کربن در بخشهایی از این کتاب درباره دایره نبوت و ولایت صحبت میکند و اینکه اعتقاد به امام غایب مانع عرفی شدن دیانت و معنویت میشود و... یکی از مباحث مطرح شده در کتاب، درخصوص عدم وابستگی مقبولیت امام به پذیرش توده است. توضیح اخیر موجب شد با دکتر رحمتی، پژوهشگر حوزه فلسفه و عرفان، در اینباره به گفتوگو بنشینم و از او درباره چرایی این مساله و علت حضور غیرقابل رویت امام عصر برای همگان بپرسم. صحبت ما در اینباره ادامه پیدا کرد و به آنجا رسید که مردم در دوران حضور غایبانه امام با رسیدگی به کدام ابعاد خود میتوانند دوستی حقیقی خود را به امامشان نشان دهند.
هانری کربن در کتاب اسلام ایرانی میگوید: مقبولیت امام وابسته به اقرار و قبول توده نیست و بیخبری انسانها هیچ تغییری در امامت امام ایجاد نمیکند. این مساله را چگونه میتوان توضیح داد؟
من بحث را با نظر خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب «تجرید الاعتقاد» شروع میکنم. او درخصوص امامت در عبارتی مختصر میگوید: وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا. یعنی وجود امام لطف است تصرف امام لطف دیگری و عدم تصرف او از جانب ماست. یعنی عدم تصرف امام به ما بازمیگردد که به دلیل قابلیت نداشتن ماست.
لطف در کلام اسلامی و در ارتباط با امامت چگونه شرح داده میشود؟
قاعده لطف از قواعدی است که در کلام اسلامی از آن برای اثبات لزوم پیامبر و امام استفاده میکنند. البته من اکنون قصد توضیح این قاعده را ندارم. فقط میخواهم به این نکته اشاره کنم که لطف امری ضروری و واجب بر خداست و فرستادن امام از مصادیق لطف است. بنابراین ضروری است که خدا وجود امام را برای بشر محقق کند. لطف نصب امام و پیامبر، گویی به وجه فاعلی قضیه بازمیگردد که از ناحیه خدا بر ماست. اما برای تاثیرپذیری از ائمه قابلیت انسان نیز شرط است. به همین سبب است که خواجه نصیر میگوید: عدمه منا. در توضیح بیشتر باید بگویم وجود امام مثل خورشیدی است که همواره در حال تابیدن است، اما بهره گرفتن از آن نور مشروط است به کسانی که از او بهره میگیرند. امام همواره تاثیرگذار است یعنی همیشه تابش انوار امام در عیان و نهان بر ما وجود دارد و این امر در مورد همه ائمه به یک معنا به این صورت بوده است. گرچه وجود یازده امام دیگر حاضرانه بوده و نه غایبانه، ولی باز هم کسانی که قابلیت نداشتند از نور معنوی ائمه حتی در زمانی که حی و حاضر بودند، استفاده نمیکردند.
با این اوصاف، آیا میتوان دستهبندی خاصی برای مردم یا به عبارتی مخاطبان امامان در نظر گرفت؟
انسانها در برابر امام به سه گروه تقسیم میشوند. گروه نخست، کسانی هستند که نسبت به امام شناخت دارند ولی این شناخت، در همان حدی است که به دیگر پدیدههای عالم نیز دارند. دشمنان امام در این دسته قرار میگیرند. گروه دوم، دوستداران ائمه هستند که شناخت ظاهری و تعبدی نسبت به امام دارند و گروه سوم یاران و مریدان خاص ائمه بودهاند که شناخت معنوی نسبت به ایشان دارند. شخصیت امام برای گروه سوم، حضور دارد و آنها امام را آنگونه که باید، میشناسند. بود و نبود امام برای دشمنان ایشان تفاوتی ندارد. بنابراین میتوان گفت حضور امام در میان انسانها تفاوت چندانی ندارد.
ولی این حضور و غیبت درباره امام زمان تا حدی متفاوت به نظر میرسد.
درباره امام عصر باید دقت کنیم ایشان از عالم ما غایب نیست بلکه غایبانه حضور دارد. اینطور نیست که از عالم ما بیرون رفته باشند. در نظر شیعه امام زمان به دلیل نداشتن قابلیت لازم ما، از چشمانمان مخفی است.
هانری کربن معتقد است در شرایطی امام نباید آشکار باشد. این شرایط، جز عدم قابلیت مردم، تابع چه موارد دیگری است؟
در دوران غیبت بنا بر مشیت خداست که نمیتوان امام را با چشم دید، ولی در کل نمیتوان براحتی مولفههایی را برای غیبت امام عصر مشخص کرد. حتی علت غیبت ایشان از فلان تاریخ مشخص را نمیتوان توضیح داد و باید آن را در مشیت الهی و علم او به غیب دانست.
ما چگونه میتوانیم در این حضور غایبانه بهترین بهرهمندی را داشته باشیم؟
به نظرم جامعهای که به امام زمان معتقد است و میخواهد از نعمت وجود او برخوردار شود، از سه جنبه باید قابلیت رشد داشته باشد که عبارتند از اخلاقی، عقلی، معنوی و عرفانی. از آنجا که شخصیت امام هر سه وجه را دارد، کسی میتواند از این شخصیت ایشان بهرهمند شود و ادعای ولایت (به معنی دوستی) داشته باشد، که هر سه بعد را در خود رشد دهد.
دوستی امام زمان به چه معناست؟
ما زمانی کسی را دوست داریم و به معنی دقیق کلمه به او مهر میورزیم که تناسبی بین ما و او وجود داشته باشد. جامعهای که بخواهد این تقرب و دوستی را تجربه کند، باید به سه وجه اخلاقی و عقلی و معنوی توجه کند. منظورم از وجه اخلاقی آن است که قابلیتهای اخلاقی امام کمابیش در ما شکل بگیرد. یکی از ارکانی که تشیع را از دیگر مذاهب دور میکند، وجود امام معصوم است و معصوم بودن از خطا و گناه یعنی شخص هم خلاف شرع انجام نمیدهد و هم خلاف اخلاق. امام متخلق به مکارم اخلاقی است. در جامعهای که عمل به اخلاق کمرنگ میشود، قابلیت افراد برای بهرهگیری از وجود امام فراهم نیست. امیدوارم در این ایامی که به نام امام عصر است و به حق شادمانیم و بزرگداشت نیمه شعبان را بر خود لازم میدانیم، به این نکته توجه کنیم.
عقل در این دستهبندی سهگانه به چه معناست و چه جایگاهی دارد؟
درباره حضرت امیر آمده است: أنّ أمیرالمؤمنین علیّا علیهالسّلام کان بین الصحابة کالمعقول بینالمحسوس. یعنی امیرالمومنین وجود معقولی هستند در میان وجودهای محسوس و این عبارت به این معناست که اگر انسانها را وجود حسی بگیریم، امام علی وجود عقلی هستند و همان تفاوتی که میان حس و عقل وجود دارد، میان مردم و حضرت امیر وجود دارد. از طرف دیگر، حضرت رسول به امیرمومنان میفرماید: یَا عَلِیُّ إِذَا تَقَرَّبَ الْعِبَادُ إِلَی خَالِقِهِمْ بِالْبِرِّ فَتَقَرَّبْ إِلَیْهِ بِالْعَقْلِ تَسْبِقْهُمْ یعنی اگر مردم با انواع کارهای خیر به خدا نزدیک میشوند، تو از طریق عقل به خدا نزدیک شو و از دیگران پیشی بگیر.
امام بخشی از غیب جهان است. میدانیم فراتر رفتن از ظاهری که در دنیای مادی درگیر آن هستیم در ساحت عقل و اخلاق رخ نمیدهد. بلکه به ساحت سوم عرفان نیاز است. خاصان اهل بیت مانند سلمان، الگوهایی هستند برای شیعیان و محبان ائمه تا بتوانند این صلاحیت معنوی را برای خود ایجاد کنند |
عبارت «وجود امام عقلانی است» به معنای معارفی است که امام دارد و این معارف عقلی در ساحت عقل درک میشوند و احساسی و عاطفی نیستند. حضور امام در میان انسانها به این دلیل است که ایشان ترجمان حقایق وحی هستند. معارفی که امام برای بشر تبیین میکند، عقلانی است و امام آنقدر به آنها نزدیک و متخلق است که میتوان گفت وجود امام عقل و معقول است. در جامعهای که عقلانیت حضور بارزی ندارد، این قابلیت دوم برای بهرهمندی از امام فراهم نیست.
وجه سوم که عرفانی و معنوی بود، به چه معناست و چگونه در ما تحقق مییابد؟
بنا بر عقیده شیعه، یکی از وظایف امام تاویل است. تاویل به معنای برگرداندن شیء به اصل خود است. امام آن حقایقی را که از طریق وحی و از عالم بالاتر در اختیار بشر قرار گرفته و در قشر کلمات و الفاظ بیان شده است، به لُب و مغز خود باز میگرداند. امام کسی است که صلاحیت تاویل و شناخت واقعیت حقایق تنزل یافته در قالب کلمات را دارد و این صلاحیت به دلیل قابلیتهای اوست. امام بخشی از غیب جهان است. میدانیم رفتن به غیب جهان و فراتر رفتن از ظاهری که در دنیای مادی درگیر آن هستیم، در ساحت عقل و اخلاق رخ نمیدهد. بلکه ساحت سومی نیاز دارد که آن ساحت عرفان است. خاصان اهل بیت، مانند سلمان، الگوهایی هستند برای شیعیان و محبان ائمه تا بتوانند این صلاحیت معنوی را برای خود ایجاد کنند. به نظرم اگر ما بکوشیم در ساحت فردی یا اجتماعی خود این قابلیت را ارتقا دهیم، شرایط بهرهگیری از وجود امام برای ما فراهمتر خواهد شد و از مزایای دوستی و ولایت ایشان بیش از این بهرهمند خواهیم شد.
حورا نژادصداقت / جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد