهای دیگر هم بمانند تا امانتدار خوبی باشند. امانتدار خونهایی که برای ماندگاری این سرزمین و انقلاب ریخته شد.
«حکایت همچنان باقی است» داستانی است از جنس راستان، نیاید آن روز که از جوان این سرزمین سراغ گرفته شود که جهانآرا را میشناسی و او بگوید، نام خیابانی است در تهران، یا بپرسی شهید همت که بود و او بگوید؛ بزرگراهی است طولانی که شرق و غرب تهران را به هم متصل میکند!
شاید خیلیها هم این برنامه «حکایت همچنان باقی است» را دیدند و کانال را عوض کردند، شاید هم شبکه ماهوارهای برای آنها جذابیتش بیشتر بود. شاید هم دیدند و گله کردند که ای بابا تمام شد رفت، چرا داغ دل مردم را تازه میکنید؟! نه نشد! اگر چنین برداشتی کردند آنهایی که خوششان نیامد و نمیآید، درنگی کنند و کمی اندیشه، که فرزندان این سرزمین، رزمندگانش چهها که نکشیدهاند! گرمای سوزان جنوب، سرمای جانفرسای غرب، گرسنگی و تشنگی، زیرباران نقل و نبات دشمن بودن، برادر را در کنار خود قطعه قطعه دیدن و اسیر شدن در چنگ سربازانی که بویی از انسانیت نبرده بودند.
همه این بچهها با پای خود رفتند، اجباری نبود، درک کرده بودند که باید بروند و رفتند و عاقبت به خیری را برای خود تضمین کردند و راه را برای ما بازماندگان هموار ساختند که چگونه زیستن را از آنها بیاموزیم و در این وانفسای دنیای مادی، همانها که اکنون شاید تنها گهگاهی یادشان کنیم با برنامهای چون «حکایت همچنان باقی است»، راه بهشت رفتن را بیشلاق و تازیانه نشان دادهاند.
راستی، چرا چنین برنامهای ساعت ۲۳ شب پخش میشود؟! شاید این هم از کجسلیقگی متولیان باشد. اگر خواستید آن را بازپخش کنید، ساعتش را هم تغییر دهید تا شاید بیننده بیشتری داشته باشد و تاثیرش باعث شود، جمعی دیگر، کم یا زیاد، جوان یا پیر، موافق یا مخالف تلنگری بخورند و به خود آیند! ما هم چزء کوچکی از آنها!
وطن امروز:مکتب والاستریت!
«مکتب والاستریت!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم رضا صالحی است که ر آن میخوانید؛کارگزاری اولین همایشی که بناست با موضوع تبیین مفهوم اعتدال در کشور برگزار شود را دستکم 20 نهاد دولتی برعهده دارند! این خبری بود که هفته گذشته سر و صدای بسیاری به پا کرد چرا که آشکارا از بیهواداری و ناشناخته ماندن منبع و منشأ شعار انتخاباتی «اعتدال» در میان مردم پرده برمیدارد. اما این «مکتب اعتدال» چیست که در کشور ما با کمتر از یکدرصد اکثریت قانونی از جانب مردم با هدف تغییر در فضای معیشت، بر اریکه نشانده شده است و اکنون پس از قریب به یک سال از موعد پیروزی، تازه به دنبال آشکار ساختن ماهیت خود توسط مجموعهای از دولتیها برای جامعه افتاده است؟ صالحیامیری، معاون فرهنگی ستاد روحانی در انتخابات و مشاور فعلی وی که برگزارکننده اصلی همایش «گفتمان اعتدال» است، خاستگاه این گفتمان را اینگونه توصیف کرد: «در 8 سال گذشته در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام یک تیم بودیم که با آقای روحانی همکاری داشتیم و لیدر این جریان نیز آقای روحانی بود.
در این 8 سال بحث و جدل و گفتوگوهای متعددی درباره اینکه اعتدال چیست و در عرصه قدرت و دولت باید چه مشیای داشته باشد، انجام شد.» صالحیامیری با اشاره به تدوین تحلیلها و کتب بسیار در حوزه سیاست خارجی و حوزه فرهنگی و اجتماعی تصریح کرد: «ما آن را «مکتب نیاوران» نامگذاری کردیم، اینها چارچوب فکری مکتب نیاوران بود، بنابراین اگر بخواهیم بگوییم تبار گفتمان اعتدال از کجاست، من میگویم این گفتمان یک تبار تاریخی در فرآیند تحولات فکری جامعه ایران و یک تباری نیز پس از انقلاب دارد که نماد آن را در آقای هاشمی میتوان دید.» ضمن تایید صحبتهای صالحیامیری سری به کتب منتشر شده توسط مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع در همین 8 سال مذکور زدیم تا با سیاستهای «مکتب نیاوران» آشنا شویم. مهمترین طرحهای ارائه شده در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام مبتنی بر «نفتفروشی حداکثری» آن هم با قید خصوصی است.
در واقع طرح تبدیل ایران به «منطقه آزاد انرژی (نفت و گاز)» به صورت مستقیم توسط مرکز تحقیقات استراتژیک تبیین شده است. در این میان مجموعه بزرگی از لژیونرهای نظام سرمایهداری نیز در قالب همایشهای نفتی و غیرنفتی در این مرکز حضور به هم رساندهاند و زیر و بم عملیاتیسازی طرح «خصوصیسازی صنعت نفت ایران» را به دوستان ایرانی آموزش دادهاند. حتی موارد قانونی این طرح ضدامنیتی همچون معافیت مالیاتی، بانکداری خارجی و ورود و خروج اتباع خارجی نیز مورد توجه قرار گرفته است و در عین فانتزیاندیشی از «بومی شدن» تکنولوژی خارجی در کشور به واسطه چنبره زدن مستقیم شرکتهای چندملیتی نفت و گاز در ایران یاد شده است.
جالب اینجاست که در خود اروپا و آمریکا از این شرکتها با عبارت «نواستعمارگران مستعمرهساز» یاد میشود، چرا که به واسطه تیمهای حقوقی بسیار قوی، تقریبا همیشه پیش از ورود به کشورها برای سرمایهگذاری ضمن کشف خلأهای قانونی، مسیر استعمار و چاپیدن منابع ملی ملتها را ریلگذاری میکنند. امکان پیروزی بر این تیمهای حقوقی بسیار کم است خصوصا در کشوری مثل ایران که پس از 70 سال نفتفروشی هنوز رشته «قراردادهای نفتی» در دانشگاهها وجود ندارد و رشته «تجارت بینالملل» نیز سابقه 3 ساله دارد! آقایان در شرایطی از افزایش جذب سرمایههای خارجی به کشور در صورت عملی شدن این طرح صحبت کردهاند که انگار نه انگار هماکنون به واسطه قراردادهای ضعیفی که دوستان نفتی با شرکتهای نفتی چندملیتی منعقد کردهاند، کلاههای گشاد بسیاری بر سر ملت رفته است! از کارشکنیهای برگشتناپذیر همین شرکتها به نفع قطریها و اماراتیها در حوزههای مشترک میگذریم! فقط نگاهی گذرا بر روابط ایران و چندملیتیهایی همچون بیپی در دوره ستمشاهی برای عبرتگرفتن از باز کردن حداکثری پای این غولهای قانونستیز کفایت میکند. جالب اینجاست که «مصدق» هنوز نماد جنبش لیبرال در ایران محسوب میشود اما تئوریسینهای حامی تفکر سرمایهداری در ایران آشکارا از غلط بودن حرکت مصدق با پرچم «ملی کردن نفت ایران» سخن میگویند.
پس بر اساس اسناد انتشاریافته رسمی، اولین نشانه بارز مکتب نیاوران همراهی با سیاستهای اقتصاد لیبرالی یا به قول آقایان «حرکت به سمت اقتصاد جهانی» است. در تمام سالهایی که رهبر انقلاب به طور مؤکد بر لزوم ترک تدریجی وابستگی اقتصاد کشور به نفت سخن میگفتند در مرکز تحقیقات مجمع در ذیل تئوریزه کردن «مکتب نیاوران» طرح حرکت به سمت فروش بیش از 5 میلیون و 700 هزار بشکه نفت در روز و ترغیب نواستعمارگران چندملیتی برای حضور مستقیم بر سر سفره نفت و گاز کشور کلاسه میشده است! بسیاری از مدیران همین شرکتهای چندملیتی نفتی از ارتباطات گستردهای با مرکز تحقیقات برخوردار بودهاند. به طور مثال علیرضا امیدوار مدیر شل در ایران و پژوهشگر گروه پژوهشی اقتصاد مرکز تحقیقات در کارگاه ترویج مسؤولیت اجتماعی شرکتها در همین مرکز میگوید: «فضای بدگمانی نسبت به شرکتهای خارجی چندملیتی فعال در ایران چندین برابر بود به گونهای که عملیات شرکتهای بزرگ در ایران تحت مفاهیمی چون استثمار و مستعمره یاد میشد.» وی برای حل این بحران راهکار نظام سرمایهداری برای جلوگیری از آشوب ملتها ضدنواستعمارگران را در «مرکز تحقیقات مجمع» تبیین میکند! بر اساس این طرح، شرکتهای مذکور یک تا حداکثر 5 درصد از سود خود را در همان مستعمره تجاری خرج میکنند تا به قول معروف دهان ملتها بسته شود.
جالب توجه است که شل و توتال و استاتاویل در ذیل همین طرح ترویج مسؤولیت اجتماعی به کمک شرکتهای دلالی خود در تهران و شهرستانها تغذیه مالی و مدیریت اجتماعی فتنه 88 را برعهده داشتند که اسناد آن نیز منتشر شده است. این همان طرحی است که سال 1383 مسجدجامعی، وزیر ارشاد دوره اصلاحات را برای استیضاح به صحن مجلس کشاند. با زحمات مرکز تحقیقات مجمع، فعالیتهای اتباع بیگانه در ایران ترویج هم شد به نحوی که بر اساس جدول اقدامات انجام شده این شرکتها در کشور که در کتب مجمع منتشر شده، شل در اهواز مدرسه فوتبال احداث کرد، فرهنگسراهای مهم تهران چون خاوران و بهمن را تاسیس کرد و برنامههای فرهنگی مطابق اهداف سرمایهداری را یکی پس از دیگری به ثمر نشاند.
بحث اقدامات مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع در ایام 8 ساله تدوین «مکتب نیاوران» را با ذکر مستندات ادامه خواهیم داد. آنچه مهم است قرابت آشکار و شدید گفتمان لیبرالیستی حاکم بر طرحهای این مرکز در طول تدوین مکتب مذکور است به نحوی که نامگذاری «مکتب والاستریت» بر آن با توجه به تلاش برای قانونی شدن تکتک نظامات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جنبش سرمایهداری در ذیل عباراتی همچون همراه شدن با اقتصاد جهانی و سیاست خارجی متناظر بر جذب حداکثری سرمایههای خارجی در آن موج میزند. واردات بیرویه، تلاش برای باز شدن مسیر تصدیگری خارجیها در کشور، وادادگی فرهنگی در برابر سیاست لیبرالی جهانی شدن و افزایش وابستگی اقتصاد به نفت از مظاهر بارز تقابل «مکتب والاستریت» و طرح بومی و ملی «اقتصاد مقاومتی» است که اهمیت بررسی آن را در موقعیت کنونی چندین برابر میکند.
جوان:سپاه چیست و پاسدار کیست؟
«سپاه چیست و پاسدار کیست؟»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر یدالله جوانی است که در آن میخوانید؛سوم شعبان المعظم سالروز میلاد مسعود حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، روز پاسدار نامگذاری شده است. ضمن تبریک این روز به تمامی سبزپوشان سپاه اسلام و خانواده های محترم آنان، به همین مناسبت این نوشتار در پی آن است تا به دو سؤال پاسخ دهد: 1- سپاه چیست؟ 2- پاسدار کیست؟
سپاه چیست؟
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی،برای مردم ایران نهاد و سازمانی کاملاً شناخته شده است؛ لکن با توجه به هجمههای دشمنان و جریان ضد انقلاب به این نهاد انقلابی، معرفی و توصیف سپاه به استناد منابع معتبر، به ویژه برای نسل جوان در شرایط کنونی، یک ضرورت است. برای شناخت سپاه میتوان مؤلفههایی چون رسالت و فلسفه وجودی، اهداف و چشمانداز، دکترین، تاریخ و نحوه تأسیس، ساختار و سازمان، عملکرد و کارویژههای آن را مورد بررسی و مطالعه قرار داد. البته این نوشتار به دنبال بررسی وضعیت سپاه از منظر تمامی این مؤلفهها نیست و این کار مجال دیگری طلب میکند.
از آنجا که سپاه یک نیروی مکتبی، نهادی انقلابی و سازمانی رسمی است، منابع دینی، قانون اساسی، اساسنامه سپاه و دیدگاههای حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری، مهمترین و معتبرترین منابع شناخت و اسناد بالادستی برای وصف و معرفی این مجموعه است. شناخت سپاه و پاسدار، خصوصاً برای نیروهای انقلابی و خود پاسداران یک ضرورت است.
این ضرورت را حضرت امام خامنهای در کلامی خطاب به پاسداران، اینگونه بیان میدارند: «من اصرار دارم که شما عزیزان پاسدار در هر کجا هستید، روح و حقیقت مسئله پاسداری و سپاه پاسداران را مورد توجه قرار دهید.» معظمله در کلامی دیگر، دلیل ضرورت توجه به حقیقت مسئله پاسداری را اینگونه بیان میکنند: «پاسدار عنوان بسیار والایی است، این عنوان را با خصوصیاتش، در وجود و در دل و روح و ذهنتان حفظ کنید. این، برای انقلاب ضروری است.»
در اصل 150 قانون اساسی آمده است: «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی تشکیل شد، برای ادامه نقش خود در نگهبانی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن پا بر جا میماند. حدود وظایف و قلمرو مسئولیت این سپاه در رابطه با وظایف و قلمرو مسئولیت نیروهای مسلح دیگر با تأکید بر همکاری و هماهنگی برادرانه میان آنها به وسیله قانون مشخص میشود.»
همانگونه که در اصل 150 قانون اساسی تصریح شده، سپاه پاسداران با پیروزی انقلاب و براساس یک ضرورت شکل گرفت. محافظت از یک نظام ارزشی و سیستم سیاسی در برابر تهدیدات و خطرات متوجه آن، یک ضرورت عقلی است. انقلاب اسلامی، یک انقلاب دینی با ارزشهای خاص بوده و جمهوری اسلامی مهمترین دستاورد این انقلاب است. این انقلاب و نظام سیاسی برخاسته از آن، به دلیل حقگرایی و آرمانگرایی براساس آموزه اسلامی، دشمنانی چون نظام سلطه جهانی دارد. خداوند به تمامی کسانی که در راهش قیام میکنند و به دنبال تحقق حاکمیت الهی هستند، امر کرده تا خود را در برابر دشمنانشان که همانا دشمنان خدا نیز هستند، قدرتمند ساخته تا بتوانند از خود دفاع کنند. «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم...» و این آیه انتخاب شد برای آرم سپاه پاسداران، تا نشان و حجتی باشد برای چیستی و چرایی شکلگیریاش در نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی. اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در تاریخ 15شهریور سال 1361 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید، از منابع معتبر قانونی برای دست یافتن به ماهیت، ساختار و سازمان و رسالت این نهاد انقلابی است.
در ماده اول اساسنامه سپاه آمده است: «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نهادی است تحت فرماندهی عالی مقام رهبری که هدف آن نگهبانی از انقلاب اسلامی ایران و دستاوردهای آن و کوشش مستمر در راه تحقق آرمانهای الهی و گسترش حاکمیت قانون خدا طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران و تقویت کامل بنیه دفاعی جمهوری اسلامی از طریق همکاری با سایر نیروهای مسلح و آموزش نظامی و سازماندهی نیروهای مردمی میباشد.»
به استناد قانون اساسی، اساسنامه سپاه، تدابیر حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری، رسالت مصوب و ابلاغی سپاه از سوی فرماندهی معظم کل قوا عبارت است از: «پاسداری از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن در برابر هر سه طیف تهدیدات سخت و نیمه سخت و نرم و کمک به توسعه و تعمیق انقلاب اسلامی در داخل و خارج کشور در چارچوب تدابیر ولی امر مسلمین و فرماندهی کل قوا.»
با توجه به قانون اساسی، اساسنامه سپاه، دیدگاههای حضرت امام و مقام معظم رهبری در مورد سپاه میتوان گفت: 1- سپاه یک نیروی مکتبی تحت امر ولایت، انقلابی و مردمی است.
2- سپاه بعد نهادیاش بر بعد سازمانی غلبه دارد و به اقتضای نیاز انقلاب، با انعطاف ساختاری و سازمانی عمل میکند.
3- سپاه یک مجموعه صرفاً نظامی نیست و حوزههای نظامی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی به اقتضای شرایط براساس رسالت سپاه، حوزه عمل این نهاد انقلابی است.
4- قلمرو عمل سپاه داخل و خارج کشور است.
5- مأموریت سپاه و ارتش متفاوت از یکدیگر میباشد و در مواردی خاص همپوشانی دارد.
6- مدیریت سپاه، ذاتاً جهادی است.
سپاه پاسداران در سالهای اول انقلاب به گونهای درخشید و عمل کرد که حضرت امام (ره) فرمودند: «اگر سپاه نبود کشور هم نبود.» در شهریور سال گذشته نیز رهبر معظم انقلاب اسلامی با توجه به کار ویژههای سپاه طی 35 سال گذشته به ویژه در دوران دفاع مقدس، خنثی سازی توطئههای داخلی، امر سازندگی، تأمین امنیت خطوط هوایی، پیشبرد انقلاب و ... کارنامه سپاه را، کارنامهای درخشان توصیف کردند.
2 -پاسدار کیست:
در ماده 34 اساسنامه سپاه، پاسدار اینگونه تعریف شده است: «پاسدار به فردی اطلاق میشود که برای جهاد همه جانبه در راه خدا و نگهبانی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن به عنوان وظیفه شرعی با داشتن شرایط زیر به عضویت سپاه پاسداران در آمده باشد.
الف – اعتقاد به مبانی اسلام، انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی
ب – اعتقاد و التزام عملی به ولایت فقیه
ج – التزام عملی به احکام اسلام و قوانین جمهوری اسلامی و رعایت موازین اخلاق اسلامی
د – عدم عضویت در احزاب و گروهها و سازمانهای سیاسی
هـ - حسن شهرت و عدم سوء سابقه
از منظر قانون، پاسدار یک مجاهد فی سبیل الله است و این جهاد در راه خدا، نه به عنوان یک شغل، بلکه به عنوان یک وظیفه شرعی تلقی میشود. جایگاه جهاد و ارزش جهاد و دستاوردهای جهاد، بسیار والاتر و بالاتر از آن است که از آن به عنوان یک شغل نامبرده شود.
حضرت علی (ع) در خصوص جهاد میفرمایند: «ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اولیائه؛ همانا جهاد، یکی از درهای بهشت است که خداوند آن را برای اولیای خاص خود گشوده است.»
پیامبر اکرم (ص)، فرد و جامعهای را که ترک جهاد نماید، ذلتپذیر توصیف کرده و میفرمایند: «فمن ترک الجهاد البسه الله ذلا فی نفسه؛ هر کس جهاد را ترک کند، خداوند جامه خواری بر جان او پوشاند.»
اگر ملت ایران امروز از عزت ملی و عزت نفس برخوردار است و توانسته طی 36 سال گذشته با ایستادگی در برابر نظام سلطه و زورگوییهای آن، از هویت مستقل اسلامی و ایرانی خود دفاع کند، این مهم به برکت جهادی حاصل شده که پرچمداران آن، پاسداران انقلاب اسلامی هستند.
حضرت امام (ره) در توصیهای به پاسداران میفرمایند: «از پاسداری خود پاسداری کنید» این مهم را رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، اینگونه مورد تأکید قرار میدهند که پاسداران باید روح و حقیقت پاسداری را مورد توجه قرار دهند و عنوان والای پاسداری را با خصوصیاتش در وجود و در دل و روح و ذهنشان حفظ کنند.
خصوصیات و ویژگیهای یک پاسدار که برگرفته از روح و حقیقت پاسداری است از منظر امام و رهبری عبارتند از:
1- توجه به خدا و با خدا بودن (خدا محوری) 2- تبعیت از ولایت (ولایتمداری) 3- انقلابی بودن 4- مردمی بودن 5- تقویت ایمان و بنیه معنوی 6- رعایت تقوی 7- آمر به معروف و ناهی از منکر بودن 8- اخلاص 9- راز و نیاز با خدا و شب زنده داری 10- خودسازی و تهذیب نفس 11- دارای بصیرت نافذ و قدرت دشمن شناسی 12- معرفت دینی 13- استقامت در راه خدا 14- سختکوشی و خستگیناپذیری 15- پرهیز از دنیا طلبی 16- تلاش برای جلب رضایت الهی 17- داشتن انضباط انقلابی 18- رعایت حقوق مردم در همه شرایط 19- داشتن روحیه جهادی و ایثار و شهادت طلبی 20- رعایت حقوق خانواده و فرزندان. حضرت امام (ره) با توجه به حقیقت پاسداری و خصوصیات یک پاسدار واقعی فرمودند: «ای کاش من هم یک پاسدار بودم.»
حمایت:کاش زندگی مان رنگی از تو داشت
«کاش زندگی مان رنگی از تو داشت»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سید رضا حسینی است که ر آن میخوانید؛ارباب خوبی ها، ای کشتی نجات ، ای زیباترین و روشنایی بخش ترین چراغ هدایت همه ی دوران ها، میلاد مسرورت ، مرهمی است بر غمِ زیبای شما و سوم شعبان برای هر محب و دلداده ای بی تردید ، حلاوتی برتر از عسل دارد، چه آن که امروز نه زمینیان که آسمانیان ، غرق در شعف از مولودی بی مثال چون شما می باشند. برای ما که درِ خانه تان بزرگ شده ایم و تا ابد خانه زاد هستیم، کلام گهربارتان و سبک زندگی تان بالاترین عیدی معنوی و حقیقی است ، آن جا که هم نشینی با خردمندان و آگاهان جامعه را زمینه ساز رشد و تعالی انسان را معرفی نموده و فرمودید: «از نشانه های قبولی اعمال، هم نشینی با خردمندان، از نشانه های اسباب نادانی، کشمکش با نابخردان و از نشانه های دانا، پذیرش نقد بر گفتار خود و آگاهی از آرای گوناگون است».
مولای من، گرفتاری اصلی ما در دنیای کنونی، پیروی از هوای نفس و دوری از خداست و شما چه به حق خطاب به ما فرمودید: «از هواهای نفسانی بپرهیزید؛ زیرا مجموعه آنها، گمراهی و سرانجام آنها آتش است».
حضرت سلطان عشق، می دانیم که دنیاطلبی و دل بستگی به آن، زمینه آلوده شدنمان را به گناهان فراهم ساخته است. ای کاش به عمق اشعاری که در این باره سروده اید پی ببریم و خود را برای سعادتی ابدی آماده سازیم؛ «دنیای تو که زینت ها و جلوه هایش تو را فریفته، به سوی فروپاشی می رود. خود را با تلاش، از مهلکه های آن دور نگهدار که اهل گذر از دنیا، به آن گوش نخواهند سپرد. تحقیقاً شیرینی دنیا با تلخی زهر آن، به هم آمیخته است. پس هیچ دژی همچون پرهیز از دنیا نیست. در شگفتم از کسی که به نعمت های دنیا فریفته شده است و به روزهای لذت بخش آن فریب می خورد و اقامت در سرزمین خشک را، بر آبادی سرسبز و باران خیز ترجیح می دهد».
اگر کسی از محضرتان درباره آثار خوب یا بد برخی اعمال سوال می کرد ، کلام حکمت آمیز شما این بود: «راستی، عزّت و دروغ، ناتوانی است. اسرار دیگران امانت و همسایگی، خویشاوندی است. یاری رسانی، صمیمیت و کار، تجربه آموزی است. اخلاق نیک، عبادت و سکوت، زینت است. تنگ نظری و آزمندی، فقر، بخشندگی، دارایی و مهربانی، خردمندی است».
به درستی ، آرامش را گمشده گناهکاران معرفی کرده و فرمودید: «درستکار، آسوده؛ بی گناه، بی باک؛ خیانت کار، ترسان؛ و بدکار، هراسان است. هرگاه آشفتگی بر عاقلی روی آورد، اندوه خود را با دوراندیشی می زداید و برای چاره جویی، در خانه عقل را می کوبد». در خصوص بیان نشانه های عاقل، کلام شما راهگشاترین مشاوره و توصیه اخلاقی است، آن جا که فرمودید: «انسان عاقل، با کسی که می ترسد او را دروغگو پندارد، هم سخن نمی شود؛ از کسی که می ترسد او را رد کند، چیزی نمی خواهد؛ به کسی که می ترسد او را بفریبد، تکیه نمی کند؛ و به کسی که به امید او اطمینانی نیست، امید نمی بندد».
همه ما را به خدمت گزاری صادقانه به خلق خدای متعال توصیه نموده و گفتید: «ای مردم! با ارزشهای والای اخلاقی زندگی کنید و برای به دست آوردن سرمایه های سعادت شتاب کنید، کار خوبی را که برای آن شتاب نکردید به حساب نیاورید، ستایش را با کمک کردن به دیگران به دست آورید، با کوتاهی کردن سرزنشها را به جان نخرید، اگر نیکی به کسی روا داشتید و آن شخص قدردانی نکرد نگران نباشید،زیرا خداوند او را مجازات خواهد کرد، و خدا بهترین پاداش دهنده و بهترین هدیه دهنده است .»
آفرینش:مردم تشنه حزب، احزاب تشنه قدرت
«مردم تشنه حزب، احزاب تشنه قدرت»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که ر آن میخوانید؛ مشارکت و حضور فعالانه جامعه در امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، از اهمیت فراوانی برای کشور برخوردار است. لازمه حضور و مشارکت سیاسی فعال و تاثیر گذار مردم، وجود احزاب منسجم و مستقل می باشد تا بوسیله تمرکزگرایی که احزاب در بین مردم ایجاد می کنند هر قشر و گروهی بسته به اهداف و خواسته های خود از فعالیت های سیاسی و اجتماعی ، در محیطی نظام مند و مشخص فعالیت کنند و از پراکندگی و بی تفاوتی نیروهای اجتماعی جلوگیری شود. آموزش سیاسی به مردم نمی تواند به طور کلان و یکجانبه صورت گیرد.
مسلما با این روش تنها اهداف و افکار یک گرایش و تفکر واحد به عنوان خوراک فکری برای جامعه تجویز می شود در این حالت تکثر گرایی و استفاده از دیدگاه ها و تفکرات متفاوت و مفید از بین خواهند رفت و مسلما طی طریق با مرکبی که پیوسته از یک مسیر عبور می کند، فرصت استفاده از دیگر مسیرهای مفید را از ما خواهد گرفت. ثانیا احزاب به عنوان اصلی ترین محرک نیروهای اجتماعی برای حضور و مشارکت های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی تلقی می شوند . گردهم آوردن افراد جامعه که از تفکرات و اهداف مشترک برخوردارند سبب می شود تا آنها هدف خود را در بالاترین حد تصور دنبال کنند و آنچه را که در تفکرات فردی خود دنبال میکردند را در قالب حزب و با جمعیت کثیری از همفکران خود به منصه ظهور برسانند. این بزرگترین انگیزه برای نیروهای اجتماعی تلقی می شود.
همچنین احزاب به عنوان یک سپر و محافظ برای حکومتها و جوامع به حساب می آیند. به طوری که احزاب با داشتن سازو کاری منسجم وکارشناسی مسیرها و روشهای رسیدن به اهداف را بر اساس عقلانیت و خط قرمزهای مشروع حاکمیت تعریف می کنند. در صورتی که احزاب در جوامع حضوری فعال نداشته باشند، افراد به دلیل اینکه آموزشی در مورد بیان کردن درخواست ها و نحوه رسیدن به اهداف خود را ندیدهاند، امکان دارد به روشهای رادیکالی و غیر عقلانی متوسل شوند .
بروز چنین حوادثی برای حکومت و جامعه بسیار زیان بار خواهد بود. جنبه دیگر و نقش محافظ بودن احزاب آنجا مشخص می شود که نظام حاکم می تواند با تکیه بر نوع فعالیت احزاب و اهداف آنها از خواسته ها و امیال جامعه و نیروهای اجتماعی آگاه شود و با فراهم کردن این خواسته ها مشروعیت مردمی خود را افزایش دهد. حاکمان نمی توانند از خواسته های تک تک افراد جامعه با خبر شوند و در این بین بسیاری ازافراد و اقشار به حق و حقوق خود نمی رسند و سرخورده می شوند. عدم تحقق خواسته های مردمی میتواند در قالب شورش و تظاهرات ضد حکومتی و یا بی تفاوتی بروز پیدا کند که این باعث تزلزل در مشروعیت نظام حاکم می گردد. در کشور ما نحوه شکل گیری احزاب به عنوان بزرگترین چالش آن به شمارمیآید. به طوری که احزاب واقعی باید از بدنهای مردمی و از پایین به بالا شکل بگیرد و این درکشورما برعکس شده است.
یعنی احزاب از بالا شکل میگیرند و هسته اصلی آن را صاحب منصبان ویا اشخاص سیاسی منفصل شده از پستهای مختلف، تشکیل میدهند. شکل گیری حزب به این روش باعث میشود که احزاب وام دار ثروت و قدرت باشند و هیچگاه نتوانند ازحمایتهای مردمی بهرهمند گردند. مسلما احزاب برای رسیدن به قدت و ثروت تلاش خواهند کرد، اما توجیه این هدف احزاب توجه به خواستههای مردم میباشد. به طوری که در یک انتخابات حزبی پیروز خواهد شد که پشتوانه مردمی قویتر و وسیع تری داشته باشد. یعنی نظرات اکثریت مردم درقالب یک حزب مشخص ظهور پیدا خواهد کرد و اینگونه اهداف و خواستههای طرفداران آن حزب در الویت قرار میگیرد. این به معنی دردست گرفتن منابع قدرت توسط حزب پیروز میباشد، اما هیچگاه به منزله حذف و نادیده گرفتن دیگر اقلیتهای حزبی نخواهد بود.
متاسفانه درکشور ما به دلیل برخوردهای سیاسی با فعالیت احزاب، آنطور که بایسته و شایسته بوده احزاب مردمی تشکیل و تقویت نشده اند و باید قبول کرد قشر کثیری از مردم کشورمان از محسنات فعالیت های حزبی محروم مانده اند و تشنه تشکیل حزبهای مردمی و مشارکت در روند سیاسی کشورهستند. نمی توان انتظار داشت که دولت به تنهایی بتواند تمام خواسته ها و مشکلات مردم را حل کند. لذا ناخواسته و به دلیل وسعت کار بسیاری از افراد در جامعه به حق و حقوق خود نمی رسند و مورد کم لطفی قرار می گیرند. تجربه کشورهای توسعه یافته نشان داده که احزاب در توسعه جامعه مدنی نقش بسزایی دارند و همچنین موجب افزایش شعور سیاسی واجتماعی بین نیروهای جامعه می گردد.
شرق:بیم و امید دلواپسها
«بیم و امید دلواپسها» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سعید لیلاز است که در آن میخوانید؛رفتارهایی که گروهی تندرو بعد از بهقدرترسیدن آقای روحانی نشان میدهند؛ بیش و پیش از هرچیزی تاییدی است بر اینکه دولت در پیشبرد سیاستهای خود موفق بوده است. در حوزه سیاست خارجی؛ دولت، توانسته منطقه خاورمیانه را به دورترین نقطه از احتمال وقوع یک جنگ برساند و اگر بگوییم مهمترین عامل مهار جنگ در منطقه، جمهوری اسلامی بوده، سخنی گزاف نیست.
در عرصه اقتصاد؛ دولت، توانسته رکورد کاهش نرخ تورم را در تاریخ معاصر ایران بشکند زیرا پیش از این سابقه نداشته دولتی در 9 ماه بتواند نرخ تورم را از 45درصد به 5/17درصد کاهش دهد. این رکوردشکنی در وضعیتی ثبت شده که مباحثی مانند پرداخت یارانه نقدی و افزایش قیمت حاملهای انرژی؛ کار دولت را دشوارتر کرده است. کشور در هشتسال گذشته به دلیل سوءمدیریت دچار مشکلات جدی شده، اما شاهدیم اقتصاد و شاخصهای اصلی آن در مسیر نوسازی حرکت میکنند. همچنین در بازسازی سیاست داخلی، اجتماعی و فرهنگی آقای روحانی از خود پایمردی نشان داده است.
در مجموع؛ موفقیتهای دولت روحانی، فراتر از انتظارها و پیشبینیها بوده و همین دلیلی است برای ناخرسندی تندروهایی که در دوره زمامداریشان، کشور را به سمت پرتگاه میراندند. در نقطه مقابل، طیف میانهرو و عقلایی محافظهکاران و در راس آنها علی لاریجانی، حامی دولت هستند و تفاوت عملکرد این دولت با دو دولت پیشین را حس و درک میکنند.
از سوی دیگر، در حال حاضر نشانی از بروز شکاف در انسجام اصلاحطلبان وجود ندارد و تاکنون، اتحادی به این اندازه مستحکم تاکنون میان خاتمی، هاشمی، روحانی و عارف وجود نداشته است. تداوم این همگرایی، وضعیتی را برای انتخابات مجلس آینده رقم میزند که براساس آن میتوان برآورد کرد که تندروها، کرسیهای خود در «بهارستان» را از دست خواهند داد و اکثریت قاطع مجلس بعدی متشکل از اصلاحطلبان – در صورت تایید صلاحیت - و محافظهکاران میانهرو خواهد بود.
ایران در حال رسیدن به یک وفاق ملی کمسابقه است و این خوشایند تندروهای در آستانه حذف نیست. علاوه بر این، شماری از تندروها، دلواپس هستند که غبار تحریمها فرو نشیند و آنان، دیگر نتوانند کاسبی خود را ادامه دهند و به جیب مردم دستدرازی کنند. آنان دلواپس هستند که دیگر نتوانند امثال بابک زنجانی را در دامن خویش پرورش دهند، نگرانند فرصتی فراهم نشود که رکورد 82هزارمیلیاردتومان مطالبات معوق بانکی را بشکنند. بنابراین؛ تندروها حق دارند تا این اندازه ناراحت باشند. راهکار رفع دلواپسی آنان، بازگشت فضای رادیکال و خدشهدارکردن اعتبار دولت روحانی است. اما آنان از توان کافی برای دستیابی به رویای خود برخوردار نیستند و تلاششان به جایی نخواهد رسید. اصلاحطلبان هم باید صبور باشند و با حفظ اتحاد درونجناحی، دنبال پیشگیری از انشقاق باشند و همزمان تلاش کنند تا همگرایی میان اصلاحطلبان و محافظهکاران میانهرو را تقویت کنند تا روزنههای رشد و بازگشت تندروها مسدود شود.
مردم سالاری:نوید عقلانیتی پرامید
«نوید عقلانیتی پرامید»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن میخوانید؛راست گفتهاند که حقیقت هیچگاه در پس ابرهای ابهام حتی مبهمات تحمیلی نمیماند. این مضمون هم منطقی است که همیشه همه مردم را نمیتوان به باب طبع و اراده خود پیش برد و در چنگ خود داشت و سرانجام خدا را شکر که بعد از چند بار دور سر چرخاندن، لقمه را در گوش نگذاشتیم.
منتهی کاری که میبایست درگام اول میکردیم، با هزینه و انگشت نمای خاص و عام شدن، در آخر کردیم. این هم از ویژگیهای سرسختانه ماست که پیوسته احساسمان بر منطق و تعقل مان میچربد نخست دست به عمل میبریم آن گاه به تحلیل میپردازیم که عملکرد ما درست بوده است یا نادرست؟ اقدام به استعفای فرماندار معترف به قصور بروجرد، سخنان صریح و تهدید فیروزآبادی در خطا از حمایت دولت یازدهم، تایید جلیلی بر هیات مذاکره کننده ایرانی در مذاکرات 1+5 سخنان حداد عادل در جمع اصولگرایان اصفهان، مبنی براینکه فراکسیون اصولگرایان و نمایندگان اصولگرای مجلس در تلاش هستند تا در اداره امور کشور، دولت یازدهم را مانند دولتهای قبل یاری دهند و البته ذرهای از اصول خود عقبنشینی نخواهند کرد با وجود تناقضی که ممکن است در بیان و موضوع احساس شود، این رویکرد تازه جناحهای سیاسی و نحلههای فکری از سراضطرار و توصیه و انفعال و نیز جلب حمایت افکار عمومی برای فرداها و روزهای مبادا نباشد و فشار افکار عمومی هم موجبش نشده باشد، نوید پرامید عقلانیتی است که کم کم بر فضای رقابتهای سیاسی و جناحی ما در حال حاکم شدن در نتیجه کمتر هزینه پرداخت کردن است و معلوم میشود که به تدریج عقلای قوم پذیرفتهاند که تعقل جای سیاستزدگی و احساسات تند را بگیرد و تعامل معقول با حفظ اصول، جای خودسری و هیجانزدگی بنشیند و همه چه راست و چه چپ، ترجیح دهند به اینکه مطالبات خود را از مجاری قانونی استیفا کنند و اجازه دهند تا مشروعیت و اهلیت بر مسند مسوولیت جای گیر شود. از طرفی نکته اینجاست که باید پذیرفت که شرایط جامعه با عملکرد ما به وضعی درآمده است که گرایشی به شدت نواشرافیگری و تجملگرایی دارد و مسلم است که مهار چنین خلق و خویی که در طبقات مختلف ریشه دوانده و در حالیکه معیارهای آغاز انقلاب رنگ باخته است و مساله حادتر از آن است که حتی در مخیله ما جای بگیرد، در چنین وضعی که سنتهای ما مخدوش شده به صلاح آینده نظام است که بیطرفی در قضاوتها و در عملکردها و در موضع گیریها به همه جلسات و تشکلها و تریبونها تسری یابد و همه در صرافت آن باشند که دوست نیازارند و تیشه به ریشه دوست نگیرند.
نباید دسته زلفی برپیشانی تهاجم فرهنگی تلقی شود اما از شهوت مال و مقامی که در دل پیر و جوان کاشته شده است، غافل بمانیم . این هدف دشمنان ایران و اسلام است که ساده اندیشان را به امور روبنایی، به امور واهی به تردیدهایی که هیچ وجود خارجی ندارد مشغول کنند تا تمامی توش و توانشان مصرف ساختن فیلم درست یا غلط باشد و نیز امور ظاهری بیارزشی که حتی خیال در مورد آن دلمشغولی و بازماندن از هدفهای بزرگتر، ما را از پرداختن به امور اصلی و زیربنایی بازمیدارد . حال اگر رسانهای از تجملگرایی و کنز ثروت نوکیسهها و تازه به دوران رسیدهها سخن میگوید و بسیار هم درست است و باید هم بگوید اما ورود به کنه قضایا و ریشهیابی و بیان عوامل اصلی این ثروتها و طلاهای عبدالرحمن بن عوفی هم بر عهده همین رسانه است.
چون گزینشی به این امور پرداختن و هدایت و جهت دادن به افراد و جریانهای خاص دور شدن از عقلانیت و رفتن به همان راه پر از تفرقه و خلاف مشی جوانمردی و مروت است این همان تهاجم سیاست راهبردی استکبار است که ما تاکنون ندانسته، در کمینش افتادهایم و از توطئههای ویرانگرش که همانا خودآزاری و بیاعتمادشدن به دوست و برادر دینی و هموطن دوستدار ایران و ایرانی است، غافل ماندهایم.
پس همانگونه که اعتماد کردن به مسوولان و مجریان صدیق و قدردانی از زحمات بیشائبه آنان و پرهیز از آزردنشان در عین خدمات خالصانه، فضیلت بزرگی است مسئولیت خواستن و زیر سوال بردن اشراف مسرف و مترف که بر مسند قدرت نشستهاند نیز، محض عقلانیت و مسلمانی است.
آرمان:تحول در روابط ایران و کشورهای عربی
«تحول در روابط ایران و کشورهای عربی»عنوان یادداشت روز روزنامه آمان به قلم محمد ایرانی است که در آن میخوانید؛رابطه ایران با کشورهای عربی بعد از روی کار آمدن دولت تدبیر وامید وارد فاز تازهای شده است و این مسئله علاوه بر وجود سیاستهایی بر مبنای تنشزدایی،از این رو که اغلب کشورهای عربی در همسایگی ایران هستند اهمیتی فزاینده پیدا میکند و اصل حسن همجواری ایجاب مینماید، ایران با همسایگان خود وارد یک تعامل سازنده شود.
آنچه مسلم است این که ایران و کشورهای عربی به ویژه کشورهای حوزه خلیج فارس، بهرغم وجود اختلافات، دارای اشترکات فراوانی نیز با یکدیگر و دیدگاههای نسبی نزدیک با هم هستند که این موضوع میتواند زمینههای همکاری را فراهم کند؛ به ویژه در زمینههای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی. فارغ از این که در زمینه سیاسی ممکن است نقطهنظرهایی وجود داشته باشد در زمینه گسترش روابط با کشورهای عربی شاهد گامهای مثبتی در مقایسه با گذشته هستیم و اهمیت این مسئله را نیز کشورهای عربی به خوبی درک کردهاند و به طور متقابل آنها نیز قدم در این مسیر یعنی کاهش تنشها و گسترش روابط گذاشتهاند.
در رابطه با مسئله آمدن امیر کویت به ایران لازم است به این نکته اشاره شود که رابطه با کشورهای حاشیه خلیج فارس از اهمیت بسیاری برخوردار است به ویژه آنکه در 8سال گذشته شاهد افول این روابط بودیم و امروز گامهای مهمی در راستای تعامل با این کشورها برداشته میشود. آنچه در گذشته شاهد بودیم این بود که زمینههای تفاهم در این زمینه بین ایران و کشورهای عرب منطقه کمرنگ شده بود.
دولتمردان کشورمان به دنبال اهداف و سیاستهای ترسیمی خود در منطقه بودند و در آن سو کشورهای عربی هم راه خود را دنبال می کردند اما امروز ورق به صورت دیگری رقم خورده است و با توجه به دیدگاه های مشترکی که در مسائل مختلف هم مسائل سیاسی و هم مسائل منطقه ای وجود دارد دو طرف توانستهاند تبادل نظر خوبی با هم داشته باشند و این مسئله موضوع مهمی است که سران کشورهای عربی در سفرشان به ایران حتما در مورد آن به بحث خواهند نشست و قطعا راهکارهایی که در آن چگونگی توسعه روابط را دربردارد مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
در این زمینه لازم است یادآوری شود که اتباع بسیار زیادی از ایرانیان در کویت، امارات و دیگر کشورهای عربی حضور دارند و هرگونه بیتوجهی به روابط و پایین آمدن سطح روابط ایران با کشورهای عرب منطقه بر ایرانیان مقیم آن کشورها و همچنین میزان سرمایهگذاریهایی که در دوکشور در حال انجام است میتواند به صورت مستقیم تاثیر بگذارد.
ابتکار: آقای رئیسجمهور مواظب وقت کشی حریف باشید!
«آقای رئیسجمهور مواظب وقت کشی حریف باشید!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن میخوانید؛این روزها رئیس جمهور درگیر موضوعی است که به خاطر سخنان اخیر وی درباره فرستادن مردم به بهشت در فضای سیاسی کشور به وجود آمده است.مخالفان رئیس جمهور به سخن وی انتقاد کرده اند و وی نیز روز گذشته به آن ها پاسخ داده است.اگر آنان قصد ادامه این موضوع را داشته باشند، بدون تردید باید در انتظار التهاب جدیدی در فضای نیازمند آرامش کشور بود.
این موضوع اگر چه به طرح موضوعی فقهی و حتی فلسفی در جامعه میانجامد و بدون تردید اثرات مثبت آن بر پیامدهای منفی آن میچربد، اما یک موضوع دربارة آن مسلم است و آن اینکه دکتر حسن روحانی در مقام رئیس دستگاه اجرایی کشور بخش زیادی از انرژی خود را صرف جدال هایی خواهد کرد که شاید با وظیف وی در مقام یک روحانی متخصص دین مطابقت داشته باشد، اما بدون تردید با وظایف متعددی وی در مقام رئیس جمهوری ایران مبانیت آشکاری دارد.
چرا که او پس از هشت سالِ دشوار، وارث مشکلاتی است که حل آنها تنها در فضایی آرام و بدون التهاب ممکن است. او باید با انبوه مسائلی که حاصل اجرای طرح هدفمندی است و بخش اعظمی از زندگی مردم بدان وابسته است، دست و پنجه نرم کند. او در مقام رئیس جمهور باید همزمان هم به دریاچه ارومیه در غرب ایران بیندیشد و هم به رود هیرمند و تالاب هامون در شرق کشور.
وی درمقام رئیس شورای امنیت ملی کشور هم باید مواظب مرزهای جغرافیایی و سیاسی کشور باشد و هم در هیئترئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی، مواظب باشد که دانشجویان، اساتید، معلمان، دانشآموزان و هنرمندان در فضایی آرام و منطقی به وظایف خود در قبال کشور عمل کنند. بر این فهرست بسیار میتوان افزود که خود نشاندهند انبوه وظایفی است که در قانون برعهده رئیسجمهور گذاشته شده است.
در این میان فهرست دیگری نیز وجود دارد که علاوه بر وظایف مندرج در قانون است و آن توقعاتی است که مردم ایران در روز 24 خرداد1392 با توجه به آنها نام وی را در برگ رأی خود نوشتند. انتظاراتی که برخی از آنها نه در شعارهای انتخاباتی او آمده و بود و نه تاکنون رئیسجمهوری در ایران با آنها مواجه شده است.
روحانی وارث نابسامانیهای است که از 8 سال پیش تاکنون در کشور تلنبار شده و اینک رأیدهندگان او را در مقام رئیس جمهور مسئول رفع آنها میدانند.
شاید همین چند مورد برای بیان مسئولیت خطیر دکتر حسن روحانی کافی باشد تا او را متوجه این نکته کند که او به انرژی بسیار بیشتری از یک مسئول اجرایی نیازمند است. موضوعی که البته مخالفان وی پیشتر به آن پی برده اند و از همین روست که هر روز تلاش میکنند با طرح موضوع تازهای، بخشی از آن را به تحلیل ببرند.
یک روز فضای کشور را به خاطر پروند هستهای ملتهب میکنند، زمانی مسائل اقتصادی را دستمایه تنش آفرینی میکنند و زمانی دیگر وضعیت حجاب را. به آن نیز توجهی ندارد که بخشی از این وظایف و حتی اختیارات آن اساساً در دست رئیسجمهور نیست.
آنان در مقام یک حریف به دنبال نقاطی برای ضربه زدن به طرف مقابل هستند و فعلاً هم خسته کردن و صرف انرژی او را مدنظر قرار داده اند پس به نظر میرسد که دکتر حسن روحانی نیز باید مواظب این ترفند حریف باشد و انرژی خود را به گونه ای تقسیم بندی کند که بتواند به هم توقعاتی که در مقام رئیس جمهور ایران از او می رود( که بخشی از آن ها در وعده های انتخاباتی و بخشی نیز در توقعات نانوشته و ناگفته مردم تبلور پیدا کرده است) رسیدگی کند. آقای رئیس جمهور تا چشم بر هم بزنید زمان ریاست جمهوری شما به پایان رسیده است، مواظب وقت کشی حریف باشید!
دنیای اقتصاد:ضرورت خروج از بانکمحوری در تامین مالی مسکن
«ضرورت خروج از بانکمحوری در تامین مالی مسکن»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر حامد مظاهریان است که در آن میخوانید؛تجهیز و تخصیص منابع اعتباری در کشور برای کلیه فعالیتهای اقتصادی، از جمله بخش مسکن، از طریق نظام بانکی صورت میپذیرد. بررسی عملکرد نظام بانکی در تامین مالی مسکن حاکی از اعمال سیاستهای دستوری و تکلیفی و تعیین نرخ سود یکسان برای سپردهها و تسهیلات در بخشهای مختلف و معرفی وامهای مسکن یکسان و بدون تنوع برای مناطق مختلف کشور بوده است.
براساس اطلاعات منتشره توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، سهم تسهیلات اعطایی شبکه بانکی به بخش مسکن از کل نقدینگی بازار مسکن شامل سرمایهگذاری کل در ساختوساز مسکن اعم از ساختمانهای شروع شده، نیمه تمام و تکمیلشده به علاوه ارزش زمین ساختمانهای شروع شده و ارزش ریالی معاملات دست اول و دوم انجام شده در این بازار، در سالهای 86-1380 بهطور متوسط سالانه 25 درصد و از سال 1386 به بعد بهطور متوسط به 19 درصد کاهش یافته است. این اطلاعات نشاندهنده عدم کفایت شیوهها و حجم اعتبارات بانکی در تامین مالی مسکن در کشور در دهههای اخیر است. بنابراین بازبینی در این روشها از اهمیت قابل ملاحظهای در رفع مشکل تامین مسکن خانوارهای ایرانی که سهم بالایی از درآمد خود را صرف هزینههای مسکن میکنند، برخوردار است.
از سوی دیگر سیاستگذاری مناسب در تخصیص اعتبارات موجود به سمت ساخت و خرید نیز از دیگر نکات قابل اهمیت در این حوزه است. لیکن عدم شفافیت و ضعف موجود در انتشار اطلاعات مذکور، مانع جدی در سیاستگذاریهای مناسب در این راستا است. ارائه آمار میزان کل تسهیلات بانکی اعطایی به صورت مانده تسهیلات، همپوشانی آمار تسهیلات بانکی در مراحل مشارکت مدنی (ساخت) و فروش اقساطی (شامل انتقال سهمالشرکه بانک در هر پروژه به خریدار و تسهیلات اعطایی خرید) که توسط بانک مرکزی ارائه میشود از جمله این مشکلات است.
مطابق آمار منتشره فوق، متوسط سهم مانده تسهیلات مشارکت مدنی ساخت مسکن که باید در زمان مقرر بهطور یکنواخت و طی 2 سال به بانک بازپرداخت شوند، معادل 65 درصد و متوسط سهم مانده تسهیلات مشارکت مدنی که به فروش اقساطی تبدیل میشوند (بخشی از وام ساخت به خریدار منتقل میشود) و باید طی 15 سال به صورت یکنواخت به بانک بازپرداخت شوند معادل 35 درصد است. این امر موید آن است که سیستم بانکی در بخش مسکن نیز مطابق تمایلات خود در اعطای تسهیلات به کلیه فعالیتهای اقتصادی عمل میکند و عمدتا وامهای کوتاهمدت به این بخش اعطا مینماید. این در شرایطی است که با توجه به حجم بالای منابع مورد نیاز مسکن و عدم تطابق آن با درآمد خانوار، ضرورت اعطای وامهای بلندمدت تری برای خرید مسکن کاملا محسوس است. از سوی دیگر عمده تسهیلات پرداختی به بخش مسکن از طریق یک بانک تخصصی مسکن صورت میگیرد.
دادههای مربوطه نشان میدهند که سهم بانک مسکن از کل تسهیلات اعطایی بانکها به بخش مسکن در سال 1370 حدود 14 درصد بوده که مابقی توسط بانکهای دولتی اعطا میشده است. این سهم در سال 1380 که مقارن با ایجاد بانکهای خصوصی در کشور میباشد به 30 درصد افزایش یافته است. در این سال 69 درصد از تسهیلات پرداختی توسط سایر بانکهای دولتی و یک درصد نیز توسط بانکهای خصوصی پرداخت شده است. بررسی آمارها در سال 1391 حاکی از آن است که سهم تسهیلات پرداختی توسط بانک مسکن، بانکهای دولتی و بانکهای خصوصی از کل تسهیلات به ترتیب معادل 48، 31 و 21 درصد میباشد.
این روند نشاندهنده افزایش سهم بانک مسکن و خروج سایر بانکها از پرداخت تسهیلات به بخش مسکن میباشد. (عمدتا به علت تسهیلات اعطایی در برنامه مسکن مهر). براساس موضوعات مطروحه، بازنگری در شیوههای تامین مالی و خروج از بانک محوری از طریق توسعه بازارهای رهن اولیه و ثانویه، صندوقهای وام و پسانداز ملی و محلی اعتباری مسکن، انتشار گواهی سپرده قابل تبدیل به مسکن به همراه شفافیت بیشتر در اطلاعات منتشره مشتمل بر نوع و میزان تسهیلات پرداختی به کلیه فعالیتها از جمله بخش مسکن بهمنظور سیاستگذاریهای مناسب در تخصیص وامهای اعطایی، در کنار فراهم آوردن زمینههای حضور سایر بانکها در اجرای سیاستهای کلان پولی و مالی در حوزه مسکن، ضرورت قابل ملاحظهای دارد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد