برخی این فلسفه را حکمتی شیعی و امام را در این فلسفه نماینده عقل فعال دانستهاند. شیعه مولای خود را در فرآیند مکتب پذیرفته است. ناخودآگاه جمعی شیعیان حقیقتی را به صورت سنت دربرگرفته است و اندیشه به مقام امام میتواند حافظ حقایقی انسانی باشد. ایده مهدویت گرچه باوری دینی است، اما در تاریخی اتفاق خواهد افتاد که مربوط به همه انسانهاست.
حضرت موعود(عج) یک واقعیت عینی است و در عین حال نماینده تمایلاتی فرافرهنگی و انسانی نیز میتواند باشد. به بیان دیگر اعتقاد به حضرت قائم میتواند نمود آرمانی انسانی باشد. در این معنا مهدویت فقط اعتقادی دینی نیست، آرمانی سیاسی و اجتماعی است، تمایل به داشتن جهانی دیگر است؛ جهانی که باید تغییر یابد. از این رو آرمان شیعیان تغییرطلب است و در مقابل وضع موجود میایستد. تغییر در باور شیعه با انتظاری سازنده رقم خواهد خورد. شیعیان خود را آماده کردهاند تا در کنار امامی بجنگند که برای حل مشکلاتشان قیام کرده است. منجی نهتنها شیعه، بلکه انسان را نجات خواهد داد. آخر الزمان در نفس خود تداوم وضع موجود است؛ وضعی که امروز تباهی را میتوان در آن احساس کرد.
پایان برای تاریخ شیعه سرشار از عدالت است و عدالت با حضور امام برقرار خواهد شد. شیعیان همواره از نبود عدالت و جور در حکام زمان ناراضی بودند. نارضایتی شیعیان آنها را به طغیان و مبارزه میکشاند. نگاهی به مفهوم عدالت و انسان نشان میدهد که منجی شیعه میتواند جایگاهی فراتر از مکتب شیعه نیز داشته باشد.
تاریخ توسط انسان ساخته میشود، اما این انسان است که با ایدههایی که دارد، آیندهای ویژه را برای خویش محقق میکند. تاریخ از دید مهدویت باید به سوی عدالت، اخلاق و حقیقت باشد، از این رو شیعیان که چنان آینده عادلانهای را میطلبند، باید امروز نیز در همین راستا حرکت کنند. شیعه امام باید سازنده چنان فرجامی باشد تا شاید بتواند به سربازی واقعی برای امام قائم(عج) بدل شود.
سیاست مهدوی، سیاست اخلاقی
مهدویت نماینده سیاست اخلاقی است. تمایل به اخلاقی بودن عرصه سیاست، اما تنها تمایلی شیعی یا دینی نیست که هر انسانی در بطن خود تمایل به چنین وضعی دارد. منطق بازی سیاست در واقعیت، اما رسیدن به قدرت بیشتر است، قدرتی که در آن انسان میتواند خود را بیشتر طرح کند، به ثروت بیشتری برسد و رقیب کمتری داشته باشد. در این وضع منطق حاکم «هدف وسیله را توجیه میکند» است، هر چند همگان آن را آشکارا نفی کنند.
در میان شیعیان امامان شیعه نور واحدند و تاریخ حکومت امام علی(ع) نشان میدهد که امام زمان(عج) تجلی چنین سیاستی خواهد بود. بارها حضرت علی(ع) را مقتول عدلش خواندهاند. برخی از یارانش اعتقاد داشتند امام باید از خدعه و نیرنگ در سیاست استفاده کند، برخی را بنوازد و برای خویش یار و نیرو دست و پا و از بیان دین برای تخریب دشمن استفاده کند، اما امام چنین نکرد. امام به تلاش و حقیقت معتقد بود و به شفافیت عمل میکرد، حالا جانشین آن امام که در عمل همان رنگ و بو را دارد چنان سیاستی را در پیش خواهد گرفت. عمل امام قائم(عج)، در مقابل منطق رایج سیاست است. امام برای اخلاق میستیزد و نه برای خود.
فرجام شایستهسالارانه
از سوی دیگر اعتقاد به منجی در میان شیعیان اعتقاد به حکومت شایستگان است. بسیاری از فیلسوفان همواره دغدغه داشتهاند تا حاکم شایسته باشد. خصوصیات دیگری چون از اهلبیت(ص) بودن، علم و شجاعت و... را نیز میتوان اضافه کرد، اما در یک کلام همه این صفات را میتوان تحت عنوان شایستگی جمعبندی کرد. شیعیان براحتی تن به اطاعت از حاکم نمیدهند، حاکم باید شایسته باشد همانگونه که امامان شایستهاند و این شایستگی امروزه از طریق فقهای جلیلالقدر شیعه مشخص میشود. ساز و کاری که در قانون اساسی مشخص شده برای انتخاب چنین شایستهای است، اما به هر حال تمایل به حاکمی شایسته روح تلاشی است که ظهور، فرجام آن است.
امام قائم(عج) و ظهور حقیقت
نمود دیگر موعود تمایل به حقیقت در انسان است. در میان اخباری که از زمان ظهور نقل شده میشنویم در آن زمان مدعیان دین، امام زمان(عج) را بدعتگزار خواهند خواند. این تمایل به حقیقت است که نشان میدهد شیعه وضع موجود و مبلغان رسمی دینی را لزوما بیانکننده دین حقیقی نمیداند. به نظر شیعیان اعتقاد اکثریت موجب حقانیت نخواهد بود. شیعیان در عمق جان خویش به اموری فراتر از نظم واقع باور دارند. تمایل انسان به حقیقت او را وامیدارد که حقیقت را فقط از مجاری رسمی طلب نکند. دانش به عنوان مجاری کشف حقیقت در بخشهایی از تاریخ ابزاری بوده برای توجیه اقتدار. نگاهی به عملکرد افرادی مانند غزالی که از بزرگان علم و دین بودهاند نشان میدهد برخی از دانشمندان دینی تاریخ در توجیه وضع موجود و استبداد کوشیدهاند و امام مهدی(عج) خارق چنین عادتی به مراجع رسمی حقیقت دینی است. چنین موعودی موعود حقیقت است؛ یعنی ظهور آن که مجرایی اصیل خواهد بود برای بیان حقیقت.
آخر الزمان، پایان ستم، سرآغاز عدالت
از سوی دیگر، عدالت اقتصادی است که با آمدن حضرت قائم تحقق خواهد یافت، در روایتی از پیامبر گرامی اسلام میخوانیم که اگر یک روز از آخر جهان باقی مانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی میکند تا موعود ظهور کند و زمین را که از ظلم و ستم لبریز شده، از عدل و قسط آکنده کند. تمایل به برابری و عدالت اقتصادی میتواند در اعتقاد به امام زمان تجلی یابد. بارها شنیدهایم که ظهور امام زمان (عج) عامل حکومت مستضعفان خواهد بود. آنچه امام میآورد، همان چیزی است که بسیاری از مکاتب انسانی خواستهاند تحققاش بخشند.
در نقل دیگری از رسول اکرم(ص) که از سوی ابوسعید خدری آمده میخوانیم که ایشان به مهدی بشارت دادهاند که به هنگام اختلاف مردمان، از میان امتشان ظهور خواهند کرد و ساکنان آسمانها و زمین را خشنود خواهند ساخت و موعود، ثروت را بدرستی تقسیم خواهد کرد.
یکی از ابعاد آرمان آخرالزمان شیعه عدالت و قسط اقتصادی است. در نظر شیعه آینده تاریخ روشن است، اما این روشنایی اقتصادی دغدغهای است که همه انسانها را دربرمیگیرد. معلم شهید مرتضی مطهری در همین زمینه اعتقاد داشتند: «عدالت، فلسفه بزرگ مهدویت است. امام زمان به بشریت، مفهوم عدالت واقعی را نشان خواهد داد، دولت آن حضرت مقرون به عدل و عقل و وحدت عمومی است، اصلا ما حضرت مهدی را به قیام و عدالت میشناسیم. هر امامی به یک صفت شناخته میشود، این امام هم به قیام و عدالت. اسلام عاقبت بشر را عدالت میداند و وعده داده است، حکومت واحد جهانی، سراسر عدالت و ترقی خواهد بود.»
مهدویت ، محرک تاریخ
فعالیت در مسیر عدالت و انسانیت بیتردید حرکت در مسیری است که مهدویت تحقق آن خواهد بود. حضرت قائم زمانی ظهور خواهد کرد که یارانش زمینه ظهور را فراهم کنند. باری آرمان مهدویت فراتر از معتقدان به خویش آرمانی انسانی است، آرمانی که در سیاست و اجتماع نظر به فردایی بهتر دارد. در عرصه دین حقایق ناب تحریف ناشده را باز خواهد آورد و در عرصه سیاست دست دولت را در دست اخلاق و شایستگان خواهد گذاشت.
میثم قهوهچیان/ جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد