متهم و مقتول در یک خیاطخانه با هم آشنا و دوست شده بودند. آنطور که متهم در بازجویی گفته مقتول بارها قصد تعرض به او را داشته و همین هم انگیزهای برای قتل شده است. البته متهم نتوانسته مدارکی را برای اثبات این ادعایش به دادگاه ارائه کند.
نکته دوم اینکه متهم مدعی شده مقتول فیلمی از تعرض به او تهیه کرده و با آن فیلم او را وادار به تمکین میکرد. او حتی ادعا کرده تلفن همراه مقتول را شکسته تا فیلم را از بین ببرد و مهمتر اینکه تلفن همراهی که متهم مدعی است از بین برده و آن را خرد کرده هم کشف نشده است، حتی زمانی که او نشانی محل خرد کردن تلفن همراه مقتول را به ماموران داد، هیچ تکهای از آن به دست نیامد.
نماینده دادستان ادامه میدهد: برادر مقتول در شکایت اولیهای که مطرح کرد، موضوع کینه متهم و برادرش را توضیح داد. به هر ترتیب از آنجا که متهم نوجوان است، ما درخواست کیفر برای او را مطرح کردیم و قضات براساس مدارک موجود در پرونده و ماده 91 قانون مجازات اسلامی جدید که ویژه نوجوانان متهم به قتل است، در اینباره تصمیمگیری خواهند کرد.
درخواست قصاص
مادر مقتول میگوید پسرش جوانی بااخلاق بود و تهمتهایی که به او زده میشود درست نیست. او میگوید: پسرم در یک خیاطخانه کارگری و هزینه زندگیمان را تامین میکرد. متاسفانه وضع مالی خوبی نداشتیم و نتوانستیم هزینه تحصیل او را بدهیم. چند کلاسی سواد داشت اما از بچگی کار میکرد. با رامین هم در خیاطخانه آشنا شد. رامین چهار سال از پسر من کوچکتر بود، با این حال مرتب دنبال او میرفت. هرچه میگفتیم تو چه ربطی به بچه ما داری؟ جواب میداد ما مثل برادر هستیم، تا اینکه جسد پسرم را پیدا کردیم.
این زن ادامه میدهد: شب حادثه پسرم با رامین بیرون رفته بود و دیگر برنگشت. تا صبح از نگرانی انگار صد بار جانم درآمد. هرچه تلفن همراهش را میگرفتم، جواب نمیداد و خاموش بود. بعد با رامین تماس گرفتم که او گفت از هم جدا شدهاند و نمیداند دقیقا چه اتفاقی افتاده است. سپس به پلیس خبر دادیم و فردای آن روز جسد پسرم را تحویل ما دادند و گفتند با ضربات چاقو کشته شده است. رامین به مراسم خاکسپاری آمده بود و خیلی ناراحت بود و گریه میکرد و میگفت او مثل برادر من بود. بعد از آن هم برای فاتحهخوانی آمد، اما وقتی شکایت کردیم و پلیس دستگیرش کرد، اعتراف کرد پسرم را با 14 ضربه چاقو کشته است. او درباره اظهارات متهم در ارتباط با قصد تجاوز مقتول میگوید: این تهمتها را تحمل نمیکنم. پسرم جوان خیلی خوبی بود. همه به سرش قسم میخوردند، این حرفها چیست که میزند؟ فکر میکند میتواند با این حرفها خودش را تبرئه کند؟ پسرم از بچگی کار میکرد، حتی زمانی که مدرسه میرفت، تابستانها کار میکرد و پول درمیآورد. مگر میشود چنین آدم زحمتکشی بخواهد به کسی نظر داشته باشد؟ البته او به برادرش گفته بود که خیلی از دست رامین ناراحت است، چون فکر میکرد پولهایش را دزدیده است. شاید به این دلیل او را تهدید کرده، اما به کسی تجاوز نکرده و این گفتهها را قبول نمیکنم. متهم پولهای پسرم را از جیبش برداشته بود. چون آنها در کارگاه خیاطی لباس کار میپوشیدند. متهم موقع تعویض لباس، پولهای پسرم را برداشته بود. مادر مقتول ادامه میدهد: اینکه متهم نوجوان است اصلا به من ربطی ندارد، پسر من هم خیلی جوان بود. رامین آدم کشته و باید مجازات شود و من هم درخواست قصاص دارم.
دفاع در میان گریه
رامین وقتی میخواهد صحبت کند، بشدت به گریه میافتد. به گفته خودش از روز حادثه به بعد دیگر نتوانسته حتی یک شب آرام را پشتسر بگذارد. این نوجوان ابتدا منکر همه چیز بود و میگفت قتل کار کس دیگری بود؛ اما زمانی که در دادگاه از او خواسته شد صادقانه صحبت کند و دروغ نگوید، ماجرای شب حادثه و انگیزهاش را از قتل توضیح داد. رامین میگوید: من و مقتول مدتها بود با هم دوست بودیم و رابطه خوبی داشتیم. هردو کارگر خیاطی بودیم. او هم مثل من از بچگی کار کرده بود و همین گذشته مشترک باعث شد به هم نزدیک شویم. تا اینکه یک بار مقتول به من پیشنهاد کرد با هم رابطه داشته باشیم. مخالفت کردم و گفتم این کار اشتباه و گناه است. او هم حرفی نزد و رفت. مدتی بعد در خیاطخانه بعد از کار به من گفت بیا با هم مشروب بخوریم. مقداری مشروب خوردیم و من خوابم برد. وقتی بیدار شدم، دیدم وضع آشفتهای دارم و حالم هم بد بود. متوجه شدم مقتول به من تعرض کرده است.
خیلی ناراحت شدم، با این حال چیزی نگفتم، فکر کردم آنقدر مشروب خوردهام که به این روز افتادهام. بعد از آن ماجرا دوباره مقتول به من پیشنهاد کرد، اما قبول نکردم. کلافهام کرده بود. وقتی گفتم اگر دست از سرم برندارد دیگر با او دوستی نخواهم کرد، گفت آن شب که به من تعرض کرده، فیلمی تهیه کرده و اگر به حرفش گوش ندهم، فیلم را بین بچههای خیاطخانه پخش میکند. خیلی ترسیدم. اگر این کار را میکرد آبرویم میرفت و نمیتوانستم دیگر جایی کار کنم. نمیتوانستم موضوع را به پدر و مادرم بگویم. شب حادثه با هم بیرون رفته بودیم که دوباره موضوع را مطرح کرد. خیلی ناراحت شدم. واقعا نمیدانستم باید چه کار کنم. از دستش خسته شده بودم و آنقدر از او میترسیدم که چاقویی همراه خودم میبردم. وقتی به من پیشنهاد کرد با هم به بیابانی آن اطراف رفتیم و من که خیلی ناراحت بودم، به او حمله کردم و زدمش.
متهم به قتل ادامه میدهد: نمیخواستم او را بکشم. نمیدانستم اگر با چاقو بزنمش، چه اتفاقی میافتد. واقعا وضع بدی بود. وقتی دیدم روی زمین افتاده است خیلی ترسیدم. با خودم گفتم حالا که اینطوری زخمی شده دیگر نمیتواند گوشیاش را بردارد، برای اینکه گوشی را از بین ببرم آن را خرد کردم و تکههایش را داخل کانال آب انداختم. میترسیدم موضوع را به کسی بگویم. وقتی شنیدم فوت شده است، آنقدر ناراحت شدم که برای فاتحهخوانی به خانهشان رفتم. دیدن گریههای مادرش عذابم میداد، اما کاری نمیتوانستم بکنم. قصدم کشتن او نبود. فقط میخواستم کاری کنم که او فیلم را به من بدهد و دست از سرم بردارد.
رامین میگوید: من مدرکی برای اثبات حرفهایم نداشتم و وقتی به من میگفتند باید مدرکی ارائه کنی، حرفی برای گفتن نداشتم تا اینکه برادرش برای شکایت به دادسرا رفت و گفت که مقتول قصد داشته به من تجاوز کند. اینطوری بود که مدرک پیدا شد، اما باید بگویم من هیچ پولی از او سرقت نکرده بودم. مقتول در این باره به برادرش دروغ گفته بود تا رفتارش را توجیه کند. از اینکه او را کشتهام، بشدت ناراحتم و از خانوادهاش بخصوص مادرش معذرتخواهی میکنم و به او تسلیت میگویم. او جوان خوبی بود، من مثل برادر دوستش داشتم اما دست از سرم برنمیداشت. اگر آن کارها را نمیکرد ما میتوانستیم دوستان خوبی برای هم باشیم. (ضمیمه تپش)
مرجان لقایی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
گفت وگوی اختصاصی تپش با سرپرست دادسرای اطفال و نوجوانان تهران:
بهروز عطایی در گفت و گو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با حجتالاسلام محمدزمان بزاز از پیشکسوتان دفاع مقدس در استان خوزستان