به گفته وی، در ایران باستان و در بین قوم یهود و احتمالا در هند نیز حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده، سختتر بوده است، اما در جاهلیت عرب، حجاب وجود نداشته و به وسیله اسلام در عرب پیدا شده است. ایشان آنگاه به جلد دوازدهم «تاریخ تمدن» ویل دورانت درخصوص قوم یهود و قانون تلمود اشاره کرده و به نقل از این کتاب مینویسد: اگر زنی به نقض قانون یهود میپرداخت، چنان که مثلا بیآنکه چیزی بر سر داشت، به میان مردم میرفت و... یا با هر سنخی از مردان درددل میکرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانهاش تکلم مینمود، همسایگانش میتوانستند سخنان او را بشنوند؛ در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه، او را طلاق دهد.
به عقیده استاد، حجابی که در قوم یهود معمول بوده، از حجاب اسلامی بسیار سختتر و مشکلتر بوده است.
وی سپس با اشاره به جلد اول تاریخ تمدن درباره ایرانیان قدیم مینویسد: در زمان زردشت، زنان منزلتی عالی داشتند با کمال آزادی و با روی گشاده در میان مردم آمد و شد میکردند... پس از داریوش، مقام زن مخصوصا در طبقه ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان طبقات بالای اجتماع، جرات آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنان اجازه داده نمیشد آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان باشد، ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان بر جای مانده، هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد. چنان که ملاحظه میشود، حجاب سخت و شدیدی در ایران باستان حکمفرما بوده، حتی پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده میشدهاند.
به عقیده ویل دورانت، مقررات شدیدی که طبق رسوم و آیین کهن مجوسی درباره زن حائض اجرا میشده که در اتاقی محبوس بوده، همه از او در مدت عادت زنانگی دوری میجسته و از معاشرت با او پرهیز داشتهاند، سبب اصلی پیدا شدن حجاب در ایران باستان بوده است. در میان یهودیان نیز چنین مقرراتی درباره زن حائض اجرا میشده است.
استاد مطهری در ادامه به انتقاد از دیدگاه ویل دورانت درخصوص انتقال حجاب از ایرانیان به مسلمانان پرداخته و میگوید: قبل از اینکه ایرانیان به حجاب گرایش پیدا کنند، آیات حجاب نازل شده بود.
وی در ادامه مینویسد: ویل دورانت طوری سخن میگوید که گویی در زمان پیغمبر، کوچکترین دستوری درباره پوشیدگی در زن وجود نداشته و پیغمبر فقط از پوشیدن جامه گشاد نهی کرده بوده است! و زنان مسلمان تا اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری با بیحجابی کامل رفت و آمد میکردهاند حال آنکه قطعا چنین نیست. تاریخ قطعی برخلاف آن شهادت میدهد. بدون شک، زن جاهلیت همچنان بوده که ویل دورانت توصیف میکند، ولی اسلام در این جهت تحولی به وجود آورد.
جواهر لعل نهرو، نخستوزیر فقید هند نیز معتقد است حجاب از ملل غیرمسلمان (روم و ایران) به جهان اسلام وارد شد. به باور استاد مطهری، این سخن درستی نیست. فقط بعدها بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه مسلمانان غیرعرب، حجاب از آنچه در زمان رسول اکرم وجود داشت، شدیدتر شد نه اینکه اسلام اساسا به پوشش زن هیچ عنایتی نداشته است.
از سخنان نهرو برمیآید رومیان نیز شاید تحت تاثیر قوم یهود حجاب داشتهاند و رسم حرمسراداری نیز از روم و ایران به دربار خلفای اسلامی راه یافت. این نکته را دیگران نیز تائید کردهاند. به هر حال آنچه مسلم است این که قبل از اسلام، حجاب در جهان وجود داشته و اسلام مبتکر آن نیست، اما اینکه حدود حجاب اسلامی با حجابی که در ملل باستانی بود، یکی است یا نه و دیگر اینکه علت و فلسفهای که از نظر اسلام حجاب را لازم میسازد، همان علت و فلسفهای است که در جاهای دیگر جهان منشأ پدید آمدن حجاب شده است یا نه، از جمله مطالبی است که شهید مطهری در این کتاب به آنها پرداخته است.
فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی
یکی دیگر از آثاری که به بحث حجاب و عفاف میپردازد، کتاب فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی تالیف دکتر حداد عادل است.
دکتر حداد عادل در این کتاب با زبان و استدلالی روشن و بدون تعقید درباره فرهنگ برهنگی و نیز برهنگی و فقر فرهنگی سخن گفته است. رابطه لباس غربی با فرهنگ غربی، سرمایهداری و لباس، زمینههای تاریخی و بازوهای علمی و فلسفی تبلیغ برهنگی، رابطه حجاب با فرهنگ اسلامی، لباس و سر ضمیر، ورود بیحجابی به ایران و غربی شدن لباس ژاپنیهای سنتی با استدلالاتی سرراست و منطقی در این کتاب واکاویده شده است. در یک جمله میتوان گفت: فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، اعتراضی صادقانه است در برابر جهانی که برهنگی را لباس میداند. وی رابطه فرهنگ و لباس را در طول رابطه لباس با دیگر عوامل اجتماعی، اقلیمی، اقتصادی و تاریخی دانسته، نه در عرض آن. به عبارت دیگر، تاثیر فرهنگ را بر لباس مهمتر و کلیتر از آن دانسته که از آن در ردیف تاثیرات دیگر گفتوگو نماید و بر این باور است همه تغییراتی که در لباس از ناحیه عواملی داخلی غیر از فرهنگ ایجاد میشود، تابع رابطه لباس و فرهنگ و محاط در چارچوب محدودیتهای فرهنگی است.
به باور وی در تمدن غرب، زن فقط تن است و ارزش او به اندازه ارزش تن اوست. در چنین فرهنگی لباس وسیلهای برای پوشش تن نیست، بلکه برای آرایش آن است و در چنین حال و هوایی که شخصیت زن به نمایش جسم اوست، لباس او باید تنگ باشد تا با کمک آن بعضی از اندام خود را در قالب و بعضی دیگر را در قاب بگیرد. آنچه مدل لباس را تعیین میکند، روانشناسی جنسی است و در حقیقت، مبتکران مدهای تازه همواره در کار تنظیم نسبت میان برهنگی و پوشیدگی هستند تا بتوانند حداکثر جلوه و جاذبه را در این جنس و حداکثر اشتیاق را در آن جنس دیگر ایجاد نمایند. حدادعادل در ادامه این کتاب مینویسد: این تنها لباس زن نیست که تابع رابطه چشم و جسم است که لباس مردان نیز هست. محدودیتهایی که برای غریزه جنسی در اسلام معین شده، برای هدایت و رساندن انسان به مقصد است. تن تنها بخشی از وجود انسان است و انسان همه تن نیست، لباس به تن نمیکند که تن را عرضه کند، بلکه لباس میپوشد تا خود را بپوشاند. لباس برای او یک حریم است. به منزله دیوار و دژی است که تن را از دستبرد محفوظ میدارد و کرامت او را حفظ میکند.
سیدجواد میرخلیلی / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد