خراسان:فصل نو شدن ایمان
«فصل نو شدن ایمان»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛فرخنده باد، مبارک هنگامه رمضان و «رخ نمایی» هلال زیبا و پرغمزه ماه میهمانی ویژه الهی.
چشم ها به اشک شوق می نشینند از رویت هلال سیمین و خوش تراش این ماه خدا، که به فرمایش رسول خاتم حضرت محمد مصطفی، ماه برکت و رحمت و مغفرت حضرت باری تعالی است، ماهی که درها و پنجره های عرش و بهشت خدا به فراخنای پهنه آسمان ها به روی آدم ها باز می شود.
مبارک ترین است این ماه که تمامی روزها و شب هایش و بلکه ساعت ها و دقایقش سرشار از برکت و لطف ویژه خداوند رحیم است. مبارک ماهی که نفس های روزه داران، ذکر و تسبیح خداوند به شمار می آید و ثواب ختم قرآن به تلاوت کنندگان حتی یک «آیه» از کلام خدا داده می شود. عزیز و گرامی ماه خدا که حتی خواب بندگان روزه دار خدا، عبادت محسوب می شود. پس باید شایسته ترین شادباش ها و تبریک ها را بندگان خدا در هنگامه رمضان و پهن شدن سفره این میهمانی ویژه الهی به هم بگویند و آفریدگار هستی را فراوان شکرگزار باشند که از سر لطف و کرم دقایق و ساعت ها و شب ها و روزهای این فرصت خاص و میهمانی ویژه ربوبی را به تشنگان طریق حقیقت و رهپویان کمال و سعادت جاودانی هدیه کرده است.
آری به راستی که جلوه گری هلال ماه خدا، هزاران هزار «چشم روشنی» دارد، چشم روشنی به گشایش بی منتهای لطف و برکت و رحمت و مغفرت خداوندی، چشم روشنی به گشایش ویژه درهای رضایت و رضوان و بهشت خداوندی، چشم روشنی به «آغوش گشایی» خاص خدا به روی بندگان، چشم روشنی به رحمت خاص و بی منتهای الهی، چشم روشنی به روزه داری و سحرخیزی و نیوشیدن دعای سحر و گوش جان سپردن به ربنای هنگامه افطار، چشم روشنی به آشتی و انس با قرآن در ماه نزول کلام خدا و مبارک هنگامه «زادروز» و ولادت قرآن در شب قدر بی مثال و همتای هستی و چه شب و روز و هنگامه ای مبارک تر از هنگامه نزول قرآن این کلام الهی و سراسر هدایت و راهنمای بندگی و رسیدن به کمال و سعادت جاودانی. هزار هزار چشم روشنی و مبارک باد دارد حلول «ماه خدا» و از جمله چشم روشنی به آمرزش و مغفرت ویژه خداوندی که در این ضیافت الهی نصیب و روزی دلدادگان و مشتاقان حرم و حریم پاک بارگاه ربوبی می شود.
چشم روشنی به بخشایش کرور کرور انسان به فرمان خدا دلداده و بر حضرتش توکل کرده، چشم روشنی به بخشایش آنان که در طول سال ناخواسته و از سر غفلت بد گفتند و بد عمل کردند و بد نگاه کردند و... ولی حالا در ماه خدا زبان بر طعام و شراب می بندند برای جلب رضای خدا و از پی آن زبان از هر نوع بدگفتاری و هرزه گویی می بندند و چشم از هر بدنگاهی و حرامی فرومی بندند و گوش بر هر ناصوابی می بندند و قدم بر هیچ بی راهه ای نمی گذارند و چشم دل و خاطر نیز بر هر بدی و بدخواهی می بندند و به خاطر رضایت و رحمت و مغفرت الهی بیش از همیشه خیر مردمان را در دل طلب می کنند و به رفتار نیز «خیرشان» به مردمان می رسد و دستگیر محرومان و این و آن می شوند و صفت دیگر خواهی شان در عمل پدیدار می شود.
این ماه خدا چشم روشنی ها و مبارک بادها دارد، چشم روشنی به دیدار اقوام و بستگان و دور هم نشینی های مومنانه و صمیمانه که هم کدورت ها را می زداید و هم محبت ها را می افزاید و هم چه بسا در این نشست های مومنانه و صمیمی، مشکلاتی حل شود و شاید هم بستر خواستگاری ها و وصلت ها و ازدواج های پاک و آگاهانه پایدار فراهم شود. چشم روشنی به کنار گذاشتن رویه ها و عادت های بد و ناپسند و نامناسب و روآوری به کارها و عادت های خوب و پسندیده. در ماه خدا چشم ها و جان ها بیش از همیشه روشن و بیدار می شود به تلاوت قرآن و تدبّر در آن و عمل به راهنمایی های الهی و کمال آفرین و سعادت بخش قرآن.
و مبارک است رمضان و ماه نزول قرآن به خاطر تشنگی ها و گرسنگی هایی که برای جلب رضای الهی تحمل می شود و نفس هایی که خداوند هستی، ذکرشان محسوب می کند و خوابی که عبادت به حساب می آورد.
و مبارک است و هزاران هزار چشم روشنی دارد آمدن رمضان و انتظار کشیدن برای شب «قدرش» و دعا برای درک شب قدر هستی که خداوند، قرآنش را در آن شب نازل فرموده و خیر و برکت آن شب را در سوره قدر از هزار ماه بیشتر و فزون تر برشمرده و فرشتگان و روح را تا هنگامه فجر شب قدر از عرش به فرش به سوی بندگانش روانه می دارد تا «تقدیرشان» که به اذن و اراده آفریدگار بی همتای هستی «مقدر» می شود را بنویسند و...
آری هزاران هزار مبارک باد و چشم روشنی دارد طلوع هلال ماه خدا و گسترده شدن سفره ضیافت الهی و گسترش بیش از همیشه لطف و کرم و برکت و رحمت و مغفرت الهی و هزاران هزار تبریک دارد نوروز و فصل نو شدن و تازه شدن جامه ایمان و باور و توکل الهی بر جان انسان ها با روزه داری واقعی و درست گفتاری و درست کرداری و نمازهای اول وقت و جماعت و تلاوت قرآن و تدبر در آن و تهجدهای عارفانه سحرگاهان و فراموش نکردن دستگیری از محرومان.
کیهان:این شیر فقط عربده میکشد!
«این شیر فقط عربده میکشد!»عنوان یادداشت میهمان روزنامه کیهان به قلم علی اکبری است که در آن میخوانید؛
چند سالی است که روسای جمهور و دیگر سیاستمداران رژیم «ایالات متحده آمریکا»- که ظاهرا با توجه به اخبار منتشره در خصوص حرکت استقلالطلبانه برخی از این ایالات تا چند سال دیگر نقشه آن تغییر خواهد کرد و احتمالا نامی غیر از ایالات متحده را بر خود خواهد نهاد- مرتب بر این عبارت تاکید میکنند که: «همه گزینهها روی میز است.» عبارتی که اکنون به یک فکاهی تبدیل شده و بیشتر ابزار خنده ایرانیان را فراهم میکند تا این که باعث رعب و وحشت شود. عبارتی که با هر بار تکرار آن، این کلام حضرت روحالله در نظرها و یادها زنده میشود که: «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.» اگر زمانی طرف آمریکایی با تکبر و تفاخر و غره بر توانایی خود این سخن را بلوف سیاسی معرفی میکرد، اینک اما این سخنی نیست که فقط از اردوگاه مخالفان آمریکا شنیده شود؛ بلکه بیش از آن، این اظهار عجز و ناتوانی در سخن دولتمردان این دولت به اصطلاح ابرقدرت! نیز به گوش میرسد.
اوباما ضمن اظهار ناتوانی در متوقف ساختن پیشرفت هستهای ایران اظهار داشته است: «اگر گزینهای وجود داشت که این امکان را به وجود بیاوریم که تک تک پیچ و مهرههای برنامه هستهای آنها را حذف کنیم و احتمال داشتن برنامه هستهای ایران را کلا از بین ببریم تا در نتیجه قابلیتهای نظامی آن را هم نداشته باشند، آن را انتخاب میکردم.» و شما این عبارت را این گونه بخوانید که: در مقابل پیشرفتهای هستهای ایران، هیچ غلطی نمیتوانم بکنم.
اوباما در خصوص بحران سوریه با اشاره به اخبار منتشره درباره استفاده دولت این کشور از سلاحهای شیمیایی، اظهار داشته بود که: «سوریه خطوط قرمز را درنوردیده و آمریکا چارهای جز استفاده از زور و نیروی نظامی برای مقابله با دولت بشار اسد ندارد.» و از تعیین ساعت شروع حمله نیز مطالبی را بر زبان راند. البته همین ایشان بعد از تشری که از جانب متحدان سوریه و به طور خاص ایران دریافت کرد، چاره را در این دید که نطق قبلی خود را فراموش کرده و بر استفاده از ابزار سیاسی برای حل بحران سوریه تاکید ورزد. و البته یک خبر موثق که از سوی برخی رسانههای آمریکایی فاش شده است حکایت از آن دارد که اوباما برای خروج محترمانه از بنبستی که خود با تهدیدهای توخالی درباره حمله نظامی به سوریه پدید آورده بود، دست به دامان پوتین، رئیسجمهور روسیه شده بود تا با پیش کشیدن طرح انهدام سلاحهای شیمیایی سوریه به غائله خاتمه دهد. به عبارت دیگر باز هم غلط بیجایی کرده و به غلط کردن افتاده بود.
«جان کری» وزیر خارجه آمریکا به توان محدود آمریکا برای پیشبرد مذاکرات سازش بین فلسطینیان و رژیم صهیونیستی اذعان کرد و گفت اگر طرفین نخواهند، امکان دستیابی به توافق وجود ندارد. وی با بیان اینکه طرفین گامهایی برداشتهاند که مفید نبوده، گفت: «اگر طرفین خودشان نخواهند گامهای سازنده رو به جلو بردارند، توان ایالات متحده برای نقشآفرینی محدود خواهد بود.» و البته این ناتوانی آمریکا و نظام سلطه در قبولاندن این رژیم جعلی به عنوان عضوی از جامعه جهانی و به نابودی کشاندن مقاومت در مقابل رژیم کودککش صهیونیستی، قدمتی به تاریخ تاسیس این دولت جعلی دارد.
برخی از سناتورهای آمریکایی در بحران اوکراین در صف مخالفان دولت قانونی این کشور حضور پیدا کرده و بر لزوم توجه به خواستههای مخالفان- مزدوران و مرعوبان غرب- تاکید میورزیدند و زمانی که این کودتاگران موفق به خارج کردن دولتمردان اوکراین شدند، آمریکا احساس پیروزی و غلبه بر روسیه نمود و تصور نمود که توانسته بخشی از انتقام شکست در سوریه را در زمین اوکراین از روسیه بگیرد اما اقدامات روسیه و استقلالطلبان اوکراین، خیلی زود آمریکا را از این توهم خارج کرد تا بفهمد زمان انجام انقلابهای رنگین و... خاتمه یافته است و آمریکا در این تاکتیک نیز شکست خورده است تا آنجا که الحاق کریمه به روسیه یکی از نتایج آن بود. یعنی باز هم آمریکا نتوانسته بود هیچ غلطی بکند.
موارد فراوان دیگری نیز برای این ناتوانی آمریکا میتوان برشمرد. در این سالها عراق، لبنان، پاکستان، افغانستان، کشورهای آمریکای لاتین و... شاهد شکست آمریکا در راهبردها و نیل به اهداف بوده و اکنون این سخن که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند، تبدیل به یک باور جهانی شده و به قول رهبر معظم انقلاب، خاورمیانه به ویترین شکستهای آمریکا تبدیل شده است.
همین جا اشاره به نکتهای که دو سال قبل در هفتهنامه آمریکایی ویکلی استاندارد آمده بود، خالی از لطف نیست.
ویکلی استاندارد در مقالهای به چند نمونه از شکستهای آمریکا در مقابل ایران پرداخته و نتیجه گرفته بود؛ روسای جمهور آمریکا از کارتر تا اوباما در این نکته با [امام] خمینی اشتراک نظر دارند که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.
البته در این معرکه هنوز هستند کسانی که کدخدایی آمریکا را فریاد زده و با بزک کردن دشمن، قصد دارند این شیطان را قدرتی شکستناپذیر و یا دایهای مهربانتر از مادر معرفی نمایند. در فضای ناتوی فرهنگی و رسانهای که نظام سلطه به راه انداخته و برای تسخیر ارادهها تلاش دارد، نباید میدان بازی را در اختیار پایگاههای رسانهای دشمن قرار داد. باید به صورت هوشمندانه به معرفی این شیر بییال و دم و اشکم پرداخت. اگر به تعبیر حضرت امام، آمریکای آن زمان چون شیری بود که وقتی نعره میزد، چیزی هم از عقب او خارج میشد، اکنون اما آن شیر پیر فرتوت و در حال احتضار، مرده است و نظام سلطه با پوشاندن لباس شیر بر یک دلقک، قصد دارد این باور را که هنوز شیری هست و باید از او اطاعت کرد، در اذهان دیگران زنده نگه دارد. باید گفت لباسی که بر تن این دلقک پوشانده شده، حتی در ظاهر نیز نما و جلوه شیر را ندارد.
تازهترین حرکت آمریکا در منطقه که به گفته دیروز رهبر معظم انقلاب در جمع خانوادههای شهدای 7 تیر و سایر شهدای تهران، با هدف رها شدن از دغدغه بیداری و نهضت دنیای اسلام طراحی شده است، بهرهگیری از تروریستهای اجارهای و عملیات تروریستی وحشیانه آنان علیه کشورهای عضو جبهه مقاومت است. حرکتی که در سوریه با شکست روبرو شد و این روزها به عراق نقل مکان کرده است.
این حرکت آمریکا که با شرکت آشکار رژیم صهیونیستی، برخی کشورهای اروپایی و چند کشور عربی منطقه مخصوصاً عربستان دنبال میشود نیز، در متن خود از ضعف و استیصال همان شیر بییال و دم در مقابله با بیداری اسلامی حکایت دارد.
بوش پسر را به خاطر آورید که بعد از ماجرای 11 سپتامبر 2001 با چه غرور و نخوتی انگشت اتهام را به سوی کشورهای اسلامی دراز کرده و عربده میکشید که جنگهای صلیبی آماده تکرار است؟! در پی آن عربدههای مستانه بود که به افغانستان و عراق حمله کرد و هنگامی که از این حملات نظامی طرفی نبست و نتیجه معکوس گرفت، به سراغ حزبالله لبنان رفت و جنگ 33 روزه را تدارک دید ولی شکست سخت رژیم صهیونیستی که با حمایت کامل و آشکار آمریکا به صحنه آمده بود، تجربه تلخ دیگری را به کارنامه شیطان بزرگ اضافه کرد و پس از آن جنگهای 22 روزه و 8 روزه نیز به این فهرست افزوده شد.
بعد از این شکستهای پی در پی بود که آمریکا به فاز «جنگ نیابتی» وارد شد و مسئولیت مستقیم جنگ را به کشورهای همپیمان خود در منطقه واگذار کرد و خود در پشت صحنه به حمایت گسترده و همه جانبه پرداخت. جنگافروزی در سوریه را میتوان اولین نمونه مثالزدنی از جنگ نیابتی تلقی کرد که در آن کشورهای عربستان، قطر و ترکیه به نیابت از آمریکا وارد جنگ شده و پشتیبانی آشکار تروریستهای اجارهای را برعهده گرفته بودند. نتیجه بحرانآفرینی در سوریه که با پیروزی دولت این کشور همراه بود، نشان داد که آمریکا در جنگ نیابتی هم نمیتواند هیچ غلطی بکند.
امروزه حوادث عراق را میتوان و باید مرحله دیگری از جنگ نیابتی مورد اشاره تلقی کرد که با ترفند نخنما شده جنگ شیعه و سنی به صحنه آمده است، ولی هوشیاری علمای شیعه و سنی و همبستگی آنان در مقابله با تروریستهای داعش اولین نشانههای شکست این توطئه را نوید میدهد. تروریستهای اجارهای داعش با حملات وحشیانه خود به مردمان سنی و شیعه مذهب کمترین تردیدی باقی نگذاشتند که به قول رهبر معظم انقلاب در دیدار دیروز خانوادههای شهدا با ایشان «آنها به دروغ حوادث عراق را جنگ شیعه و سنی مینامند. اما، این جنگ، جنگ تروریسم با مخالفان تروریسم، جنگ دلبستگان به اهداف آمریکا و غرب با طرفداران استقلال ملتها و جنگ انسانیت با بربریت و وحشیگری است.
دور نیست آن روز که معلوم شود آمریکا در توطئه اخیر علیه ملت مظلوم عراق نیز نتوانسته است هیچ غلطی بکند.»
جمهوری اسلامی:فصل تزکیه اجتماعی
فصل تزکیه اجتماعی»عنوان سررمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛بار دیگر ماه خدا فرا رسید و همه به ضیافتالله دعوت شدهایم. ورود به ماه مبارک رمضان، به یک اعتبار دارای مفهوم استجابت دعائی است که سال گذشته در همین ماه کرده بودیم و از خدای متعال خواسته بودیم آن ماه رمضان را آخرین ماه رمضان عمر ما قرار ندهد و توفیق درک ماه رمضان دیگری را نیز به ما عنایت فرماید. اکنون که خدای قادر منان این توفیق را به ما عنایت فرموده، باید از خود بپرسیم میخواهیم در این فرصت استثنائی چه کنیم و در آخر این ماه چه کارنامهای ارائه خواهیم داد؟
ماه رمضان را نباید در تزکیه باطن شخصی خود خلاصه کنیم. این کار بزرگ که پایه موفقیتهای بزرگ است را باید مقدمهای برای تزکیه اجتماعی بدانیم، کاری که امروز به آن شدیداً نیازمندیم. نه فقط ما بلکه سرتاسر جهان اسلام و امت اسلامی و حتی جهان بشریت، اکنون به تزکیه اجتماعی بشدت نیازمند هستند. این تزکیه باید از افراد شروع شود، جامعه ما را در بر بگیرد و از این جامعه که پایگاه نهضت جهانی اسلام در عصر حاضر است به امت اسلامی و سرتاسر جهان سرایت کند. بنابر این باید به تزکیه نفس نیز از دریچه بازتری نگاه کنیم و تلاشمان این باشد که نفس خود را با توجه به رابطهای که با اجتماع داریم تزکیه نمائیم تا بتوانیم از تزکیه شخصی به تزکیه اجتماعی برسیم.
علت اصلی اینکه اکنون به تزکیه اجتماعی شدیداً نیازمند هستیم اینست که دستهائی فعال شدهاند تا جامعه ما را گرفتار اختلاف و تفرقه کنند. ما فقط درصورتی میتوانیم رسالت بزرگ ترویج حق را در جهان اسلام و جهان بشریت به انجام برسانیم که خودمان دچار اختلاف و تفرقه نباشیم.
متأسفانه امروز قدرتهای شیطانی با استفاده از امکانات خود درحال دامن زدن به اختلاف و تفرقه در میان مسلمانان هستند. آنها تلاش میکنند مسلمانان را با هزینه خود مسلمانان به جان همدیگر بیاندازند و به امت اسلامی مجال وحدت و پیشبرد آرمانهای اسلامی را ندهند. این توطئه را اکنون در سوریه، عراق، افغانستان، پاکستان و حتی در آفریقا میتوان در قالب جنگهائی که تکفیریها به نیابت از غرب علیه ملتهای مسلمان این کشورها به راه انداختهاند مشاهده کرد. تردید نباید کرد که بحران سوریه با هدف مقابله با بیداری اسلامی ایجاد شد و اکنون در فعال سازی داعش در عراق نیز همین هدف را دنبال میکند. این فراز از بیانات رهبر انقلاب که دیروز در دیدار خانوادههای شهدای هفتم تیر و شهدای تهران گفتند: "امروز دشمن در منطقه روی جنگهای داخلی سرمایهگذاری میکند و چشم امید به جنگ شیعه و سنی دارد تا خود را از دغدغه بیداری اسلامی فارغ کند". بیان یک واقعیت تلخ است که درحال رخ دادن است. تأسف بیشتر اینکه در کشورهای اسلامی نیز مهرههای غرب به قدرتهای شیطانی کمک میکنند تا نقشه شوم خود را به اجرا در آورند.
در چنین شرایط خطیری، ما باید با کنار گذاشتن اختلافات و مقابله با دستهای شیطانی تفرقهافکن، تلاش مضاعفی برای تزکیه اجتماعی به عمل آوریم تا جامعه ایرانی به یک جامعه واقعاً اسلامی با معیارها و ضوابط تعیین شده در قرآن کریم و سیره پیامبر اکرم تبدیل شود. با استفاده از امکانات چنین جامعهای میتوان به ملتهای مسلمان برای تحقق اتحاد امت اسلامی و مقابله با توطئههای دشمنان اسلام کمک کرد.
این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که ملتهای مسلمان اکنون چشم امید به جمهوری اسلامی ایران دوختهاند و از این پایگاه جهانی نهضت اسلامی انتظار دارند طرحهائی برای یکپارچه شدن مسلمانان و مقابله با دشمنان و توطئههای رنگارنگ آنان ارائه دهد و امت اسلامی را از نکبت تفرقه و جنگها و برادرکشیهای ناخواستهای که اکنون گرفتار آنست نجات دهد. به همین دلیل است که اکنون وظیفه ملت ایران بسیار سنگین است و البته مسئولان نظام جمهوری اسلامی بیش از همه باید سنگینی این مسئولیت را بر دوش خود احساس کنند.
فرصت ماه مبارک رمضان، برای آغاز یک تلاش دنبالهدار در زمینه تزکیه نفس و سپس تزکیه اجتماعی فرصت بسیار مناسبی است. در این ماه نباید رسانهها به ویژه رسانه ملی به سرگرم کردن مردم با برنامههای همیشگی یا حتی تعلیمات مذهبی شخصی بپردازد. جامعه ما امروز بیش از هر چیز به دریافت مطالبی نیاز دارد که موجب پالایش جامعه از کینهتوزیها، نفاق، اختلافات و تنافس قدرت شوند. جامعه ما بیش از این تاب تحمل دعواهای گروهی و حزبی و جناحی بر سر قدرت را ندارد. همه باید به ندای وحدت آفرین قرآن کریم گوش جان فرا دهیم و با اختلاف و تفرقه بشدت مقابله کنیم.
این فریضه بیش از آحاد مردم، متوجه مسئولان است. مسئولان در هر رده و هر دستگاه و هر یک از قوای سه گانه که هستند باید از فرصت ماه مبارک رمضان برای نزدیک کردن دلها استفاده کنند و پایههای وحدت را مستحکمتر نمایند. متأسفانه گاهی برخلاف انتظاری که از مسئولان وجود دارد، خود آنها به اختلافات دامن میزنند و زمینههای تفرقه و منازعات را فراهم میکنند. این وضعیت برای یک جامعه انقلابی که براساس اسلام بپاخاسته بهیچوجه قابل قبول نیست. برای تحکیم پایههای وحدت، ابتدا باید مسئولان نظام اقدام کنند و قبل از هر چیز نیز باید از تزکیه خود شروع نمایند تا بتوانند در عموم مردم اثرگذار باشند.
کشورهای اسلامی اکنون یکی از دشوارترین مقاطع تاریخی خود را پشت سر میگذارند. این، یک امتحان دشوار است که ملتهای مسلمان رنجهای تحمیل شده توسط گروههای تکفیری را تحمل میکنند، اما تدبیر نخبگان جهان اسلام به ویژه مسئولان نظام جمهوری اسلامی قطعاً میتواند این مشکل را برطرف کند و امت اسلامی را از این مقطع دشوار تاریخ اسلام عبور دهد.
رسالت:نهضت نواصولگرایی ضرورتی انکار ناپذی
«نهضت نواصولگرایی ضرورتی انکار ناپذیر»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر امیر محبیان است که در آن میخوانید؛تحولات سریع اجتماعی - سیاسی شرایط را در کشور تغییر داده است و روابط نیز به تبع آن در حال تغییر است اما سازمان های سیاسی بزرگ که تحت عنوان جناح شناخته می شوند نتوانسته اند خود را با این تحولات تطبیق دهند.ادامه این روند منجر به حذف این سازمانهای بزرگ سیاسی از معادلات می شود. انتخابات ریاست جمهوری اخیر دال بر چرخش رای دهندگان از جناح ها به فردی بود که رنگ شفاف جناحی نداشت.آیا ادامه روند حذف جناح ها از معادلات مفید است؟ 1.آری ؛ زیرا ساختارهای کهنه و تحول نیافته جناح ها عملا موجب تفاوت رویکرد میان آنها و جریانات اجتماعی شده و نتیجتا این جناح ها به مثابه ترمز عمل کرده ومیان مردم و نظام شکاف ایجاد می کنند. 2.خیر،زیرا حذف جناح ها از پیش بینی پذیری رفتارهای سیاسی گروهها کاسته وفرصت را برای رشد جریانات فرصت طلب و ماجراجو فراهم می کند.
هر چند هر دو نگرانی فوق اهمیت داشته و نمی توان آن را نادیده انگاشت ولی راه سومی هم وجود دارد و آن ایجاد تحول در جناح های موجود به گونه ای است که هم ساختارها و رفتارها را متحول نمایند و هم پیش بینی پذیری را از رفتارهای سیاسی نستانند.آن راه سوم، تحول در جناح های موجود به گونه ای است که انعطاف پذیری،مردم گرایی و نوگرایی به جای تصلب رفتاری و عقیدتی،شخص گرایی و تکرار تجربیات شکست خورده بنشیند.
نواصولگرایی و نو اصلاح طلبی به نظر می رسد که ضرورت تحول در هر دو جناح از سوی صاحب نظران احساس شده است ولی بهدلایلی خاص کندی تغییرات در حال از میان بردن فرصت هاست.علائمی از تلاش صاحب نظران اصلاحات برای اندیشیدن به این دغدغه مشاهده شده است ؛چنانچه در جریان اصولگرایی نیز شواهدی از تلاش برای بازسازی به چشم
می خورد؛اما اکنون پرسش ایناست که اصولگرایی نیازمند بازسازی است یا نوسازی؟آیا عدم توجه به ایجاد نهضت نواصولگرایی به پیدایش زمینه ظهورجریانات فرصت طلب و تند رو تحت عنوان ارزشمند اصولگرایی نخواهد انجامید؟
نگارنده به خوبی از ظرفیت ساختارها و روابط اصولگرایان مطلع است ولی این ساختارها در طی تحولات دو دهه اخیر شدیدا تغییر یافته است و بازسازی با توجه به شرایط متحول نمی تواند پاسخگوی نیازهای زمانه باشد و تنها راه ممکن نوسازی اصولگرایان است و بس!
برای ایجاد تحول در جناح چند اصل باید در نظر گرفته شود:
1- تغییر اختیاری و نه اجباری:
تحول و تغییر باید هواداران جناح را درگیر خود کند نه آنکه بر آنها تحمیل شود.نیاز به تغییر و تحول در جناح در میان بخشی از نخبگان اصولگرا احساس شده است اما باید این احساس عمومیت یافته تا به حرکت بینجامد.
2- مسئول تغییرات مشخص شود.
مسئولیت ایجاد تغییرات در جناح با کیست؟نخبگان؛احزاب یا جوامع روحانی اصولگرا؟
3- روش و مدل ایجاد تغییرات چیست؟
در میان دو مدل سنتی ایجاد تغییرات و مدل جدید ناج
( nudge theory )روشن است که روش های نرم برای مدیریت تحولات در اندازه اجتماعات بسیار بزرگ خردمندانه تر و موثرتر است.
4- طرح کلان برای ایجاد تغییر چیست؟
آیا تغییرات باورها را هم در برمی گیرد؟یا فقط تغییرات ساختاری است؟یا صرفا بعضی از چهره ها را جابهجا خواهد نمود؟یا مراجع فکری جناح تغییر خواهد کرد؟
روشن است که جناح اصولگرا همچون جناح اصلاح طلب محتاج دگرگونی است و نوگرایی و نوسازی به واقعیتی غیرقابل انکارتبدیل شده است.تلاش نگارنده آناست که بر ضرورت این دگرگونی تاکید نماید؛ضرورتی که اگر نادیده گرفته شود به تغییر موازنه نیروها انجامیده وتعادل سیستم را برهم خواهد زد.
سیاست روز:گذری بر روزگار فرهنگی ایران
«گذری بر روزگار فرهنگی ایران» عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم سیاشو کاویانی است که در آن میخوانید؛دولت در حوزه فرهنگ، نگاه باز بدون نظارت را میپذیرد. هنر و هنرمند را اعتماد میکند و به خود وا میگذارد. ممیزی را قبول ندارد. اعتقاد دارد که شعور و فهم و درک آنهایی که در حوزه فرهنگ در زمینههای گوناگون فعالیت میکنند بالاست به همین خاطر نیازی نیست که صاحبان فرهنگ گشت ارشاد داشته باشند!
دولت تدبیر و امید، میخواهد کتاب جایگاهش را بیابد سپس باید برای نویسنده و ناشر امنیت و آزادی را تضمین کند.
حال اگر چنین شود که در برخی موارد شده است، چه اتفاقی در فضای فرهنگی کشور رخ خواهد داد؟
آیا باید به افرادی که با چنین عقایدی موافق هستند، در حوزه فرهنگ بیشتر میدان داد و فعالین عرصه فرهنگی ارزشمدار را به حاشیه برد؟ و زمینه فعالیتهای آنها را محدود کرد و حتی به آنها اهمیت هم نداد؟
هستند افرادی که در حوزه فرهنگ کار میکنند، مجنون دریافتهای فرهنگی از غرب شدهاند و ژست روشنفکری هم به خود میگیرند و تلاش دارند که از آنچه که هست بیشتر در صحنه باشند و خود را و تفکراتشان را در قالب کتاب و شعر و فیلم عرضه کنند.
اما چرا در بیشتر مواقع چنین افرادی که تفکرات فرهنگ لیبرالی دارند، مورد توجه قرار میگیرند و برای آنها نوشابههای زیادی هم باز میشود! البته این نوشابههایی که برای آنها باز میشود زمانی سوء هاضمه برایشان درست میکند و زخم معده خواهند گرفت. پس بهتر است سعی شود کمتر نوشابه برایشان باز شود.
حداقلش این است که این شعار و تبلیغ یک تولیدکننده نوشابه را ملاک قرار دهید که ذائقه ایرانی نوشابه ایرانی! و به همین خاطر هم که شده کمی فرهنگ ایرانی را با چاشنی غلیظ و خوشطعم اسلامی قاطی کنید و به روح و روان مردم این کشور بدهید تا حداقل در مقابل روشنفکران غربزده حرفی برای گفتن داشته باشیم. گوشه چشمی هم به آنهایی که ارزشی کار میکنند و کمی هم دلنگران فرهنگ مردم و این کشور هستند داشته باشید.
شاید خیال میکنید که سالهاست این گروه هنرمند ارزشی بر اسب فرهنگ این کشور سوار بوده و چهار نعل تاخته است و اکنون نوبت به روشنفکرانی است که در سالهای گذشته در پستوهای خانههایشان بودهاند، نه اینگونه هم که تصور میشود نبوده است.
در سالهای گذشته هم باز ارزشیهای فرهنگی در حاشیه بودند وگرنه که فرهنگ کشور باید الان سروسامان بهتری میداشت.
رهبر معظم انقلاب از برای چه فرمودند؛ «من هم از مسائل فرهنگی نگرانم. دولت محترم باید به این موضوع توجه کند و مسئولان فرهنگی نیز باید توجه داشته باشند که چه میکنند، زیرا در مسائل فرهنگی نمیتوان بیملاحظگی کرد.»
این بیملاحظگیها باعث میشود در کشور انقلابی ایران کتابی چاپ شود و در آن اسلام و تشیع سرکوب شود و در مقابل، رضاشاه قهرمان مشروطه میشود در مقابل نوشته می شود، افسوس که رژیم مستبد جمهوری اسلامی سرکار آمد!
موارد دیگری هم دارد که اگر آقایان مسئولان فرهنگی کشور ایضاً به ویژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مطالعه کنند بد نیست تا اطلاع یابند، مخالف ممیزی بودن چه کتابهایی را به بازار و خانههای مردم میآورد تااندیشههای نسل جوان را تحت تاثیر تخریبی خود قرار دهد.
هشتمین جایزه شعر خبرنگاران که با تقدیر از «یدالله رویایی» شاعر ضدانقلاب و مشاور دفتر فرح پهلوی به کار خود پایان داد.
خبر مسرتبخشی است برای حوزه شعر کشور. خسته نباشید میگوییم به همه دستاندرکاران برگزاری این جشنواره.
نگاه باز بدون ممیزی و نظارت نتیجهاش میشود همین که میبینید.
اما بچههای انقلابی و ارزشی! مأیوس نشوید و همچنان به کارهای فرهنگی خود ادامه دهید. هنر را ارج نهید و اخلاق را رعایت کنید که راه پیروزی فرهنگ ارزشی بر فرهنگ برهنه غربی و روشنفکران غربزده همین است.
وطن امروز:لجاجت با مردم در ماه رمضان؟!
«لجاجت با مردم در ماه رمضان؟!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم سیروس محمودیان است که در آن میخوانید؛: 1- اخیرا دولت اعلام کرده ساعات کار کارکنان دولت و کارگران در ماه مبارک رمضان تغییری نخواهد کرد. این اعلام به معنای آن است که عملا یک کارمند یا کارگر که از 3 صبح برای سحری بیدار میشود تا 4عصر در محل کار باید حاضر باشد. افزودن حداقل ساعتی برای طی مسافت بابت رسیدن به منزل در پایان کار سرجمع نشان میدهد یک کارمند یا کارگر روزهدار باید حداقل در طول روز و در گرمای تیرماه، 17 ساعتی بیدار و در خارج از منزل باشد. تصور حالت جسمی چنین کارمند یا کارگری در پایان روز گویای تبعات معنوی- خانوادگی چنین تصمیمی است.
2- بخشی از مدیران دولتی با نگاه فمنیستی پرچم دفاع از حقوق زنان را بر دوش گرفته و مکرر بر طبل ضرورت مشارکت زنان در امور سیاسی– اجتماعی کشور میکوبند. اگرچه استفاده ابزاری از زنان در مناسبات سیاسی- اجتماعی بویژه انتخابات، روح این ادعای واهی را شکل میدهد اما در عین حال ملاحظه شرایط زنان شاغل روزهدار و توجه به مسؤولیتهای ذاتی گریزناپذیر آنان در امورخانواده، طاقتفرسا بودن چنین تصمیمات متخذه دولت برای بانوان شاغل و بیتوجهی دولت به حقوق اولیه خانواده و بانوان را در این مورد عینا عیانتر میکند.
3- تجارب اداری در ایران نشان میدهد اینگونه تصمیمات هیچ تاثیری در بازدهی ادارات نمیتواند داشته باشد. افزایش غیراصولی ساعات کار، جز تحمیل هزینههای سرسامآور مصرفی ادارات از قبیل هزینه آب، برق، تلفن، کولر و... نتیجه دیگری در پی ندارد. در واقع ادارات دولتی در حال حاضر نه از کمکاری کارکنان بلکه از بیبرنامگی مدیران رنج میبرند. به نظر میرسد عموما نوعی تنگ نظری مدیریتی مبنای صدور چنین تصمیمات غیرموثر و ناکارآمد است.
4- چارچوب و اصول اولیه مدیریت اداری و روانشناسی سازمانی قطعا حکم میکند میزان بازدهی کارمندان در چنین شرایط نامطلوب حداقل بازدهیها خواهد بود و در ساعات پایانی کار کارکنان و کارگران تنها حضور فیزیکی بیحاصل در محل کار خواهند داشت. خوابآلودگی، کسالت روحی– جسمی، بیحوصلگی و... در محل کار از تبعات بدیهی چنین تصمیمات تحمیلی بر بدنه اداری کشور است.
5- در حال حاضر اغلب ادارات دولتی از ساعت یک ظهر به بعد جهت اقامه نماز و سپس ناهار در یک حالت نیمهتعطیلی بسر میبرند و اگر چه کارمندان تا ساعت 4 موظف به حضور در محل کار هستند اما باید پذیرفت عملا از ساعت یک به بعد کار تعطیل است. حکما مدیران ارشد دولتی نیز از حاکم بودن چنین شرایطی بر ادارات مطلع هستند و به نظر میرسد تنها یک لجاجت اداری مانع از اتخاذ یک تصمیم اصلاحی در این باره است. طبیعی است در شرایط ماه مبارک رمضان این حالت نیمهتعطیلی تشدید شده و از سوی دیگر کمتر ارباب رجوعی توان مراجعه به ادارات در اوقات بعدازظهر را خواهد داشت. انجام یک تحقیق اداری- پژوهشی و ارزیابی نتایج حاصله از افزایش بیمورد ساعات کار کارکنان دولت در یک سال اخیر صحت مطلب را به آسانی به اثبات میرساند.
6- نگاهی گذرا به مصادیق عدمتوفیق دولت در بخش تحقق وعدههای انتخاباتی بهوضوح نشان میدهد در یک سال گذشته با وجود افزایش بیحاصل ساعات کار ادارات و کارگران، هیچ تغییری در وضعیت معیشتی– اقتصادی مردم یا میزان تولید کشورحاصل نشده است. برخلاف تبلیغات پرطمطراق چند ماه گذشته با وجود توافقات هستهای و کمرنگ شدن تحریمهای ظالمانه غربیها، تقریبا کمترین تحول پایداری در بخش اقتصادی کشور ایجاد نشده است. ظاهرا ناتوانی دولت در عمل کردن به وعدههای اقتصادی و سنگینی سایه شایعه رانتخواری از قبیل رانت 650 میلیون یورویی در بحث توزیع سبد کالا و در نهایت تلاش دولتمردان برای ارائه یک پاسخ قانعکننده به افکار عمومی در تبیین علت افزایش روزافزون قیمت کالاهای صنعتی، گرانی قیمت اقلام مصرفی مردم، افزایش تدریجی قیمت خودرو، افزایش قیمت حاملهای انرژی، مهارنشدن نرخ تورم، سقوط بورس و... سبب شده دولت با فرافکنی، کمکاری کارکنان و کارگران در دولت گذشته را از عوامل مشکلات موجود معرفی کند و با کاهش منطقی ساعات کار در ماه رمضان مخالفت ورزد.
7- از سوی دیگر ماه مبارک رمضان بهعنوان ماه خودسازی نقش بیبدیلی در ایجاد شرایط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی آحاد جامعه بر عهده دارد و در این میان دولت براساس اصول متعددی از قانون اساسی، مکلف است این شرایط را الزاما فراهم کند.
در مقدمه قانون اساسی آمده است: اقتصاد وسیله است نه هدف. در تحکیم بنیادهای اقتصادی، اصل، رفعنیازهای انسان در جریان رشد و تکامل اوست نه همچون دیگر نظامهای اقتصادی تمرکز تکاثر ثروت و سودجویی. همچنین مبتنی بر بند یک اصل 3 قانون اساسی، دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است همه امکانات خود را برای ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی براساس ایمان فراهم کند. تصمیم اخیر دولت اختصاصا برخلاف اصول یادشده است.
8- مبتنی بر بند 3 اصل 43 قانون اساسی تنظیم برنامه اقتصادی کشور به صورتی است که شکل و محتوا و ساعت کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی، سیاسی و اجتماعی... داشته باشد و این از تکالیف مقرره دولت است. براساس اصل 113 قانون اساسی رئیسجمهور مسؤولیت اجرای قانون اساسی را برعهده دارد و قطعا باید درباره این تصمیم مغایر با روح اصول قانون اساسی هیاتدولت واکنش سازنده نشان داده و سریعا دستور اصلاح تصمیم مخالف با قانون اساسی و موازین اسلامی را صادر کند.
9- در حالت بدبینانه و در سایه ملاحظه خاطرات امثال هاشمی درباره تفریح خانوادگی با هزینه بیتالمال در روز تاسوعا در سد لتیان در سال 70 میتوان استنباط عقلی کرد که برخی آنچنان که باید به تعظیم شعائر اسلامی– دینی در جامعه اهتمام ندارند. گویا این طیف از کارگزاران با یک نگاه لیبرالی، اقتصاد صرف و بهرهکشی مطلق از کارگران و کارکنان دولت را مبنای تصمیمات خویش قرار میدهند. بدیهی است دولت اسلامی وظیفه دارد زمینه را برای رشد و اعتلای فضائل اخلاقی در جامعه فراهم کند. به هرحال مهیا کردن بستری مناسب برای کارمندان و کارگران در جهت بهرهگیری معنوی از روزها و شبهای با برکت ماه رمضان از وظایف ذاتی دولت است و هیچ بهانهای در این رابطه پذیرفتنی نیست.
حمایت:تحقق جهان عاری از سلاح های شیمیایی چرا و چگونه؟
«تحقق جهان عاری از سلاح های شیمیایی چرا و چگونه؟»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛هشتم تیرماه سالروز بمباران شیمیایی سردشت و روز مبارزه با سلاحهای شیمیایی و میکروبی است. این مسأله بهانهای شد تا برخی از ابعاد و زوایای آن را مورد برررسی قرار دهیم. در ابتدا لازم است تا تعریفی از سلاح شیمیایی و میکروبی ارئه شود تا در ادامه بر این اساس بتوان زوایایی از این معضل بین المللی و ضد بشری را مورد بازکاوی قرار داد.
جنگ افزارهای شیمیایی ابزارها یا موادی هستند که به وسیله آنها انسان ها و یا موجودات زنده را هدف قرار می دهند. در اثر تماس مستقیم این مواد با هر قسمت از بدن جاندار، بدن وی آلوده شده و جاندار به انواع بیماری ها مبتلا می شود. این مواد می توانند به صورت جامد، مایع و یا گاز استفاده شوند.
به عبارت دیگر عوامل شیمیائی به ترکیباتی اطلاق میگردد که در صورت کاربرد مؤثر علیه انسان، حیوان یا گیاه، منجر به مرگ یا ضایعات قابل توجه دائمی یا موقتی در ساختار اندامی آنها میشود.
آنچه که در عرف، معاهدات و رویه های حقوق بین الملل وجود دارد این است که تولید، انباشت، توزیع، فروش و به کارگیری سلاح های شیمیایی و میکروبی ممنوع است. دفاع در حقوق بین الملل به عنوان حق مشروع پذیرفته شده است اما کاربرد اینگونه سلاح ها حتی در امر دفاع نیز جایی ندارد. چون قربانیان آن گستره وسیعی را در بر می گیرد و آثار آن تا چند نسل برقرار است. از همین رو تولید، توزیع و کاربرد اینگونه سلاح ها ممنوعیت داشته و تبعات و آثار حقوقی شدیدی را برای کسانی که به تولید و کاربرد آنها مبادرت می کنند در بر دارد.
با این حال در عمل شاهد این هستیم که با وجود معاهدات و توافقنامه های متعدد بین المللی در محکومیت و منع کاربرد سلاحهای شیمیایی و میکروبی، هنوز هم کشورهایی اقدام به تولید، انباشت و فروش و حتی کاربرد این سلاح ها می کنند.
این انتظار وجود دارد که همراه با توسعه نهادهای بین المللی ضمانت های اجرای ملموس و عینی هم ارائه گردد. طبیعی است که در جامعه ای که دولتها از قدرت نظامی خود استفاده می کنند و متکی به زور عریان هستند، در نظر گرفتن ضمانت اجرا هم دشوار است. زیرا ضمانت های اجرا در صحنه بین الملل با ضمانت اجرای محیط داخلی بسیار متفاوت است.
تعهد دولتها به اجرای معاهدات بین المللی برای برقراری صلح و امنیت جهانی، توسعه، رشد و پیشرفت جوامع امری محوری است. باور دولتها به اجرای اسناد و تصمیمات بین المللی، ضمانت اجرای بسیار مهمی می تواند باشد که باید اراده آنها در این جهت سوق یابد. اما به جهت دوگانگی که در تصمیم گیری ها و اجرای معاهدات بینالمللی وجود دارد، برخی از کشورها از تصمیمات نهادهای بینالمللی تبعیت نمی کنند.
برخی از علل این دوگانگی نیز منافع زودگذر و مقطعی دولتها و کشورها است. در این میان دیگر کشورها نیز با مشاهده این دوگانگی در حرف و عمل، از اجرای توافق نامه ها و معاهدات بینالمللی سرباز می زنند. با این همه آنچه در زمینه ضمانت اجرا از اهمیت بیشتری برخوردار است، به رسمیت شناختن برابری کشورها بر اساس منشور سازمان ملل است. به عبارت دیگر، در خصوص سلاح های کشتار جمعی و به خصوص سلاح های شیمیایی و میکروبی، می بایست رفتار یکسانی نسبت به همه کشورها اعمال گردد. یعنی اینگونه نباشد که اگر کشوری دارای قدرت اقتصادی یا سیاسی و نظامی بیشتری است از حاشیه امن برخوردار باشد و از تصمیمات نهادهای بینالمللی سرباز بزند. سوال مهم دیگری که در خصوص منع کاربرد سلاح های شیمیایی و میکروبی وجود دارد اینکه چه راهکارهای عملی و ملموسی برای مقابله با کاربرد سلاح های شیمیایی و کشورهای تولید کننده و دارنده سلاح های شیمیایی وجود دارد. در مقام پاسخ به این پرسش باید گفت تمامی تصمیمات و معاهدات بین المللی که در خصوص منع تولید، انباشت و کاربرد سلاح های شیمیایی وجود دارد باید به خوبی اجرا شوند و راهکار اجرای آن تشکیل هیئت بین المللی متشکل از همه ی کشوهای عضو جامعه ی بین المللی است. به نحوی که همه کشورهای از حق برابر برای تصمیم گیری در این زمینه برخوردار باشند.
این هیئت باید بتواند بر همه مراحل تولید و انباشت و توزیع این سلاح ها نظارت داشته باشد تا بتواند فرایند خلع سلاح عمومی سلاحهای شیمیایی و میکروبی را اجرا و عملیاتی نماید.
عامل مهم و تأثیرگذار بعدی در مسیر مبارزه با سلاح های شیمیایی و میکروبی، برخورد با تولیدکنندگان اصلی این سلاح ها است. به عنوان نمونه زمانی که رژیم بعث عراق در جبهه های نبرد از مقابله با نیروهای جان برکف ایرانی مستأصل شده بود به کاربرد این سلاحها هم در مناطق جنگی و هم در مناطق مسکونی و شهری مثل سردشت روی آورد. در بررسی های بعدی مشخص شد که شرکتها و کشورهای غربی این سلاح های را در اختیار رژیم بعثی قرار داده اند.
هرچند به طور محدود و گزینشی با آن رژیم برخورد شد اما هیچگاه به طور ریشه ای با شرکتها و کشورهایی که این سلاح ها را در اختیار صدام قرار داده بودند برخورد نشد. بنابراین اگر بنا باشد با کاربرد سلاح های شیمیای مقابله صورت گیرد، در گام اول باید با شرکتها و کشورهای تولید کننده این سلاح ها برخورد شود.
محور بعدی مهم در این زمینه این است که در حدود بسترها و قوانین مبارزه با سلاح های شیمیایی اسناد و معاهدات کافی و بازدارنده - هرچند گاه مبهم- وجود دارد اما آنچه در این میان جای خالی آن قابل مشاهده و لمس است اراده ناکافی دولتها برای مبارزه با این سلاح ها است. لذا مشکل عمده در مسیر مبارزه با سلاحهای شیمیایی فقدان اراده تحقق اجرای معاهدات منع سلاحهای شیمیایی است. دولتهایی که منافع کلان اقتصادی در تولید و فروش سلاح های شیمیایی دارند هیچ گاه حاضر نخواهند شد در چارچوب قوانین و عرف بین المللی حرکت کنند و به تصمیمات بینالمللی تمکین کنند. فراتر از این موضوع، نیازمند روشنگری افکار عمومی در قبال آثار و مضرات سلاح های شیمیایی هستیم تا بتوان واکنش عمومی و مناسب ملتها نسبت به کاربردهای جنایت بار سلاح های شیمیایی را ایجاد کند اگر چنین وضعیتی در بین دولتها و ملتها شکل بگیرد و مردم به خوبی از نقش شرکتها و دولتهایی که به دنبال منافع زودگذر مادی خود هستند، آگاه شوند؛ این موضوع می تواند ضمانت اجرای موثری برای مقابله با سلاح های شیمیایی و میکروبی و کشورهای تولید کننده و دارنده آن باشد.
آفرینش: بهانه گیری جامعه برای نشاط
«بهانه گیری جامعه برای نشاط»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛تاکنون آمارهای فراوانی ازسوی سازمان ملل و یا دیگر موسسات نظرسنجی مستقل درجهان به رتبه بندی کشورها به لحاظ شادی و یا غمگین بودن جوامع پرداختهاند.
دراکثر این نظرسنجیها ایران در رتبههای آخر این آمار و هم ردیف باکشورهایی همچون عراق، پاکستان، لیبی و برخی دیگراز کشورهای فقیر و جنگ زده آفریقایی قرار گرفته است.
درمقایسه جوامع با نشاط و غمگین میتوان علل مختلفی را همچون عوامل اقتصادی، نگرشهای سیاسی، مسائل فرهنگی، الگوهای رفتاری، و دیگر مسائل اجتماعی را مدنظر قرار داد.
دربرخی از این نظرسنجی ها معیار اصلی برای تنظیم و رتبه بندی کشورها ،GNP یا تولید ناخالص ملی در هر کشور معیارقرار میگیرد، به عبارتی وضعیت اقتصادی مردم درشاد بودن و میزان رضایت آنها از زندگی ملاک قرار میگیرد. هرچند که این معیار در میزان نشاط جوامع تاثیر گذار است اما تنها دلیل این موضوع نمیباشد، چون کشوری همچون هند که مردمش درفقر زندگی میکنند جز کشورهای شاد جهان شناخته میشود.
نبود اسباب تفریح و گران بودن هزینه شادی درجامعه ما دلیل دیگری برغمگین بودن مردم میباشد. امروزه بسیاری از اسباب شادی مردم همچون مسافرت، رفتن به پارک، سینما، پیست اسکی، رالی، باشگاههای ورزشی و حتی کتاب خواندن و... برای مردم هزینههای زیادی درپی خواهد داشت و به علت مشکلات اقتصادی افراد ترجیح میدهند هزینه شادی خود را صرف مسائل مهمتری در زندگی کنند.
حتی نگرش و شیوه رفتارهای سیاسی نیز در شادی و نشاط جوامع تاثیر گذار است. به طوری که دراکثر جوامعی که حکومتهای دیکتاتوری و موروثی دارند، علی رغم ثروتمند بودن مردم نمیتوان آنها را جامعهای شاد دانست. درحالی که براساس آمار جوامعی که از حکومت خاصی برخوردارند به مراتب با نشاط تر و میزان رضایتشان اززندگی بیشتراست.
اما در ریشه یابی علل شادی و یا غمگین بودن جوامع نقش عوامل فرهنگی، الگوهای رفتاری، اجتماعی و اخلاقی بسیار تاثیر گذار است. اساسا جوامعی که دارای بافت جمعیتی جوان هستند نیاز بیشتری به نشاط و اسباب شادی دارند. ایران نیز دارای جمعیتی جوان میباشد و نیاز جوانان به تفریح و شادی به یکی از ضروریات خوراک روحی آنها تبدیل شده است. اما داشتههای فرهنگی ما و اسباب مناسب جهت تخلیه انرژی و فراهم شدن احساس شادی در جامعه، هماهنگی لازم با خواستههای مردم را ندارند.
نشاط و شادی در فرهنگ رایج و الگوهای رفتاری روزانه ما جایگاهی ندارد. به طوری که اکثر ما درپاسخ به سوال "حالت چطوره؟" پاسخ می دهیم که "بد نیستم" و هیچ گاه نمیگوییم "خیلی خوبم یا خوبم!" یا درجواب این سوال که اوضاع مالی چطوره؟ همه ما پاسخ می دهیم که "یک آب باریکهای هست!". این نشان دهنده نوع نگاه غم آلود ما به زندگی است. متاسفانه در الگوهای رفتاری ما فردی که زیاد می خندد و در طول روز شاد و با نشاط است، فردی سبک و یا بی خیال تلقی می گردد و از آن طرف رفتار خشک و رسمی به عنوان با شخصیت بودن فرد برداشت میشود!.
مجموعه این عوامل باعث میشود تا مردم ما روشهای شادی را بلد نباشند و به خاطر نیازهایی که دارند به دنبال بهانه بگردند و با یک برد تیم ملی والیبال و حتی باخت تیم ملی فوتبال به خیابانها بیایند و جنب وجوش داشته باشند. مسلماً به سبب نیازهای جامعه به نشاط این بهانه گیریها افزایش خواهد داشت، و این خطر وجود دارد که الگوهایی غلط و غیراخلاقی و وارداتی در این خلاء گریبان گیر جوانان گردد.
لذا برعهده مسولان کشوراست تا از هر حیث زمینه شادی و نشاط جامعه را فراهم آورند. هرچند که به یکباره این امر میسر نیست اما باید برای آن برنامه ریزی کرد و الویت قائل شد.
مردم سالاری:رفتن یا نرفتن زنان به ورزشگاهها
«رفتن یا نرفتن زنان به ورزشگاهها»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن میخوانید؛اینکه «رطب خوردهای منع رطب کرده باشد و معتقد به شوهرداری و تربیت فرزندان فقط در محیط خانه برای زنان باشد یا سخنان خود را تکذیب کند مهم نیست بلکه مهم آن است که چنین تفکری در لایههایی از فرهنگ و اجتماعیات ما وجود دارد و قابل انکار هم نیست. ولی قابل تأمل اینجاست که ما «نفی حکمت» میکنیم و گرهی راکه با دست گشودنی است به دندان میسپاریم و از هیچ، معضل غیر قابل حل میسازیم.
بیرونیها هم که شکارچیها و تحلیلگران ماهر و با مقصودی هستند از این روش ما، که با تاسف کم کم به صورت هنجار فرهنگی و اجتماعی درمیآید «سوژه»ها مییابند و از نمد این موضوعات صید شده برای برنامههای خود کلاهی میسازند. آنگاه به مسخ چهره فرهنگ و معتقدات و باورهای ما میپردازند، در نتیجه در روابط بینالمللی، هزینههای ما صد چندان میشود و دست بالاتر هم از آنهاست و گمانشان نیز چنین است که زنانشان از تساوی حقوق برخوردارند.
به هر حال منع حضور زنان در ورزشگاهی که مسابقات لیگ جهانی والیبال برگزار میشود، موضوع روز جامعه ماست که میتوان با درایت به آن فیصله داد. دختران و خواهران ما هم، معتقد به حفظ کیان کشور و صیانت حریم خود هستند و گمان نگارنده بر آن است که «یک بام و دو هوا» رنجشان میدهد وگرنه در مقابل حجت شرعی و تصمیمات منطقی، خاضعاند.
دلیل آن که دوش به دوش با مردان در لحظات حساس، در راهپیماییها و علیه دشمنان دین و ملت، «مشتهای آسمان کوب قوی» خود را در ابراز قدرت ملت بالا میبرند و گامی عقب نمینشینند. این واقعیت را تاریخ و هم مردم در زمان دفاع مقدس در پشت جبههها، در صفهای انتخابات، در صحنههای اجتماعی و فرهنگی، از یاد نمیبرند.
در صحنههای علمی، پژوهشی، درمانی، فرهنگی، خدماتی و هم اگر بیش تر و جلوتر از مردان نباشند، کمتر نیستند. وانگهی حضور در ورزشگاهها هم با رعایت اصول و حفظ حریم منش خود، زیاده خواهی نیست، نمیتوان از خواسته منطقی آنها گذشت و به آنان اعتماد نداشت و نسبت به حقوق قانونیشان بیاعتنایی کرد.
اگر محیط ورزشگاه، امن و مناسب حضور زنان نیست، نمیتوانیم صورت مساله را پاک کنیم و مسئولیت خود را با نادیده گرفتن حق آنها، نادیده بگیریم اقناع آنان و فراهم کردن محیط مطلوب به عهده کسانی است که در این باره، متعهدند. مگر میشود که در برگزاری مسابقات والیبال در همین سالن و در دوره پیشین و در دولت دهم، حضور بانوان پذیرفتنی باشد اما در دولت یازدهم ناپذیرفتنی؟ چه توجیه منطقیای هست؟
رعایت حقوق زنانی که حدود نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند از امهات رفتاری و گفتاری مسوولان و دولتمردان ماست.
دامن زنی که فرزند از این مرجع به معراج میرود و بهشت فرزند با تربیت صحیح مادران تضمین میشود، چرا باید خدای ناکرده، شبههدار تصور شود و عملکردش و حضور در صحنههای اجتماعیاش نامطلوب و ضد اخلاق؟
ما نباید ناخواسته به همان راهی برویم که تندروان، کرامت و شأن زن را در نظر نگرفتند، زبان بریدند و دندانها شکستند. آیا هیچ به تأمل نشستهایم که چرا نبی مکرم اسلام (ص) در جامعه دخترکش و منحط عرب جاهلی و در فضای خوی خشن آنها آن همه فاطمه (س) را تکریم میکرد و عزت مینهاد و ملاطفت میفرمود. برای اینکه آن قوم خونریز و متکی به فرهنگ «مذکر» خویش، بیاموزند که «بهشت زیر پای مادران است.» و ما که معتقد به صدور انقلاب و مشی مذهبی و اعتقادی خود هستیم باید هشیار باشیم که جامعه جهانی با دقتی تمام، اعمال ما را نسبت به مردم خودمان زیر ذرهبین دارد و بسیار بعید به نظر میرسد که عدم رعایت ما را در فروع بپذیرد و دنبالهرو ما باشد و جبهه ما را در مناسبات بینالمللی، تایید و تقویت کند. بهوش باشیم که افکار عمومی در داخل و خارج، بسیار مهم و تاثیرگذار است. البته زنان و دختران محترم ما هم باید در همه مراتب و صحنهها، حافظ شأن و حریم خود باشند و خود باعث آن نباشند که این حریم و حرمت، شکسته شود تا بهانه برای کسانی باشد که در حق غیر از کاه، کوهی میسازند و در حق خود از کوه، کاه!
شرق:ماه معراج
«ماه معراج»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدتقی فاضلمیبدی است که در آن میخوانید؛شاید برای مسلمانان ایامی به زیبایی ماه رمضان در زندگی نباشد؛ ماهی که آدمیان را از زمین برکنده و به آسمانها برمیکشاند و در صف معراجیان قرار میدهد. دعاهایی که در این ماه برای ما آموزش دادهاند فلسفه وجودی انسان را در ارتباط با خداوند و همنوع خود به زیبایی ترسیم میکند. جمال و جلال ماه مبارک رمضان در این است که اهداف و غایات آن در زندگی این جهانی محقق شود. تمام احکام اسلامی دارای هدف و غایتی اینجهانی است. یکی از اهداف بزرگ و بلند این ماه تحقق تقوای الهی در روح و روان آدمیان است. با وجود تقواست که هویهای نفسانی که اغلب گرفتار آنیم کنترل میشود. کینهها از سینهها فرو مینشیند، خودخواهی و خودپرستی رها میشود، منافع فردی در منافع جمع دیده میشود، اغراض شخصی سرنوشت نوعی را هدف نمیگیرد. ماه رمضان، ماه کرامت انسانی است. هدف دیگری که از نتیجه این ماه باید حاصلآید از بین بردن فاصلههای طبقاتی است. از زمان امامان آموختهایم که گرسنگی کشیدن در این ماه یعنی به یاد گرسنگان همیشه سال افتادن و با آن به شکل علمی مبارزه کردن و ریشه بدخیم فقر را از جامعه برکندن و ثروتهای انباشته در دست عدهای معدود را به نفع عموم جامعه به جریان درآوردن.
به ما آموختهاند روزه بگیریم تا به درد و رنج فقیران و محرومان پی ببریم. تفاوت طبقاتی و قطبیکردن جامعه به فقیر و غنی در اسلام محکوم است. آیات زیاد دعوت به زکات و انفاق و عدل و احسان گویای این است که نباید مردم گرفتار مشکلات اقتصادی باشند. در ماه رمضان با حفظ جنبههای معنوی آن باید دغدغه مسوولان کشور حل مشکلات اقتصادی مردم باشد. خداوند معیشت را با معنویت در این ماه درآمیخته است.
معنویت بدون معیشت فاقد معناست. رمضان با فقر و بیکاری و تورم در تضاد است. عید فطر که عید متعلق به این ماه است یعنی شادباش روزی که فقیران و محرومان در سطح متوسط جامعه قرار میگیرند و با زکات و انفاق که وجهه نمادین دارد باید ریشه فقر را در جامعه خشکانید. تمام این اهداف در دعاهای این ماه نهفته است. این دعاها فقط لقلقه لسان و ثواب برای آخرت نیست بلکه دستور چگونه زیستن است. پیشوایان ما در دعاها به ما آموختهاند که رمضان ماه رحمت و شفقت و گذشت است. اگر این اهداف ذکر شده در این جهان محقق نشود در جهان آخرت هم نتیجهای از ماه رمضان نخواهیم داشت. بنابراین چه زیباست که هر مسلمانی فلسفه تشریع این ماه را بازخوانی کند.
با کمال تاسف امروز دنیای اسلام و الان در کشور عراق گرفتار مشکلاتی هستیم که در تضاد با فلسفه رمضان است. به نام دین به جان همدیگر افتادن و به نام اسلام همدیگر را تکفیر کردن، آدمکشتن، غارت کردن، آواره کردن و سایر بلایای خانمانسوز که به نام دین دنبال میشود را باید در این ماه مهار کرد و برای همیشه هم مهار کرد. دینی که خداوند برای نجات بشر فرستاده تمام آن رحمانیت است تا انسان را از درد و رنج نجات دهد. بنابراین تمام رهبران مسلمان اعم از شیعه و سنی از نیجریه گرفته تا افغانستان باید تفاهمی با هم داشته باشند تا این خشونتها را مهار کنند. شوربختانه باید گفت در این روزگار هرکس اهداف سیاسی خود را دنبال میکند سوار بر مرکب دین میشود و عدهای از جاهلان را به دنبال خود میبرد که تمام اینها در تضاد با اهداف دین است. کجای اسلام اجازه میدهند که یک گروهی به نام «بوکوحرام» دختران مسیحی را به اسارت بگیرند؟ کجای اسلام اجازه میدهند که گروهی تحت عنوان «داعش» وحشیانه به مسلمانها حمله کنند و سر انسانها را ببرند؟ و صدها مصیبت دیگر. امیدواریم به اهداف رمضان پیشرو؛ توجه کنیم و مسلمانان را از بلای گریبانگیر آنان، نجات دهیم.
آرمان:ورود به ماه برکت
«ورود به ماه برکت»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم رسول منتجب نیا است که در آن میخوانید؛ماه مبارک رمضان، ماهی است که خداوند آن را برای رسیدن انسانها به اهداف بلند و متعالی تعیین کرده است و بارها و بارها در آیات قرآن با اشاره به «شهر رمضان» از ویژگیهای این ماه صحبت کرده است. ماهی که در آن قرآن نازل شده و شب گرانقدر «قدر» هم در آن قرار دارد. ماهی که توصیه شده مردم در آن به برنامههای ویژه الهی بپردازند تا در پایان آن به قدرت و نیروی تقوا مجهز شوند. «قرآن» وقتی فرمان روزه را به مسلمانان ابلاغ میکند، هدف از ابلاغ این دستور را تقویت تقوا میداند.
تقوا مفهوم بسیار متعالی و مترقی در قرآن دارد و بهترین وسیله بازدارنده انسان از هرگونه کج اندیشی و کج روی و انحراف و لغزش در همه زمینهها به شمار میرود. تقوا تاثیرات فردی اجتماعی و خانوادگی در زندگی انسانها دارد. در بحث اجتماعی ماه مبارک رمضان همه بخشها تحت تاثیر قرار میگیرند. روابط انسانها با یکدیگر و روابط ملتها با هم و روابط قومیتها با هم تغییر میکند و روابط را از انحراف و ضایع کردن حقوق دیگران به سمت همه خوبیها و کمالات و فضیلتها تحریک و تشویق میکند. فلسفه روزه رسیدن به چنین عامل موثر و بازدارنده است.
ماه رمضان را خدا برای تلاش و کوشش برای رسیدن به تقوا اختصاص داده است و بنابر این ویژگیهاست که دستور روزه و صیام را صادر نموده تا با تقوا وجود خود را کنترل کنیم. این کنترل نه فقط درباره دهان و درمورد غذا خوردن است که باید همه وجود انسان از هر بدی و انحراف پاک شود. ماه رمضان یک ماه آزمایش و ممارست و تمرین در نگهداری چشم و گوش و قلم و شکم است و در واقع یک ممارست است برای رسیدن به اوج تقوا.
وقتی مومن در ماه مبارک رمضان تلاش میکند غرایز خود را کامل در اختیار بگیرد، چشمانداز جدیدی در برابر او گشوده میشود و حقایقی برای او آشکار میشود. وقتی مومنان در ماه رمضان طعم گرسنگی را کشیدند، درک میکنند که درصد قابل توجهی از مردم جهان که دسترسی به مواد غذایی اولیه خود ندارند و با سختی و عسرت زندگی میکنند، چه تلخی بزرگی در زندگیشان وجود دارد.
وقتی این روحیه در جامعه حاکم شود، محبت و صفا و صمیمیت در دل انسانها جایگزین خشونت و نفرت و انتقام خواهد شد و دلهای مردم صاف میشود از انتقامجویی و حسادت و بخل و امراض روحی. به دنبال برکات این ماه است که انسان در صدد آن میشود که قدمی بردارد و گرسنهای را سیر کند یا بیخانهای را خانه دار نماید یا برای جوانی امکان ازدواج فراهم کند. در کنار همه اینها روزه گرفتن اثر درمانی هم دارد و از برکات دیگر روزه رسیدن به سلامتی است.
روزه گرفتن بسیاری از آلودگیها و امراض جسمانی را کنار میزند و سلامتی و عافیت را در جسم انسان جایگزین میکند. کانون همه بیماریها معده انسان است و کلید دوری از این بیماریها پرهیز کردن است. به شرط آن که انسان روزه دار وقت افطار و سحر نقض غرض نکند و خود را کنترل کند. روزهداری موجب سلامت جسم او نیز خواهد شد و این حداقل نتیجه روزهداری است.
روزه یکی از عنایتهای پروردگار و یک دستورالعمل برای سلامت جسم و روح و جامعه است و باید از این فرصت بهره برداری کافی انجام شود چون اگر این فرصت بگذرد و ما به آن بی توجه باشیم و حرمت این ماه عزیز را به طور شایسته نگه نداریم، به نتایج بزرگ و والای روزهداری نخواهیم رسید.
ابتکار: کدام نظام را می گویید؟
«کدام نظام را می گویید؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن میخوانید؛همین چند روز پیش بود که رئیس جمهور به عنوان حافظ قانون اساسی کشور به برخی از رویه های غیر قانونی اعتراض کرد و گفت: محاکمه وظیفه قوه قضاییه است، نه گروه ها و افراد سیاسی. این سخنان شاید پاسخی بوده به اتهامی که از تریبون مجلس شورای اسلامی به روحانی زده شد، اتهامی که او را به خیانت از طریق قرار دادن اطلاعات کشور در اختیار انگلیسی ها متهم می کرد.
رئیس جمهور اما با اتهام بزرگ تری روبرو شده است همان نماینده اتهام زن این بار رئیس جمهور را به «بر اندازی» نظام جمهوری اسلامی متهم کرده است. این اتهام بزرگ که نیاز به طرح در دادگاه دارد و اثباتش می تواند باعث مجازات های شدیدی برای متهم شود، تاکنون در مورد رؤسای جمهور متعددی مطرح شده است.
ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران اگر چه در هیچ دادگاهی حاضر نشد و حتی از سوی برخی از مسئولان نیز مشمول اتهام خیانت نگردید، اما همراهی وی با گروهی که هم علیه مردم دست به اسلحه برده اند و هم اقدام به ترور مسئولان کرده اند و حمله به مرزهای کشور را نیز در کارنامه خود دارند، خود می تواند نسبت براندازی را به او بچسباند و از سوی افکار عمومی نیز پذیرفته شود.
اما روسای جمهور دیگری که در دو دهه گذشته با این اتهام روبرو بوده اند، هنوز جزئی از نظام هستند و برخی نیز دارای مسئولیت های مهمی می باشند. آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری است که هم تمجید های امام (ره) و رهبری را در کارنامه خود دارد و هم اتهامات عجیب و غریبی همچون فعالیت علیه نظام و براندازی را. این در حالی است که متهم کنندگان وی زیر تابلویی حرکت می کنند که شعارهای انقلاب بر آن نقش بسته است.
سید محمد خاتمی نیز اگر چه سابقه ای به اندازه هاشمی رفسنجانی ندارد اما در کارنامه وی نیز انتساب به خاندان اخلاق و تعهد وجود دارد و هم تجلیل امام(ره) را در سابقه خود دارد و و هم تمجید های رهبری را. با این همه این اتهام زنندگان او را نیز به شدت به این اتهام آراسته اند (!)
اتهام زنندگان اما گویی بخش اعظمی از آمال و آرزوهای خود را در محمود احمدی نژاد می بینند که با همه تخریب هایی که وی درباره ارکان نظام (مجلس، قانون و قوه قضاییه ) روا داشته است، نه تنها اتهامی به وی وارد نمی کنند که با تمام قوا از او حمایت کرده و هنوز نیز سودای بازگشت او را در سر می پرورانند. شاید تنها رئیس جمهوری که مقابله علنی با حکم رهبری انقلاب را در کارنامه خود داشته همین احمدی نژاد باشد، اما اتهام زنندگان به روسای جمهور گویی پس از استراحتی که علاقه و عشق به احمدی نژاد نصیب شان کرده بود، دوباره موتور خود را روشن کرده اند و در بی سابقه ترین حرکت رئیس جمهور بعدی (دکتر حسن روحانی ) را هدف همان اتهام پیشین قرار داده اند.
این افراد و گروه ها اگر چه برای اتهامات خود انگیزه هایی دارند که برخی از مخالفان آنان، مسائل اقتصادی و از دست رفتن برخی فرصت ها برای ویژه خواری را ذکر می کنند، اما دلایلی که بیان می کنند چندان کمکی نمی کند تا مواضع شان موجه به نظر برسد.
این افراد ممکن است مخالفان سیاسی خود را- که از قضا با رای بالای مردم برگزیده شده اند- به براندازی متهم کنند و از این رهگذر استهزای مردمی را به جان بخرند، اما بدون تردید موجباتی فراهم می کنند تا قضاوت نادرست بخشی از افکار عمومی داخل و خارج را متوجه نظام کنند.آنان هیچ گاه به این نمی اندیشند که چطور می شود براندازان نظام بیشترین رای را از ملت می گیرند؟ چگونه است که علیرغم دقت و شدتی که شورای نگهبان به خرج می دهد، باز هم مخالفان نظام از فیلتر آن می گذرند و برنده انتخابات می شوند؟ مرزهای این نظام تا کجاست که برگزیدگان مردم نیز از دایره آن خارج اند ؟
به نظر می رسد که اگر منظور آنان از نظام آن چیزی است که این اقلیت ساخته و تصویر کرده اند، ادعای آنان صحیح است، اما اگر منظور همان نظامی است که در بهمن 57 خود را به به جهانیان نشان داد، این سؤال پیش می آید که آیا نسبت هاشمی و روحانی به این نظام بیشتر است یا این اقلیت پر سروصدا؟
این افراد و گروه ها در اتهام زنی خود همواره یک موضوع را در سرلوحه اتهامات خود قرار می دهند و آن «تبلیغ علیه نظام» است، آیا این اتهام زنی، مخالفان سیاسی آنان را نشانه می رود یا نظام را ؟ این افراد و گروه ها تحت تاثیر عصبیت های ناشی از ناکامی در جلب نظر مردم، تلاش می کنند تا نظام را به گونه ای تعریف کنند که تنها خود نماینده آن به نظر برسند. به عبارتی سقف نظام را تا حد قامت کوتاه خود پایین می آورند و نتیجه آن می شود که هرکه قامتی بلندتر از آنان دارد، از این خیمه بیرون می ماند.
شاید اگر پشت این تحلیل و تفسیرها به جای کریمی قدوسی، حمید رسایی و مهدی کوچک زاده، کسانی چون سعید حجاریان، محمدرضا خاتمی و حمیدرضا جلایی پور حضور داشتند، تاکنون کفن پوشان به خیابان ریخته بودند و مراجع قانونی را به برخورد با آنان فرامی خواندند که چه نشسته اید که اینان علیه نظام تبلیغ می کنند...
دنیای اقتصاد:وضعیت امروز بازار سهام
«وضعیت امروز بازار سهام»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر حسین عبدهتبریزی است که در آن میخوانید؛هرچند کاهش شاخص طی 6 ماه گذشته از حدود 90 هزار واحد به 70 هزار واحد چیزی بیش از 20 درصد نیست، اما کاهش ارزش و ثروت عده زیادی از سرمایهگذاران به مراتب فراتر از این رقم است و به ویژه زیان سرمایهگذاران حقیقی خرد و تازهوارد که حکم «آش نخورده و دهان سوخته» در مورد آنان صادق است، بسیار سنگین و کمرشکن و برای مقامات کشور محل نگرانی عمیق بوده است.
برای حرفهایهای بازار، تنها کاهش شاخص و قیمتها نیست که مورد توجه قرار گرفته، بلکه کاهش قابل ملاحظه حجم معاملات و نقدشوندگی بازار نیز به موضوعی نگرانکننده بدل شده است.
چه اتفاقی افتاده است که تلاش سرمایهگذاران، مدیران بورس و سازمان بورس و اوراق بهادار برای ارتقای سطح معاملات و توقف کاهش قیمتها به نتیجه مطلوب نمیرسد؟ و چه باید کرد؟
عده زیادی از دستاندرکاران بازار که سخت مشغول معاملات و سبد سهام خود هستند، توجه ندارند که رکود عمیق بازار سهام محدود به این بازار نیست؛ اگر در بازار واحدهای مسکونی و تجاری هم بودند، همین وضعیت را عمیقا احساس میکردند؛ اگر در بازار فولاد، سیمان و سایر کالاهای واقعی بودند نیر احساس رکود میکردند. در واقع بعد از بازارهای ارز، طلا و ساختمان بود که نوبت به بازار سهام رسید. اگر به شیوه شهودی بخواهید از رکود تصویری داشته باشید، از سوپر محل، کتابفروشی خود، فروشگاه پوشاک نزدیک به خانه و گلفروشی مجاور بپرسید که وضع فروششان چگونه است؟ آنها به شما خواهند گفت که فروششان به شدت کاهش یافته است. آنها از رکود طرف تقاضا شرح مفصلی به شما خواهند داد. بنابراین، وضعیت بازار انعکاسی از این رکود عمیق در بخش واقعی اقتصاد است که به بازار سهام رسیده است. حرفهایهای بازار از این پدیده با اصطلاح «خبر خوب به بازار نمیرسد» یاد میکنند؛ یعنی، خبر خوبی در بخش واقعی اقتصاد نیست. پس، از میان دهها دلیل برای وضعیت جاری ضعیف بازار، مهمترین دلیل رکود عمیق و تنگنای اعتباری است که به بازار فشار میآورد.
اکنون همه میدانند که عمده قیمتهای جاری سهام در بازار، قیمتهای معقول و قابل دفاع است. اما، سهامداران بزرگ کمتر برای دفاع از سهام خود در بازار نقدینگی دارند. عمده سهامداران بزرگ نه تنها نمیتوانند منابعی به بازار بیاورند و بازارگردانی سهام خود را عهدهدار شوند، بلکه خود از نقدشوندگی نازل بازار شکایت میکنند که نمیتوانند سهام خود را بفروشند. مثلا، سازمان تامین اجتماعی خود علاقهمند به فروش سهام است، چون برای پرداخت حقوق بازنشستگان به نقدینگی نیاز دارد. بنابراین، حداکثر لطفی که میتواند به بازار کند آن است که سهامی نفروشد، اما دشوار میتوان از آن سازمان انتظار داشت، نقدینگی بیاورد و از سهام با قیمت مناسب در بازار دفاع کند. مشکل بازار سهام نیز مثل هر جای دیگر تنگنای منابع نقدی است.
سهامداران بزرگ و حرفهایهای بازار که اهل تحلیلاند، البته چارهای جز انتظار برای شرایط بهتر بازار ندارند. علیالاصول فروشنده نیستند و سطح عرضه را بالا نمیبرند. اگر برای طرف تقاضا منابع ندارند، حداقل سهام به بازار عرضه نمیکنند. اما سهامداران کوچک و حقیقی ناآگاه (اگر هنوز بازار را ترک نکرده باشند) همچنان در خوف و رجا از قیمتهای پایینتر، علاقهمند به فروشاند. حتی بسیاری از سهامداران کوچک نیز به این نتیجه رسیدهاند که قیمتها مناسب است، اما به دلیل نیاز آنها به نقدینگی، در شرایط ضعف تقاضا و کمبود نقدینگی، به بازار فشار میآورند.
پس، چرایی وضعیت جاری بازار چندان دشوار نیست: از شهریور ماه سال1392، به دلیل انتظارات بالا از نتایج انتخابات، دولت جدید و مذاکرات 1+5، قیمتها در بازار سرمایه احتمالا با سرعت نامناسبی افزایش یافت. آنچه این تغییرات را باعث شد، به عوامل رفتاری بازار مربوط بود، به ویژه آن که لشکری از سهامداران حقیقی ناآگاه نیز وارد بازار شده بودند. اما، رکود عمیق و نبود نقدینگی در بازار و حاکمشدن شرایطی که آن را «تنگنای اعتباری» مینامند، طرف تقاضای بازار سهام را بسیار تضعیف کرد. عوامل بنیادین بازار یا فاندامنتالهای بازار و بخش واقعی نیز مناسب نبوده است: کاهش تقاضا برای کالاهای واقعی، افزایش موجودیها، کاهش درآمدها، و کاهش سود وضع را باز هم ضعیفتر کرده و به اصطلاح بازار، «خبر خوب زیاد نبوده است».
البته تحلیلگران بازار به نکات بسیار دیگری نیز اشاره میکنند. عدهای از آنان معتقدند دولت به قدر کافی از بازار حمایت نکرده و از افزایش نرخ اوراق مشارکت به 22 درصد به عنوان نمونه نام میبرند؛ یا از عملکرد نامناسب صندوق حمایت از بازار صحبت میکنند؛ یا از برآورد بالای شاخص مورد محاسبه و چسبندگی آن به سمت بالا سخن میگویند. این نوع انتقادها البته همواره در بازار وجود داشته و نمیتوان گفت که مواردی از این دست عوامل اصلی برای توضیح وضعیت جاری بازار است. به گمان اینجانب، نبود نقدینگی در بازار و تنگنای اعتباری در کشور، عامل عمده وضعیت جاری بازار است.
در کشورهای در حال توسعه و بازارهای سرمایه نوظهور، اصلاحات بازار سهام طول میکشد، بحران طولانیتر و با شیب تندتر است. شرایط نامناسب بازار سرمایه ایران نیز مثل بسیاری از کشورها پس از ترکیدن حباب مسکن و اعتبارات بروز کرده است. این وضعیت به گمان اینجانب پس از سقوط بازار اعتبارات در ایران و ناتوانی بانکها در اعطای اعتبار جدید، تامین سرمایه در گردش شرکتها، و خلق پول متناسب با گسترش طرف عرضه کالاها و خدمات رخ داده است. مثل سایر بحرانها، متاسفانه ثروتهای زیادی در بازار سهام و املاک و مستغلات نابود میشود. به علاوه، دراین شرایط دولت نمیتواند ازشرایط رکودی جاری خارج شود و هیچ سیاست توسعهای را پیش ببرد. رکود جاری برصنعت و رفاه تاثیر میگذارد؛ ارزشهای پولی را به شدت کاهش میدهد؛ موجبات کاهش قیمتها در بازار سهام را فراهم میآورد؛ هزینههای اخذ تسهیلات برای بنگاهها را بالا میبرد؛ هزینههای مالی تجاری را بالا برده و دسترسی به اعتبارات تجاری را دشوار میکند؛ تجارت را کاهش میدهد و... . اثر چنین وضعیتی بر سرمایهگذاریهای آتی و تولید صنعتی سنگین است و کاهش مداوم و قابل ملاحظه سرمایهگذاری در سالهای اخیر را باعث شده است. رکود جاری و تنگنای اعتباری، سرمایهگذاری گسترده در زیرساختها و سرمایهگذاری ثابت در ظرفیتهای تولیدی را بسیار سخت کرده است. تحت این شرایط، تقاضای ملی تضعیف شده، ترازنامه شرکتها کوچکتر شده، خروج سرمایه اتفاق افتاده و شرایط اعتباری داخلی غیرقابل تحمل شده است.
برای خروج بازار سرمایه از این وضعیت، بخش واقعی اقتصاد باید از رکود خارج شود. این امری ساختاری و بلندمدت است. سرمایهگذاران بازار سهام میپرسند امروز چه باید کرد؟ درست است؛ خروج کشور از رکود و تنگنای اعتباری جاری حداقل در میانمدت ممکن است. اما کار فوریتر آن است که نگاهی به سبد سهام خود بیندازید؛ اگر تحلیل عوامل بنیادین چون درآمد، سود و ارزش داراییهای شرکت حکم میدهد که سهام باارزشی در اختیار بگیرید، از مراجعه به بازار و فروش سهام خودداری کنید. عمده قیمتهای سهام در بازار اکنون معقول و نرخهای قیمت به عایدی مناسب به نظر میرسد. بهویژه، نهادهای بزرگ چون صندوق بازنشستگی، شرکتهای سرمایهگذاری، بانکها، بیمهها، هلدینگهای بزرگ و... که طی ماههای اخیر میلیاردها تومان از ارزش داراییهای خود را از دست دادهاند، حداقل برای آن سهامی که ارزشمند میدانند باید بازارگردانی کنند.
اگر نقدینگی ندارند، حداقل آن است که با اعطای اختیار فروش به سهامداران جزء، میتوانند تا حدی به آرامش بازار کمک کنند. چون مطمئن هستند که ارزش سهامشان از قیمتهای جاری بالاتر است، دفاع از این سهام با اعطای اختیار فروش، هزینه کمتری از افت قیمتهای ناشی از ترس و واکنشهای احساسی سهامداران کوچکتر دارد. بیشک دولت نیز با حمایت گسترده از بازار سهام و مقامات بورس با انجام اصلاحات اساسی و گسترده در زیرساختهای بازار میتوانند در برگشت اعتماد به بازار نقش قابل ملاحظهای داشته باشند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد